براساس آرمان ها و مبانی فکری هر جامعهای، نوع سیاستها و راهبردهای متناسب با ان طراحی می شود. در یک نگاه کلی، چند کلید واژه محوری در مباحث مرتبط مذاکره مطرح می شود. مفاهیمی چون جنگ، مقاومت و ایستادگی، صلح و سازش از موضوعاتی است که اساسا در طول سالیان اخیر در محافل علمی و مجامع عمومی بیان شده است. گاهی افراد، مذاکره را در کنار جنگ بیان می کنند و معتقدند، مذاکره می تواند سایه جنگ را از یک کشور دور کند. برخی مقاومت و ایستادگی و عده ای نیز سازش و تسلیم شدن را راه مواجهه با دشمنان معرفی می کنند. در نگاه اسلامی، شیعی و رویکرد ایرانی و انقلابی، بحث سازش و تسلیم شدن، هیچ گاه مطرح نشده است و بحث مذاکره نیز، به عنوان یک تکنیک خاص در کنار راهبرد کلان ایستادگی و مقاومت مطرح می شود. لذا مذاکره در زمانی معنا پیدا خواهد کرد، که موجبات استحکام و تقویت نیروی داخلی مورد توجه قرار گرفته باشد.
رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی راهگشای خود، در سیامین روز رحلت حضرت امام خمینی رضواناللهتعالیعلیه به تبیین «مقاومت و ایستادگی امام خمینی» پرداختند و در ذیل آن، هدف از مقاومت را، بازدارندگی عنوان کردند و فرمودند «عزیزان من! یک نکته این است که هدف مقاومت عبارت است از رسیدن به نقطهی بازدارندگی. هم در اقتصاد، هم در مسائل سیاسی کشور، هم در مسائل اجتماعی، هم در مسائل نظامی باید به نقطهای برسیم که این نقطه بازدارنده باشد، یعنی بتواند جوری خود را نشان بدهد که دشمن را از تعرّض به ملّت ایران در همهی زمینهها منصرف کند؛ دشمن ببیند فایدهای ندارد و با ملّت ایران نمیتواند کاری بکند. ما امروز در بخش نظامی تا حدود زیادی به این بازدارندگی رسیدهایم».[۱]
رویکرد مقاومت و عدم جنگ
مقاومت یا بازدارندگی لزوماً و نیز در هدفگذاری، «نبرد» نیست، مقاومت مدیریت صحنههای نظامی و سیاسی برای جلوگیری از وقوع جنگ است و البته اگر علیرغم تلاش مبتنی بر بازدارندگی، جنگ در بگیرد، مقاومت از گزینههای متعدد خود برای کوتاه کردن زمان جنگ و کاهش آسیبپذیری خود و نیز وارد کردن ضربات قاطع به دشمن برای وادار کردن آن به آتشبس استفاده میکند. پس برخلاف آنچه بعضی میگویند، مقاومت نه تحریک دشمن به درگیری است و نه سبب طولانی شدن زمان جنگ و نه سبب گسترش دامنه آن میشود، بلکه استراتژی جلوگیری از این موارد است. در تجربه ایران نیز این موضوع به وضوح به چشم میخورد. ایران و نیروهای نظامی آن که تحت فرمان رهبر معظم انقلاب اسلامی هستند، در طول این چهل سال نه با آمریکا درگیر شدهاند و نه اجازه دادهاند آمریکا علیه ایران دست به درگیری بزند و این همه در حالی است که سیاست آمریکا در تمام این دوران مبتنی بر «تغییر نظام» ایران و استفاده از هر ابزاری برای دستیابی به آن بوده است. «جمهوری اسلامی نهفقط ایران را از دست اینها خارج کرد بلکه با روحیهی مقاومتی که نشان داد و دلیریای که نشان داد موجب تشویق کشورهای دیگر هم شد. امروز شما ببینید در کشورهای متعدّدی در این منطقه و حتّی فراتر از این منطقه «مرگ بر آمریکا» میگویند، پرچم آمریکا را آتش میزنند. ملّت ایران نشان داد که میتواند مقاومت بکند، ملّتهای دیگر [هم] یاد گرفتند و سررشته از دست آمریکا خارج شده است. آمریکاییها اعلان کردند که میخواهند خاورمیانهی بزرگ درست کنند مقصود این بود که در این منطقهی غرب آسیا و در قلب کشورهای اسلامی، دولت جعلی رژیم صهیونیستی را بر همهی امور این منطقه از لحاظ اقتصادی و سیاسی و فرهنگی مسلّط کنند؛ هدفشان این بود.»[۲]
«برایان هوک» مسئول اصلی سیاستگذاری آمریکا علیه ایران در نشست چهارشنبه ۱۸ اردیبهشت ۹۸ که تحت عنوان «یک سال پس از خروج آمریکا از برجام، سیاست ایالات متحده در برابر ایران»، در مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی واشنگتن برگزار شد، گفت: «قصد ما این است که با تحریمها جلوی ادامه پشتیبانی ایران از نیروهای مقاومت در منطقه را بگیریم. تحریم ابزاری است که میتواند اجازه دهد، اهداف امنیت ملی را با فشارهای اقتصادی به دست آوریم».
