تاریخنگار انقلاب اسلامی گفت: اگر در دهه پنجاه کوروش کبیر زنده و در قدرت بود شاه را به شدیدترین وجه مجازات می کرد و انقلاب اسلامی، مردم ایران و رهبری امام خمینی را در مبارزه علیه حکومت پهلوی می ستود.
غلامرضا خارکوهی تارخنگار انقلاب اسلامی در یادداشتی با عنوان «کوروش آسوده بخواب» نوشت: در تاریخ ۲۵ قرن گذشته ایران هیچ دوره ای به اندازه ۵۷ سال حکومت پهلوی مخصوصا دهههای چهل و پنجاه خورشیدی که مصادف با اوج قدرت محمدرضا شاه بود، بحث کوروش کبیر مطرح نشد.
از نظر روانشناسی شاه به خاطر ضعف نفس و کاستی که در شخصیت خود احساس می کرد، بر آن بود تا به یک قدرت دیگر تکیه نماید. تا وقتی پدر دیکتاتورش زنده بود به او متکی بود. بعد از او از نظر شخصیتی به خواهر دو قلو و فاسدش اشرف و از نظر حکومت به مقامات انگلستان و امریکا اتکا داشت.
اما در ۱۰ سال آخر حکومتش متوجه شد که با همه حمایت های سیاسی خارجی، باز منزلت اجتماعی او دچار نقصان است، لذا رفت سراغ کوروش کبیر و خود را به او منتسب نمود و نام و شهرت او را به سرقت بُرد، تا به همه بگوید من کوروش قرن بیستم هستم و همان جایگاه و نقش را برای مردم ایران ایفا می کنم! به این منظور او اجرای سه برنامه را در پیش گرفت:
۱ـ کمرنگ کردن ارزش های اسلامی در ساختار اجتماعی و اداری و آموزشی کشور.
۲ـ ترویج نمادهای باستانی و باستانگرایی در برنامه های فرهنگی کشور.
۳ـ برگزاری جشن های ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی.
در جشن های ۲۵۰۰ ساله که در مهرماه سال ۱۳۵۰ش با بودجه هنگفتی در تهران و سراسر کشور مخصوصا در خرابههای تخت جمشید- کنار مقبره کوروش- برگزار شد، شاه نطقی از روی کاغذ قرائت کرد که مهمترین و معروفترین بخش آن این جمله بود:
کوروش! آسوده بخواب ما بیداریم”.
آیا تاکنون هیچ فکر کرده اید چرا شاه این جمله را در سخنانش مطرح و برجسته کرد؟ قبل از پاسخ به این پرسش خوبست مقایسه ای بین محمدرضا شاه و کوروش کبیر داشته باشیم:
۱ـ شاه وابسته به قدرت های خارجی مخصوصاً امریکا بود، اما کوروش حکومت مستقلی داشت و وابسته به هیچ قدرت خارجی نبود.
۲ ـ شاه به خاطر جدا کردن کشور بحرین از خاک ایران ، تمامیت ارضی ایران را به خطر انداخت، اما کوروش مدافع تمامیت ارضی ایران بود و حتی به فکر افزایش وسعت کشور پارس بود نه تجزیه و کوچک کردن آن.
۳ـ کوروش منشور حقوق بشر را برای مردم ایران و جهان نوشت، در حالی که شاه حقوق بشر را نادیده گرفت و مردم را در سیاه چاله های مخوف ساواک زندانی کرد و اجازه نفس کشیدن به منتقدانش را نمی داد.
۴ـ در تاریخ ندیدیم که کوروش میلیون ها هکتار از اراضی کشاورزی مردم را به زور بگیرد و بنام شخص خود سند بزند، ولی محمدرضا شاه و پدرش هرچه زمین مرغوب و حاصلخیز در ایران و مخصوصاً شمال کشور بود را تصاحب کرده و به مالکیت شخصی خود در آورده بود.
