من در سمپاد درس خواندهام. در دبیرستان المپیاد میخواندم و در مرحله اول دو رشته قبول شدم. در تمام دوران تحصیلم، از شرکت در کلاسهای دروس عمومی مثل تاریخ و اجتماعی و دینی و ادبیات معاف بودم. «حذف درس» امتیاز ویژهای بود که مدرسه به ما داده بود، برای اینکه مدال بگیریم و آنها گزارشش را رد کنند.
در المپیاد معلمانی داشتم که هیچ چیز جز فرمول از آنها نیاموختم. بخش المپیاد مدرسه شبیه یک قمارخانه بود! ما مثل اسب مسابقه بودیم و دبیرانمان روی ما شرطبندی میکردند. روی خود من برای مدال طلا و نقره شرط بسته بودند اما شب قبل از آزمون مرحله دوم کارم به بیمارستان کشید و با اینکه معلمانم امید مدال طلا یا نهایتا نقره کشوری برایم داشتند، با اختلافی جزئی نتوانستم مدال بگیرم.
طبیعتا کنکور هم برایم سخت نبود. معلم فیزیک و مشاور ما شرط بسته بودند که فلانی رتبه دو رقمی خواهد شد اما باز از گردش روزگار سر جلسه کنکور حالم بد شد و سه رقمی شدم. با اینکه با همان رتبه میتوانستم شریف و غیره قبول شوم، ترجیح دادم در مسابقه ناخوشایند اپلای و تحصیل خارج از کشور و اقامت شرکت نکنم و دانشگاه دیگری را انتخاب کردم. بعد از آن در ارشد و دکتری موقعیت خارج رفتن داشتم اما نرفتم.
من در سراسر دوران تحصیلم و از روزی که در پایه اول راهنمایی از سوی خانواده و محله و فامیل و جامعه به عنوان «نخبه» شناخته شدم و به مدرسه «تیزهوشان» رفتم، از دریافت چیزی که به من هویت ببخشد محروم بودهام. جز چیزهایی که در خانواده یاد گرفتم، دلیل دیگری برای بالیدن به هویت دینی و ملی خود نداشتم. من در مدرسه تیزهوشان این نظام معلمی داشتم که به ما میگفت به ازای هر پیکان در ایران خودرو، فلان میلیون به حساب بیت رهبری واریز میشود! و میگفت چرا میخواهی استعداد تو در خدمت این سیستم باشد.
این روزها برخی از آنها را میبینم که در برابر بیان اخیر رهبری درباره مهاجرت نخبگان اهل آسیبشناسی شدهاند. چه کسانی؟ کسانی که صدها و شاید هزارها دختر و پسر تیزهوشانی را در صنعت آیندهفروشی المپیاد و کنکور به اسارت گرفتند و متعالیترین مفاهیم این جامعه یعنی نخبگی و معلمی و تعلیم و تربیت را به مبتذلترین وجه آن بازاری کردند.
معلم عزیز! اگر امروز سمپادی هست و اگر بنیاد نخبگانی در این کشور وجود دارد، تنها پای کار آن آقای خامنهای بوده. گزارش مرحوم آقای اژهای از تاسیس سمپاد را ببینید تا بدانید چه کسی دهه شصت در این کشور پشت نخبگان ایستاده بود. همین چند سال قبل را بررسی کنید که کدام مقام در این کشور از انحلال سمپاد صدایش درآمده؟ جستجو کنید و ببینید بنیاد نخبگان در دهه هشتاد با پیگیری چه کسی در این کشور ایجاد شد. کلید واژه «تولید علم»، «جنبش نرمافزاری»، «دانشبنیان» را پیگیری کنید تا ببینید فرهنگسازی اینها در کشور با چه کسی بوده.
در این کشور یک نفر چهل سال است پای کار نخبگان است. اما شما نخبگان را جز برای درآمد و اپلای و شرطبندی نخواستید. برخی از شما با جنایتی که در سمپاد کردید، آنجا را به جای «پرورش» محل «ربایش» استعدادهای برتر کشور کردید. به شمایی که از ما فقط پول درآوردید و ماها را به جای انسان، تعدادی ماشینحساب بار آوردید، خیلی ژست انتقاد نمیآید.
شما برای ما معلمی نکردید. نگذاشتید تاریخ و ادبیات بخوانیم و ما را مشتی انسان بیدفاع بار آوردید که در برابر کوچکترین وسوسه مهاجرت تمام آن فرمولها و قدرت حل مساله فراموشمان میشد. آن قدری بیهویت از زیر دست شما خارج شدیم که همه جا محاسبهگر بودیم جز در برابر وطنمان.
اما آقای خامنهای ما را قوی میخواست و در هر دیدار با نخبگان به ما هویت میبخشید. بار کارهای نکرده شما در تعلیم و تربیت را هم ایشان به دوش کشید و الحق که موفق بود. آقای خامنهای جای همه شما برای ما معلمی کرد، روی ما شرط نبست و ما را بازاری نکرد. او پای کار نخبگان بود و ما پای کار او خواهیم بود.
ثبت دیدگاه