رابطه متقابل مقاومت و توان بازدارندگی
بدون تردید وقتی از مقاومت یا بازدارندگی در برابر دشمن حرف میزنیم، معنای آن در گام اول امنیتی و نظامی است، اما واقعاً به این موارد محدود نمیشود. کما اینکه اگرچه تلاش اصلی دشمن معطوف به تضعیف امنیتی ایران است، اما تخاصم آن به حوزههای اقتصادی و سیاسی و حتی تکنولوژیک نیز کشیده شده است. آمریکاییها با صراحت تحریمهای اقتصادی را وسیلهای برای کاهش توانایی سرمایهگذاری ایران در حوزه نظامی و امنیتی میخوانند.
در سیاست استکباری کشورهای غربی، منطق جنگ، زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که، طرف مقابل خود را ضعیف و بیدفاع ارزیابی کند و عملیات نظامی را موجب از بین بردن یا ضعیفتر شدن آن و واداشتن آن به امتیازدهی و همراهی بداند و از سوی دیگر جنگ را برای خود کمهزینه ارزیابی کرده و مدت زمان اشتغال نیروهای نظامی خود به آن را کوتاه بداند. در غیر اینصورت از سیاست جنگ نیمه سخت(نفوذ سیاسی) یا جنگ نرم(نفوذ فرهنگی) استفاده می کند.
سیاست محوری دشمنان ایران، اسلام و انقلاب، بعد از جنگ تحمیلی، تبدیل به نفوذ در سیاستمدارن و تصمیم سازان کشور و به تبع آن نفوذ در نگرش ها و اردراک مردم معطوف شده است. برای نمونه گره زدن رفع سایه جنگ در انجام مذاکرات، حربه ای بود که در سال های اخیر توسط دولتمردان غربی مطرح شد و بوسیله رسانه های خبری و تحلیلی غرب و شبکه های فارسی زبان و شبکه های اجتماعی گفتمان سازی شد و متاسفانه این تفکر در میان برخی از مسئولین و در وهله بعد در طیفی از مردم رسوخ پیدا کرد و مسیر مذاکرات هسته ای در دهه ۸۰ و مذاکرات برجام نمونه ای از تلاش غرب برای مقابله با تفکر انقلابی و اسلامی ما بود.