۵ـ در تاریخ آمده که کوروش یک همسر داشت و بس، سر و تن همسرش نیز به رسم ایرانی های باستان پوشیده بود. به عبارت دیگر همسر کوروش حجاب داشت. اما محمدرضا پهلوی ۴ همسر رسمی (فوزیه، پروین غفاری، ثریا و فرح) داشت و ده ها زن غیر رسمی از میان خوانندگان و هنرپیشگان و مفسده های داخل و خارج کشور در اختیارش بودند. همسر کوروش کبیر دوستِ پسر نداشت و فاسد نبود، بلکه عفت و نجابت داشت، اما فرح پهلوی- همسر شاه- فاقد حُجب و حَیا بود و دوستِ پسری داشت به نام جوادی.
۶ـ کوروش کبیر بین مردم عصر خودش محبوبیت داشت و مورد احترام بود، اما مردم ایران از محمدرضا شاه متنفر بودند و او را یک پادشاه دیکتاتور ، مستبد ، فاسد و زمینخوار میپنداشتند و ارزشی برای او قائل نبودند.
حال روشن میشود که در مهرماه سال ۱۳۵۰ هدف شاه از گفتن: “کوروش آسوده بخواب ما بیداریم” چه بود؟
او با این سخن میخواست کوروش بیدار و بینا و ناظر اعمال و جنایات و مفاسدش نباشد. او میخواست کوروش بخوابد تا متوجه دزدیها و غارتها و ستمگریهای شاه نشود. به عبارت دیگر حرف دل شاه این بود: کوروش! تو آرام بخواب تا من هربلایی خواستم بر سر ایران بیاورم و هرچه خواستم از ثروتِ مردم غارت نمایم.
(به همین دلیل است که با گذشت بیش از ۴ دهه از فرار شاه، هنوز آمار دقیقی از سرمایههای منقول و املاک و اموال شاه و خاندانش در اروپا و امریکا اعلام نشده است. زیرا این ثروت آنقدر زیاد است که نه ورثه شاه و نه دولتهای غربی جرأت نمیکنند رقم دقیق سرمایههایی که خاندان پهلوی از ایران به غارت بُرده اند را اِفشا نمایند.)
بی تردید اگر در دهه پنجاه کوروش کبیر زنده و در قدرت بود شاه را به شدیدترین وجه مجازات می کرد و انقلاب اسلامی مردم ایران و رهبری امام خمینی را در مبارزه علیه حکومت پهلوی می ستود. پس باید یاد کوروش را گرامی داشت اما به طریق نیکو. چنان که گفتیم شاه در بزرگداشت کوروش به خطا رفت ما نباید این خطا را تکرار کنیم. چرا که:
اولاً بزرگداشت کوروش نباید محدود به یک روز خاص باشد،
دوماً اگر روزی به این عنوان باید تعیین شود مسلماً آن روز ۷ آبان نیست.
زیرا این روز اگر هم مستند و دارای اعتبار تاریخی باشد- که مورد تردید است- بازهم منتسب به آزادی چند یهودی دربند حاکمان کشور قدیم بابِل است، و نمایانگر عظمت خدمات و حاکمیت گسترده کوروش نیست و صرفاً بخش بسیار ناچیزی از خدمات او را دربر می گیرد.
اگر رسانه های امریکایی و اروپایی و اسرائیل و سلطنت طلبان شاهدوست و وطن فروشان فراری آن سوی مرز مروج این روز هستند و عده ای از افراد ناآگاه هم در داخل کشور تحت تاثیر این تبلیغات واهی قرار می گیرند، بدانند که آنها نه کوروش و نه منشور حقوق بشر او را قبول دارند و نه ارزشی برای مردم ایران قائل هستند.
بلکه آنها با این بهانه دنبال بزرگداشت صهیونیست ها و اسرائیل هستند که خود را به دروغ پرچمدار دفاع از یهودیان در عصر حاضر می دانند و برای نیل به این مقصود همه ارکان و ابتداییترین اصول حقوق انسانی را زیرپا می گذارند و در سراسر دنیا علیه مردم بیگناه ایران و دیگر آزادیخواه جهان دست به توطئه می زنند، بطوری که رفتارشان هیچ شباهتی به منشور حقوق بشر کوروش ندارد.
از سوی دیگر می دانیم که کوروش به عنوان پادشاه ایران، یهودیان را نجات داد، اما اسرائیل بجای آنکه قدردان خدمات ایرانیان باشد هر روز دنبال تهدید و تخریب ملت و کشور ایران است. غافل از آنکه ایران و ایرانی مظهر استقامت و پایداری است.
ثبت دیدگاه