تربیت اعتقادی مهم ترین بخش نظام جامع تربیتی اسلام است که در آن، اصول اعتقادات اسلام یعنی باور به خداوند، پیامبران، امامت و معاد به متربی منتقل می شود. در این میان، اعتقاد به وجود خداوند، اصل و بنیاد دیگر باورها به شمار می رود. ازآنجاکه اسلام، نظام تربیتی ویژه ی خود را ارائه کرده، لازم است تا روش های مناسب با اصول اعتقادی اسلام بر مبنای متون اسلامی استخراج و تعیین شوند. یکی از منابع استخراج روش های تربیتی، سیره ی قولی و عملی امامان معصومی چون امام همام علی بن موسی الرضا (ع) است که به اعتبار فرصت تاریخی ویژه ای که برای آن حضرت پدید آمد، می تواند منبع سرشاری برای نظام تربیتی رضوی باشد. تکرار مفروضات بدیهی با شیوه های همراه با تمثیل جذاب و نوآورانه، ایجاد انس و احساس محبت به خداوند، عقل گرایی، علم آموزی، استدلال محوری، پاسخ دهی به شبهه و ابطال دیدگاه های رقیب، برجسته سازی و ایجاد اهمیت و تفهیم غیرمستقیم، مهم ترین روش های قابل برداشت از سخنان حضرت رضا (ع) در ایجاد و تعمیق باور به وجود خداوند است.
مقدمه
تربیت دینی عنوانی است که در نگرش های سکولاریستی و نگرش اسلامی، معنا و مفهوم متفاوتی دارد. تربیت دینی در نگرش سکولار، به آموزش دین یا آموزه های یک دین خاص در کنار دیگر آموزش ها اطلاق می شود؛ به عبارت دیگر، انسان ها در زندگی خود متناسب با نیازهایشان آموزش های مختلفی می بینند که آموزش دین یکی از آنهاست؛ به دیگر سخن، به آموزش های دینی در مدارس و مراکز آموزشی توجه نمی شود (Grant, 1968 , 314). چنان که پیداست، در این نگرش، دین خود به بخشی از نیازهای انسان تحویل رفته و در عرصه ی کارکرد نیز برطرف کننده ی برخی از نیازهای آدمی است. این در حالی است که در نگرش اسلامی، دین می تواند تمام قلمرو های زندگی انسان را در بر گیرد و آموزش های دینی نیز کارکردهای گسترده و متنوعی پیدا می کنند. با توجه به اینکه اسلام جنبه های مختلفی از زندگی انسان را در بر می گیرد، تربیت اسلامی نیز مکتب جامع تربیتی خواهد بود که متناظر با جنبه های مختلف انسان، گونه های متنوعی از تربیت ذیل آن قابل تعریف و تبیین است که تربیت اعتقادی یکی از آنهاست. به سبب اصالت باورها و اعتقادات در وجود انسان و اصالت آنها در میان آموزه های دینی، تربیت اعتقادی را می توان اصلی ترین و مهم ترین انواع تربیت دانست.
مسائل مختلفی در موضوع تربیت اعتقادی وجود دارد که هرکدام به بخشی از این موضوع پرداخته اند. یکی از آنها روش هایی است که در امر تربیت اعتقادی به کار می روند. با توجه به اینکه اعتقادات اسلامی سه عرصه خداباوری، راهنماباوری و معادباوری را شامل می شود و هر یک را نیز می توان بر اساس منابع اسلامی در قرآن و سنت معصومین (ع) مورد بررسی قرار داد، مسائل متعددی شکل می گیرد. بر این بنیاد، مسئله و پرسش اصلی مقاله ی حاضر، این است که روش های تربیتی قابل برداشت از سخنان حضرت رضا (ع) در عرصه ی ایجاد و تعمیق باور به وجود خداوند کدام اند؟
آثار و نوشته های به دست آمده در موضوع تربیت اعتقادی مبتنی بر آموزه های اسلامی را می توان به دو بخش عام و خاص تقسیم کرد. آثار عام که بیشتر در قالب کتاب و پایان نامه ارائه شده اند، ضمن بحث از تربیت دینی، به صورت کلی به تربیت اعتقادی نیز پرداخته اند. آثار اختصاصی نیز که بیشتر در قالب مقاله نگارش یافته اند، روش های تربیتی را از دیدگاهی ویژه و در عرصه ای خاص مطرح نکرده اند و غالب آنها ناظر به همه ی عرصه های اعتقادی و مبتنی بر تمام منابع اسلامی شکل گرفته اند؛ اما با توجه به جایگاه مهم اعتقادات در انتخاب سبک زندگی و نیز جهت دهی به حیات انسان، لازم است پژوهش هایی جامع نگر از دو جنبه ی علمی و عملی صورت پذیرد و به صورت جداگانه، هرکدام از عرصه های یادشده از دیدگاه هریک از امامان معصوم بررسی شود. این پژوهش با توجه به اختصاص آن به سیره ی امام رضا (ع)، کاری نوآورانه و مسئله ای جدید به شمار می رود.
مفهوم شناسی
ترکیب تربیت اعتقادی از دو واژه ی تربیت و اعتقاد تشکیل شده است؛ ازاین رو برای دست یابی به فهم دقیق تری از آن، باید نخست معنای این دو واژه را دریافت.
تربیت
تربیت مصدر باب «تفعیل » از ماده ی ربَوَ، به معنای زیاد کردن، رشد دادن یا وسیله ی رشد را فراهم نمودن است (فراهیدی، ۱۴۱۰، ج۸، ص۲۸۳؛ ابن منظور، ۱۴۱۴، ج۱۴، ص۳۰۵؛ راغب اصفهانی، ۱۴۱۲، ج۱، ص۳۴۰) نیز به معنای پاک گرداندن هم به کار رفته است (شرتوتی، ۱۴۰۳، ج۱، ص۳۸۶)؛ اما تربیت از ریشه رببَ به معنای سوق به سوی کمال معنوی است (مصطفوی، ۱۴۲۶، ج۴، ص۳۵). در این صورت، تربیت تنها به رشد کمی اختصاص نخواهد یافت، بلکه شامل رشد کیفی نیز خواهد شد (صانعی، ۱۳۷۵، ص۱۱).
در تمام این معانی، زیاد شدن و تکامل تدریجی لحاظ شده است؛ ازاین رو، مفاهیمی مانند به سازی، تدبیر، خوب رسیدگی کردن، ادب کردن، پدید آوردن چیزی و تکامل تدریجی آن، حفظ و مراعات، مالکیت، صاحب، ولایت، سرپرستی، تغذیه، رشد و تتمیم که برای «ربوَ و ربب» نقل شده است، از آثار و لوازم تربیت و سوق به کمال شمرده خواهند شد.
معادل انگلیسی تربیت «Education» است. این واژه یا از ریشه ی یونانی «Educare» به معنای تغذیه یا خوراک دادن یا از ریشه ی «Educere» در معنای بیرون کشیدن و رهنمودن به… و به اختصار پروردن است. همچنین می توان واژه ی «Upbringing» را نیز با توجه به آنچه در فرهنگ های لغت درباره ی آن آمده است، به معنای تربیت گرفت (۱۴۲۹Hornby , 2000 , p؛ حق شناس، ۱۳۸۱، ص۱۸۴۲).
