بعضی میگویند: انسانها چونکه علت پدیدههای طبیعی را نمیدانستهاند به خدا روی آوردهاند؛ پس جهل، منشأ دین است. این فرضیه اشکالات فراوانی دارد که یکی از این اشکالات، وجود دانشمندانی همچون اَینیشتَین است که با وجود دانش، به خداباوری رسیده بودند.
در مورد منشأ دین نظریات مختلفی وجود دارد. نظریه جهل، یکی از نظریاتی است که در منشأ دین مطرح است. بر خلاف این نظر، اسلام منشأ دین را فطرت میداند.
نظریه جهل
«آگوست کُنت» فرانسوی نظریه جهل را مطرح کرده است. وی جامعهشناسی در قرن نوزده بود که نظریه جهل را مطرح کرد. او میگوید: چون بشر نمیتوانسته رابطهی عوامل طبیعی را درک کند، علت را به خدا نسبت میداده است؛ پس منشأ دین، جهل بشر بوده و وقتی بشر این روابط را فهمید، دیگر خدا را کنار گذاشت.
وی قائل است که زندگی بشر دارای دورههایی است: ۱. دوره خرافه و دین؛ ۲. دوره تعقل و فلسفه، در آن دوره بشر به اصل علّیت پی برده بود، امّا هنوز به تفصیل، علل اشیاء را نمیدانست؛ ۳. دوره علمی، در این دوره بشر به تفصیل، علل اشیاء را در طبیعت شناخته است و از تفکر کلّی و فلسفی روی گردانیده و روش تجربی را پیشه ساخت و پدیدهها را با یکدیگر تعلیل کرد.[۱]
انسانها در دوره اول به علت جهلشان به جهان، رو به خدایان دروغین آوردهاند. ایشان برای زلزله، سیل، خورشیدگرفتگی، رعدوبرق و… خدایانی را میساختند و او را پرستش میکردند. تعداد خدایانی که انسانها ساختند بسیار زیاد بود و چون بشر نتوانسته علتها را دریابد؛ پس به خدا نسبت داده است؛ ولی کمکم وقتی علتها را یافتند و علم پیدا کردند، دیگر جایی برایخدا نبود.
در پاسخ به این اشکال میگوییم:
۱. اینکه بعضی از انسانها در دورههای اولیه، از روی جهل به خدا ایمان میآوردند؛ دلیل نمیشود که این امر به همه ادیان و همه اعصار، عمومیت داده شود. بهعبارتدیگر، نمیتوان بررسی محدودی از جوامع را به همه جوامع بشری تعمیم و نسبت داد.
۲. نظریه کُنت دچار فقر سند و مستندات تاریخی است. کُنت از روی چه تجربهای میگوید انسانهای آن زمان به علت جهل به خدا روی آوردهاند؟ این علتیابی چیزی شبیه به تخمین و گمانهزنی بدون دلیل است. شاید آن افراد به علت دیگری مثل فطرت انسانیشان به خدا روی آورده باشند. این هم احتمالی است که کُنت به آن نپرداخته است.
۳. حتی در دوره علمی که دوره سوم کُنت است و به قولش، همه دین را کنار گذاشتهاند، دانشمندانی را مشاهده میکنیم که با دانستن علتهای طبیعی، خدا را نیز قبول دارند. آلبرت اَینیشتَین، پاسکال، گالیله، اسحاق نیوتن، لویی پاستور، نیکلاس کوپِرنیک، رِنه دِکارت، وِرنِر هایزِنبِرگ و آنتونی فلو، تنها چند مورد از دانشمندان خداباور میباشند. اگر حتی یک مورد از دانشمندان عالم به امور تجربی پیدا شود که خداباور باشد، باید از آگوست کُنت پرسید اگر منشأ دین را جهل به جهان پیرامون میدانید، چرا این فرد خداپرست شدهاست؟ آیا چیزی جز این است که این دانشمندان خدا را با عقل و دلایل دیگر اثبات میکنند نه با جهل به جهان؟
۴. در نظریه کُنت، ادله خداباوران دیده نشده است. عقل به ما حکم میکند که باید ادله خداباوری بیاید و اگر ردیهای بر آن دلایل دارند بگویند و بررسی شود؛ نه اینکه با یک فرضیه که استدلال مخالفش دیده نشده است؛ نسبتی کلی به همه ادیان زده شود. ادله اسلامی در باب وجود خدا عبارتند از: برهانهای امکان و وجوب، نظم، فطرت، حدوث، حرکت، صدیقین، وجودی و موارد دیگری که ذکرش را در کتب اعتقادی باید دید.
۵. چنین تقسیمبندیای (سه دورهکردن برای نسبت دین با بشر) غلط است چراکه کُنت قائلاست در دوره تعقل یعنی دوره دوم به بعد، دین کنار گذاشته شد. این در حالیاست که سه دین بزرگ، اعم از یهودیت، مسیحیت و اسلام در این دوره ظهور و بروز داشتهاند.
۶. در تحلیل کُنت نوعی تنگنظری وجود دارد که بر اساس آن به نظر میآید نگاه دینی به رخدادها با برخورد علمی با آنها قابلجمع نیست. آیا واقعاً نمیتوان درآنِواحد، از حوادث طبیعی، هم تحلیلی الهی داشت و هم فلسفی و هم علمی؟ ما قائلیم اگرچه حوادث جهان، معلول علل طبیعیاند ولی همه این قوانین منظم را کسی پایهگذاری کرده است؛ آن، قانونگذاری حکیم بوده که جهان را با این پیچیدگی (که الان هم علم بسیاری از علل را دست نیافته است) خلق کرده و هیچ عاقلی نمیگوید نظم بسیار پیچیده، حاصل از بینظمی و بیقانونی است. این نظم بزرگ، ناشی از یک ناظم حکیم است. ما قائل به جمع بین علت بودن خداوند و علت بودن طبیعت هستیم. علل طبیعی را در طول علت حقیقی یعنی خدا میدانیم. به عبارت دیگر علتهای طبیعی را رد نمیکنیم و خداوند را خالق این قوانین و علل طبیعی میدانیم.
بنابراین نظریه جهل با چندین اشکال جدی مواجه است و به کلی مردود میباشد.
پینوشت:
[۱]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار،ج۱، ص۴۸۵.
ثبت دیدگاه