در تاریخ معاصر دو درخشندگی به چشم می خورند که از افق قم طلوع کرده اند یکی قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ هـ.ش و دیگری خروش ۱۹ دیماه ۱۳۵۶ هـ.ش، مقام معظم رهبری فرموده اند: «قیام دلیرانه مردم قم، نقطه شروع مبارزه بی امانی بود که تا لحظه سقوط حکومت رژیم پهلوی ادامه یافت و پس از آن نیز ادامه خواهد داشت. سهم مردم قهرمان قم به عنوان آغازگر این مبارزه بزرگ بر ضد ظلم و کفر و استکبار و الحاد داخلی و خارجی در تاریخ انقلاب اسلامی ایران محفوظ خواهد ماند چرا که آنان بطور اوّلیه کتاب انقلاب اسلامی را با خون عزیزترین و رشیدترین فرزندان خود رقم زدند…»(۴) ایشان افزوده اند: «در نهضت عظیم انقلاب اسلامی ما دو نقطه شروع وجود دارد که یکی ۱۹دیماه و دیگری شروع مبارزات در سال ۱۳۴۲ که هر دو مربوط به قم است.»(۵)
آری نوزده دی روزی بود که روزنه ها را به سوی عاشورا گشود و بار دیگر «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» در این شهر رقم خورد، روزی که مشت های گره کرده روحانیان، طلّاب و سایر اقشار قم در دفاع از ارزشهای دینی به خون نشست و گلواژه آزادگی سرداده شد، نوزده دی جرقه ای بود بر انبار خشم مردم قم تا همه بافته های چندین ساله طاغوت و اعوان و انصارش را در شعله هایش فرو ببرد.
زمینه ها
پس از قیام خونین امّا با برکت ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ هـ.ش فشار سیاسی و اختناق شدید،
سراسر ایران را فرا گرفت، شاه با دستگیری نیروهای مبارز، انقلابی و ارزشی و تبعید آنان به نقاط دور افتاده و بد آب و هوا، محیط کشور را برای بیگانگان، بخصوص آمریکا، فراهم ساخت. اگرچه حضرت امام خمینی (قدس سره) در تبعید ترکیه و عراق و نیز بنا به مناسبت های گوناگون و در مقاطع مختلف نسبت به کارنامه سیاه رژیم پهلوی و نفوذ استکبار جهانی و صهیونیست ها در برنامه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران موضع گیری جدّی و ریشه ای می نمودند و بنابه مقتضیات و مصالحی اعلامیه ها و اطلاعیّه هایی صادر می فرمودند امّا تشکیلات جفا و جور با دستگیری یاران و حامیان امام در حوزه ها و دانشگاهها، به تصور اینکه زمینه های یک خیزش عمومی را از میان برده است، به حکومت خود ادامه می داد. تلاش مأموران حکومت پهلوی در این بود که به هر نحو ممکن مراکز علوم دینی از امام دور نگه داشته شوند و اجازه هرگونه تحرکی فکری و عملی به آنان داده نشود، زیرا از این واقعیت هراس داشت که اگر امام خمینی همچون قیام شکوهمند خرداد ۱۳۴۲ هـ.ش رهبری جنبشی دینی را عهده دار شود، بساط ظلم و سلطنت ساقط می گردد. از آن سوی، استکبار جهانی به رهبری آمریکا برای ایجاد ثبات سیاسی در کشورهای دارای نظام
دیکتاتوری و سرسپرده و جلوگیری از تشکّل افراد ناراضی برای براندازی چنین حکومت هایی و وقوع انقلاب مردمی، کوشید تا فشار سیاسی را تعدیل نماید و پاره ای اصلاحات روبنایی و جزئی در مسایل اجتماعی صورت دهد و افراد معترض و مخالف را که محافظه کار و میانه رو بودند به نام دفاع از آزادی حقوق بشر به فعالیت هایی سوق دهد که چنین رژیم هایی را تأیید نمایند. شاه ایران تلاش کرد زودتر از دیگران در آستانه روی کار آمدن جیمی کارتر، خود را با سیاست های جدید آمریکا هماهنگ سازد و از فضای باز سیاسی و انتخابات سخن به میان آورد، امّا طبق برنامه هایی حساب شده در اسفند ماه سال ۱۳۵۵ هـ.ش سازمان عفو بین الملل در دادگاه لاهه رژیم شاه را به دلیل اختناق محکوم کرد و در فروردین ماه سال ۱۳۵۶ هـ.ش وزیران خارجه آمریکا و انگلستان طی ملاقاتی خصوصی با محمدرضا پهلوی، با لحن تند و تحکّم آمیزی، او را دعوت به تعدیل رژیم دیکتاتوری و رعایت حقوق بشر به جای انبار نمودن این همه سلاح نظامی کردند، وی قول داد، در این زمینه اقداماتی را به عمل آورد، از این جهت سه ماه بعد از ملاقات مذکور هویدا را برکنار کرد و جمشید آموزگار را که مهره قدیمی آمریکائیان بود، روی کار آورد، همان کسی که استکبار تصور
می نمود می تواند نقش علی امینی در سال ۱۳۴۰ هـ.ش را عهده دار گردد، چنین تغییرات سطحی مورد پسند آمریکا قرار گرفت و سبب شد تا حدودی از فشار و اختناق کاسته شود. در دی ماه سال ۱۳۵۵ هـ.ش لایحه اصلاحات بنیادی در امور قضایی به مجلس فرمایشی داده شد و در ۱۴ بهمن ماه همین سال تعداد ۶۶ زندانی سیاسی که مدت محکومیت آنان منقضی شده بود، مود عفو قرار گرفتند! در دهم اسفندماه، شاه طی مصاحبه ای اعلام نمود: تمام پست های اداری و سیاسی کشور در اختیار ملّت قرار دارد؟!
