کودتای آمریکاییـ انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، به منزله یک نقطه عطف در تاریخ تحولات سیاسی ایران است. کودتایی که ملت ایران و سرنوشت کشور را برای یک دوره ۲۵ ساله، در بدترین و فاجعهآمیزترین مسیر تاریخی جهت داد.
گرچه روایت های متعددی در تاریخ نگاری کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، وجود دارد. اما آنچه بین همه روایت ها ثابت و مشترک است؛ تایید نقش آمریکا در این کودتا است. این کودتا، تنها بخشی از بدعهدی ها و نقض عهدهای آمریکا نسبت به ملت هایی بوده است که قصد داشته اند تا استقلال خود را از بیگانگان در پیش بگیرند. بررسی تاریخ از جمله کودتای ۲۸ مرداد، نشان میدهد آمریکا، دولتی، چون دولت مصدق را که بهظاهر نیمنگاهی هم به لیبرالیسم و مبانی فکری غربی داشت – تنها به خاطر هراس از احقاق حقوق ملت ایران، با ابزار غیردموکراتیکی، چون کودتا ساقط کرد تا بار دیگر استبداد را مستقر نماید.
بدعهدی آمریکا نسبت به دولت ملی مصدق
مصدق که به شدت به حمایت و پشتیبانی آمریکا امید بسته بود، به راحتی با توافق حاصل میان انگلستان و آمریکا با کودتایی آمریکایی مواجه شد و رفتن او با آغاز دوره استبداد در ایران همراه شد. در سال ۱۳۲۲ شمسی (۱۹۴۴ میلادی) ملی گرایان، دکتر محمد مصدق ۶۵ ساله را که به علت مخالفتش با حکومت مطلقه رضاشاه در زمان سلطنت او در تبعید به سر می برد، رهبر تازه ای برای خود یافتند. مصدق، دارای ظرفیت مناسبی برای نیل به اهداف ملی گرایان محسوب می شد. در واقع مصدق از سویی با بیگانگان و به طور ویژه با انگلستان، سر سازگاری نداشت و از سوی دیگر، نسبت به نظام دیکتاتوری پهلوی خصومت داشت. مهر ۱۳۲۲ همین سال، مصدق در سخنرانی خود در مجلس شورای ملی درباره «موازنه منفی» طرحی را پیشنهاد کرد که بر اساس آن، نباید به نیروهای بیگانه ای که در ایران وجود دارند، امتیاز استخراج نفت داده شود.
در سال ۱۳۲۸ شمسی (۱۹۴۹ میلادی)، مصدق جبهه ملی ایران را تشکیل داد که نهضتی متشکل از گروه هایی بود که هریک از این گروه ها برای خود دلیل خاصی برای ترس از بازگشت دیکتاتوری سلطنتی داشت. نباید این نکته را از ذهن دور داشت که رویارویی دکتر مصدق با انگلیس در آغاز دهه ۳۰، موضوع تازه ای نبود. در سال ۱۳۰۲، در دوره تصدی وزارت امور خارجه ایران در کابینه حسن پیرنیا نیز مصدق با آنچه انگلیس منافع خود در ایران می دانست، به مخالفت پرداخته بود. ظهور مجدد و موثر مصدق در عرصه سیاست ایران، تنها پس از اشغال کشور و برکناری رضاشاه از پادشاهی ممکن شد. در نخستین انتخابات پس از رضاشاه (دوره چهاردهم مجلس شورای ملی)، مصدق بیشترین رای را در تهران به دست آورد و با تلاش او طرحی در مجلس تصویب شد که به دولت اجازه نمی داد، بدون تصویب مجلس، درباره نفت خام با خارجی ها مذاکره کند و به کشوری امتیاز دهد.
در واقع یکی از نقاط مهم زندگی سیاسی محمد مصدق، انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی بود که تقلبهای گسترده در آن، برخی ملی گرایان را بیش از پیش به هم نزدیک کرد. جبهه ملی توسط ۱۹ نفر از افراد روزنامه-نگار، نماینده مجلس و فعال سیاسی مانند محمد مصدق، کریم سنجابی، حسین فاطمی، حسین مکی و مظفر بقائی، پایه-گذاری شد که ورودشان به مجلس شورای ملی شانزدهم (در دور دوم انتخابات)، راه را برای تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت هموار کرد و سرانجام به رهبری مصدق، ملی سازی صنعت نفت ایران از طرح به قانون بدل شد.
ملی کردن صنعت نفت ایران
برنامه اصلی دولت مصدق، به اجرا درآوردن قانون ملی شدن صنعت نفت و برگزاری انتخابات آزاد بود. موضوعی که شاه پهلوی و قدرت های بیگانه را به شدت نگران ساخته بود. در این میان، آمریکا در ظاهر به این طرح های مصدق روی خوش نشان داد و همین امر، مصدق را نسبت به رفتار آمریکا- که تا آن زمان سابقه رفتار استعماری در ایران نداشت- بیش از پیش امیدوار ساخت. از آن پس گفتگوهای پی در پی انگلیسی ها و میانجیگری آمریکایی ها بی نتیجه ماند و حتی شکایت انگلیس به دیوان بین المللی دادگستری (دیوان لاهه) و شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز تاثیری بر روند ملی شدن نفت ایران نگذاشت. مصدق در لاهه و نیویورک، به دفاع از حق مالکیت مردم بر منابع سرزمین خود پرداخت.
پس از تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در ایران، دکتر مصدق به نخست وزیری رسید. او برنامه خود را اجرای این قانون و نیز اصلاح قانون انتخابات اعلام کرد. گفتگوها با شرکت نفت ایران و انگلیس آغاز شد. شرکت ملی نفت ایران، آماده پذیرش ملی شدن نفت ایران نبود و همچنان بر ادامه قرارداد ۱۹۳۳ اصرار داشت. دکتر مصدق همکاری با شرکت نفت ایران و انگلیس را متوقف کرد و کارشناسان و مدیران این شرکت، ایران را ترک کردند.
ثبت دیدگاه