امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و فقیه و اسلامشناس بزرگ معاصر در سالهای مختلف به برررسی و تحلیل بزرگترین رویداد تاریخ بشر یعنی بعثت رسول الله – حضرت محمد (ص) – پرداخته است. او در یکی از سخنرانیهای خود که در تاریخ ۱۱ خرداد سال ۱۳۶۰ش / ۲۷ رجب سال ۱۴۰۱ق در حسينيّه جماران تهران برای اقشار مختلف مردم ایراد نموده، به تشریح مطالب مهمی درباره واقعه بعثت و تکلیف همگان پرداخته که در ادامه آن را می خوانیم.
سالروز بعثت رسول اكرم را به تمام مسلمين و به ملت رزمنده ايران… تبريك عرض مىكنم و از خداوند تعالى توفيق تبعيت از اين وجود مقدس را براى همگان خواستارم. ما بايد راجع به بعثت و آنچه انگيزه بعثت است و آنچه كه نتيجه بعثت است و آنچه تكليف ما براى بعثت است، چند كلمه عرض بكنم.
غايت بعثت همان است كه خداى تبارك و تعالى در سوره «جمعه» فرموده است: «هُوَ الَّذى بَعَثَ فِى الامِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ و يُزَكِّيهِم وَ يُعلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكمَةَ وَ إِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ». غايت بعثت اينهايى است كه در اين آيه شريفه ذكر مىفرمايد؛ مىفرمايد كه خداى تبارك و تعالى آن خدايى است كه مبعوث كرده است در بين شما از خود شما يك رسولى، يك فرستادهاى و اين فرستاده اين چند امر را از طرف خدا بايد انجام بدهد: «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ» آيات خدا را بر مردم قرائت كند. قرآن آيات الهى است و انگيزه بعثت آوردن اين كتاب بزرگ است و تلاوت كردن اين كتاب بزرگ و آيه عظيم الهى است. گرچه همه عالم آيات حق تعالى هستند، لكن قرآن كريم فشرده از تمام خلقت و تمام چيزهايى [است] كه در بعثت بايد انجام بگيرد. قرآن كريم يك سفرهاى است كه خداى تبارك و تعالى به وسيله پيغمبر اكرم در بين بشر گسترده است كه تمام بشر از آن هر يك به مقدار استعداد خودش استفاده كند. اين كتاب و اين سفره گسترده در شرق و غرب و از زمان وحى تا قيامت كتابى است كه تمام بشر؛ عامى، عالم، فيلسوف، عارف، فقيه، همه از او استفاده مىكنند؛ يعنى، كتابى است كه در عين حال كه نازل شده است از مرحله غيب به مرحله شهود و گسترده شده است پيش ما جمعيتى كه در عالم طبيعت هستيم، در عين حالى كه مُتنزل شده است از آن مقام، و رسيده است به جايى كه استفاده بتوانيم از او بكنيم، در عين حال، مسائلى در او هست كه همه مردم، عامى و عارف و عالم و غير عالم، از او استفاده مىكنند و مسائلى در او هست كه مختص به علماى بزرگ است، فلاسفه بزرگ است، عرفاى بزرگ است، و انبيا و اولياست. بعض مسائل او را غير از اولياى خداى تبارك و تعالى كسى نمىتواند ادراك كند؛ مگر با تفسيرى كه از آنان وارد مىشود، به مقدار استعدادى كه در بشر هست، مورد استفاده قرار مىگيرد و مسائلى هست كه عرفاى بزرگ اسلام از آنها استفاده مىكنند و مسائلى هست كه فلاسفه و حكماى اسلام از آن استفاده مىكنند و مسائلى هست كه فُقهاى بزرگ از آن استفاده مىكنند و اين سفره همگانى است براى همه و اين طوايف از آن استفاده مىكنند. مسائل سياسى، مسائلى اجتماعى، مسائل فرهنگى و مسائل ارتشى و غير ارتشى، همه در اين كتاب مقدس هست.