با این برنامه های به ظاهر اصلاحی که پشت پرده آن آمریکا قرار داشت، استکبار سازماندهی جدیدی را برای سرکوب قیام مردم به اجرا می گذاشت، دسته ای از ملی گرایان و روشنفکران بیمار و غرب زده که با رژیم، اختلاف اصولی نداشتند و می گفتند: شاه باید سلطنت کند نه حکومت، در چنین فضایی به فعالیت های سیاسی پرداختند.
در مرحله دوم از این طرح، گروهها و جمعیت های محافظه کار و غرب زده تقویت شدند و میدان عمل بیشتری برای آنان فراهم گردید. در فروردین ماه سال ۱۳۵۶ جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر با موافقت یکی از مسؤولان اصلی کمیته حقوق بشر آمریکا به نام «باتلر» تشکیل
گشت، بعد از این شاه، حزب رستاخیز را مأمور ایجاد فضای مصنوعی باز سیاسی نمود، در چهارچوب عملی ساختن سیاست جدایی دین از مسایل حکومتی، افراد متحجّر و مقدس مآب که ادعای دیانت و شریعت داشتند با برنامه ریزی های رژیم شاه در برخی مراکز تبلیغی و آموزش علوم دینی نفوذ پیدا نمودند تا در غیاب رهبری که در تبعید بسر می برد عملاً حرکت انقلاب اسلامی و خیزش عمومی را به انفعال کشانیده و آذرخشی را که در کویر ستم روشنایی ایجاد می نمود و در خرمن ستم و زورگویی حریق می افکند، خاموش سازند، اشاره امام به خون دل هایی که از دست این متحجّران و عالمان مقدس مآب و متنسّک و افراد متهتک خورده است، بدون ارتباط با این حرکت حیله گرانه و مزوّرانه استکبار نمی باشد زیرا این ها با ظاهری دینی،عوام پسند و موجّه نظر مردم را از نهضت اصیل و مقدس اسلامی، منحرف می ساختند و نه تنها برای رژیم شاه خطری نداشتند بلکه به نوعی او را تأیید و تقویت می نمودند امّا امام با فراستی ویژه کوشید در فرصت های بوجود آمده مردم را برای عملی ساختن اندیشه های اصولی و مخالفت های اساسی خود با اساس سلطنت، تهییج نماید، ایشان فضای بازسیاسی را بازگشت مجدّد و بیشتر استبداد معرفی نمود و اقشار گوناگون ایران را
نسبت به ظاهرسازی، عقب نشینی مصلحتی و تهاجم وحشیانه بعدی هشیار ساخت.
در دیماه سال ۱۳۵۶ هـ.ش جیمی کارتر به صورت غیر مترقبه و چند هفته پس از سفر شاه به آمریکا، عازم ایران گردید. در مجلس ضیافتی که در کاخ نیاوران برگزار گردید، کارتر در مقام خوشایندی شاه، اعلام کرد: ایران مرهون شایستگی شاه در اداره کشور است، زیرا او موفق گردیده چنین کشوری را به صورت جزیره ثبات در یکی از پرآشوب ترین نقاط جهان درآورد و من نسبت به هیچ شخصیت سیاسی همچون شاه، این همه احساس حق شناسی عمیق و دوستی صمیمانه ندارم!؟ سخنان ستایش آمیز رئیس جمهور آمریکا که مصداقی از این ضرب المثل است که «ابلهی گفت و کاهلی باور کرد!» در آن مقطع خاص اعتماد به نفس شاه را تقویت کرد و او را به این فکر واداشت که می تواند سیاست فشار و سرکوب را با شدّت افزون تری ادامه دهد و رهبران مخالف به ویژه قلّه آنان یعنی امام خمینی را از صحنه خارج کند!؟(۶)
یکی از همگامان راستین امام، فرزندش، روحانی دانشمند و مبارز شهید سید مصطفی خمینی (ره) بود کسی که هنگام تبعید پدر، بازداشت و زندانی گردید و پس از آزادی به ترکیه ـ تبعیدگاه امام ـ رفت و در مهاجرت امام از ترکیه به نجف، رهبر انقلاب را همراهی نمود ودر تمام ایّام اقامت در عراق، در مبارزه هیچ گاه، امام را رها ننمود، این شخصیت برجسته، سازش ناپذیر و بافراست، خطری بالقوه برای رژیم پهلوی محسوب می گردید که با نقشه ساواک او را به شهادت رسانیدند.