پیروزی حضرت امام خمینی در جریان انقلاب اسلامی بر رژیم مقتدر شاهنشاهی یک واقعیت است؛ پیروزی ایران در جنگ تحمیلی هشت ساله که یک دنیا در مقابل آن قرار داشت، یک واقعیت است؛ پیروزیهای مکرر حزبالله لبنان بر ارتش و دولت رژیم صهیونیستی از سال ۱۳۶۴ تاکنون یک واقعیت است؛ پیروزی مردم عراق بر اشغالگران نظامی آمریکا و انگلیس یک واقعیت است؛ پیروزیهای مکرر فلسطینیهای محصور در غزه بر ارتش اسرائیل یک واقعیت است. پس ادبیات بازدارندگی از یک سو بر مبنای عدم وقوع جنگ و از سوی دیگر بر مبنای غلبه بر دشمن قویتر در جنگ استوار است و این یک راهکار تجربه شده و با هزینهای قابل تحمل است.[۳]
مذاکره؛ تسلیم یا مقاومت
مذاکره به شکلی که این روزها مطرح میشود، بر سر مسائلی مانند توان موشکی یا قدرت منطقهای است که همگی جزو مولفههای قدرت و توان بازدارندگی محسوب میشود. هرگونه مذاکره و چانهزنی بر سر این مولفهها، موجب از دست دادن بخشی از توان بازدارندگی کشور میشود و قاعدتاً دشمن هم برای گرفتن امتیازات بیشتر و خلع سلاح کردن ایران به فشار برای مذاکره ادامه میدهد تا جایی بتواند ما را کاملاً از پای دربیاورد. در واقع این مذاکره ظاهراً نوعی سازش و امتیازدادن برای جلوگیری از هرگونه ستیز احتمالی است اما در حقیقت مهمترین کارکردش آن است که ایران را از ابزارهای بازدارندگی در مقابل تهاجم نظامی تهی و او را بسیار بیشتر در معرض حمله نظامی قرار میدهد و این مسئله یک حکم بدیهی عقلی است. در سطوح راهبردی و کلان نظام اسلامی و در مقابل کشورهای اسلامی و دولت ها و نظام هایی که ماهیتا دشمن ایران، اسلام و انقلاب اسلامی هستند، اساسا مذاکره معنایی ندارد.
ولی در تعامل با کشورهای غربی و شرقی که عنادی با نژاد ایرانی، هویت دینی و ماهیت انقلاب اسلامی ندارند، می توان در سطوح دیپلماسی و روابط بین الملل، سیاست مذاکره را در دستور کار قرار داد. مخصوصا در مواجهه با نهادهای بین المللی و کشورهایی که حداقل در ظاهر دشمنی آشکاری با ملت ایران اسلامی و تفکر انقلابی ندارند. برای نمونه تعامل با سازمان ملل و فدارسیون های ورزشی به دلیل ماهیت به ظاهر بی طرف و الزام قانونی دارد، یک ضرورتی است که دستگاه دیپلماسی ما باید در عین توجه به عزت ملی و اسلامی و انقلابی، دست از تعامل و رایزنی با نهادهای مربوطه برندارد.« من این را به شما عرض بکنم: دولتمردان آمریکا مردم غیرمنطقی هستند؛ حرفشان غیرمنطقی است، عملشان غیرمنطقی است، زورگویانه است؛ توقع دارند دیگران در مقابل کار غیرمنطقی آنها و زورگوئی آنها تسلیم شوند؛ خب، بعضی هم تسلیم می شوند؛ بعضی از دولتها، بعضی از نخبگان سیاسی در برخی از کشورها در مقابل پرروئی و زورگوئی آنها تسلیم می شوند؛ اما ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی تسلیمشدنی نیست. نظام جمهوری اسلامی حرف دارد، منطق دارد، توانائی دارد، اقتدار دارد؛ لذا در مقابل حرف غیر منطقی و کار غیر منطقی تسلیم نمی شود».[۴]
- بخشی از بیانات در مراسم سیامین سالگرد رحلت امام خمینی(رحمهالله) ۱۳۹۸/۰۳/۱۴
- بخشی از بیانات رهبر انقلاب در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی ۱۳۹۵/۰۱/۰۱
- برگرفته از یادداشت دکتر سعد الله زارعی در تبیین اندیشه مقاومت؛ با عنوان: «راهحل، مقاومت اقتصادی است، نه مذاکره و نه جنگ»، انتشاریافته در شبکه تحلیل نخبگان، سایت رهبری۱۳۹۸/۰۳/۲۰
- بخشی از بیانات رهبر انقلاب در دیدار مردم آذربایجان شرقی ۱۳۹۱/۱۱/۲۸
پایگاه تحلیلی مصداق