چرا گروه کی پاپ «بیتیاس» به کاخ سفید فراخوانده شد؟
شامگاه ۳۱ می (۱۰ خرداد)، معروفترین گروه کی پاپ (K-pop کوتاهشدهٔ Korean popular music) دنیا، یعنی گروه «بی تی اس» (BTS) با حضور در کاخ سفید با جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا، دیدار کرد. این سفر پیرو دعوت چندی قبل بایدن از این گروه صورت گرفت و بهانهی آن، شرکت گروه در مراسم «ماه میراث آمریکاییان از تبار آسیایی، بومیان هاوایی و جزایر اقیانوس آرام» در ایالات متحده بود.
سال گذشته هم در شهریور ماه، این گروه به «اجلاس سران کشورهای عضو سازمان ملل» در نیویورک دعوت شد. رئیسجمهور کرهجنوبی، پیش از سفر، اعضای این گروه را بهعنوان نمایندهی ویژه خود در این سفر منصوب کرد.
اینکه کارکردهای هنری گروه بیتیاس بهطرزی فزاینده بهسمت مأموریتهای دیپلماتیک و سیاسی سوق پیدا کرده خود بهشدت محل تأمل است! گرچه روند تبدیل این گروه از یک گروه بومی موسیقی کرهای به یک آیکان یا نماد بینالمللی با صدها میلیون مخاطب، خود مدیون حمایت همهجانبه و تمامقد امپراتوری رسانهای غرب نیز بوده است. به بیانی آکادمیکتر، گویی میان مطرحشدن بینالمللی و کمپین تبلیغاتی همهجانبه امپراتوری رسانهای غرب برای این گروه و مأموریتهای سیاسی که اخیراً به آنها واگذار میشود، یک نوع همکنش یا دیالکتیک وجود داشته است. اینکه یک گروه از شرق دور، که عمدهی ترانههایش تاکنون به زبان کرهای بوده است، اینچنین محبوبیت «بینالمللی»، پیدا کند، در کنار دلایل فنّی و هنری، قطعاً محصول خواست و برنامهریزی یک شبکهی رسانهای-تبلیغاتی جهانی نیز هست.
بهعبارت دیگر، میتوان از این منظر به ماجرا نگه کرد که اصولاً «بی تی اس» تبدیل به یک گروه تاثیرگذار در سطح بینالمللی شد تا بتواند مأموریتهایی غیرهنری را برای صاحبان همان امپراتوری رسانهای (یعنی الیت جهانی که قصد کنترل امور دنیا را دارد) به انجام برساند. اینکه مجلهی آمریکایی «تایم»، بهعنوان یکی از ستونهای امپراتوری رسانهای متعلق به الیت جهانی و از تریبونهای اصلی «جهانیسازی»، این گروه «کی پاپ» را شخصیت سال ۲۰۱۸ خود از نظر خوانندگان اعلام میکند، برای اهل تحقیق کاملاً معنادار و هدفمند جلوه میکند.
اهل تحقیق در اقصی نقاط دنیا، بدون آنکه خود را در تلهی اخبار رسانههای جریان اصلی به دام بیاندازند، یا فریفتهی رنگ و لعاب صنعت سرگرمی (فیلم، مد، شو، گیم، شبکههای اجتماعی و…) شوند، تلاش میکنند امور را از چشمانداز کلان بنگرند و «روند»ها را شناسایی کنند. آنان بین سطور اخبار را میخوانند، نمادها و استعارههای پنهان و آشکار فیلمهای سینمایی را رصد میکنند، بیش از تحولات زرد و ژورنالیستی داغ سیاسی، تحولات فرهنگی و اجتماعی همبسته با سیاست را مطمح نظر قرار میدهند.
با چنین راهبردی در رصد و مکاشفه، میتوان دید که ورای اختلافات و کشمکشهای سیاسی، در پس ماجرا، در خارج از دید، همزمان با «جهانیسازی اقتصادی»، «جهانیسازی فرهنگی» هم با شتاب و بیوقفه در جریان است که هدف غایی هر دوی آنها «جهانیسازی سیاسی» است. این همان چیزی است که در دیدگاه آلترناتیو بهعنوان «نظم نوین جهانی» از آن یاد میکنند.
