جریان اصلاحات دیگر دیگر هیچ ابایی از این ندارد که صریحا بگوید که تا خواستههایش محقق نشود، نیازی به مرزبندی با کشتار و قتل عام مردم و تجزیه کشور نمیبیند.
«خشونت» اصلیترین تکیه کلام جریان اصلاحات در سالهای حاکمیت جریان دوم خرداد در کشور بود. چماقی که قرار بود بر فرق سر مفاهیم اصیل دینی و جریان حزباللهی فرود بیاید تا راه برای پروژه سکولارسازی جمهوری اسلامی هموارتر شود.
به گزارش رجانیوز؛ تحولات سالهای ۷۸ و ۸۸ و به ویژه رخدادهای سالهای ۹۶ و ۹۸ باعث شد تا این جریان به مرور نقاب از چهره اصلی خود برداشته و موضع حقیقی خود را با مساله «خشونت» آشکارتر کند؛ به طوری که دیگر هیچ ابایی از این نداشته باشد که صریحا بگوید تا خواستههایش محقق نشود، نیازی به مرزبندی با کشتار و قتل عام مردم و تجزیه کشور نمیبیند.
سعید حجاریان، در مصاحبه اخیر خود با بیان موضوعاتی موهم مانند شرقپرستی و پادگانی شدن کشور گفته است: «ما دو نوع مرزبندی داریم. مرزبندی نوع اول ملی است و در مقابل جنگطلبی، تجزیهطلبی، تحریمطلبی و ریختن خون ایرانیهاست… مرزبندی دوم ایدئولوژیک و سیاسی است. اولیناش در مقابل آدمهای منجمد و خشکمغز است… علاوه بر این من با عظمتطلبی، شرقپرستی، جنگطلبیِ حاکمیتی و پادگانیشدن هم مرزبندی دارم.»
او ادامه میدهد: «اما یک بحث جدی درباره اعلام مرزبندی وجود دارد. مادامیکه نگذارند مرزبندی دوم اتفاق بیفتد، مرزبندی اول (با جنگطلبی، تجزیهطلبی، تحریمطلبی و ریختن خون ایرانیها) بیفایده است. یعنی دستکم من چنین کاری نمیکنم.»
تئوریسین اصلاحطلب، با جنبش خواندن اغتشاشات اینروزها، برای جریان معاند راهبرد ترسیم کرده و گفته است: ما باید به فکر روزی باشیم که جنبشهایی مانند «جنبش مهسا» و «اعتراضات آبان» با اعتصاب همزمان شود. آن وقت باید از چین نیروی نظامی وارد کنند.
این مواضع را در حقیقت باید روشنترین اعتراف این جریان به موضوعی دانست که سالها منکر آن بوده است. تئوریسین اصلاحات در این عبارات صریحا اعلام میکند تا زمانی که سیاستهای مورد نظر این جریان در کشور پیاده نشود، هیچ نیازی نمیبیند تا با کشتار مردم، جنگ، تحریم و تجزیه کشور مقابله کند.
البته سابقه بخشی از جریان اصلاحات نشان میدهد که این جریان در مقاطع مختلف زمانی، نهتنها هیچ مرزبندی با تحریمکنندگان و تجزیهطلبان نداشته، بلکه در نقش بازوی رسانهای و عملیات روانی آنان نیز عمل کرده است. حالا و پس از سخنان اخیر حجاریان هم شاید دقیقتر بتوان راز سکوت بزرگان اصلاحات در برابر ترورها و خونریزیهای جلادانه روزهای اخیر کشور را درک کرد.
منطق جدید اصلاحطلبان در حمایت از ترور، تحریم، جنگ و تجزیه دقیقا مشابه چیزی است که در پروژه سوریه به اجرا گذاشته شد. سناریویی که ابتدا با ژست آزادی بیان و اصلاح قانون اساسی آغاز، و سپس با هدایت آگاهانه اعتراضات به سوی جنگ داخلی موجب قتل عام عده زیادی از مردم سوریه و حرکت به سمت تجزیه این کشور شد.
ثبت دیدگاه