تعاریف اصطلاحی تربیت نیز عموماً ناظر به تعاریف لغوی شکل گرفته اند؛ یعنی روند تکامل و رشد در آنها لحاظ شده است و متأثر از رویکردهای مختلف، متعدد شده اند. در بیشتر رویکردهای فلسفی که عمدتاً از سوی فیلسوفان مسلمان ازجمله فارابی و ابن سینا ارائه گشته، تربیت به روند بالفعل ساختن استعدادها برای دست یابی به کمالات دنیوی یا اخروی تعریف شده است (گروه نویسندگان، ۱۳۸۴، ج۱، ص۱۶۷ -۱۷۳؛ مطهری، ۱۳۷۳، ص۳۳). در رویکردهای دینی (اسلامی) نیز همین اصل معنایی را می توان مشاهده کرد؛ برای نمونه به چند تعریف اشاره می شود: تربیت اسلامی یعنی پرورش همه ی جنبه های فکری، عاطفی، جسمی و اجتماعی شخصیت اسلامی و ساماندهی رفتارهای او بر اساس مبانی و دستورهای اسلامی برای تحقق هدف های اسلام در زمینه های گوناگون زندگی است (گروه نویسندگان، ۱۳۸۸، ص۲۸)؛ تربیت اسلامی یعنی شناخت خدا به عنوان ربّ یگانه انسان و جهان و برگزیدن او به عنوان ربّ خویش و تن دادن به ربوبیت او و تن زدن از ربوبیت غیر (باقری، ۱۳۸۵، ص۴۴)؛ تربیت فرآیندی است که به دنبال ایجاد تغییر تدریجی در ساحت های مختلف بدنی، روحی و رفتاری با هدف دست یابی به کمال انسانی بر اساس آموزه های اسلامی تحقق می یابد (اعرافی، ۱۳۸۷، ج۱، ص۲۸). بر این اساس، می توان تربیت را به روند کامل شدن تعریف کرد. در این صورت، وصف دینی یا غیردینی آن ناظر به کمال مطلوبی است که در هر دین یا هر دیدگاهی معرفی می شود.
اعتقاد
اعتقاد از ریشه «عقد» و مصدر باب افتعال است. اعتقد به معنای سخت و شدید است (فراهیدی،۱۴۱۰، ج۱، ص۱۴۰؛ ابن منظور، ۱۴۱۴، ج۳، ص۲۹۹). مشتقات دیگر آن مانند عقده نیز در همین معنا به کار می روند. به آنچه تصدیق شده و قلباً باور شده نیز اعتقاد گفته می شود (مهیار، بی تا، ص۹۴). به در دل گرفتن، گرویدن، یقین کردن، تصدیق کردن، عقد قلب و دل بر چیزی بستن و بدان ایمان آوردن، همچنین در معنای مشهور به تصدیق جزمی ذهن نیز اطلاق می شود (دهخدا، ۱۳۳۸، ج۷، ص۲۹۴۲). همچنان که در تعاریف نیز آمده است، اعتقاد را می توان با ایمان مترادف دانست. اعتقادات در تقسیم بندی های رایج از اسلام، قسیم اخلاقیات و اعمال عبادی قرار می گیرد. اصطلاح «اصول دین » نیز به صورت دقیق، ناظر به بخش اعتقادات دین است. توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد متعلقات اعتقادات در مذهب شیعه است (فیض کاشانی، ۱۴۰۳، ص۱۸۷؛ آقابزرگ تهرانی، ۱۳۵۵، ج۲، ص۱۸۳).
معناشناسی تربیت اعتقادی
بر اساس آنچه گفته شد، تربیت اعتقادی را می توان این گونه تعریف کرد: فرآیندی که به ایجاد و تعمیق باورهای اعتقادی اسلام یعنی باور به وجود خداوند، پیامبران، امامت و معاد در مخاطبان و شکوفایی و به کمال رساندن آنها می انجامد؛ به عبارت دیگر، مجموعه اقداماتی است که مربی برای شکل دهی نظام باورها، اقناع فکری و پذیرش قلبی و التزام درونی در متربی انجام می دهد (اعرافی، ۱۳۹۲، ص۴۹). با توجه به آنچه در معنای تربیت گفته شد، در ارتباط با فرد معصوم، نمی توان آن را در روش یا اقدامی خاص منحصر دانست، بلکه تمام زندگی فرد معصوم اعم از گفتار و رفتار می تواند الهام بخش روش ها و اقدامات تربیتی باشند و همه آنها از این جهت تربیتی به شمار روند.
اهمیت تربیت اعتقادی
اهمیت تربیت اعتقادی به جایگاه و تأثیر اعتقادات در شکل دهی هویت انسانی و تعریف سبک زندگی الهی مربوط می شود. پژوهش های متعدد، اثرگذاری مستقیم والدین و نزدیکان مرتبط را بر اعتقادات فرزندان، به ویژه درباره ی باور به وجود خداوند و تصور آنان از خداوند، ثابت کرده است؛ به این معنا که اگر ارتباط والدین با کودک سخت گیرانه، منفی نگرانه و تنبیه محور باشد، تصور و باور کودک از خداوند به همین صورت سخت گیر و تنبیه کننده خواهد بود و در مقابل، اگر رفتار والدین مثبت نگرانه و عاشقانه باشد، تصور و باور کودک از خداوند نیز به همین صورت مثبت نگرانه و عاشقانه خواهد بود (صادقی، ۱۳۸۶، ص۳۶۵). در قرآن کریم از اعتقادات با عنوان ایمان یاد شده و برای آن متعلقاتی نیز معرفی شده است (بقره، ۶۲؛ نساء، ۱۳۶؛ مؤمنون، ۷۴). در مقابل ایمان، کفر قرار دارد که به معنای انکار متعلقات ایمان است. مفاهیم مؤمن و کافر ازجمله ی مهم ترین مفاهیم شکل دهنده ی فرهنگ قرآنی است. مسلمانان از متعلقات ایمان با عنوان اصول دین یا اصول اعتقادات یاد کرده اند. البته در اینکه این اصول کدام اند، میان صاحب نظران مسلمان تفاوت هایی وجود دارد (محمدی، ۱۳۷۳، ص۷). اصل بودن آنها، به معنای آن است که پذیرش آنها، شرط مسلمانی است و درواقع، ارکان اساسی دین اسلام را شکل می دهند. تلاش ها و مجاهدت های پیامبران و جانشینان معصوم ایشان، همه در راستای تحقق این اصول و ایجاد جامعه ای توحیدباور بوده است. سروران معصوم برای رسیدن به این هدف، روش هایی را به کار برده اند. با توجه به جایگاه الگویی ایشان، دانستن اینکه آنان در عرصه ی تربیت اعتقادی چه روش هایی را به کار گرفته اند، اهمیت بسیار خواهد داشت.
