مصطفی تاجزاده، فعال اصلاحطلب و از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ اخیراً یادداشتی در کانال تلگرامی خود منتشر کرد که آنرا “دومین نامه به دکتر حجاریان درباره اصلاحات ساختاری” نام گذاشت.
آنچه در ادامه میخوانید بخشهایی از این نامه به انتخاب مشرق است:
۱_ جمهوری اسلامی نه فقط مسیر اشتباهی را میپیماید، بلکه در شرایط و لحظات بسیار دشواری قرار گرفته است و اگر به اصلاحات اساسی و فوری دست نزند، آینده تیره و تاری برای خود و ملت رقم خواهد زد.
۲_ انحراف بزرگ آن بود که روحانیت نقش نظارتی خود را ترک کرد و مسئولیت حکومت را به دوش گرفت که نه برای آن ایجاد شده بود و نه آمادگی ایفای چنین نقشی را داشت.
۳_ آیتالله خمینی به علت بهرهمندی از پشتیبانی اکثریت، به ردصلاحیت نامزدهای جناح راست و دخالت سپاهیان در انتخابات نیاز نداشت، ولی پیروزی نامزدهای مورد نظر آیتالله خامنهای در گروی ردصلاحیت نامزدهای منتقد و دخالت گسترده سپاهیان در انتخابات است.
۴_ آیتالله خامنهای وظیفه خویش را نظارت نمیبیند و خود را رهبر ایستاده میخواند (در برابر آیتالله خمینی که وی را رهبر نشسته مینامد) و به دخالت گسترده در امور مختلف معتقد است، بدون آنکه کمترین مسئولیتی بپذیرد یا پاسخگوی دخالتهای خود باشد.
تاجزاده در این بیانیه همچنین تصریح میکند که قصد براندازی ندارد و بر حذف کامل ولایت فقیه از قانون اساسی هم پافشاری نمیکند!
*حرفهای آقای تاجزاده البته حواشی و توضیحاتی خواندنی دارد که در ادامه آنها را به استحضار مخاطبان محترم میرسانیم:
یکم_ “القای ناامیدی” پیرامون اکنون و آینده انقلاب و نظام اسلامی تبدیل به قاتق نان این روزهای اصلاحطلبانی شده است که پس از فتنه ۸۸، برجام روحانی، آبان ۹۸ و دولت روحانی دچار سرخوردگی و شکست شدهاند و جز گزارههای زبانی چیز دیگری در چنته ندارند.
این توضیح از آنرو ضروری بود که بدانیم تاجزاده تنها نیست و کسان دیگری مثل مجمع روحانیون مبارز، مجمع مدرسین حوزه و حزب اتحاد ملت نیز در کنار او حضور دارند [۱] که جملگی در جبهه معارضه علیه نظام قرار گرفته و شغل روزمرهای غیر از پمپاژ ناامیدی در ذهن جامعه و مردم ندارند.
دوم_ کسانی که به دنبال حقیقت ماجرای نقش نظارتی یا حکومتی روحانیون در نظام جمهوری هستند میتوانند به “صحیفه امام(ره) “ مراجعه کنند و از زبان آن پیر فرزانه بشنوند که چگونه در ابتدای انقلاب نظر نظارتی وجود داشت اما ولی فقیه بعدا به این نتیجه رسید که حضور مسئولیتی روحانیت بلااشکال است و به این واسطه توضیحاتی هم به مردم عزیز ایران داده شد.
مطالعه از آنرو ضرورت دارد که امثال تاجزاده نتوانند در یک فضای بدون مطالعه دست به موجسواری بزنند.
سوم_ منظور از ادعای “رد صلاحیت در انتخابات ۱۴۰۰” اینست که چرا امثال شخص تاجزاده در این انتخابات ردّ صلاحیت شدهاند!
جدای از مشخص بودن پاسخ این سؤال در سوابق آقای تاجزاده؛ همه باید بدانیم که تا همین ۸ ماه قبل دولت همین آقایان (دولت اعتدال) بر رأس اجرائیات کشور قرار داشته است فلذا میتوان گفت تاجزاده عملا مخاطبان خود را احمق فرض کرده است.
چهارم_ بحث “میزان نقش رهبری در امورات و اجرائیات کشور” مقولهای است که ایکاش با اهتمام دانشجویان به خواسته رهبر معظم انقلاب مبنی بر “ایجاد کرسیهای آزاداندیشی” مورد اقتراح قرار میگرفت.
از اهمال جنبش دانشجویی کشور در این باب که بگذریم؛ آنچه که از اجرائیات کشور از دولت اصلاحات به این سو میدانیم؛ پیشبرد کشور بر اساس گفتمان رؤسای جمهور و حمایت رهبر معظم انقلاب از شخصیت رؤسای جمهور بوده است.
کسی نمیتواند منکر این باشد که خاتمی وقت خود را بر توسعه سیاسی گذاشت، احمدینژاد در آغوش انسان کامل غلتید و روحانی هم تماما وقف مذاکره بود.
اینکه این گفتمانها با دخالت رهبری ایجاد شدهاند یا خیر!؟ به راحتی در بیانات رهبر انقلاب قابل خوانش است. مسئله و تأسف اما اینست که تاجزاده چگونه علیرغم این واقعیتِ قابل لمس اما مدعی دخالت رهبری در امورات کشور شده است.
گفتنیست بر اساس فلسفه حکومت ولایت فقیه، مسئولیت مستقیم ولی فقیه فقط در دو حیطه امنیت و دین است و سایر مسئولیتهای ولی شامل گزینه تفویض و تنفیذ میشود که مسئولان و رأی مردم در آنها دخیلاند.
و پنجم_ تأکید این فرد بر اینکه قصد براندازی و حذف شدن ولایت فقیه را ندارد؛ با ارزیابی ما گزارهای برای فرار از برخورد امنیتی است. وگرنه خوانش موارد بالا نشان میدهد که اقاریر مذکور، نوشتههای کسی است که اتفاقا قصد براندازی و حذف “ولایت فقیه” را دارد.
*در اینجا لازم به تأکید است که ورود روحانیت بصیر، ائمه جمعه و حوزه علمیه به این قبیل شبهه افکنیها و پاسخهای آنها در دفاع از ولایت فقیه و انقلاب اسلامی، از مصادیق “جهاد تبیین” است.
پیش از این، محمد عطریانفر، از فعالان ستادی اصلاحطلب در مصاحبهای پیرامون بحث “اصلاحات ساختاری” تلویحا تأکید کرده بود که مزاج این بحث چیزی جز براندازی نیست.
ثبت دیدگاه