در شب چهارم آذر ۱۳۵۷، سرهنگ شیرازی فرمانده پادگان گرگان با روحانیون شهر از جمله آیتالله طاهری، تماس تلفنی گرفته و تأكید كرد كه تظاهرات ۵ آذر برگزار نشود چون مأموران دستور تیراندازی داشتند. با وجود این، به گزارش سرپاسبان لشكری از ساعت ۸ صبح ۵ آذر «… از طبقات مختلف مردم، روحانیون، معلمین، محصلین، دانشجویان و كارمندان، فرهنگیان دستهدسته در امامزاده عبدالله جمع و تعدادی با داشتن پلاكاردهایی در دایره فلكه دور زده…» و شعار میدادند.
سید محمد رئیسی در خاطرات خود چگونگی ماجرا را اینگونه شرح میدهد: «… ما نیز بنا گذاشتیم كه آن روز در امامزاده عبدالله گرگان تظاهرات كنیم و به حمله مأموران به حرم امام رضا (ع) اعتراض نماییم… ما در شبستان امامزاده عبدالله جمع شده بودیم… ناگهان یكی از علما وارد شد و گفت سرهنگ شیرازی تماس گرفته و گفته مأموران شهربانی تصمیم دارند جلوی این تظاهرات را بگیرند… چون دستور برخورد شدید از بالا آمده است… بالاخره با علما مشورت كردیم و قرار بر این شد كه… مراسم را با سخنرانی و شعار دادن در همان محل فیصله دهیم. من این موضوع را با بلندگو اعلام كردم ولی همان موقع مردم مخصوصاً عدهای از روستاییان و شهر علیآباد ]مخالفت كردند[… آنان دور آقای شیخ صادق ریاضی را گرفته بودند كه او نیز در مقابل فشار آنان تسلیم شده… بالاخره مرحوم آقای سید اسماعیل حسینی كه از طلبههای پرشور و جوان علیآباد كتول بود، فریاد زد مردم! بیرون میرویم و تظاهرات میكنیم».
در گزارش ساواك آمده است كه در نخستین ساعات روز ۵ آذر، فرماندار و رئیس شهربانی دستور مقامات دایر بر جلوگیری از تظاهرات را «… به اطلاع روحانیون طراز اول و برگزاركننده تظاهرات میرسانند…» آنان نیز تلاش كردند از راهپیمایی و تظاهرات مردم جلوگیری كنند. «… ولی تعداد زیاد جمعیت كه در رأس آنان جوانان متعصب و روحانیون افراطی قرار داشتند، به توجه و تذكر پلیس اهمیت نداده و تعدادی از روحانیون هم كه درصدد بودند با جمعیت صحبت و آنان را به داخل امامزاده عبدالله هدایت كنند، موفق نشد…»
تظاهرات این روز به خشونت كشیده شد و نه نفر از تظاهركنندگان شهید و ۶۴ نفر مجروح شدند. با وقوع این حادثه، گروهی از تظاهركنندگان «… به موتورپول شهربانی حمله و دیوار آن را خراب و وارد موتورپول شدند، سربازان تفنگ را بالای سرشان گرفته و هیچگونه مقاومتی نكردند و اظهار داشتند برابر دستور فرمانده مسئول، ما با شما كاری نداریم. مهاجمین كه اسلحه سربازان را گرفته بودند، بهوسیله شیخ طاهری مجدد اسلحه را به سربازان برگرداندند ولی به سربازان دستور داده شد هر چه فشنگ دارید، هوایی تیراندازی كنید… مهاجمین بدون اینكه سربازان مقاومتی كنند موتورپول شهربانی را به آتش كشیدند». پس از آن عدهای به سازمان آتشنشانی حمله كردند و آن محل را با كلیه امكانات و ماشینآلاتش به آتش كشیدند. عدهای نیز به كوی افسران حمله كردند و نگهبانان آنجا را سنگباران كردند. همزمان عدهای مجروحان و شهدا را به بیمارستانهای پهلوی (كه پس از این حادثه به بیمارستان ۵ آذر تغییر نام یافت) و بیمارستان فلسفی بردند. گروه كثیری نیز برای اهدای خون به بیمارستانها هجوم بردند. در همین بین مأموران به سمت بیمارستان پهلوی تیراندازی كردند. رئیس پزشك قانونی وقت گرگان در اینباره میگوید: «… در حال معاینه از یكی از تیرخوردگان بهنام آقای تقوی بودم که ناگهان صدای شلیك تیرهایی را در داخل بیمارستان بهصورت رگبار شنیدم… از در بخش خارج شدم و با جسد مرحوم شهید نبوی…. روبهرو شدم. این تیر درست به جلوی پیشانیاش اصابت كرده بود و كاسه جمجمهاش را به نقطهای پرت كرده بود».
ستوان دوم حمزه تبریزی فرمانده دسته ضربت ژاندارمری گرگان در صورت مجلس ۵ آذر اظهار میدارد: «… با پرسنل جمعی دسته ضربت و دو دستگاه خودرو گاز ۶۶… در مورخه ۱۳۵۷/۹/۵ تحت امر شهربانی گرگان قرار گرفته و با اكیپهای شهربانی جهت جلوگیری از تظاهرات به داخل شهر و در خیابان پهلویدژ و از مدخل درب كنار امامزاده عبدالله متوقف…» شدند. در این تظاهرات كه از ۸:۳۰ صبح تا ۱۸ بعدازظهر ادامه داشت «… مأمورین دسته ضربت تعداد یك هزار و دویست و شصت تیر فشنگ ژـ ۳ و چهل و یك تیر فشنگ امـ ژـ ۳ و تعداد یكصد و چهل و شش تیر فشنگ یوزی و تعداد یازده تیر فشنگ كلت كالیبر ۳۸ و یك عدد گاز اشكآور تپانچهای تیراندازی نمودند».
در روزهای بعد از حادثه، كلیه مغازهها و بازار گرگان و همچنین مراكز آموزشی گرگان و بخشهای تابعه تعطیل بود و خفقان عجیبی در شهر گرگان حكمفرما شد و كمتر كسی جرأت داشت در اجتماعات شركت كند و تا برگزاری مراسم ترحیم همین وضع ادامه داشت. سید محمد رئیسی در ارزیابی نهایی خود در مورد حادثه ۵ آذر خاطرنشان میسازد: «حادثه ۵ آذر بسیار رقتبار بود و هیچ ضرورتی نبود كه مأمورین چنین جنایتی را مرتكب شوند. زیرا هنوز كاری از سوی مردم انجام نشده بود كه مأمورین شهربانی با ایجاد رعب و وحشت و تیراندازی به طرف جمعیت آنها را به خاك و خون كشیدند. بههمین خاطر پنجم آذر از سیاهترین حوادث در گرگان در دوره رژیم خونریز پهلوی است…»
منبع: کتاب «انقلاب اسلامی در گرگان» ؛مرکز اسناد انقلاب اسلامی
ثبت دیدگاه