روش های ایجاد و تعمیق اعتقاد به وجود خداوند متعال
مهم ترین روش های قابل برداشت از سخنان حضرت رضا (ع) عبارت اند از:
الف. تأکید بر بداهت وجود خدا و تکرار آن با شیوه های جذاب و نوآورانه
یکی از آموزه های دقیق اسلامی درباره ی خداوند متعال، بدیهی یا فطری بودن درک وجود حق تعالی است. امام رضا (ع) فرمودند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُلْهِمِ عِبَادَهُ الْحَمْدَ وَ فاطِرِهِمْ علَی معْرِفَةِ رُبُوبِیتِهِ الدَّالِّ عَلَی وُجُودِهِ بِخَلْقِهِ» (ابن بابویه، ۱۳۹۸، ص۵۶)؛ خداوند بندگانش را با شناخت فطری ربوبیت خود عجین ساخت و مخلوقاتش را نشان دهنده ی وجودش قرار داد.
بر اساس آیات قرآن کریم و روایات، گرایش به وجود خداوند و خداباوری در فطرت انسان ها نهفته است. (ابراهیم،۱۰؛ روم،۳۰؛ مجلسی، ۱۴۰۳، ص۹۵ و ۴۰۳) اگرچه امور فطری بدیهی به شمار می روند؛ اما از اقسام بدیهیات ثانویه هستند و نیازمند آن اند تا به وسیله ی بدیهیات اولیه به آنها توجه شود و از آنها غفلت زدایی گردد.
برطرف کردن غفلت ها، زمینه ی پذیرش وجود خداوند و تعمیق آن را فراهم خواهد کرد. آن گونه که از سخن امام رضا (ع) نیز برداشت می شود، تأکید بر این بداهت به گونه های مختلف روش مناسبی در این زمینه به شمار می رود. تکرار یک مطلب روش دیگری است که به نوعی مکمل روش تأکید است. این شیوه درباره ی تربیت اعتقادی به ویژه برای کودکان، بسیار مهم و کارساز است؛ برای نمونه، می توانیم تمام مثال هایی را که در امور مختلف به ویژه برای کودک به کار می بریم، از خداوند باشد. این شیوه در روایتی از امام رضا (ع) به زیبایی به کار رفته است. در این روایت امام (ع) فرمودند: «إِنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِیعَرِّفَ بهِ خلْقَهُ الْکتَابَةَ حُرُوفُ الْمُعْجَمِ… فِی أَلِفٍ ب ت ث أَنهُ قَالَ الْأَلِفُ آلَاءُ اللَّهِ وَ الْباءُ بهْجَةُ اللَّهِ وَ التَّاءُ تَمَامُ الْأَمْرِ بقَائِمِ آلِ محَمَّدٍ (ص) وَ الثَّاءُ ثَوَابُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی أَعْمَالِهِمُ الصَّالِحَةِ ج ح خ فَالْجِیمُ جَمَالُ اللَّهِ وَ جَلَالُ اللَّهِ وَ الْحَاءُ حلْمُ اللَّه عَنِ الْمُذْنِبِینَ وَ الْخَاءُ خُمُولُ أَهلِ الْمعَاصِی عنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جل » (ابن بابویه، ۱۴۰۳، ص۴۳)؛ نخستین چیزی که خداوند خلق کرد تا به وسیله آن کتابت را به انسان ها بیاموزد، حروف الفبا بود. سپس امام این حروف را برشمردند. نکته اینجاست که حضرت به جای اکتفا به صرف بیان حروف یا بیان آنها با مثال های دیگر، تمام حروف را با مثال هایی از اسماء و صفات الهی قرین کرده اند؛ برای مثال فرموده اند: «الف آلاء الله است و ب بهجة الله است و…» بیان دیگر این روش آن است که همه موجودات را مخلوق خداوند بدانیم. هیچ کس ازجمله کودکان، در وجود خود و موجودات شکی ندارند؛ ازاین رو، والدین و مربیان می توانند به هنگام سخن گفتن از موجودات، به گونه ای سخن بگویند که بیشتر، ارتباط آنها و وجود خداوند را حکایت کند. این روش ها، گاه می تواند اقرار به وجود خداوند را تحقق بخشد و گاه نیز باور به وجود باری تعالی را عمیق تر گرداند.
ب. ایجاد انس و احساس محبت به خداوند
روش دیگری که می توان از بیانات امام رضا (ع) به دست آورد، ایجاد انس و محبت به خداوند است. کاربرد اصلی این روش برای خداباورانی است که با شک و تردیدهایی که در رابطه با وجود خداوند روبرو شده اند. اما اکسیر محبت این ویژگی را دارد که درباره ی برخی و حتی کودکان، باور به وجود خداوند را ایجاد کند. درباره ی این افراد، نتیجه ی معمول آن، ایجاد زمینه ی اقرار به وجود خداوند و در مرتبه بعد، باور به وجود خداوند است. از سخنان امام رضا (ع) می توان شیوه هایی را در این زمینه استخراج کرد. یکی از آنها، بیان رابطه ی محبت آمیز خداوند با انسان هاست. حضرت، به نقل از پیامبر اکرم (ص)، در روایتی فرمودند: «ابْنَ آدَمَ أَمَا تُنْصِفُنِی أَتحَبَّبُ إِلَیک بالنِّعَمِ وَ تَتَمَقَّتُ إِلَی بِالْمَعَاصِی خَیرِی إِلَیک مُنْزَلٌ و شَرُّک إِلَی صَاعِدٌ وَ لَا یزَالُ مَلَک کرِیمٌ یأْتِینِی عَنْک فِی کلِّ یوْمٍ یا وَ لَیلَةٍ بِعَمَلٍ قَبِیح. ..» (علی بن موسی الرضا (ع)، ۱۴۰۶، ص۴۰-۴۱)؛ ای فرزند آدم! تو با من به انصاف رفتار نکردی، من با ارزانی داشتن نعمت بر تو، با تو دوستی کردم و تو با نافرمانی و ارتکاب معصیت با من دشمنی می کنی. خوبی های من به سوی تو سرازیر شد و شر و بدی های تو، همواره به سوی من بالا آمد. پی درپی در هر روز و شب، فرشته ای صدور عمل قبیحی را از تو به من گزارش می دهد… در این روایت که حدیث قدسی است، خداوند متعال خطاب به انسان فرموده و محبت زیاد و خیر خواهی خود نسبت به او را بیان داشته است، درحالی که انسان ها، نسبت به خداوند، چنین نیستند.
امام (ع)، در روایتی مشابه، محبت خداوند نسبت به بندگانش را بیان کرده اند: «… وَ ما مِنْ مَخْلُوقٍ یعْتَصِمُ بِی دُونَ خَلْقِی إِلَّا ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِرِزْقِهِ فإِنْ سأَلَنِی أَعطَیتُهُ وَ إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنِ اسْتَغْفَرَنِی غَفَرْتُ لَهُ» (همان، ص۴۱)؛ هرکس بر خود من تکیه کند نه بر بنده ی من، آسمان ها و زمین را پشتوانه ی رزق او قرار می دهم. پس اگر مرا بخواند، پاسخش می دهم و اگر از من چیزی بخواهد، به او عطا می کنم و اگر از من پوزش بخواهد، او را می بخشم.