شهادت فرزند امام در آغاز آبان سال ۱۳۵۶ هـ.ش به انسجام نیروهای مخالف رژیم پهلوی شتاب خاصی بخشید و پس از این حادثه مجالس ختم مفصلی در داخل و خارج ایران به مناسبت شب هفت و چهلم ایشان برگزار گردید که هریک از آن ها عاملی مؤثر برای تظاهرات گسترده علیه حکّام دست نشانده پهلوی گشت. فرصت بدست آمده، موقع ارزشمندی بود که طی آن امام بار دیگر به عنوان رهبری انقلاب اسلامی مطرح گردد آتش انقلاب رفته رفته برافروخته گردید و پیام ها و بیانات امام جهت گیری نهضت را روشن ساخت.(۷) داغی که شهادت سید مصطفی خمینی بر قلوب شیفتگان پدر وی نهاده بود چون بشکه باروتی گردید که مستعد انفجاری مهیب با کوچکترین جرقّه ای بود.
وقاحت و اهانت
در روز ۱۷ دی ماه سال ۱۳۵۶ هـ.ش در سالروز به اصطلاح آزادی زن، در شهر مشهد زنان با چادر مشکی تظاهرات وسیعی بر علیه رژیم طاغوت برپا نمودند که با توجّه به پیام و تازگی آن از انعکاس گسترده ای برخوردار گردید. روزنامه رستاخیز در سرمقاله خود درباره این حرکت نوشت: ماجرای مشهد تظاهری از یک اتحاد نامقدس سرخ و سیاه بود! در همین روز، روزنامه اطلاعات با چاپ مقاله ای تحت عنوان «ارتجاع سرخ و سیاه در ایران» به قلم احمد رشیدی مطلق، به امام خمینی اهانت نمود.(۸)
برنامه ریزی، حساب شده بود، روز آزادی زنان و تقارن آن با آستانه ورود کورت والدهایم، دبیر کل سازمان ملل متحد به ایران بهانه بسیار خوبی بدست می داد تا حداکثر استفاده را در جهت پیشرفت مقاصد سیاسی خود بنمایند و تظاهر کننده ها و مخالفان را افرادی مرتجع تلقی کنند که مخالف اعطای آزادی و توسعه و ترقی می باشند!
این مقاله موهن و مشوّه که به دستور شخص شاه در یکی از مطبوعات با سابقه درج گردیده بود، نخستین جرقه ای به حساب آمد که آتش انقلاب را روشن ساخت و حوادث بعدی نشان داد که اظهارات کارتر در تهران مبنی بر ثبات سیاسی در ایران به هیچ وجه با واقعیت ها و شرایط حاکم بر این کشور تطبیق نمی کند. به اعتقاد یکی از مورّخان اروپایی، این مقاله موجب گردید تا جامعه ایران حول محور رژیم شاه از یک سو و آیة اللّه خمینی از طرف دیگر، دو قطبی شود و امام رهبری مخالفین را برعهده گیرد.چاپ این مطلب چنان آتشی به دامن رژیم پهلوی افکند که شراره هایش تمام ابّهت و هیبت آن را سوزانید و از دگر سو بر اقتدار، عزت و عظمت رهبری انقلاب که در تبعید بسر می برد، افزود به قول مولانا جلال الدین رومی:
گرخدا خواهد که پرده کس درد | میلش اندر طعنه پاکان برد |
شاه برای گروههای چریکی که گاه دست به عملیات ضد رژیمی می زدند و نیز افراد روشنفکر غرب زده که لحنی انتقادی داشتند، اهمیت زیادی قایل نبود و از میان تمامی نیروهای مخالف صرفاً از امام خمینی واهمه و هراس داشت. بدین جهت مبارزه با ایشان را با دستور تهیه و انتشار مقاله مذکور به منظور بی اعتبار کردن آن رهبر فرزانه آغاز کرد اما با چنین اقدامی وارد مهلکه ای آن چنان خطرناک گردید که دامنه و وسعت آن موجب درهم شکستن پایه های نظام شاهنشاهی در ایران گردید، عمومیتی که این حادثه به اعتراضات مردم ایران بخشید در رویدادهای سال های قبل همانند نداشت.(۹)
به دنبال انتشار این مقاله که در آن با صراحت به ساحت مرجع عالم تشیع اهانت گردیده و قیام مذهبی و مردمی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ توطئه استعمار سرخ و سیاه معرفی گردیده بود، موج عظیمی از اعتراض سراسر ایران را فرا گرفت.(۱۰)
خروش خونین