حاکم شدن یک دولت جهانی، ورای مرزهای ملّی، یک سیستم مالی یکپارچه و بهشدّت کنترلشده، یک فرهنگ جهانی، یک پول واحد جهانی (نه از نوع واقعی، بلکه از نوع رمز-ارز)، حذف مرز میان حریم خصوصی و ساحت عمومی از طریق فناوریهای زیستی مدرن و ترنسهیومنیسم (Transhumanism : پیوند زدن فناوریهای رصد و کنترل با ارگانیسم زنده یا همان بدن انسان) و در یک کلام، حاکم کردن یک نوع جهان «اورولی» و…
جرج اورول (George Orwell)، نویسنده انگلیسی، در رمان پاد-آرمانشهری (دیستوپیایی) خود به نام «۱۹۸۴»، یک رژیم جهانی توتالیترین [تمامیّتخواه] را تصویر میکند که بر تکتک اجزا و ساحات اعضای جامعه کنترل سفت و سخت اِعمال میکند. مشت آهنین دارد و بهدنبال شکلدادن به نوعی شهروند-برده است که مطیع محض رژیم سیاسی جهانی باشد. از زمان انتشار رمان «۱۹۸۴»، در ادبیات اندیشه و فلسفه سیاسی، در اشاره به رژیمهای توتالیترین، از اصطلاح «حکومت اورولی» هم استفاده میکنند.
در دنیای زرد و ژورنالیستی سیاست داغ و از منظر عوام، لیبرالسرمایهداری و کمونیسم، همچون کارد و پنیر و سیاه و سفید و مصداق اتمّ تضاد و تقابل هستند. اما اگر روندها و راهبردها را دقیقاً بررسی کنیم، آنگاه در کمال حیرت روشن میشود که حاملان، هادیان و مجریان «نظم نوین جهانی»، به حکومت توتالیتری و سراسری کمونیستی، آنگونه که مطلوب کارل مارکس، لنین و استالین بود، به چشم یک ایدهآل نگاه میکنند.
وزارت حقیقت در رمان ۱۹۸۴ جرج اورول
حکومتی جهانی، که در آن حکومتهای ملّی، مرزهای سرزمینی، پول ملّی، اقتصاد ملّی، سبک زیست بومی، مذاهب و هر چیزی که موجب تعدّد و تکثّر میشود، از بین میرود و یک سیستم واحد و متمرکز جهانی برای همهی امور و اجزای زندگی ساکنان زمین تصمیم میگیرد. هویّتها تبدیل به عدد و رقم میشوند و حتی اموری چون جنسیّت هم قابل دستکاری توسط حکومت واحد است. در عوض تودههای مردم مسخشده در جهان ساختگی و بازنماییشده (واقعیت مجازی) به آرزوهای خود میرسند و خوشحالند در حالیکه در واقع، هیچ چیزی از خود و متعلق به خود ندارند.
بیجهت نیست که کلاوس شواب (Klaus Schwab)، بنیانگذار و همهکاره «مجمع جهانی اقتصاد»، یکی از ذینفوذترین افراد «دولت پنهان» جهانی که سران سیاسی دنیا پیش او تعظیم میکنند و بزرگترین منادی حال حاضر «نظم نوین جهانی» است، سردیس ولادیمیر ایلیچ اولیانوف (یا همان لنین) را در اتاق کار خود میگذارد.
کلاوس شواب: پاندمی (همهگیری) فرصتی برای نظم نوین جهانی!
یا «گرایمز» (Grimes)، دوستدختر سابق ایلان ماسک (که خود از شومنهای این نظم نوین جهانی است)، در حالیکه به هیأت جادوگران لباس پوشیده و آرایش کرده، کتاب «مانیفست کمونیست» (The Communist Manifesto) کارل مارکس را در خیابان به دست میگیرد تا دوربینهای عکاسی بهراحتی شکارش کنند. دوستدختر سابق ایلان ماسک قطعاً نه به مارکس علاقه دارد و نه از آن کتاب تئوریک و سنگین سر در میآورد، بلکه اربابان و عروسکگردانان او، میخواهند که با گذاشتن این کتاب در دست او، کدهای پنهان را به دنیا مخابره کنند.
