شاید صدها تن از بزرگان اهل بیت و فرزندان و نوادگانش در قبرستان بقیع آرمیده باشند. اکنون در این مقاله به معرفی اجمالی حدود پنجاه نفر از علویان مدفون در بقیع در قرن های مختلف، به ترتیب تاریخ وفات، می پردازیم. شناخت مدفونان بقیع، راهگشای تحلیل های پسینی درباره گونه شناسی مدفونان و جایگاه بقیع در باور گرایش های مختلف اسلامی در طول تاریخ و آداب و رسوم مرتبط با آنان در زیارت بقیع است.
مقدمه
بقیع، قبرستان قدیمی مدینه است که بهترین عزیزان پیامبر و سربازان فداکار اسلام، در آنجا مدفون اند و در گذشته بیشتر آنها سنگ قبر، محجر و نشانه و حتی گنبد و بارگاه داشته است. همچنین بسیاری از شخصیت های برجسته و افراد والامقام، که از صدر اسلام تاکنون در این سرزمین مقدس آرمیده اند، و قبورشان مجهول است؛ قبوری که چنانچه، هر یک از آنها در دیگر بلاد اسلامی قرار داشت، آن چنان آباد و مجلل می بود که چهره آن شهر را عوض می کرد. سمهودی در «وفاء الوفا» از مالک روایت کرده است: «در این آرامگاه، ده هزار نفر از صحابه گرامی و اکابر اسلام مدفون اند» (سمهودی، ۱۴۲۱ق، ج۳، ص۲۳۷) لیکن قبور تعدادی از آنها مخفی است و برخی دیگر هم که معلوم بوده ولی به مرور زمان از بین رفته و متأسفانه بسیاری از آنها را هم در این قرن اخیر از میان برده اند.
«رفعت پاشا» نویسنده «مرآة الحرمین» عقیده دارد: «بیش از دو هزار نفر از اصحاب و تابعین، در این قبرستان دفن شده اند» (رفعت پاشا، ۱۳۷۷، ج۱، ص۲۱۳)
در گذشته، بقیع و مرقد امامان معصوم: عموماً دارای بقعه و گنبد و بارگاه بوده است و لیکن در سال های اخیر همه آنها تخریب گردیده و هم اکنون هیچ آثاری از آنها، جز چند قطعه سنگ که در بالا و پایین قبور گذاشته شده، وجود ندارد. از آنجا که طبقه اول ائمه و صحابه و اهل بیت در نوشته های مختلف معرفی شده اند، در اینجا به معرفی دیگر علویان مدفون در بقیع، که کمتر فهرست شده اند، می پردازیم:
مقبره های خانوادگی در بقیع
از مجموع گفتار مورخان چنین برداشت می شود که مردم مدینه که قبلاً اجساد درگذشتگان خود را در نقاط مختلف و در دو گورستان عمومی به نام گورستان «بنی حرام» و «بنی سالم»، و گاهی در داخل منازل خود دفن می کردند با رسمیت یافتن بقیع، به مناسبت دفن جسد عثمان بن مظعون= و ابراهیم فرزند پیامبر خدا(ص)، به آنجا توجه نمودند و عده ای از صحابه و یاران پیامبر خدا به تدریج در آنجا، و بعضی از اقوام و عشیره پیامبر خدا(ص) در داخل بعضی از منازل متصل به بقیع دفن شدند.