اولین بازتاب انتشار مقاله مورد اشاره در مرکز انقلاب ـ شهر مقدس قم ـ منعکس گردید. در روز انتشار مقاله هنگامی که کامیون حامل روزنامه های اطلاعات برای قم و اصفهان از شهر قم می خواست عبور کند، مردم این سامان که از قبل، خبر انتشار آن را در تهران شنیده بودند، به کامیون مزبور هجوم بردند و روزنامه ها را آتش زدند.(۱۱)
فردای آن روز طلّاب علوم دینی، کلاس های درس را تعطیل کرده و در مسجد اعظم دست به تجمع زدند و طی این روزها زدوخوردهای پراکنده ای رخ داد.(۱۲)
غروب روز ۱۷ دی ۱۳۵۶ هـ.ش چندین نفر از مدرّسین برجسته حوزه علمیه قم که نظرشان بر این بود که کاری هماهنگ و منسجم علیه این حرکت رژیم صورت گیرد در منزل آیة اللّه حسین نوری همدانی اجتماع نمودند در جلسه ای که تا ساعت دو بعد از نیمه شب طول کشید پس از بحث ها و مشورت های لازم مقرر گردید در روز هیجدهم دی حوزه بطور کامل تعطیل گردد و در روز نوزدهم دی درس ها شروع شود اما در آغاز آن اساتید و علما درباره حوادث پیش آمده صحبت کنند، در این روز طلبه ها پس از خاتمه درس به منزل مراجع می رفتند تا آنان را برای مبارزه دعوت نمایند. سرانجام مقرر گردید ساعت چهار بعد از ظهر هیجدهم دی برای حرکت بیشتر و منسجم تر تجمعی در منزل آیة اللّه حسین نوری صورت گیرد. از تهران هم عده ای آمده بودند و حیاط و اتاق های منزل ایشان که در کوچه بیگدلی خیابان صفائیه(شهداء کنونی) واقع بود و حتی کوچه از جمعیت پر شده بود در آغاز یکی از استادان حوزه و سپس آیة اللّه نوری برای حاضران سخنرانی کرد، صحبت های انقلابی استوار و محکم این مرجع مبارز حاضران را تهییج نمود و آنان از آنجا راهپیمایی را آغاز کردند، در حالی که آفتاب غروب کرده بود آنان تا حوالی چهار راه بیمارستان(میدان شهداء) رفتند، در آن جا مأموران امنیتی و پلیس به سوی تظاهر کنندگان آتش گشودند و عده ای را شهید و گروهی را مجروح نمودند.
البته جمعیت می کوشید ضمن اعتراض و شعار دادن نظم و آرامش را حفظ کند و تلاش بر این بود که درگیری رخ ندهد و از مقابل مأمورین آماده حمله، به آرامی عبور کنند امّا ناگهان متوجه شدند شیشه های بانک صادرات واقع در مجاور کلانتری توسط خود نیروهای پلیس خرد گردید و سنگ اندازی آغاز شد. به دنبال این زمینه سازی تیراندازی و مقابله با معترضین شروع گشت. کشته ها و زخمی ها به قدری زیاد بود که گذشته از آن که، عده ای را مردم به خانه های خویش می بردند، تخت ها و تمام راهروهای بیمارستان های قم و کف اتاق ها انباشته از اجساد و مجروحین بود، که در بین آنها روحانی و غیر روحانی، کودک و پیر و جوان، اعم از مرد و زن دیده می شد. مأموران درنده خوی در مقابل مراجعه و تقاضای صاحبان جنازه ها یا اجساد را تحویل نمی دادند یا شرط می کردند که باید به تعداد هر گلوله ای که به بدن شهداء اصابت نموده است، مبلغ پانصد تومان بپردازند تا جسد مورد نظر تحویل داده شود و کسان مقتولین تعهد بدهند بدون سر و صدا، فرد کشته شده را در نقطه نامعلومی به خاک بسپارند، جنایتی وحشتناک آن هم در شهر مقدس قم و پایگاه روحانیت آن هم درست در ایامی که دبیر کل سازمان ملل متحد در ایران به سر می برد از هراس رژیم و نیز نقشه از قبل طرح ریزی شده حکایت داشت.
سوژه اصلی عکّاسان ساواک، در وهله نخست زن های چادری قم و بعد طلّاب و روحانیان بودند که در راهپیمایی و تعرض روز ۱۹ دی می توانستد مقاصد اصلی شاه را در تصاویر بیان کنند.
نقشه توسط مأموران به اجرا درآمد و با کشتن و مجروح نمودن عده کثیری از مبارزین و دستگیری تنی چند از علما و روحانیان سرشناس، همراه با اسناد و مدارک مفصل عازم تهران شدند تا نتیجه اقدامات خود را به اطلاع شخص شاه برسانند و مژده دهند که این بار نیز اعلیحضرت همایونی بر ارتجاع سیاه پیروز گردید؟!