تشریح این محبت و جلوه های آن و تأکید بر آن می تواند زمینه ساز ایجاد محبت و انس به خداوند و در نتیجه، اقرار و اعتقاد به وجود خداوند شود. پرداختن به محبت الهی به ویژه درباره ی تربیت اعتقادی کودکان بسیار کارساز خواهد بود. ابونصر بزنطی می گوید: به امام رضا (ع) عرض کردم: «جُعِلْتُ فِدَاک إِنِّی قَدْ سَأَلْتُ اَللَّهَ حَاجَةً مُنْذُ کذَا وَ کذَا سَنَةً وَ قَدْ دَخَلَ قَلْبِی مِنْ إِبْطَائِهَا فقَالَ «یا أَحْمَدُ إِیاک وَ الشَّیطَانَ أَنْ یکونَ لَهُ عَلَیک سَبِیلٌ حَتَّی یقَنِّطَک إِنَّ أَبَا جَعْفَرٍ ص کانَ یقُولُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ یسْأَلُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَةً فَیؤَخِّرُ عَنْهُ تَعْجِیلَ إِجَابَتِهِ حُبّاً لِصَوْتِهِ وَ اسْتِمَاعِ نَحِیبِهِ ثُمَّ قالَ وَ اللَّه مَا أَخَّرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ مَا یطْلُبُونَ مِنْ هَذِهِ الدُّنْیا خَیرٌ لَهُمْ مِمَّا عَجَّلَ لَهُمْ فِیهَا» (کلینی، ۱۳۶۵، ج۲، ص۴۸۸)؛ به فدایت گردم! مدتی است از خداوند حاجتی را خواسته ام و چون به اجابت نرسیده، در دلم شک و شبهه و کدورتی به وجود آمده است.
حضرت فرمودند: ای احمد! مبادا شیطان بر (دل) تو راهی باز کند تا تو را ناامید کند. همانا امام باقر (ع) می فرمودند: هرآینه، مؤمن حاجتی از خدا بخواهد و اجابت آن به تأخیر افتد، برای محبوبیت آوازش (نزد خداوند) و شنیدن صدای گریه اش [است]، سپس فرمودند: به خدا سوگند آنچه خدای عزوجل برای مؤمنان، از آنچه خواهند، به تأخیر اندازد، بهتر است برای ایشان از آنچه زود به آنان عطا فرماید.
حضرت، در این پاسخ، به محبت خداوند نسبت به بندگان توجه کرده اند و او را از نفوذ شیطان بر حذر داشته اند. درواقع، حضرت با توجه کردن به محبت بی کران خداوند نسبت به بندگانش، شک و شبهه ای را برطرف کردند که در ذهن و قلب ابونصر به وجود آمده بود.
در روایتی دیگر از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که حضرت، با ارائه ی یک مثال، میزان محبت خداوند به بندگان را به یاران خود گوشزد می کنند. «… فجاء رجل من أصحاب النبی (ص) بعش طیر یحمله فیه فراخ وأبواها یتبعانه ویقعان علی ید الرجل فأقبل النبی (ص) علی من کان معه فقال أتعجبون بفعل هذین الطیرین بفراخهما والذی بعثنی بالحق لله أرحم بعباده من هذین الطیرین بفراخهما والذی بعثنی بالحق لله أرحم بعباده من هذین الطیرین بفراخهما » (هیثمی، ۱۴۰۸، ج۹، ص۸)؛ مردی از یاران پیامبر اکرم (ص) لانه ی پرنده ای را می آورد که در آن جوجه وجود داشت. پدر و مادر جوجه نیز به دنبال آن پرواز می کردند و بر دستان او فرود می آمدند. پیامبر (ص) خطاب به یارانش فرمودند: از رفتار این دو پرنده نسبت به جوجه شان تعجب می کنید؟ قسم به آن که مرا به حق مبعوث کرد، خداوند به بندگان خود مهربان تر است از این دو پرنده نسبت به جوجه خود.
به عبارت دیگر، در بسیاری از موارد، انکار خداوند ناشی از مشکلات و گرفتاری هایی است که انسان با آنها مواجه می شود. اگر انسان ها از راه های مختلف به محبت خداوند نسبت به خود یقین پیدا کنند، زمینه ی این انکارها نیز از میان خواهد رفت و پذیرش وجود خداوند آسان تر خواهد شد.
ج. عقل گرایی
عقل گرایی روش دیگری است که حضرت رضا (ع) از آن، برای ایجاد اعتقاد به خداوند متعال بهره گرفته اند. مراد از عقل گرایی به عنوان یک روش، خردمندانه جلوه دادن باور به وجود خداوند است. ایشان ضمن حدیثی مفصل در توصیف باری تعالی فرمودند: «وَ بِالْعُقُولِ یعْتَقَدُ التَّصْدِیقُ بِاللَّهِ » (ابن بابویه، ۱۳۹۸، ص۳۸)؛ به وسیله عقل می توان وجود خداوند متعال را تصدیق نمود. دراین باره باید توجه داشت که عقل گرایی خود دارای مراتب و درجات مختلف است و البته مصادیق متعددی نیز دارد. آنچه در این روایت به آن تصریح شده، تصدیق به خداوند است. البته تصدیق دارای معانی و اقسام متعددی است (یوسف ثانی، ۱۳۸۷، ج۱۵، ص۳۹۱؛ فنا، ۱۳۹۳، ج۱، ص۳۵۸۴)؛ اما به نظر می رسد در تمام آنها، حکم یا همان پذیرش وجود دارد. این پذیرش می تواند به صورت های مختلفی به وجود آمده باشد و به تبع عامل ایجاد آن، از حیث یقینی و قطعی بودن درجاتی داشته باشد؛ اما امام (ع) تصدیق به وجود خداوند را به عقل نسبت داده اند که بر اساس آن، باید گفت که اعتقاد به وجود خداوند ضرورتاً می باید مستند به دلیل عقلانی باشد و به عبارت دیگر اثبات این مسئله فقط در صلاحیت عقل است.