انگيزه نُزول اين كتاب مقدس [قرآن] و انگيزه بعثت نبى اكرم براى اين است كه اين كتاب در دسترس همه قرار بگيرد و همه از او به اندازه سعه وجودى و فكرى خودشان استفاده كنند. مع الأسف، نتوانستيم ما و نتوانسته است بشر و نتوانستهاند علماى اسلام آن طورى كه بايد استفاده از اين كتاب مقدس بشود، استفاده كنند. بايد همگان افكار خودشان را به كار بيندازند و مغزهاى خودشان را متوجه كنند به اين كتاب بزرگ، تا اينكه اين كتاب بزرگ را به طورى كه هست و به طورى كه ما مىتوانيم از او استفاده كنيم همه استفاده كنند. و قرآن آمده است براى استفاده همه طبقات، هر كس به مقدار استعداد خود، البته بعض آيات است كه غير از رسول اكرم و آن كه متعلم به تعليم اوست نمىتواند بفهمد و به وسيله آنهاست كه ما بايد بفهميم. و بسيارى از آيات است كه در دسترس همگان است كه همه فكرهاى خودشان را به كار بيندازند و مغزهاى خودشان را متوجه كنند و مسائل زندگى را، زندگى اين دنيا و زندگى آن عالم را، از اين كتاب مقدس استفاده كنند.
پس يك انگيزه از بعثت [رسول خدا] اين است كه قرآن كه در غيب بوده است و به صورتهاى غيبى بوده است و در علم خداى تعالى بوده است و در غيب الغيوب بوده است، به وسيله اين موجود عظيمى كه به واسطه مجاهدات بسيار و به واسطه بودن او بر فطرت حقيقى و فطرت توحيدى و همه مسائلى كه هست، رابطه دارد با غيب، به واسطه رابطهاى كه با غيب دارد، اين كتاب مقدس را از مرتبه غيب مُتنزل كرده است، و بلكه تَنزلاتى حاصل شده است و تا رسيده است به مرتبه «شهادت»، كه به صورت الفاظ در آمده است و اين الفاظ را ما و شما و همه مىتوانيم بفهميم و معانى آن را تا اندازهاى كه مىتوانيم ما استفاده از آن مىكنيم. و انگيزه بعثت، بسط اين سفره [است] در بين بشر از زمان نزول تا آخر. اين يكى از انگيزههاى كتاب [قرآن] است و انگيزه بعثت است، «بعث عليكم» رسولى را كه تلاوت مىكند بر شما قرآن را، آيات الهى را.
«وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة»، اين شايد غايت اين تلاوت باشد؛ تلاوت مىكند براى «تزكيه» و براى «تعليم» و براى تعليم همگانى؛ تعليم همين كتاب و تعليم حكمت كه آن هم از همين كتاب است. پس انگيزه بعثت نزول وحى است و نزول قرآن است و انگيزه تلاوتِ قرآن بر بشر اين است كه تزكيه پيدا بكنند و نفوس مصفا بشوند از اين ظلماتى كه در آنها موجود است تا اينكه بعد از اينكه مصفا شدند، ارواح و اذهان آنها، قابل اين بشود كه كتاب و حكمت را بفهمند. انگيزه، تزكيه است براى فهم كتاب و حكمت. هر نفسى نمىتواند اين نورى را كه از غيب متجلى شده است و متنزل شده است و به شهادت رسيده است ادراك كند. تا تزكيه نباشد تعليم كتاب و حكمت ميسور نيست؛ بايد تزكيه بشود نفوس از همه آلودگيها؛ كه بزرگترين آلودگى عبارت است از آلودگى نفس انسان و هواهاى نفسانيه كه دارد. مادامى كه انسان در حجاب خود هست، نمىتواند اين قرآن را كه نور است و به حسب فرمايش خود قرآن نور است، نور را كسانى كه در حجاب هستند و پشت حجابهاى زياد هستند، نمىتوانند ادراك كنند، گمان مىكنند كه مىتوانند؛ لكن نمىتوانند. تا انسان از حجاب بسيار ظلمانى خود خارج نشود، تا گرفتار هواهاى نفسانى است، تا گرفتار خودبينيهاست، تا گرفتار چيزهايى است كه در باطن نفس خود ايجاد كرده است از ظلماتى كه «بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ» است، لياقت پيدا نمىكند كه اين نور الهى در قلب او منعكس بشود. كسانى كه بخواهند قرآن را بفهمند و محتواى قرآن را، نه صورت نازل كوچكش را، محتواى قرآن را بفهمند و طورى باشد كه هر چه قرائت كنند بالا بروند و هر چه قرائت كنند به مبدأ نور و مبدأ اعلى نزديك شوند، اين نمىشود الّا اينكه حجابها برداشته بشود و «تو خود حجاب خودى» بايد از ميان بردارى اين حجاب را، تا بتوانى اين نور را به آن طور كه هست و انسان لايق است براى ادراك او، ادراك كنى. پس، يكى از انگيزهها اين است كه تعليم بشود كتاب بعد از تزكيه و تعليم بشود حكمت بعد از تزكيه.