شاه بقدری از موفقیت این نقشه اطمینان داشت که حتی برای دریافت چنین گزارشی صبر نکرد و صبح روز نوزده دی ماه عازم مصر گردید تا تعهدات مالی جیمی کارتر را به انورسادات بپردازد و همان روز همسر خود ـ فرح پهلوی ـ را به آمریکا فرستاد تا در آنجا مهیای تسلیم گزارش اجرای حقوق بشر در ایران، به رئیس جمهور آمریکا باشد، ولیعهد را نیز به سوی تایلند، نیوزلند و استرالیا اعزام نمود تا اتهام دست داشتن خانواده شاه را در این حادثه خونین برطرف کند.
«کورت والدهایم» که طبق قرار قبلی در نوزدهم دی ماه وارد ایران شده بود با شنیدن خبر اعتراض قمی ها شگفت زده شد، مأموران ساواک حقایق را دگرگون جلوه دادند و به وی گفتند وقتی شاه، اعطای آزادی را در برنامه خود قرار داد، بلافاصله در قم علیه آزادی زن قیام کردند و آنان را مجبور به پوشیدن چادر و نفی تمام ترقی های آریامهری ساختند، ملّاهای مرتجع نیز در مخالفت با آزادی بانوان به میدان آمدند و با مأموران حکومتی درگیر گردیدند و این تصویرها مؤیّد ادعاهای ماست! در هر حال دبیر کل را چنان دچار بمباران تبلیغاتی ساختند که رشته اصلی تحقیقات در این بابت از دستش بیرون رفت و در روز چهارم اقامت در ایران، با شاه که به تازگی از سفر مصر و عربستان بازگشته بود، ملاقاتی یک ساعته انجام داد و نظرات وی را در خصوص مخالفت مرتجعین با ترقّی و توسعه و آزادی، تصدیق نمود و قول داد دراین باره گزارشی به سازمان ملل ارائه نماید و جیمی کارتر را در جریان این تحرّکات بازدارنده، قرار خواهد داد. از سوی دیگر خبرگزاری های وابسته به امپریالیسم جهانی عکس ها و گزارش های حادثه قم را که توسط ساواک تهیه شده بود، در سطح وسیعی منتشر نمودند و جوّ مساعدی برای شاه ایجاد کردند و شروع به دفاع از او نمودند.(۱۳)
قیام نوزده دی قم، الهامی از نهضت ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ هـ.ش با همان شعارها و پیروی و حمایت و تبعیت از رهبری امام خمینی بود، با ویژگی های مذهبی و مبتنی بر ارزش های اعتقادی و به دور از شعارهای روشنفکری، انگیزه های قیام نشأت گرفته از اعماق قلب، ایمان و باور مردم بود و یکرنگی خاصی در آن به چشم می خورد به همین دلیل مانند جرقه ای در انبار باروت عمل کرد، البته دست قدرت لایزال الهی را به خوبی می شد از ورای آن با بصیرت درونی مشاهده کرد ، نوزده دی به دلیل همین پشتوانه الهی و سرچشمه ای مذهبی، شگفت آسا عمل نمود به نحوی که هیچ قدرتی نه می توانست پیش بینی آن را بنماید و نه هیچ فردی قادر بود چنین حرارتی را در اعماق وجود مردم، ایجاد کند.(۱۴)
در صدر این حرکت مقدس، علما و روحانیان نقش فعّالی را ایجاد کردند، برخی مراجع و از جمله آیة اللّه گلپایگانی اعلامیه ای را در اعتراض به جنایات رژیم شاه در این قیام صادر نمودند، ایشان از دستگاه حکومت خواست بابت چنین اقدامی توضیح دهد. عوامل ساواک به غلط تصوّر می کردند کشتار مردم موجب خاموش گشتن نیروی محرّکه انقلاب خواهد گردید امّا با تعجّب دریافتند شعله های قیام روزبروز فروزان تر می شود و سیل جمعیت با حرکت های خانه به خانه از علما و مراجع چاره جویی می کنند.(۱۵)
رژیم که در برابر این فروزندگی به استیصال رسیده بود گروهی از مجتهدان و علمای برجسته و استادان بارز حوزه علمیه قم را به نواحی بد آب و هوا و گرمسیر تبعید نمود که با این تبعیدها امواج نهضت قم به سایر نقاط سرایت کرد. در چهلمین روز شهدای قم، و در ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ هـ.ش مردم تبریز به پاخاستند و کنترل شهر را تا مدتی از دست مأموران خارج نمودند و با به آتش کشیدن سینماها، مشروب فروشی ها و مقر حزب رستاخیز، خشم خود را نسبت به خشونت های رژیم پهلوی بروز دادند و سرانجام ارتش با کامیون های سرباز و تانک های خود، صحنه ای خونین بوجود آورد و ده ها نفر را به شهادت رسانید. در اربعین شهدای تبریز که مقارن با نهم فروردین سال ۱۳۵۷ هـ.ش بود حوادث مذکور در یزد تکرار گردید و پس از آن اعتراض های عمومی در سراسر کشور گسترش یافت.(۱۶)