با اینکه وضع بقیع، با گذشت چهارده قرن، دگرگون شده و از قبور زیادی که در این آرامگاه تاریخی به افراد معروف از صحابه و شخصیت های اسلامی تعلق داشت، به جز تعدادی محدود، باقی نمانده است، ولی در عین حال، همین تعداد از قبور نیز می تواند مؤید گفتار این مورخان، و بیانگر نظم و ترتیب موجود در آن دوران باشد؛ زیرا گذشته از اینکه قبور همه اقوام پیامبر خدا در قسمت غربی بقیع واقع شده است، هر گروه از آنان نیز به تناسب ارتباطشانبا همدیگر و انتسابشان به پیامبر خدا (ص) در یک نقطه معین و جایگاه مخصوص و در کنار هم دفن شده اند؛ مثلاً قبور ائمه چهارگانه با قبر عباس و فاطمه بنت اسد در یک نقطه و در کنار هم، و همه همسران پیامبر خدا (ص) در یک نقطه معین و در کنار هم، و رقیه و ام کلثوم دختران پیامبر در کنار هم، و عمّه های آن حضرت با ام البنین در کنار هم است که مجموع این بخش به نام «مقابر بنی هاشم» معروف گردیده است؛ همان گونه که سایر بخش های مختلف بقیع نیز به نام های خاصی نامیده شد؛ مانند «روحاء» و «زوراء».[۱]
جالب توجه است که در میان این چند خانه،[۲] تنها خانه عقیل بن ابی طالب دارای اهمیت و خصوصیت ممتاز است؛ به طوری که این خانه مورد توجه پیامبر خدا(ص) و افراد سرشناس پس از آن حضرت بود و نیز معرفی منازل دیگر در جهت معرفی خانه عقیل و در حول محور آن انجام می گرفت.
این اهمیت و خصوصیت از اینجا به وجود آمد که این خانه، گرچه از نظر ساختمانی، یک خانه مسکونی و منتسب به عقیل بن ابی طالب بوده، اما در عین حال به آرامگاه خصوصی و خانوادگی اقوام و فرزندان پیامبر خدا مبدل گردید. اولین کسی که در داخل آن دفن شد، فاطمه بنت اسد،[۳] و به احتمال ضعیف فاطمه دختر پیامبر خدا(ص)، و پس از آن، عباس عموی پیامبر است. پس از آنها پیکر پاک و مطهر چهار تن از ائمه هدی: و فرزندان پیامبر خدا (ص) در این بیت به خاک سپرده شد. این موضوع از مسلمات تاریخ است و دیده نشده که مورخ و مدینه شناسی در اصل این مطلب، شک و تردید یا نظر مخالفی داشته باشد؛ مگر در مورد قبر متعلق به فاطمه که آیا منظور از وی فاطمه بنت اسد است یا فاطمه، دختر گرامی پیامبر خدا(ص)، که خارج از موضوع این مقاله است.
در اینجا به شماری از علویان که در قبرستان بقیع دفن شده اند، اشاره می شود:
قرن دوم
- محمد حنفیة بن امام علی امیرمؤمنان(ع)
شهرت محمد بن حنفیه، مانع از تطویل و درازگویی دربارة اوست. از آنجا که تاریخ درگذشت محمد حنفیه در سال ۸۱ قمری است و در آن هنگام ۶۵ سال داشت، به دست می آید که او در سال ۱۶ قمری به دنیا آمده است (ابن سعد، ۱۲۱۵ق، ج۵، ص۸۷)
در رجال کشی از حضرت علی(ع) نقل شده که چهار محمد، مانع نافرمانی خدا می شوند؛ این چهار محمد عبارت اند از: محمد بن جعفر طیار، محمد بن ابی بکر، محمد بن حنفیه و محمد بن ابی حذیفه (کشی، ۱۴۳۹ق، ج۱، ص۲۸۶) مامقانی با اشاره به این حدیث، عدالت و پاکی محمد بن حنفیه را اثبات می کند (مامقانی، ۱۳۵۱ش، ج۳، ص۱۱۱)
وی در نبردهای حکومت امیرمؤمنان، نقش فعالی در یاری آن حضرت داشت.