عقلانی بودن در موضوع اعتقاد به وجود خداوند متعال، به معنای عقل پذیری این اعتقاد است؛ ازاین رو، اصل اعتقاد به وجود خداوند، نه عقل ستیز است و نه عقل گریز، بلکه عقل دراین باره، باید حکم قطعی صادر کند. البته اینکه دلیل عقلی حتماً باید از نوع برهان باشد یا اینکه هر آنچه برای فرد یقین را در بر داشته باشد، کفایت می کند، نیازمند بحث و بررسی بیشتر است که در این مجال نمی گنجد. با نگاهی به روایات متعدد نقل شده از حضرت رضا (ع) می توان دریافت که ایشان، در موضوع وجود خداوند و صفات باری تعالی، به همین شیوه عمل کرده اند؛ یعنی سخنان خود را به گونه ای مطرح کرده اند که مخاطب دلیل درستی آن را نیز درک می کند؛ به عبارت دیگر، حتی برای کسانی که امامت ایشان را قبول داشته اند و سخنان حضرت را از این باب حجت می دانستند، نیز مدعیات خود را با برهان و توضیحات عقلانی همراه کرده اند؛ برای مثال، امام رضا (ع) به یکی از اصحاب خود در بحث از صفات خداوند می فرمایند: «اعْلَمْ عَلَّمَک اللَّه الْخیرَ أَن اللَّه تبَارَک وَ تعَالَی قَدِیمٌ وَ الْقِدَمُ صِفَتُهُ الَّتِی دَلَّتِ الْعَاقِلَ عَلَی أَنَّهُ لَا شَی ءَ قَبْلَهُ وَ لَا شَی ءَ مَعَهُ فِی دَیمُومِیتِه» (کلینی، ۱۳۶۵، ج۱، ص۱۲۰)؛ بدان – خدایت خیر آموزد- خدای تبارک و تعالی، قدیم است و قدیم بودن صفتی است برای او، که خردمند را رهبری می کند به اینکه چیزی پیش از او نبوده و در همیشگی بودنش شریک ندارد.
امام (ع) از قدیم بودن خداوند سخن می گوید و با صراحت می فرماید که انسان عاقل از صفت قدیم، به این مطلب می رسد که چیزی پیش از قدیم نمی تواند وجود داشته باشد و نیز چیزی نمی تواند همواره با او باقی بماند. سپس حضرت، در ادامه، همین روند استدلالی را ادامه می دهند. آنچه گفته شد همه، تنها نمونه هایی برای این روش تربیتی است. بر این اساس، می توان از این روش، در تربیت اعتقادی متربیان نیز بهره برد. البته چنانکه پیداست عقلانی جلوه دادن اعتقاد به وجود خداوند برای افراد، متناسب با سطح درک و دانش آنهاست؛ ازاین رو، اگر مخاطب ما کودک باشد، در وهله ی نخست، باید از طرح پرسش های عمیق و مباحث پیچیده در این حوزه خودداری کنیم. در گام بعدی، اوصاف و ویژگی های قابل درک خداوند برای کودک را، با زبان کودکانه و البته منطقی، بازگو کنیم. در این زمینه می بایست از مثال ها حداکثر استفاده را ببریم.
د. علم آموزی
روش دیگری که می توان از روایات امام رضا (ع) درباره ی باور به وجود خداوند به دست آورد، تأکید بر دانش اندوزی و توجه به علم است. دراین باره، از گذشته دیدگا ه های دیگری نیز مطرح بوده است؛ ازجمله این ذهنیت که اگر علم و دانش رشد کند و همه گیر شود، دینداری و خداپرستی از میان خواهد رفت (مطهری، ۱۳۹۰، ص۲۵۵)؛ اما بر اساس آموزه های اولیای دین ازجمله امام رضا (ع)، رابطه ی علم و دین (وجود خداوند) برخلاف ذهنیت یاد شده است؛ یعنی هر چه علم گسترش بیشتری پیدا کند و تکامل یابد، توجه به دین و ازجمله اقرار و اعتقاد به وجود خداوند بیشتر می شود. امام رضا (ع)، در فرازی از روایتی مفصل، درباره ی فضیلت علم می فرمایند: «بِهِ یطَاعُ الرَّبِ وَ یعبُدُ» (طوسی، ۱۴۱۴، ص۴۸۷)؛ به وسیله ی علم، از خداوند اطاعت و پرستش می شود؛ به عبارت دیگر، اگر علم واقعی گسترش یابد، همه به وجود خدا اذعان خواهند کرد و او را اطاعت می کنند؛ بنابراین، می توان گفت که انکار وجود خداوند بیشتر به سبب دوری از علم واقعی و گرفتاری در مغالطه ها و اقسام جهل، به ویژه جهل بسیط است.
ل. استدلال محوری
توجه به استدلال و محور قرار دادن آن، روش مهم دیگری است که حضرت رضا (ع) در اثبات وجود خداوند به کار گرفته اند. استدلال دارای انواعی است (خوانساری، ۱۳۹۵، ص۳۰۴) و آنچه موردنظر این نوشتار است، قیاس برهانی است. برهان نیز انواع مختلفی دارد که محور مشترک همه آنها، یقینی بودن مقدمات است. امام رضا (ع)، در بحث اثبات وجود خداوند، به ویژه در برابر منکران و پرسش گران، همواره از این روش بهره برده اند. ماجرای رویارویی حضرت با یکی از به اصطلاح زندیقان که پرسش هایی از حضرت در ارتباط با وجود خداوند و صفات باری تعالی داشته، یکی از بارزترین این نمونه هاست: «دَخَلَ رَجُلٌ مِنَ الزَّنَادِقَةِ عَلَی أَبِی الْحَسَنِ (ع) وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ فَقَالَ أَبُوالْحَسَنِ (ع) أَیهَا الرَّجُلُ أَرَأَیتَ إِنْ کانَ الْقَوْلُ قَوْلَکمْ وَ لَیس هوَ کمَا تَقُولُونَ أَلَسْنَا وَ إِیاکمْ شَرَعاً سَوَاءً لَا یضُرُّنَا مَا صَلَّینَا وَ صُمْنَا وَ زَکینَا وَ أَقْرَرْنَا فَسَکتَ الرَّجُلُ ثُمَّ قَالَ أَبُوالْحَسَنِ (ع) وَ إِنْ کانَ الْقَوْلُ قَوْلَنَا وَ هُوَ قَوْلُنَا أَلَسْتُمْ قَدْ هَلَکتُمْ وَ نَجَوْنَا فَقَالَ رَحمَک اللَّه. ..» (کلینی، ۱۳۶۵، ج۱، ص۷۸)؛ مردی از زنادقه خدمت امام آمد، وقتی که جمعی حضورش بودند. امام (ع) فرمودند: به من بگو اگر قول حق، گفته ی شما باشد – با اینکه چنان نیست – مگر نه این است که ما و شما همانند و برابریم، آنچه نماز گزاردیم و روزه گرفتیم و زکات دادیم و ایمان آوردیم که به ما زیانی نداد. آن مرد خاموش بود، سپس امام (ع) فرمودند: و اگر قول حق، گفته ی ما باشد، با آنکه گفته ی ماست، مگر نه این است که شما هلاک شدید و ما نجات یافتیم. گفت خدایت رحمت کند…
حضرت در این روایت با استفاده از مقدمات یقینی_قیاسی، برهانی را برساخته اند که نتیجه ی آن پذیرش برتری و لزوم باور به وجود خداوند و دین داری است.آن شخص، در ادامه ی این گفتگو، به صورت مشخص از دلیل وجود خداوند متعال می پرسد. حضرت این پرسش را نیز با ارائه ی یک برهان پاسخ می دهند: «قَالَ الرَّجُلُ: فَمَا الدَّلِیلُ عَلَیهِ؟ فَقَالَ أَبُوالْحَسَنِ (ع): إِنِّی لَمَّا نَظَرْتُ إِلَی جسَدِی وَ لَم یمکنِّی فِیهِ زِیادَةٌ وَ لَا نُقْصَانٌ فِی الْعَرْضِ وَ الطُّولِ وَ دَفْعِ الْمَکارِهِ عَنْهُ وَ جَرِّ الْمَنْفَعَةِ إِلَیه علِمْتُ أَنَّ لِهَذَا الْبُنْیانِ بَانِیاً فَأَقْرَرْتُ بِهِ مَعَ مَا أَرَی مِنْ دَوَرَانِ الْفَلَک بِقُدْرَتِهِ وَ إِنْشَاءِ السَّحَابِ وَ تَصْرِیفِ الرِّیاح وَ مجْرَی الشمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ النُّجُومِ وَ غَیرِ ذَلِک مِنَ الْآیاتِ الْعَجِیبَاتِ الْمُبَینَاتِ عَلِمْتُ أَنَّ لِهَذَا مُقَدِّراً وَ منْشِئاً» (کلینی، ۱۳۶۵، ج۱، ص۷۸)؛ آن مرد گفت: دلیل بر وجود او چیست؟ امام (ع) فرمودند: من چون تن خود را نگریستم که نتوانم در طول و عرض آن زیاد و کم کنم و زیان و بدی ها را از او دور و سود و خوبی ها را به او برسانم، یقین کردم این ساختمان را سازنده ای است و به وجودش اعتراف کردم، علاوه بر اینکه می بینیم گردش فلک به قدرت اوست و پیدایش ابر و گردش بادها و جریان خورشید و ماه و ستارگان و نشانه های شگفت و آشکار دیگر را که دیدم، دانستم که این دستگاه را مهندس و مخترعی است.