زمانی الکساندر سولژنیتسین (Aleksandr Solzhenitsyn)، نویسنده شهیر روسی دوران اتحاد شوروی که از سوی حکومت کمونیستی مغضوب شد و تحت آزارهای فراوان قرار گرفت، نوشت که سردمداران بلشویک انقلاب شوروی و رژیم کمونیستی، هیچکدام روسی نبودند، ضدمسیحی بودند و میلیونها انسان مسیحی را با گرسنگی و اجرای برنامههای ریاضتی به کام مرگ فرستادند. جملهای معروف منسوب به استالین وجود دارد: «مرگ یک نفر، تراژدی است مرگ یک میلیون نفر فقط آمار است».
بزرگترین وجه ممیزهی نظام کمونیستی چه بود؟ الغای «مالیکت خصوصی». شعار گلوبالیستها و طرفداران نظم نوین جهانی چیست؟ «به ۲۰۳۰ خوش آمدید. من چیزی ندارم. حریم خصوصی ندارم و زندگی هرگز بهتر از این نبوده است!» (از زبان آیدا آوکن (Ida Auken)، نماینده پارلمان دانمارک، سوسیالیست، عضو مجمع رهبران جوان جهان، عضو مجمع جهانی اقتصاد)
الیت جهانی یا همان سران «نظم نوین جهانی»، دقیقاً و عیناً باورمند به تفکرات هگل، فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم هستند که میگفت «تز» با «آنتیتز» نبرد میکند و از دل آن «سنتز» بیرون میآید. بهعبارت دیگر، کمونیسم و فاشیسم (بهعنوان دو نظام توتالیترین) و نزاع آن دو در جنگ سرد، از منظر این الیت جهانی، تنها مقطعی لازم برای تاریخ بود تا از دل آن «سنتز» بیرون بیاید که همانا «نظم نوین جهانی» است.
بر اساس اسناد متقن و بلاتردید تاریخی، خاندانهای زرسالار روچیلد و راکفلر، در هر دو جنگ جهانی، به دو طرفِ جبهه، تسلیحات و تجهیزات و کمک مالی میرساندند تا آتش منازعه را تیزتر کنند تا در این بین، در ویرانهی بهجا مانده از دنیا، سلطه و هژمونی خود را بر نظام مالی جهانی تثبیت کنند.
حال، همهی اینها چه ربطی به «بی تی اس» و دیدار آنان با جو بایدن دارد؟
آیا تصادفی است که جونگ هو-سوک (با نام هنری جی-هوپ J-Hope)، روی هارنس خود، لوگوی داس و چکش و ستاره سرخ (معروفترین سمبل کمونیسم) را نصب میکند؟!
آیا اتفاقی است که کیم نام-جون (با نام هنری آر اِم RM)، از محبوبترین اعضای گروه نزد «آرمی بیتیاس»، خواندن کتاب «۱۹۸۴» جرج اورول را به هواداران پیشنهاد میکند؟!
چرا باید پسرک ملوسی چون کیم سوک-جین (با نام هنری جین Jin)، که ظاهراً عضو یک گروه پسرانه (با اطوار دخترانه) است و ظاهراً درباره «صلح جهانی» و «دوستی» و… میخواند، تیشرتی به تن کند که روی آن پنتاگرام (نماد بافومت) معروف شیطانپرستان داخل هرم با شعار «ملحق شو یا بمیر!» نقش بسته است؟!
چرا باید کیم نام-جون در یکی از موزیکویدئوها، کلاهی بر سر بگذارد که آرم عقاب و صلیب شکسته رایش سوم روی آن دوخته شده است؟!
در موزیک ویدیوی سراسر نماد و سمبلهای فرقهای و رازآمیز، یعنی «خون، عرق و اشک»، صحنهای هست که کیم ته-هیونگ (با نام هنری وی V) چشمان پارک جی-مین (با نام هنری جیمین Jimin) را میبندد که این صحنه، با توجه به دیگر کُدها و استعارات این موزیک ویدیوی عجیب و پررمز و راز، بازسازی مراسم «تشرّف» عضو تازهوارد به محفل ماسونی است.
چرا باید گروهی که در تبلیغات پرحجم رسانهها، گروهی خوشخیم، ملوس و لایت با شعارهای خوشآب و رنگی چون صلح و دوستی و آشتی جهانی معرفی میشود، در آلبوم خود به نام «Wings»، به تبلیغ تفکرات کابالیستی و گنوستیک هرمان هسه (Hermann Hesse)، نویسنده آلمانی در کتاب «دمیان» (Demian) بپردازند و پرستش خدایی موسوم به «آبراکساس» (Abraxas) را تبلیغ نمایند؟!
