در نگاه شیخ فضلالله نوری مقولاتی چون مشروطه، مجلس، قانون، آزادی، مساوات و… بهرغم آنکه مقولاتی پسندیده و شایستهی پیگیری و تحقق میباشند، جملگی بایستی بر مدار اصول و قوانین اسلام تعریف و متحقق شوند. براین اساس مشروطه بایستی به صفت مشروعه مقید گردد. بنابر این از نگاه شیخ شهید، مشروطه مطلق غربی از آن جهت که در راستای دیگر فرقههای بشری است و خود را فارغ از الزامات و تغییرات الهی میداند، درصورتی که در چارچوب شرع و اصول مقدسه اسلام محدود و تعریف نگردد شایسته تحقق و پیروی در جامعه اسلامیایران نیست. شیخ شهید در پی آن بود تا مشروطه را از بىقيدى به مشروعه و مجلس را از افراطىگرى به عملكرد عقلانى رهنمون سازد و جلوى اشاعه بيش از پيش هرج و مرج را بگيرد.
با مروری بر آثار مشروطهپژوهان آنچه مسلم مینماید اینکه در خصوص شخصیت شیخ فضلالله نوری و اندیشههای او چنان كه شایستهی این عالم مجاهد، اندیشهپرداز و عملگراست، حق مطلب ادا نشده است. براین اساس درحالی که موجی خشونتبار در سایه ایراد اتهاماتی چون دفاع از استبداد، دنیاگرایی، منفعتطلبی، تحجر، مجرمیت سیاسی و… در اغلب کتابهای مربوط به مشروطه متوجه شیخ است، اما اندیشه و عمل سیاسی شیخ عطف به اعتقادات مذهبیو شریعتمداری او در سطحی محدود ملحوظ نظر هواداران او و اندیشهاش قرار گرفته است و این جملگی در حالی است که کلیه مواضع شیخ و اندیشهپردازیهای او معطوف به نگاه حداکثری او به دین است و انتظارات او از مشروطه که در قالب «مشروطه مشروعه» پیگیری شد گونهای انتظار حداکثری از دین را گزارش میکند.
شيخ فضلالله، مشروطه را حق طبيعى و مسلم ملتى مىدانست كه قرنها تحت سيطره حكام مستبد بودهاند. امّا از مشروطه چه مىطلبيد؟! آرمان مطلوب شيخ فضلالله تشكيل عدالتخانه بود و او هيچگاه از اين آرمان جدا نشد. شيخ هر قدر نسبت به مشروطه نگران و سرگردان بود، در حمايت از عدالتخانه قاطع و استوار مىنمود.[۱]
اولين گام مؤثر شيخ در مقابله با افراطىگرىهاى طيف غربگراى مشروطهخواه، طرح شعار معروف «مشروطه مشروعه» بود. منظور شيخ از طرح اين شعار، تطبيق قوانين و مصوبات مجلس با موازين دينى بود. در گام بعدى، شيخ با بى اثر ديدن مبارزات مسالمتآميز، دست به تحريم مشروطه زد و كوشيد با مبارزه از نوع منفى، نهضت را به اصل اوليه خود نزديك كند. او مىخواست مشروطه را از بىقيدى، به مشروعه و مجلس را از افراطىگرى به عملكرد عقلانى رهنمون سازد و جلوى اشاعه بيش از پيش هرج و مرج را بگيرد.
شیخ از آن جهت با مشروطه به ستیز برمیخیزد که ارائهکنندگان و طراحان این اندیشه را وامداران دنیای غرب میداند و به لحاظ آبشخور فکری ایشان را مادیگرایی و بالمال دستاورد مشروطهخواهی و قانونطلبی آنها را خروج جامعه مسلمان از دایره اسلام میداند: «مهمیجز تکمیل حسن ظاهر و قوای نکرویه ندارند و حقوقشان مغطی به اغطیهی کثیرهی مفسده است».[۲]
۱. حاجی میرزا علیاکبر مجتهد بروجردی ۲. حاجی میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران ۳. سید محمد طباطبایی ۴. شیخ فضلالله نوری.