اول آيهاى كه به رسول اكرم، به حسب روايات و تواريخ، وارد شده است، آيه «اقرَأ بِاسْمِ رَبِّكَ» است. اين آيه اولين آيهاى است كه، به حسب نقل جبرئيل بر رسول اكرم خوانده است و از اول به «قرائت» و به تعلم دعوت شده است. «اقرَأ بِاسمِ رَبِّكَ الذي خَلَق» و در همين سوره است كه «كَلَّا إِنَّ الِانْسَانَ لَيَطْغى، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى». اين سوره اولين مورد وحى [است] و در اولين نزول وحى اين آيه در اين سوره وارد شده است كه «كَلَّا إِنَّ الْانْسَانَ لَيَطْغى، أَن رَآهُ اسْتَغْنَى». معلوم مىشود كه طغيان و طاغوت بودن از امورى است كه در رأس امور است و براى طاغوتزدايى بايد تعليم «كتاب» و «حكمت» و تَعلّم «كتاب» و «حكمت» كرد و «تزكيه» كرد. انسان اين طورى است، وضع روحى همه انسانها اين طور است كه تا يك استغنايى پيدا مىكند طغيان مىكند؛ استغناى مالى پيدا مىكند، به حسب همان مقدار طغيان پيدا مىكند، استغناى علمى پيدا مىكند، به همان مقدار طغيان پيدا مىكند، مقام پيدا مىكند، به مقدارى كه مقام پيدا كرده است طغيان مىكند. فرعون را كه خداى تبارك و تعالى «طاغى» مىگويد هست براى همين است كه مقام پيدا كرده بود و انگيزه الهى در او نبود و اين مقام او را به طغيان كشيده بود. كسانى كه چيزهايى كه مربوط به دنياست و آنها را بدون تزكيه نفس پيدا مىكنند، هر چه پيدا بكنند، طغيانشان زيادتر خواهد شد و وبال اين مال و اين منال و اين مقام و اين جاه و اين مسند از چيزهايى است كه موجب گرفتاريهاى انسان است در اينجا و بيشتر در آنجا. انگيزه بعثت اين است كه ما را از اين طغيانها نجات دهد و ما تزكيه كنيم خودمان را، نفوس خودمان را مصفا كنيم و نفوس خودمان را از اين ظُلمات نجات بدهيم. اگر اين توفيق براى همگان حاصل شد، دنيا يك نورى مىشود نظير نور قرآن و جلوه نور حق. تمام اختلافاتى كه بين بشر هست، اختلافاتى كه بين سلاطين هست، اختلافاتى كه بين قدرتمندان هست، ريشهاش همان طغيانى است كه در نفس هست. ريشه اين است كه انسان ديده است كه خودش يك مقام دارد طغيان كرده است و چون قانع نمىشود به آن مقام، اين طغيان اسباب تجاوز مىشود، تجاوز كه شد، اختلاف حاصل مىشود و اين فرق نمىكند، از آن مرتبه نازلش طغيان است تا آن مرتبه عالى آن. از مرتبه نازلى كه در يك روستا بين افراد اختلاف حاصل مىشود ريشه آن همين طغيان است، تا مرتبه بالاتر و هر چه بالاتر برود طغيان زيادتر مىشود. فرعونى كه طغيان كرد و «أَنَا رَبُّكُمُ الْاعْلَى» گفت، اين انگيزه در همه است، فقط در فرعون نيست. اگر انسان را سر خود بگذارند، « أَنَا رَبُّكُمُ الْاعْلَى» خواهد گفت. انگيزه بعثت اين است كه اين نفوس سركش را و اين نفوس طاغى را و ياغى را از آن سركشى و از آن طغيان و از آن ياغيگرى كنترل كند و تزكيه كند نفوس را. همه اختلافاتى كه در بشر هست براى اين است كه تزكيه نشده است.
