ملکه الیزابت دوم درگذشتهاست و روزهای بعد از مرگ او وقت مناسبی برای تحلیل نقش وی در نظام سیاسی بریتانیا و پاسخ به این سوال کلیشهای است که آیا ملکه واقعا نقشی تشریفاتی داشت؟ یا اینکه بیشتر دوست داشت تشریفاتی به نظر برسد؟
ملکه الیزابت دوم درگذشتهاست و حالا روزهای بعد از مرگ او وقت مناسبی برای تحلیل نقش وی در نظام سیاسی بریتانیا و پاسخ به این سوال کلیشهای است که آیا ملکه واقعا نقشی تشریفاتی داشت؟ یا اینکه بیشتر دوست داشت تشریفاتی به نظر برسد؟ یا حتی اینکه این تصویر همیشه زیبای قاب گرفته از او که شبیه یک مادربزرگ مهربان به نظر میرسید قرار بود چه ماموریتی را انجام دهد؟ دکتر شهاب اسفندیاری رئیس دانشگاه صداوسیما در این باره نوشت:
همیشه یک بحث قدیمی در افکار عمومی ایران و جهان مطرح بوده است که آیا ملکه انگلستان یک مقام تشریفاتی بود یا واقعاً در تصمیمگیریها و برنامهریزیهای دولت انگلستان نقش داشتهاست؟
دو طرف این بحث دلایل مختلفی مطرح کردهاند، اما به نظر من شواهد و قرائن قوی وجود دارد که ملکه انگلستان صرفاً یک مقام تشریفاتی نبود. از جمله اینکه سال گذشته روزنامه گاردین افشا کرد که حدود هزار قانون در انگلستان قبل از اینکه در پارلمان مطرح شود، برای کسب رضایت ملکه اول به ایشان ارائه شدهاست و در دهها قانون ملکه و اعضای خاندان سلطنت مستثنی شدهاند. از قوانین مربوط به ارث و مالیات تا قوانین مربوط به حفظ محیط زیست و حقوق حیوانات در املاک و مستغلاتشان.
آیا پارلمان یک کشور برای یک مقام تشریفاتی چنین استثنائاتی قائل میشود؟ از این جهت میتوان گفت ما صرفاً با یک مقام تشریفاتی مواجه نیستیم. ضمن اینکه هنوز طبق سنت و رویه قدیمی تمام نخستوزیران، تمام وزرا، تمام قوانین پارلمان و اعضای هیئت امنای بسیاری از دستگاهها از جمله BBC و انتصاب مقامات نظامی باید با تأیید و یا حکم ملکه انجام شود که اینها هم نشان میدهد ملکه صرفاً یک مقام تشریفاتی نیست.
دیگر کره شمالی را مسخره نکنید!
منتهی فرض کنیم اصلاً ایشان هیچ دخالتی در تصمیمگیریها و سیاستها نداشتهاست. حالا سؤال این است که تصویر ملکه و نهاد سلطنت که این همه برایش هزینه میشود، چه کارکردی برای حاکمیت بریتانیا دارد که هنوز حفظش کردهاند؟ به چه دلیل اینقدر با حساسیت و دقت تصویر نهاد سلطنت و به طور خاص تصویر ملکه در این ۷۰ سال مدیریت شده است؟
این روزها میبینیم که چطور رسانهها و مطبوعات انگلستان به عنوان کشوری که مدعی دموکراسی است، تمام قد در خدمت تجلیل و تقدیر و ستایش از یک مقام سلطنتی غیر منتخب به میدان آمدهاند. تصاویر تمام صفحه و تیترهای بزرگ صفحه یک چند روز متوالی است که به ملکه و مراسم تشییع او اختصاص یافته است. شبکههای انگلیسی مانند BBC و بقیه شبکهها تمام برنامههای عادیشان را قطع کردهاند و دارند به این موضوع میپردازند. این تصویر به چه دلیل اینقدر با این دقت و حساسیت فوقالعاده دارد ترویج میشود؟ تمام بیلبوردها در انگلستان، تمام بیلبوردهای الکترونیک در مترو لندن، حتی دستگاههای خودپرداز و دستگاههای خرید خودکار داخل فروشگاههای فستفود، صفحات اینترنت همه بانکهای خصوصی و بسیاری بنگاههای تجاری، همه و همه به تصویر ملکه مزین شده است. برخی از فعالان فرهنگی و فضای مجازی به شوخی گفتهاند دیگر به کره شمالی انتقاد نکنید! چون هیچ کشوری، حتی کره شمالی هم در این حد تمام بیلبوردها و تابلوهای تبلیغاتی را به تصویر رییس حکومتشان اختصاص نداده بودند. این مرحله برای اغلب کشورها هنوز قفل بود و نهاد سلطنت در انگلستان نشان داد دست همه را در این زمینه از پشت بسته است.