شیخ طوسی از کشی از امام باقر(ع) نقل کرده است: «در بیماری محمدبن حنفیه من در کنارش بودم و چشم او را بستم و غسلش دادم و کفنش کردم و نماز بر او خواندمو او را [در بقیع] به خاک سپردم» (کشی، ص۳۱۵) البته در گزارشی از منابع غیر شیعی آمده است که ابان بن عثمان (پسر خلیفه سوم) بر وی نماز خواند (مزی، ج۱۰، ص۲۸۵)
در محل دفن محمد بن حنفیه اختلاف است؛ سیدمحسن امین به سه مکان اشاره می کند: ایلِه، طائف و مدینه در قبرستان بقیع (امین، ج۱۴، ص۲۷۰) ولی مسلم است که وی در مدینه وفات یافته و در بقیع دفن شده است (مدرسی، ۱۳۵۹ش، ج۷، ص۴۸۴)
- زید بن امام حسن(ع)
کنیه زید، ابوالحسن یا ابوالحسین بود. وی فرزند ارشد امام حسن مجتبی(ع)، و مادرش ام بشیر بنت ابی مسعود البدری بود (ابن سعد، ۱۲۱۵ق، ج۵، ص۲۴۴)
تاریخ تولد زید، مبهم است و هیچ یک از مورخان و علمای رجال اشاره ای به آن نداشته اند. وفات وی در سال ۱۲۰ قمری بوده و در هنگام وفات ۱۰۰ یا ۹۵ یا ۹۰ سال داشته است (ابن حجر عسقلانی، ج۳، ص۳۵۰) پس می توان احتمال داد وی بین سال های ۲۰ تا ۳۰ هجری متولد شده است.
به رغم گزارشی که درباره عدم حضور وی در کربلا وجود دارد، ولی مقاتل الطالبیین، که قدیمی ترین منبع درباره شهدای آل ابی طالب است، زید را جزء اسرای کربلا دانسته است (اصفهانی، ۱۳۸۵ش، ص۱۱۹)
زید بن حسن(ع)، امور مربوط به صدقات رسول الله(ص) را بر عهده داشت که پس از به حکومت رسیدن سلیمان بن عبدالملک، به دستور او، از این مقام عزل شد تا هنگامی که عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید. خلیفه وقت نام های بدین مضمون برای عامل مدینه نوشت: «زید بن حسن(ع)، [شخصیت] شریف بنی هاشم و مسن ترین آنان است. وقتی که این نامه به دست تو رسید، صدقات پیامبر(ص) را به او بازگردان و در این کار، او را یاری کن» (مفید، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۷۶)
در مذمت وی، روایتی در بحار به نقل از خرائج راوندی آمده است که وی نزد خلیفه، امام باقر(ع) را متهم به سحر کرد و در شهید شدن ایشان نقش داشت. ولی آیة الله خویی این روایت را به دلیل مرسل بودن و اشکال محتوایی نمی پذیرد (راوندی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۶۰۱)
در تاریخ وفات زید، اختلاف است. شیخ مفید گفته است که وی در سن نود سالگی وفات یافت و سیدمحسن امین وفات وی را در سال ۱۲۰ قمری در سن نود یا صد یا ۹۵ سالگی می داند. وی در سرزمینی میان مکه و مدینه به نام «حاجز» (در ۶ میلی مدینه) نزدیک «ثغره»، که محلی در حجاز است وفات یافت (عمری، ۱۴۲۲ق، ص۲۰)
در تشییع جنازه زید، برادرزاده هایش، حسن و ابراهیم بن حسن، زیر تابوت را گرفته بودند و عبدالله بن حسن المثنی، معروف به عبدالله محض، پیشاپیش جنازهْ پیاده حرکت کرد و به احترام وی، دیگران نیز از مرکب پیاده شدند. جنازه را وارد منزل کردند و در آنجا غسل دادند. سپس آن را به قبرستان بقیع بردند و همان جا به خاک سپردند. پس از مرگ وی، برخی شعرا در وفاتش مرثیه ها سرودند؛ از جمله قدامة بن موسی الجحمی (بلاذری، ۱۹۵۹، ج۳، ص ۷۳)
- حسن مثنّی بن امام حسن مجتبی(ع)
مادر حسن مثنی، خَولَه بنت منظور بن زَبّان فَزاری بود (مصعب بن عبداللّه، ۱۹۵۳ م، ص۴۶) خوله پس از کشته شدن همسرش، محمد بن طلحة بن عبیدالله، در جنگ جمل (۳۶ق.)، به همسری امام حسن(ع) درآمد. کنیه حسن مثنی، ابومحمد است (ابن قتیبه الدینوری، ۱۴۰۷ ق، ص۱۱۲) همسر او، دختر عمویش، فاطمه دختر امام حسین(ع)، بود.