هسه در کتاب خود از زبان «دمیان» مینویسد که پرنده (نظم نوین جهانی) برای سربرآوردن از تخم تلاش میکند. آن تخم، جهان است، و او با شکستن تخم، جهان را نابود میکند تا به سوی «خدا» پرواز کند. خدایی که آبراکساس نام دارد. همین قطعه، دقیقاً عصارهی شعار معروف ماسونی است: اردو آب خائو / نظم از دل آشوب
ما تصاویر آبراکساس را در سرتاسر ویدئوهای آلبوم بسیار مهم «بالها» (۲۰۱۶) میبینیم. اما نکته اینجاست که «نامجون»، مغز متفکر گروه، خود در مصاحبهای گفت که عاشق کتاب «دمیان» است و برای نوشتن آهنگ و طراحی موزیک ویدئو از آن الهام میگیرد.
در لایهلایهی مضامین شعرهای ظاهراً ساده و همهفهم این گروه، تشویق به طغیان علیه ارزشهای سنّتی، ترغیب به نابودی دنیای کنونی با هدف ایجاد دنیایی نوین، مفاهیم شرکآمیز، نمادهای ماسونی و فرقههای رازآمیز دیده میشود. هادیان و مجریان نظم نوین جهانی، بهدنبال دستکاری هویّتهای بنیادین بشری، از قبیل اعتقادات دینی، ملیّت، جنسیّت و علقههای خانوادگی هستند تا به زعم باطل خویش، نسلهای جدید را برای «کمونیسم فرهنگی» آماده کنند. همان کمونیسمی که به گفتهی نمایندهی زن دانمارکی (دستپروردهی کلاوس شواب)، در آن «نه چیزی داریم، نه حریم خصوصی، اما خوشحالیم.»
«بی تی اس»، یک گروه از پسران است که ظاهر، پوشش، آرایش و رفتار دخترانه دارند و اصطلاحاً هویّت تراجنسیتی را تبلیغ میکنند. نوع زیست گروهی آنان، ناخودآگاه در ذهن نوجوانان خانوادهگریزی و شورش علیه علقههای خانوادگی را القاء میکند. اخلاقیاتی که در جهان تصویرشده در ترانهها و ویدیوهای گروه به تصویر کشیده میشود، یک اخلاقیات لائیک کاملاً زمینی است که هیچ پیوندی با اعتقادات آسمانی ندارد.
به اجمال اگر بگوییم، «خدا» در دنیای «بیتیاس» کاملاً غایب است، چرا که بیتیاس و امثال آن، دقیقاً دستپروردگان فکری آتئیسم تهاجمی امثال استفن هاوکینگ و ریچارد داوکینز هستند.
وطندوستی و ملّیگرایی هیچ جایی در آثار بیتیاس ندارند و اصولاً آنها قائل به ملیّت نیستند و برای جهان یکپارچه و یکیشده میخوانند (یک زمین، یک دولت / شعار نظم نوین جهانی). دغدغههایی که توسط این گروه تبلیغ میشود (از قبیل محیط زیست، حقوق اقلیتهای جنسی و…) دقیقاً دستور کار نهادهای گلوبالیستی چون سازمان ملل، مجمع جهانی اقتصاد، کلوپ رم و بیلدربرگ است.
به هر حال، حضور بی تی اس در سازمان ملل در سال گذشته، دیدار با رئیسجمهور آمریکا در کاخ سفید و دادن وزن و اعتبار سیاسی-دیپلماتیک به یک گروه موسیقی، دقیقاً مبتنی بر یک برنامهریزی و پلتفرم دقیق و درازمدت است.
قرار است که بی تی اس (و گروههای سرگرمیساز با مخاطبان میلیاردی) شعارهای سیاسی و دستور کار یک «الیت جهانی» را (که بهدنبال هژمونی کامل بر دنیاست)، از طریق شعر و آهنگ و فیلم و مد و سبک زندگی، بهصورت ناخودآگاه و زیرآستانهای (سابلیمینال) به روح و ذهن عمیقترین لایههای اجتماعی در سرتاسر دنیا تزریق کنند.
خیلی عالی ممنون از اینکه آگاهمون کردید