عکس العمل امام خمینی
پس از قیام خونین قم، امام خمینی در تبعیدگاه نجف، طی لحنی شدید به رژیم پهلوی هشدار دادند و آشکارا حکومت ستم شاهی را به مبارزه طلبیدند، امام در فرازی از بیانات خود که در اول بهمن ماه ۱۳۵۶ فرمودند، خاطر نشان ساختند: «من متحیّرم که این فاجعه را… به کی باید تسلیت بگویم. آیا به رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و ائمه معصومین(ع)، به حضرت حجت(سلام اللّه علیه) تسلیت بگویم یا امّت اسلام، به مسلمین، به مظلومین در تمام اقطار عالم تسلیت بگویم یا به ملت مظلوم ایران…یا به اهالی قم محترم، قم داغدیده ها، تسلیت بدهم…یا به حوزه های علم و علمای اعلام… به کی باید تسلیت گفت و از کی باید تشکر کرد در این قضایا که برای اسلام پیش می آید و این ملت بیدار ایران در مقابل این مصیبت ها استقامت می کند، کشته می دهد، هتک می شود. بی جهت و بدون هیچ مجوّزی مردم را به مسلسل بستند…ملت ایران. ملت بیداری است. در عین حالی که این همه ظلم می بیند، کشته می دهد… مقاومت می کند، ایستادگی می کند و این ایستادگی به نتیجه خواهد رسید هیچ اشکالی نیست که بعد از این که ملت ها بیدار شدند و بعد از این که زن ها قیام کردند بر ضد دولت و بر ضد این جبّاران یک همچو ملتی پیروز می شود. ان شاء اللّه.»(۱۷)
امام در این سخنان با تیزبینی و نوعی همه جانبه نگری در اولین گام، قیام را با برنامه های رسول اکرم و خاندان او، پیوند می دهد و علما و روحانیان و امت های مبارز را با خاندان عترت مرتبط می سازد و در ادامه، با بصیرت ناشی از نور معنوی، این قیام را طلوعی برای پیروزی انقلاب اسلامی تلقی می نماید. امام در پیامی که بدین مناسبت صادر فرمودند، نوشتند، نهضت اخیر که پرتوی از نهضت ۱۵ خرداد است و شعاعش در سراسر کشور نورافکنده، خود کوبندگی خاصی دارد که شاه را از خود بیخود کرده و او و دارودسته چاقو کشش را به تلاش مذبوحانه واداشته(است) جنایات ۲۹ محرم امسال(۱۹ دی ۱۳۵۶) نقطه عطفی است به جنایات شاهانه ۱۲ محرم آن سال (۱۵ خرداد ۱۳۴۲)، شاه خواست ضرب شستی به ملت مسلمان نشان دهد. پس از تمامیت حساب با رئیس جمهوری آمریکا، به بهانه مختصری که مأمورین ایجاد کردند مرکز تشیع و حوزه فقاهت اسلام را در جوار مرقد پاک حضرت فاطمه معصومه (س) به مسلسل بست… شاه می خواهد ثابت کند که نوکری او تحکیم شده و ملت نباید گمان کند او از پشتیبانی اجانب برخوردار نیست ولی ملت با تظاهرات عمومی و تعطیل سرتاسری دامنه دار و اظهار تنفّر، بار دیگر ثابت کرد که او را نمی خواهد و از او و خاندانش بیزار است و این رفراندوم طبیعی در حقیقت خلع او از سلطنت غاصبانه جابرانه است.(۱۸)
هراس و وحشت رژیم ستم شاهی
اصولاً یکی از دلایل سرکوبی قیام نوزده دی، وحشت زدگی بساط طاغوت می باشد، امام فرموده اند: امروز که به خواست خدای قادر، ملّت ما با همه طبقات ابعاد آگاهانش به پاخاسته و مجال را بر شاه و دارودسته اراذلش تنگ کرده اند که حتی از سایه خود وحشت دارند و همین وحشت زدگی موجب حرکات وحشیانه جنون آمیز شده که به قتل عام ۱۹ دی (بیست و نه محرم ـ ۱۳۹۸ هـ.ق) پناه برده تا از ناراحتی های روزافزون و دلهره های پیاپی با خون آشامی ضحاک وار آسایش موقتی به دست آورند…»(۱۹) مأمورین و نیروهای سرسپرده رژیم پهلوی از ترس آن که مبادا رهبری مردم ناراضی در جریانات اعتراض عمومی در دست امام خمینی قرار گیرد، تا چند روز پس از قیام قم، به تبلیغات فراوان منفی پرداخت که این وضع بیانگر نگرانی شاه از نهضت روبه رشد مردم ایران به رهبری امام خمینی بود. مؤید این نکته گزارش سفارت آمریکاست که به وزارت کشور متبوع خود فرستاده است که طی آن نگرانی خود را از ناتوانی رژیم شاه ابراز داشت و نوشت: امکان دارد دولت کنترل خود را روی عوامل مذهبی خود از دست بدهد.(۲۰)