غايت بعثت اين است كه تزكيه كند مردم را تا به واسطه تزكيه، هم تعلم حكمت كند و هم تعلم قرآن و كتاب و اگر تزكيه بشوند، طغيان پيش نمىآيد. كسى كه تزكيه كرد خود را، هيچگاه خودش را مستغنى نمىداند و «إِنَّ الْانْسَانَ لَيَطْغَى، أَن رَآهُ اسْتَغْنَى»؛ وقتى كه خودش را مىبيند و براى خودش مقام قائل است و براى خودش عظمت قائل است، اين خودبينى اسباب طغيان است. اختلافاتى كه بين همه بشر هست، اختلافاتى كه سر دنيا بين همه بشر هست، اين اختلافات ريشهاش اين طغيانى است كه در نفس هست و اين گرفتاريى است كه انسان دارد؛ گرفتارى به خود دارد و به هواهاى نفسانيه. اگر انسان تزكيه بشود و نفس انسان تربيت بشود، اين اختلافات برداشته مىشود. اگر تمام انبياى عظام جمع بشوند در يك شهرى و در يك كشورى، هيچگاه با هم اختلاف نمىكنند؛ براى اينكه تزكيه شدهاند، علم و حكمت را بعد از تزكيه در نفس دارند. گرفتارى همه ما براى اين است كه ما تزكيه نشدهايم، تربيت نشديم. عالِم شدند، تربيت نشدند، دانشمند شدهاند، تربيت نشدهاند، تفكراتشان عميق است، لكن تربيت نشدهاند. و آن خطرى كه از عالمى كه تربيت نشده است و تزكيه نشده است بر بشر وارد مىشود آن خطر از خطر مغول بالاتر است. غايت بعثت اين تزكيه است، غايت آمدن انبيا اين تزكيه است و دنبالش آن تعليم. اگر نفوسى تزكيه نشده و تربيت نشده وارد بشوند در هر صحنه، در صحنه توحيد، در صحنه معارف الهى، در صحنه فلسفه، در صحنه فقه و فقاهت، در صحنه سياست، در هر صحنهاى كه وارد بشوند، اشخاصى كه تزكيه نشدند و تصفيه نشدند و از اين شيطان باطن رها نشدند، خطر اينها بر بشر خطرهاى بزرگ است. و بايد كسانى كه مىخواهند در اين عالم تربيت كنند ديگران را، قبلًا خودشان تزكيه شده باشند، تربيت شده باشند و كسانى كه در بشر مىخواهند زمامدارى كنند اگر بخواهند كه طُغيان نكنند و كارهاى شيطانى نكنند، بايد تزكيه كنند خودشان را و بعثت براى همين است كه همگان را تزكيه كند. و اين تزكيه براى دولتمردان، براى سلاطين، براى رؤساى جمهور، براى دولتها و براى سردمداران بيشتر لازم است تا براى مردم عادى. اگر افراد عادى تزكيه نشوند و طُغيان پيدا كنند، يك طُغيان بسيار محدود است. يك نفر در بازار يا يك نفر در روستا اگر طغيان بكند، يك نقطه محدودى را به فساد ممكن است بكشد، لكن اگر طُغيان در كسى شد كه مردم او را پذيرفتهاند، در عالمى شد كه مردم آن عالم را پذيرفتهاند، در سلطانى شد كه مردم آن سلطان را پذيرفتهاند، در رؤسايى شد كه مردم آنها را پذيرفتهاند، اين گاهى يك كشور را به فساد مىكشد و گاهى كشورها را به فساد مىكشد…
كسانى كه در يك مقامى هستند، چه مقامهاى پايين و چه مقامهاى بالا، اگر بخواهند مملكت اصلاح بشود، اگر بخواهند اين كشور آرامش پيدا بكند، آنها بايد آرامش را از بالا شروع كنند؛ از پايين آرامش نمىشود حاصل بشود. بايد اشخاصى كه زمامدار امور هستند، هر نحو زمامدارى، بايد از آنجا آرامش را شروع كنند. آرامش آنها كشور را به آرامش مىكشد و اگر خداى نخواسته طغيان كنند، طُغيان آنها كشور را به هلاكت مىكشاند. آنهايى كه براى اين كشور دلسوزند، آنهايى كه براى اسلام دلسوزند، آنهايى كه اسلام را نجات دهنده همه بشر مىدانند، بايد به تعليمات اسلام، لا اقل به يكى از تعليمات اسلام توجه كنند و آن اينكه «إِنَّ الْانْسَانَ لَيَطْغَى، أَن رَآهُ اسْتَغْنَى».