مادربزرگ خوشقلبی که خیلی خوب رسانه می فهمید
مراسم تاجگذاری ملکه الیزابت دوم اولین مراسم تاجگذاری در تاریخ انگلستان بود که از شبکه تلویزیون BBC پخش شد و معروف است در آن زمان حتی چرچیل – نخستوزیر وقت – مخالف این کار بود و میگفت سلطنت باید یک جایگاه رازآلود و به اصطلاح جادویی داشته باشد و نباید در معرض دید افکار عمومی باشد. اما ملکه که ظاهراً بهتر از چرچیل رسانه و زمانه را میفهمید، موافقت کرد و مراسم تاجگذاری او پخش تلویزیونی شد و ملکه رسما تبدیل به یک چهرهای تلویزیونی شد. در سالهای اخیر هم دیدهایم که ملکه حتی به ایفای نقش در کنار یک بازیگر سینما مثل «دنیل کریگ» که ایفاگر نقش جیمز باند بوده پرداخت و در آن کلیپی که «دنی بویل» برای افتتاحیه المپیک لندن ساخت، شخصا بازی کرد. یا در مراسم ۷۰سالگی سلطنتش حاضر شد تا در کنار یک خرس عروسکی معروف و محبوب به نام «پدینگتون» در کلیپی که BBC ساخت، بازی کند.
پس ملکه به شدت نسبت به تصویر خودش آگاه بود و در این نمایشی که در این هفتاد سال نوشته و اجرا شده، کاملاً آگاهانه ایفای نقش کرد. اما سوال این است که او در همه این سالها چه نقشی در این نمایش ایفا میکرد؟ نقش یک مادر یا مادربزرگ مهربان، دلسوز و خوشقلب. این سناریو برای او نوشته شدهبود و او با کمال افتخار این نقش را در این هفتاد سال بازی کرد.
کارکرد نقش ملکه چه بود؟
کارکرد این نقش چیست؟ اگر یک نگاهی به اتفاقاتی که در این هفتاد سال سلطنت ملکه در جهان رخ داده و نقشی که دولت انگلستان در اقصی نقاط جهان در این مدت داشته بیندازیم؛ به نظر من کارکرد این تصویر بیش از پیش برای ما مشخص میشود.
از همان سال ۱۹۵۲ که ملکه به سلطنت میرسد، انگلستان در کنیا یک جنایت گستردهای مرتکب میشود که صدها هزار کنیایی را از زمینهایشان اخراج میکند. سپس اینها را در اردوگاههایی شبیه اردوگاههای کار اجباری در آلمان نازی زندانی میکنند. ظاهراً چهارصد هزار نفر در آن شورشها کشته میشوند. این در حالی است که شما کمتر تصویر و خبری از این ماجرا در فیلمها و روایات رسانهای میبینید و میشنوید. اما درباره آلمان نازی ببینید چقدر فیلم ساخته شده است.
این اتفاق در ابتدای سلطنت ملکه میافتد. جلوتر که برویم در دهه ۶۰میلادی جنگ داخلی در یمن را دولت انگلستان رقم میزند که باعث میشود ۲۰۰هزار نفر در آن جنگ کشته شوند. در کشورهای مختلف آفریقایی و آسیایی از جمله در کره مداخله نظامی انگلستان به کشتار دهها و صدها هزار نفر منجر شده. در همین دهههای اخیر ببینید انگلستان در چند جنگ ویرانگر مشارکت داشته است. از جمله حمله به افغانستان یا حمله به عراق که یک جنگ کاملاً غیرقانونی و بر مبنای مستندات دروغ بود. این جنگ توسط «تونی بلر» نخستوزیر ملکه توجیه شد و یک میلیون کودک و زن و مرد عراقی طی آن کشته شدند. میلیونها عراقی نیز آواره شدند. اما ملکه خم به ابرو نیاورد. در تمام این جنایات و غارتهایی که در اقصی نقاط جهان اتفاق افتاده و میافتد، و دولت انگلستان در آن نقش داشته و دستش به خون آلوده است، ولی آن چیزی که مثل یک پرده مخملی همه این جنایات را میپوشاند، همین تصویر ملکه به مثابه مادر/مادربزرگ مهربان و دلسوز و خوش قلب است. کارکرد تصویر ملکه در واقع پنهان کردن آن چهره کریه و خبیث جنایتها، جنگها و کشتارهای دولت انگلستان است و ملکه با آگاهی و هشیاری دارد این نقش را ایفا میکند.