نمونه دیگر از هراس رژیم پهلوی آن بود که در پی کشتار وحشیانه قم، برای عوام فریبی یک تظاهرات ساختگی در این شهر برپا کرد. به دنبال آن خبرگزاری پارس اعلام داشت: مردم قم در یک اجتماع بزرگ حزبی اقدامات ضد امنیت ملّی را محکوم کردند.(۲۱)
پیامدها و برکت ها
شاه با کشتار قم تلاش کرد تا بر روی تمام شایعات مبنی بر اختلاف با آمریکائیان و عدم حمایت کارتر از سیاست های سرکوبگرانه او خط بطلان بکشد و با تفکیک مخالفین و معترضین از یکدیگر به آنها بفهماند که کسانی که با اساس سلطنت سروکار دارند پاسخی جزسرکوب و استفاده از زور نخواهد داشت ولی آماده است برای آن گروهی که مرز انتقاد از خرابکاری (؟!) را تشخیص می دهند ادامه حضور در بازی سیاسی را تحمل نماید. از قضا سرکنجبین صفرا فزود. شاه و آمریکا غافل از این امر مهم بودند که رژیم، تمامی برگهایش را در طول این سال ها رو کرده و در عوض انقلاب اسلامی طی سیزده سال گذشته اقدام به ایجاد زیربنای مناسب برای فعالیت های سیاسی فرهنگی کرده است. این فراز حساس و نقطه اوج در چرخش نیروها باامدادهای غیبی الهی حمایت و تضمین گشت. در اوج گیری نهضت به برکت قیام قم، رشته های ادعائی رژیم به طنابهای دار او، تبدیل شده تبلیغات و شایعات، استفاده از زور و حربه ها ی سرکوبگرانه بی اثر گردید.(۲۲)
واقعه عظیم و تکان دهنده مزبور و حمایت گروههای گوناگون مردم در تهران و برخی شهرها، در ابراز همدردی با آن، میزان نفوذ و محبوبیت امام و تبعیت توأم با علاقه مردم از ایشان را، به جرثومه های فساد و استکبار نشان داد. به علاوه مردم متوجه شدند چه کسی منشأ این همه مفاسد است، امام خمینی فرمودند: «مردم مجرم حقیقی را پیدا کردند، پیدا بود امّا نمی دانستند و یا جرئت نمی کردند بگویند، بحمداللّه این سد خوف شکست و مجرم اصلی را بدست آوردند و فهمیدند بدبختی ملت از کیست؟…»(۲۳) به دنبال قیام قم بود که مدارس عالی و دانشگاههای کشور با اعتصاب، تظاهرات و یورش به مراکز دولتی و انتظامی موج اعتراض دانشجویان را گسترش دادند و مطبوعات جهان به نقل آن پرداختند، اعلام تنفر و انزجار نسبت به شاه از طرف روحانیت و حوزه های علمیه و قشرهای مختلف مردم در شکل های جدید ظاهر گردید.(۲۴) به فرمایش امام خمینی: «حوزه علمیه قم اسلام را زنده کرد… مردم و طلّاب قم اثبات کردند که زنده هستند»(۲۵) در واقع این حادثه بیش از همه باعث کنار رفتن پرده های تزویر و فریب از چهره سفاک شاه گردید به گونه ای که از این پس «مرگ بر شاه» شعار اصلی و تکیه کلام مردم در
حرکت انقلاب خود گشت. تو خالی و کاذب بودن تبلیغات دستگاه ستم مبنی بر باز بودن فضای سیاسی بر ملا گردید و ثابت شد که تا چه اندازه از تحرک مذهبی هراس دارد. با قیام قم آهنگ حرکت انقلاب به صورت استراتژی اربعین های متوالی با صورت و محتوای ارزشی شتاب فزاینده و گسترده ای به خود گرفت و جایگاه رهبری امام به عنوان سردمدار اصلی مبارزه با رژیم طاغوت و نقش بارز ایشان در رهبری تثبیت گردید. امام در این باره می فرمایند: «کشتار بیرحمانه قم، ایران را به هیجان آورد و تبریز عزیز را به قیام همگانی مردانه در قبال ظلم و بیدادگری نشاند و کشتار دسته جمعی تبریز ملت غیور ایران را چنان تکان داد که در آستانه انفجار است. انفجاری که دست اجانب را به خواست خدای متعال برای همیشه قطع کند. انفجاری که انتقام مظلومان را از شاه بگیرد و دودمان سیاهروی پهلوی را برای همیشه از تاریخ ایران محو کند و ننگ را از صفحه آن بزداید.»(۲۶) این قیام بین حوزه و دانشگاه وحدت ایجاد نمود و این دو قشر برجسته با هوشمندی خاص تمامی انرژی و توان خویش را برای محو ستم و برچیدن بساط استبداد بکار برد این پیوستگی و انس مقدس و حفظ اتحاد موجب گردید تا همه با ندای همگانی در راه قطع ایادی اجانب و عمّال وابسته آنان بکوشند و با تکیه بر ارزشهای دینی و احکام اسلامی همدست و همداستان شوند.