آنهايى كه بعثت را يك بعثت الهى مىدانند و انگيزه بعثت را هدايت همه خلق مىدانند، بايد به غايت بعثت توجه كنند، به انگيزه بعثت توجه كنند كه خود خدا انگيزه بعثت را فرموده است، فرموده است: «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة». تزكيه براى اين است كه نور هدايت در انسان واقع بشود. تا تزكيه نشديد، طُغيان براى شما حاصل خواهد شد. تا تزكيه نشدهايد، علم براى شما خطرناك است، خطرناكتر از هر چيزى. تا تزكيه نشدهايد، مقام براى شما خطرناك است و شما را به هلاكت دنيايى و اخروى مىكشاند. كوشش كنيد كه از اين روزى كه بعثت شروع شده است، از آن وقتى كه بعثت شروع شده است و امروز سالروز اين بعثت بزرگ است و اين نعمت عظيم الهى است، توجه كنيد كه بعثت براى چه بوده، انگيزه بعثت چه بوده است و اگر كسى تخلف كند از انگيزه بعثت چه خواهد شد. انگيزه بعثت تزكيه نفوس بوده است و تزكيه نفوس به اين است كه خودخواهيها برود از بين، خودبينيها برود از بين، رياست طلبيها برود از بين، دنيا طلبيها برود از بين، و به جاى همه، خداى تبارك و تعالى و هواىِ براى خدا بنشيند.
انگيزه بعثت اين است كه حكومت خدا در دلهاى بشر حكومت كند تا اينكه در جامعههاى بشر هم حكومت كند. تا تزكيه در ردههاى بالا حاصل نشود و تصفيه در ردههاى بالا حاصل نشود، اين مملكت و همه ممالكى كه هستند اصلاح نخواهند شد. آنهايى كه اين انقلاب را مفيد مىدانند و اين انقلاب را پشتيبانى مىكنند و اين انقلاب را از ملت مىدانند و اين انقلاب را مىخواهند به نتيجه برسد بايد آرامش را به هر نحو كه هست در كشور ايجاد كنند و اين آرامش از رده بالا بايد شروع بشود. مادامى كه در رده بالا آرامش نيست، پايينها آرامش پيدا نمىكنند. مادامى كه تزكيه در رده بالا نباشد و تصفيه در رده بالا نباشد و خدا خواهى در رده بالا نباشد و فرار از خود در رده بالا واقع نشود، تزكيه نباشد و خودبينيها به جاى اين تزكيهها باشند و خودخواهيها به جاى تصفيهها باشند، در رده بالا آرامش حاصل نخواهد شد و هر چه فرياد بزنيد كه آتش بس، نخواهد شد. همه ما مكلفيم به اينكه تزكيه بشويم. بعثت براى تزكيه آمده است. اگر تزكيه نباشد، هر چه در نفس واقع بشود، هر چيزى كه در نفس بيايد، حجاب انسان است. همه مكلفيم كه تزكيه بشويم تا بتوانيم از نور الهى و نور قرآن استفاده كنيم. لكن اين تزكيه براى دولتمردان و ردههاى بالا لازمتر است تا براى امثال ماها. ما اگر تزكيه نشويم، يك حد محدود را به فساد مىكشيم يا خود را به فساد مىكشيم و آنها اگر تزكيه نشوند و خودخواهيها را كنار نگذارند، يك كشور را، بلكه كشورها را، ممكن است به فساد بكشند. [منبع: کتاب صحيفه امام، ج۱۴، ص: ۳۸۷ تا ۳۹۴ ]
ثبت دیدگاه