مقدمه ی نخست برهان، حقیقت یقینی و غیر قابل انکار، نیازمندی و فقر انسان است؛ به این بیان که ما قادر نیستیم وضعیت جسمانی خود را تغییر دهیم؛ مثلاً چیزی بر قد و اندازه ی خود بیفزاییم یا بکاهیم. نیز خود به تنهایی قادر نیستیم تا بسیاری از امور ناشایست و بدی ها را از خود دور کنیم؛ یا منافعی را برای خود فراهم آوریم، بلکه برای همه ی این امور نیازمند غیر هستیم. مقدمه ی یقینی دوم این است که درعین حال، بسیاری از بدی ها از این جسم دفع می شود و خیر و خوبی ها فراهم می گردد. حال می توان نتیجه گرفت که این ساختار و بنیان را کسی غیر از من انسانی، هم وجود بخشیده و هم اداره می کند. این فرد، انسانی دیگر با همین ویژگی ها نیست؛ زیرا او خود نیازمند است، پس باید موجودی بی نیاز و مسلط بر وجود انسان ها وجود داشته باشد؛ همچنین امور مهم و بزرگی مانند گردش افلاک و ایجاد ابر و وزش باد و مدارهای خورشید و ماه و ستارگان که نشانه های عجیب به شمار می روند، همه، آشکارا بر وجود ایجادکننده و تقدیرکننده ای دلالت دارند.
این استدلال نیز بر پایه این مقدمه ی یقینی شکل گرفته است که هیچ کدام از این پدیده ها نه ازلی و قدیم اند و نه خود دارای شعور برای برنامه ریزی برای خویشتن هستند؛ بنابراین، باید موجودی دارای علم و قدرت وجود داشته باشد تا چرخه ی پدیده ها تحقق یابند. مرد پس از شنیدن این برهان چیزی نمی گوید. این سکوت او را می توان به معنای قانع شدن او دانست. این مطلب، در ارتباط با تربیت اعتقادی فرزندان نیز صادق است. والدین و مربیان، برای ایجاد باور نهادینه به وجود خداوند در کودکان، از همان ابتدا می بایست تمام محتواها را بر پایه ی استدلال ارائه کنند. مراد از این گفته، این نیست که به عنوان مثال برای کودک چهارساله، جلسه ی تدریس استدلالی عقاید گذاشته شود، بلکه مراد آن است که هر چه در این زمینه به کودک گفته می شود، اصلی ترین مشخصه استدلال یعنی یقینی بودن را دارا باشد. باید توجه داشت که شکل و صورت استدلال، با حفظ شرایط، قابل تغییر است و الزامی وجود ندارد که قیاس برهانی دقیقاً در قالب یکی از اشکال چهارگانه ارائه شود، بلکه می تواند صرفاً به یقینی بودن مقدمات و استنتاج از آن اکتفا شود.
اگر مربیان، پدر و مادر و آموزگاران، بدون توجه به قطعیت و توضیح پذیری باور خود، به انتقال آن به کودکان و دانش آموزان اقدام کنند، این احتمال وجود دارد که کودک، بعدها به سبب ضعف در شیوه ی پذیرش، با کوچک ترین شبهه یا چالشی، در درستی باور خود مردد شود یا آن را رها کند؛ ازاین رو، باید همواره توجه داشت که متناسب با سن کودک، استدلالی قابل فهم شکل دهیم و به کمک آن، نسبت به آموزش باور اقدام کنیم؛ برای مثال، در سن کودکی، استدلال ها می توانند از ترکیب نمونه ها و تشبیه های ساده، اما یقینی شکل یابند. با این توصیف، یقینی بودن متناسب با سن و معلومات افراد ممکن است مصادیق مختلفی داشته باشد. بی شک، عمق مطالب و قالب ارائه ی آن هم متفاوت خواهد بود؛ بنابراین، اگر مطلبی در یک سطح، برای کودک یقینی به شمار می رود، می توان از آن، در همان سطح و رده ی سنی در استدلال استفاده کرد. بر همین اساس، باید به این نکته نیز توجه نمود که این روش تربیتی یک روند است و از این جهت لازم است تا در مقاطع مختلف، همواره استدلال های مناسب ارائه شود.