وی در روز عاشورا در سپاه امام حسین(ع) جنگید و زخمی و اسیر شد. دایی اش، اسماء بن خارجه فزاری، وی را نجات داد. او در کوفه تحت درمان قرار گرفت و با بازیافتن سلامت خود، به مدینه بازگشت (مفید، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۵؛ ابن طاووس، ۱۴۱۷ ق، ص۶۳)
حسن مثنّی، بر اساس وصیت امام علی(ع)، متولی صدقات و موقوفات امیر مؤمنان(ع) در مدینه بود (مصعب بن عبداللّه، ۱۹۵۳م، ص۴۶).
پس از کشته شدن ابن اشعث در سال ۸۵ قمری[۴]، حسن مثنی نیز متواری شد. سرانجام فرستادگان ولید بن عبدالملک او را مسموم کردند و به قتل رساندند. جنازه او را به مدینه منتقل کردند و در بقیع به خاک سپردند (ابن عنبه، بی تا، ص۱۰۰).
در صحیح بخاری، ضمن روایتی نقل شده که فاطمه دختر امام حسین(ع) همسر حسن مثنی، بر مزار وی بقعه ای ساخت (صحیح بخاری، ۱۴۲۲ق، کتاب الجنائز، باب ۶۱، ج ۳، ص۲۵۵).
- فاطمه بنت امام حسین (ع)
مادر فاطمه، ام اسحاق دختر طلحه، همسر قبلی امام حسن(ع) بود (مفید، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۴۹۱؛ ابن سعد، ۱۲۱۵ق، ج۳، ص۲۱۴) وی، به احتمال قوی، در سال ۵۱ قمری به دنیا آمده است ، او را بزرگ ترین دختر امام حسین(ع) دانستنه اند (ابن اثیر، ۱۳۸۵ش، ج۴، ص۸۶)
فاطمه از ازدواج با پسر عمویش، حسن مثنی، چهار فرزند به نام های عبدالله، ابراهیم، حسن و زینب داشت و از همسر دومش، عبدالله بن عمرو بن عثمان، دارای سه فرزند به نام های محمد دیباج، قاسم و رقیه بود (ابن قتیبه الدینوری، ۱۴۰۷ ق، ص۱۹۹) بیشتر فرزندان و نوادگان وی، در مبارزه با خلفای بنی عباس به شهادت رسیدند یا زندانی شدند (طبری، ۱۴۳۶ق، ج۷، ص۵۳۶) فاطمه را ثقه، و از طبقه چهارم راویان دانسته اند (ابن حجر عسقلانی، ج۲، ص۶۵۷)
گفته شده فاطمه دختر امام حسین(ع)، حدود سال ۱۱۷ قمری، در مدینه درگذشته و در بقیع دفن شده است (ابن جوزی، ۱۴۱۲ق، ص۲۵۱؛ ابوسعیده، ۲۰۰۴م، ص۹۶) همچنین برخی از مورخان، بدون اشاره به تاریخ وفات، گفته اند او در هنگام وفات، نود سال داشته است (ابن حِبّان، ۱۹۷۳م، ج۵، ص۳۰۱) نیز گفته اند وی در زمان خلافت هشام بن عبدالملک (حکومت: ۱۰۵-۱۲۵ق.) درگذشت ، قبری در قبرستان باب الصغیر، به وی منسوب است (خامه یار، ۱۳۹۰ش، صص۱۲۶-۸۷)
- سکینه بنت امام حسین(ع)
سکینه دختر امام حسین(ع) را باهوش ترین، زیباترین، خوش اخلاق ترین، باتقواترین و بزرگ زنان زمانه خویش دانسته اند. امام حسین (ع)، سکینه را بنده ای غرق در ذات الهی معرفی کردندکه نشان دهنده فضل وکمال اوست (ابن خلکان، ۱۳۶۴ش، ج۲، ص۳۹۴)