در حالی که واقعیت این است که اگر شما یک مادر بزرگ مهربان، دلسوز و خوشقلبی داشته باشید که ببیند فرزندان یا نوههایش دارند جنایات و کشتارهای را مرتکب میشوند، حتی دارند یک کودک بیگناهی را سر میبرند، یا دارند یک خانواده بیگناهی را آواره میکنند؛ این مادربزرگ مهربان قاعدتاً باید فریاد بزند و اعتراض کند. حداقل آن خانه را ترک کند. ولی میبینیم ملکهای که طی این سالها در نقش مادر و مادربزرگ مهربان ایفای نقش کرده، هرگز به این جنایات فرزندان و دولتهایش اعتراض نکرده است. همانطور که میدانیم دولت بریتانیا، دولت ملکه است. سفیران بریتانیا، سفیران ملکه هستند. نیروهای زمینی، هوایی و دریایی بریتانیا در واقع ارتش ملکه هستند. اما میبینیم که این «مادربزرگ مهربان و خوش قلب» در برابر جنایاتی که ارتش، دولت، فرزندان و نوههایش مرتکب میشوند، خم به ابرو نمیآورد. بماند که بسیاری از فرزندان و نوههای ملکه شخصاً در این جنگها حضور داشتند. البته آن هم بخشی از همین نمایش است. نوههای ملکه در جنگ افغانستان حضور داشتند و در کشتارها مشارکت مستقیم داشتند ولی ملکه هرگز خم به ابرو نیاورد.
تونی بلر که به خاطر اقداماتش در جنگ عراق توسط بسیاری از فعالان حقوق بشری در جهان به عنوان یک جنایتکار جنگی شناخته میشود، سال گذشته توسط ملکه بالاترین نشان افتخار شوالیه بریتانیا را کسب کرد و به عالیترین درجه افتخار توسط ملکه انگلستان رسید.
چرا ملکه کسی که چنین جنایتهایی را انجام داده و جنگی که میلیونها کشته و آواره داشته را راه انداخته را به چنین افتخاری نائل میکند؟ آیا او میتواند یک مادربزرگ مهربان و دلسوز و خوش قلب نامیده شود؟
پس تصویر ملکه کارکرد بسیار مهمی در نظام سلطنتی دارد و فارغ از اینکه ملکه چقدر در تصمیمگیریهای سیاسی دخالت دارد، همین که در این نمایش فریبکارانه طی هفتاد سال ایفای نقش کرده است، در همه آن جنایتها، جنگها و غارتهایی که رخ داده، مسئول است و نمیتواند از مسئولیت آنها شانه خالی کند. عموی این ملکه بخاطر عشق یک زن مطلقه از مقام سلطنت استعفا داد. این ملکه اینهمه کشتار و جنایت توسط دولت و ارتش خود را دید و استعفا نداد.
سخن آخر اینکه چقدر شگفتآور و طنز تلخی است که چنین نظام سلطنتی که هزار سال بر اساس قواعد حکومت موروثی به حیات خود ادامه داده و عامل بسیاری از کشتارها، جنگها و غارتها بوده، امروز ولی نعمت برخی روشنفکران و روزنامهنگاران ایرانی است که در رسانههای وابسته به این نهاد موروثی و غیرعقلانی و غیر مدنی خدمت میکنند و از طریق کار در رسانههای وابسته به چنین نهادی میخواهند تغییر، اصلاح و دموکراسی را در کشور خودشان ترویج کنند. چقدر شرمآور است که این افراد بعضا امروز در عزای ملکه سیاهپوش شدهاند و بغض میکنند و اشک میریزند و همزمان ادعای روشنفکری، مدرنیسم و دموکراسی هم دارند.
ثبت دیدگاه