و. پاسخ به شبهه و ابطال دیدگاه های رقیب
روش دیگری که برای رسیدن به اهداف تربیت اعتقادی از آموزه های امام رضا (ع) برداشت می شود، روش دفع و برطرف کردن شبهه و قانع ساختن طرف مقابل است. در موارد متعددی، حضرت رضا (ع) در مباحث اعتقادی، بر پاسخ به شبهه و برطرف نمودن آن و باطل کردن دیدگاه های مخالف تأکید کرده اند. روند ایجاد باور به وجود خداوند در تربیت اعتقادی، دارای دو بخش است: بخش نخست ارائه ی دلیل یقینی و استدلال برهانی است که البته اهمیت بسیار دارد؛ اما بخش دوم که آن نیز بسیار بااهمیت است، برطرف کردن شبهات و اشکالاتی است که این باور را دچار مشکل می سازد. امام رضا (ع)، در این مباحث، به هر دو بخش توجه داشته اند و در کنار ارائه ی استدلال، همواره پاسخ به شبهات و پرسش ها را نیز در نظر داشته اند؛ برای مثال، در روایتی، حضرت درباره ی صفات الهی سخن می گویند. فردی، دیدگاه دیگری را مطرح می کند؛ اما امام با صراحت، آن را نادرست معرفی می کنند و با توجه به شناختی که از صاحب آن دیدگاه داشته اند، آشکارا آن را متفاوت با دیدگاه خود دانسته اند: «لَمْ یزَلِ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی عَلِیماً قَادِراً حَیاً قَدِیماً سَمِیعاً بَصِیراً فَقُلْتُ لَهُ یا ابن رَسُولِ اللَّه إِنَّ قَوْماً یقُولُونَ إِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یزَلْ عَالِماً بِعِلْمٍ وَ قَادِراً بِقُدْرَةٍ وَ حَیاً بحَیاةٍ وَ قَدِیماً بِقِدَمٍ وَ سَمِیعاً بسَمْعٍ وَ بصِیراً بِبَصَرٍ فَقَالَ (ع) مَنْ قَالَ ذَلِک وَ دَانَ بِهِ فَقَدِ اتَّخَذَ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْری وَ لَیسَ مِنْ وَلَایتِنَا عَلَی شَی ءٍ ثُمَّ قَالَ (ع) لَمْ یزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِیماً قَادِراً حَیاً قَدِیماً سَمِیعاً بَصِیراً لِذَاتِهِ تعَالَی عَمَّا یقُولُ الْمُشْرِکونَ وَ الْمُشَبِّهُونَ عُلُوّاً کبِیراً» (ابن بابویه، ۱۳۹۸، ص۱۴۰)؛ خداوند همیشه دانا، توانا، زنده، موجود، شنوا و بینا بوده است. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! گروهی می گویند: خداوند، همیشه به علم دانا، به قدرت توانا، به زنده بودن زنده، به بودن (از ازل) بوده، به گوش شنوا و به چشم بینا است (یعنی برای خداوند، ابزاری برای دیدن و شنیدن و دانایی تصوّر می کنند). حضرت فرمودند: کسی که چنین سخنی بگوید و نسبت به آن معتقد باشد، همراه خدای (یکتا)، خدای دیگر را گرفته است و از ولایت ما، بهره ای نبرده است. سپس فرمودند: خداوند همیشه در ذات خود، دانا، توانا، زنده، موجود، شنوا و بیناست و از آنچه مشرکان و تشبیه کنندگان (او به چیزهای دیگر) می گویند، بزرگ تر است.
این روش، در مواضع متعددی (کلینی، ۱۳۶۵، ج۱، ص۱۰۰؛ ابن بابویه، ۱۳۹۸، ص۱۱۷)، از سوی امام به کار رفته که نشان دهنده ی اهمیت آن در بحث خداشناسی است. با توجه به آنچه گفته شد، جایگاه و اهمیت این روش در بحث تربیت اعتقادی نیز به خوبی آشکار می شود؛ به عبارت دیگر، در روند تربیت هم می بایست مقتضای تربیت، موجود باشد و درعین حال، موانع هم مفقود باشد. متخصصان و دست اندرکاران این حوزه می باید تلاش جدی در زمینه پاسخ گویی مناسب به شبهات و پرسش ها داشته باشند تا نتیجه لازم محقق شود.
ه. برجسته سازی و ایجاد اهمیت
روش برجسته سازی یکی دیگر از روش هایی است که می توان در بحث تربیت اعتقادی، از آموزه های امام رضا (ع) استفاده کرد. در مباحث مربوط به تربیت، مربیان می توانند از راه برجسته کردن آموزه و هدف مدنظر خود، حساسیت متربیان را برانگیزند و آن را در نظر ایشان بااهمیت و بزرگ جلوه دهند. این مطلب، در احادیث امام رضا (ع)، جایگاه ویژه ای دارد؛ برای مثال، در روایتی آمده است که برای امام رضا (ع) نقل می کنند که گفته شده است حضرت محمد (ص) خداوند را به شکل جوانی سی ساله مشاهده کرده اند که دو پایش در سبزه ای قرار داشته است. حضرت، پس از شنیدن این سخن، به سجده افتادند و فرمودند: «سُبْحَانَک مَا عَرَفُوک وَ لَا وَحَّدُوک فَمِنْ أَجْلِ ذَلِک وَصَفُوک سُبْحَانَک لَوْ عَرَفُوک لَوَصَفُوک بمَا وَصفْتَ بهِ نَفْسَک سُبْحَانَک کیفَ طَاوَعَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ یشَبِّهُوک بِغَیرِک اللَّهُمَّ لَا أَصِفُک إِلَّا بِمَا وَصَفْتَ بِهِ نفْسَک وَ لَا أُشبِّهُک بخَلْقِک أَنْتَ أَهْلٌ لِکلِّ خَیرٍ فَلَا تَجْعَلْنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَینَا فَقَالَ مَا توَهَّمْتُمْ منْ شَی ءٍ فَتَوَهَّمُوا اللَّهَ غَیرَهُ» (کلینی، ۱۳۶۵، ج۱، ص۱۰۰)؛ منزهی تو! تو را نشناختند و یگانه ات ندانستند؛ از این رو برایت صفت تراشیدند، منزهی تو! اگر تو را می شناختند به آنچه خود را توصیف کرده ا ی، توصیف می کردند. منزهی تو! چگونه به خود اجازه دادند که تو را به دیگری تشبیه کنند؟ بار خدایا! من تو را جز به آنچه خود ستوده ای، نستایم و به مخلوقت مانند نسازم. تو هر خیری را سزاواری. مرا از مردم ستمگر قرار مده! سپس به ما توجه کردند و فرمودند: هرچه به خاطرتان گذشت، خدا را غیر آن دانید.
واکنش امام به این سخن نادرست، جالب توجه است. ایشان ابتدا به سجده رفتند. این عمل تأثیر زیادی بر مخاطب دارد و به گونه ای کاملاً جدی، او را نسبت به موضوع حساس می کند و مطلب را برای او بااهمیت می سازد. سخنان حضرت، پس از برخاستن از سجده نیز، در ادامه ی همین برجسته سازی است. به ویژه آنجا که با صراحت، رو به مخاطب کرده و فرموده اند ذهنیت شما نسبت به خداوند، باید با دیگر ذهنیت های شما متفاوت باشد. در موضوع تربیت اعتقادی نیز، مربی باید به صورت های گوناگون، خداوند و باور به وجود خداوند را برجسته سازد تا پذیرش آن از سوی مخاطب سریع تر و کامل تر صورت گیرد.
ی. تفهیم غیرمستقیم
تفهیم غیرمستقیم یکی دیگر از روش هایی است که از روایات حضرت رضا (ع) درباره ی تربیت اعتقادی برداشت می شود. تجربه فردی هر مربی، به ویژه در ارتباط با کودکان نشان داده است که در بسیاری موارد، بیان غیرمستقیم یک مطلب، تأثیر بیشتری در پذیرش آن دارد. در روایتی که در مطلب پیشین نقل کردیم، حضرت از این روش نیز بهره گرفته اند. در آن روایت، امام پس از برداشتن سر از سجده، در ظاهر خطاب به خداوند متعال، سخن را آغاز کردند، درحالی که مخاطب اصلی، افرادی بودند که با امام، در آن زمینه، گفتگو می کردند. در این روش، علاوه بر اینکه توجه بیشتری جلب می شود، مخاطب در مقابل، موضع گیری نیز نمی کند و انتقال خواسته ها و آموزه ها آسان تر خواهد بود.