قیام قم تمامی ترفندهای رژیم شاه را برای انحراف مسیر صحیح مبارزه خنثی ساخت و ثابت کرد که آمریکا عملاً در جذب مردم مسلمان به سوی افراد لیبرال و میانه رو، موفقیتی نداشته و این جریان هیچ گونه پایگاهی در میان اقشار جامعه بدست نیاورده است، به علاوه متحجرین و مروّجان جدایی دین از سیاست که در صدد ستیز با امام بودند یا رسوا شدند و یا این که برخی از
آنان در صدد جبران شکست خود و تفکرشان برآمدند.
قیام قم به افشای چهره هایی پرداخت که از مدار شریعت با شاه مناسبات خوبی داشتند و حتی در لیست حقوق بگیران ساواک بودند و برای تشکیل یک سپاه دینی با رژیم ستم شاهی همکاری می کردند.(۲۷)
این نوشتار را با سخنانی از مقام معظم رهبری حضرت آیة اللّه العظمی خامنه ای خاتمه می دهیم: «در ماجرای نوزدهم دیماه و حوادثی که به مناسبت برگزاری چهلم ها به صورت فزاینده و پی در پی بوجود آمد نکته اساسی این است که مردم متدین آماده فداکاری بر دستگاهی که از لحاظ قدرت مادی هیچ کم و کسر نداشت طوری پیروز شدند که هم آن دستگاه گیج ماند، هم همه محاسبه گران سیاسی مبهوت ماندند یعنی مثل توفانی نظامی را که مردم متدین و فداکار با آن مقابل شدند، در نوردید…»(۲۸)
پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ
۱. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۶۰، ص ۲۱۸.
۲. مجله شاهد، دی ماه ۱۳۶۰، ص ۹.
۳. صحیفه نور، ج ۱، ص ۶۶.
۴. چهار سال با مردم، ج ۱، ص ۲۹ ـ ۲۸.
۵. روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۸ دی ۱۳۶۹، شماره ۳۳۶۶، ص ۱۲.
۶. مجله بیان، دی ماه ۱۳۶۹، ش ۸، ص ۲۰ ـ ۱۹.
۷. تاریخ سیاسی معاصر ایران، دکتر سید جلال الدین مدنی، ج ۲، ص ۲۴۲.
۸. دو سال آخر، هـ.موحد، ص ۹۰ ـ ۸۹.
۹. رویارویی انقلاب اسلامی ایران و آمریکا، جمیله کدیور، ص ۶۸، انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن محمد پزشکی و دیگران، ص ۹۰.
۱۰. یادمان قیام قم، رضا رفیع، روزنامه اطلاعات، شماره ۲۲۶۷۷، ص ۲.
۱۱. از سید ضیاء تا بختیار، مسعود بهنود، ص ۷۴۱.
۱۲. انقلاب اسلامی چرایی و چگونگی رخداد آن، ص ۹۱ ـ ۹۰.
۱۳. همگام با خورشید، حجة الاسلام و المسلمین فردوسی پور، ص ۲۵۴ ـ ۲۵۳، دو سال آخر، ص ۹۰، حماسه های اسلامی ملت به رهبری امام خمینی، ولی اللّه فوزی، ص ۴۰.
۱۴. روزناهمه جمهوری اسلامی، سال دوازدهم، ۱۸ دی ۱۳۶۹، شماره ۳۳۶۶، ص ۱۲.
۱۵. خاطرات رجبعلی طاهری، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ص ۱۰۲.
۱۶. تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج ۲ و ص ۴۱۰؛ انقلاب اسلامی چرایی و چگونگی…، ص ۹۱.
۱۷. صحیفه نور، چاپ جدید، ج۱، ص ۴۴۰ ـ ۴۳۹.
۱۸. همان، ص ۴۵۰ و نیز تبیان، دفتر بیستم، ص ۵۰۹.
۱۹. تبیان، همان دفتر، ص ۵۰۵.
۲۰. روزنامه جمهوری اسلامی، شماره ۳۶۵۴، ص ۱۴.
۲۱. دو سال آخر، ص ۹۲ .
۲۲. تحلیلی از انقلاب اسلامی، حاتم قادری، ص ۹۹.
۲۳. شاهد، همان، ص ۹.
۲۴. تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، دکتر علیرضا امینی، ص ۳۳۶.
۲۵. شاهد، همان، ص ۱۱.
۲۶. تبیان، همان، ص ۴۹۹.
۲۷. نک: فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک ص ۲۴۸.
۲۸. حدیث ولایت، ج ۶، ص ۱۵۳.
ثبت دیدگاه