به اعتقاد شيخ و همفكرانش نسخه پارلمانتاريسم مطلقه غربى -اگر درست و دقيق هم، اجرا مىشد – باز با مزاج و طبع خاص جامعه آن روز ايران مساعد نبود و استقرار آن در اين كشور حاصلى جز بسط دامنه آشوب، فروپاشى قدرت مركزى و نهايتا، هموار شدن راه سلطه بيگانه نداشت.[۳]
از نگاه شیخ شهید، مشروطه مطلق غربی از آن جهت که در راستای دیگر فرقههای بشری است و خود را فارغ از الزامات و تغییرات الهی میداند، درصورتی که در چارچوب شرع و اصول مقدسه اسلام محدود و تعریف نگردد شایسته تحقق و پیروی در جامعه اسلامیایران نیست. «در این عصر ما فرقهها پیدا شدهاند که بالمره منکر ادیان و حقوق و حدود هستند این فرق مستحدثه را بر حسب تفاوت اغراض اسمهای مختلف است آنارشیست، نهیلیست، سوسیالیست، ناطورالیست، بابیست… ».[۴]
در نگاه شیخ مقولاتی چون مشروطه، مجلس، قانون، آزادی، مساوات و… بهرغم آنکه مقولاتی پسندیده و شایستهی پیگیری و تحقق میباشند، جملگی بایستی بر مدار اصول و قوانین اسلام تعریف و متحقق شوند. براین اساس مشروطه بایستی به صفت مشروعه مقید گردد، مجلس تنها و تنها اجرای احکام خدا، اصلاح امور و رفاه ملت را پیجویی کند و در عرصه و ساحت قانونگذاری الهی تابع باشد؛ چه قانون منحصر در قانون الهی است، آزادی در دایرهی شرع و بیگزند از آفت مطلقیت و هرج و مرج باشد، مساوات در چارچوب شرع و مبتنی بر برابری و تساوی و نه تشابه سامان یابد و… و از این روست که حتی در مقابل دعوت کنندگان خویش به تساهل و مدارا، با استدلال لزوم توجه به مقتضیات زمان و مکان صراحتاً اعلام میدارد: «من حکم خدا را مینویسم نه مقتضای عصر را».[۵]
آیتالله شیخ فضلالله نوری و آیتالله سید عبدالله بهبهانی
شیخ مشروطه را برنمیتابد چرا که آن را پدیدهای غیر اصیل و وارداتی میداند و بدیهی است که در سایه اعتقاد به استدلال لنیجعل الله للکافرین علی المسلمین سبیلا و در سایهی مشاهدات خویش از رخنمایی افق پیروزی مشروطیت، این پدیدهی بیگانه را عامل انحراف در مذهب و به بیان خود عامل اضمحلال دین فهم میکند، لذا تا پای دار بر مقابله با آن پای میفشرد.
اما آنچه توفیقات شیخ در عمل به تکلیف آگاهیبخش ملت را دست نیافتنی مینماید:
اولاً حضور روشنفکرانی است که به عنوان مبدعان اندیشهی مشروطهخواهی و به بیانی دقیقتر توزیعکنندگان این اندیشه میکوشند تا ضمن سنگرگیری در پشت سر علماء و روحانیون چهرهی واقعی خویش را از حساسیتهای مردمیبه کالای وارداتیشان پوشیده دارند و در همین حال با ابزار قرار دادن دین بسیج تودههای ملت را در راه حصول مقاصد خویش مورد استفاده قرار دهند.
ثانیاً روحانیونی که عطف به انتظاراتی حداقلی از دین وارد عرصهی کارزار مشروطه میگردند و البته ضمن بازیخوردگی از روشنفکران خود را در مقابل عمل انجام شدهای مییابند که سکوت و مصلحتبینی با هدف تعبیر سوداهای خویش در آینده یا تلاش جهت توجیه ماوقع، بهترین راه فراروی آن قرار میگیرد.
بهنظر میرسد در حالی که غلبه بر مشکل اول و در صورت وجود لوازم خاص آن و در سایهی همدلی علما پدیدهای افقمند قلمداد میشد، اما اختلاف فیمابین شیخ و علمای مشروطهخواه به دلایلی چند از جمله ۱- فقدان فضای تعامل و گفتگو میان ایشان ۲- اختلاف دیدگاه در خصوص نگاه به دین و تعریف انتظارات از دین ۳- حاکمیت یافتن جو روانی مسموم فیمابین و… فضایی را پدید آورد که حاصل آن ترور آیتالله بهبهانی، انزوای آیتالله طباطبایی و اعدام شیخ فضلالله نوری به دست افراطیون غرب زده بود.[۶]
پینوشتها:
۱- على ابوالحسنى(منذر)، كارنامه شيخ فضلالله نورى، نشر عبرت،تهران ۱۳۸۰، ص ۲۱
۲- محمد ترکمان، مکتوبات، اعلاميهها … و چند گزارش پيرامون نقش شيخ شهيد فضلالله نوري در مشروطيت، ج ۱ ، چاپ رسا، ۶۳ ص ۷۴.
۳- على ابوالحسنى(منذر)، كارنامه شيخ فضلالله نورى، پیشین، صص ۶۹ و ۷۰
۴- محمد ترکمان، همان.
۵- روزنامهی خاطرات عین السلطنه، به نقل از علی ابوالحسنیمنذر، دیدهبان بیدار، تهران، مؤسسهی مطالعات تاریخ معاصر ایران، چ۳، ۱۳۸۵، ص ۳۵ .
۶- ر.ک. اندیشه سیاسی شیخ فضلالله نوری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۸، ص ۲۴۶.
ثبت دیدگاه