نتیجه گیری
تربیت اعتقادی، به تبع اهمیت و اصالت اعتقادات نسبت به دیگر بخش های دین، مهم ترین بخش از نظام تربیتی اسلام است. نکته ی کلیدی در این رابطه، آن است که تعیین و ارتقای وضعیت اعتقادی فرد و جامعه، در گرو انتخاب و اعمال روش های مناسب تربیتی است. در این مقاله، روش هایی مانند تکرار مفروضات بدیهی، ایجاد انس و احساس محبت به خداوند، عقل گرایی، علم آموزی، استدلال محوری، پاسخ به شبهه و ابطال دیدگاه های رقیب، از سیره ی حضرت رضا (ع) استنباط شده است که به کارگیری آنها می تواند نقش مؤثری در ایجاد و تعمیق باور به وجود خداوند داشته باشد. البته معنای این سخن، انحصار روش ها در این موارد نیست و می توان به آنها افزود یا کاست. همچنین تأثیرگذاری این روش ها متوقف بر فراهم بودن تمام شرایط و نبود موانع مهم است؛ بنابراین، تربیت را نباید به حوزه اخلاق تنها تحویل برد و هرگونه برنامه ریزی برای حال و آینده، می باید با کمک صاحب نظران امور تربیتی آشنا به مبانی اسلامی صورت گیرد.
منابع
ابن بابویه، محمدبن علی؛ التوحید؛ تصحیح هاشم حسینی؛ قم، جامعه مدرسین، ۱۳۹۸ ق.
——–؛ معانی الاخبار؛ تصحیح علی اکبر غفاری؛ قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۳ق.
ابن سینا، حسین بن عبدالله؛ الإشارت و التنبیهات؛ قم، نشر البلاغة، ۱۳۷۵ش.
ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب؛ بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ ق.
اعرافی، علیرضا؛ فقه تربیتی؛ قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۷ ش.
اعرافی، علیرضا؛ موسوی، سید نقی؛ «تربیت اعتقادی فرزندان از منظر فقه»؛ کاوش های نو در فقه اسلامی، شماره ۲، سال ۲۰، قم، ۱۳۹۲ش.
آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن؛ الذریعة الی تصانیف الشیعه؛ نجف، مطبعة الغری، ۱۳۵۵ش.
حق شناس، علی محمد و دیگران؛ فرهنگ هزاره؛ تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۱ش.
خوانساری، محمد؛ منطق صوری؛ تهران، دیدار، ۱۳۹۴ش.
خویی، سید ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث؛ بی نا، ۱۴۱۳ ق.
جواهری، محمد؛ المفید من معجم رجال الحدیث؛ چاپ دوم، قم، مکتبة المحلاتی، ۱۴۲۴ق.
دهخدا، علی اکبر؛ فرهنگ دهخدا؛ تهران، چاپ سیروس، ۱۳۳۸ش.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن؛ دمشق – بیروت، دارالعلم- دارالشامیه، ۱۴۱۲ق.
سبحانی، جعفر؛ کلیات فی علم الرجال؛ چاپ سوم، قم، مؤسسة نشر اسلامی، ۱۴۱۴ق.
شرتوتی، سعید؛ اقرب الموارد؛ قم، مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۳ق.
شهید ثانی، زین الدین؛ منیة المرید؛ قم، مکتب الإعلام الإسلامی، ۱۴۰۹ق.
صادقی، منصوره سادات؛ مظاهری، محمدعلی؛ حیدری، محمود؛ «تصور از خدا در روش های تربیت دینی متفاوت»؛ روان شناسی، شماره ۴، سال ۱۱، ۱۳۸۶ش.
صانعی، سیدمهدی؛ پژوهشی در تعلیم و تربیت اسلامی؛ مشهد، دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۳۷۵ش.
صدرالمتألهین شیرازی، محمد؛ منطق نوین (اللمعات المشرقیة فی الفنون المنطقیة)؛ ترجمه و شرح عبدالحسین مشکوة الدینی؛ تهران، نصر، بی تا.
طوسی، محمد بن حسن؛ الامالی؛ قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴ق.
——–؛ الفهرست؛ تصحیح سید محمدصادق آل بحرالعلوم؛ نجف اشرف، المکتبة الرضویه، بی تا.
عرفانیان، غلامرضا؛ مشایخ الثقات؛ قم، مؤسسة نشر اسلامی، ۱۴۱۷ق.
عطاردی قوچانی، عزیز الله؛ اخبار و آثار حضرت امام رضا (ع)؛ تهران، عطارد، ۱۳۸۸ش.
علی بن موسی الرضا؛ صحیفة الامام الرضا (ع)؛ تصحیح محمدمهدی نجف؛ مشهد، کنگره جهانی امام رضا (ع)، ۱۴۰۶ق.
فراهیدی، خلیل بن احمد؛ العین؛ قم، هجرت، ۱۴۱۰ق.
فنا، فاطمه؛ «تصور و تصدیق»؛ دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، ۱۳۹۳ش.
فیض کاشانی، محمد بن مرتضی؛ المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء؛ تصحیح علی اکبر غفاری؛ بیروت، مؤسسه اعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۳ق.
کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
گروه نویسندگان؛ فلسفه ی تعلیم و تربیت؛ چاپ هفتم، قم، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۴ش.
گروه نویسندگان؛ تربیت دینی در جامعه اسلامی معاصر؛ قم، مؤسسه امام خمینی، ۱۳۸۸ش.
مجلسی، محمدباقر؛ بحار الأنوار؛ بیروت، دار احیاء التراث الاسلامی، ۱۴۰۳ش.
———؛ مرآة العقول؛ تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۴ق.
محمدی، سیف الدین؛ اصول دین بررسی تعریف و مصادیق آن از دیدگاه متکلمان؛ تحقیقات اسلامی، ۱۳۷۳ش.
مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۴۲۶ق.
مطهری، مرتضی؛ اصول فلسفه و روش رئالیسم؛ تهران، صدرا، ۱۳۹۰ش.
———؛ تعلیم و تربیت در اسلام؛ تهران، صدرا، ۱۳۷۳ش.
———؛ ده گفتار؛ تهران، صدرا، ۱۳۹۰ش.
مهیار، رضا؛ فرهنگ ابجدی؛ بی نا، بی تا.
نجاشی، احمد بن علی؛ رجال النجاشی – فهرست اسماء مصنفی الشیعه؛ تصحیح سیدموسی شبیری زنجانی؛ قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۷ق.
نمازی شاهرودی، علی؛ مستدرکات علم رجال الحدیث؛ تهران، ابن المؤلف، ۱۴۱۵ق.
هیثمی، نورالدین؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد؛ بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق.
یوسف ثانی، محمود؛ «تصور و تصدیق»؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی؛ تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۷ش.
Grant, C. 1968. “A Note on ‘Secular’ Education in the Nineteenth Century.” British Journal of Educational Studies 16(3), 308–۳۱۷.
ثبت دیدگاه