سکینه دختر امام حسین(ع)، از رباب دختر امرؤالقیس بود (اصفهانی، ۱۳۸۵ق، ص۱۹۲) نام او را آمنه، امینه و امیمه ذکر کرده اند و گفته اند به سبب سکون، آرامش و وقاری که داشت، مادرش او را سکینه لقب داده بود (ابن جوزی، ۱۴۱۲ق، ج۷، ص) زمان تولد او مشخص نیست؛ اما او را کوچک تر از خواهرش، فاطمه، معرفی کرده اند (ابن اثیر، ۱۳۸۵ش، ج۴، ص۸۶) از کتاب های تاریخی برمی آید سکینه در زمان حرکت امام حسین(ع) به کربلا، بالغ، و در سن ازدواج بوده است؛ زیرا زمانی که حسن مثنی، یکی از دختران امام حسین را خواستگاری کرد، امام او را در انتخاب بین سکینه و فاطمه مخیر کرد (اصفهانی، ۱۴۱۵ق، ج۲۱، ص۷۹)
در کتاب های رجالی، از سکینه به عنوان یکی از راویان حدیث یاد شده است که برخی از او روایت نقل کرده اند. سکینه همراه خواهرش، فاطمه، از راویان حدیث پدر خود، امام حسین(ع)، به شمار می آیند (ابن حبان، ۱۹۷۳م، ج۴، ص۳۵۲) راویانی همچون عبیدالله بن ابی ارفع، فائد مدنی، سکینه دختر اسماعیل بن ابی خالد و سکینه دختر قاضی ابی ذر از او روایت نقل کرده اند (طبرانی، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۱۳۲)
سکینه پس از اسارت، به همراه کاروان اسرا به مدینه بازگشت. از زندگی او در مدینه تا زمان وفات، در منابع تاریخی، گزارش چندانی در دست نیست و تنها به ذکر بعضی از مناظرات و مجالس علمی اکتفا شده است (اصفهانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۶، ص۳۶۲) چگونگی وفات و محل دفن سکینه نیز مورد اختلاف مورخان بوده است. برخی از منابع تاریخی وفات سکینه را ۵ ربیع الاول سال ۱۱۷ قمری در مدینه نقل کرده اند (ابن عساکر، ۱۴۲۱ق، ج۶۹، ص۲۱۸) بنا بر نقل این منابع، خالد بن عبدالله (حاکم وقت) بر او نماز خواند و او را در قبرستان بقیع به خاک سپردند. برخی نیز گفته اند وقتی سکینه با اصبغ بن عبدالعزیز ازدواج کرد، از مدینه به طرف مصر حرکت کرد و در دمشق درگذشت (ابن خلکان، ۱۳۶۴ش، ج۲، ص۳۹۶) در قبرستان باب الصغیر دمشق، قبری منسوب به سکینه وجود دارد. عده ای نیز گفته اند پس از ازدواج با اصبغ بن عبدالعزیز به مصر رفت و در آنجا مدفون شد. بقعه ای در قاهره نیز به سکینه بنت الحسین، منسوب است (ابن عساکر، ۱۴۲۱ق، ج۶۹، ص۴۲۱)
بر اساس گزارش های موجود در مقاتل، سکینه در واقعه کربلا حضور داشت. بنا بر نقل این منابع، در روز عاشورا، امام حسین(ع) برای آخرین وداع، از میدان جنگ به سوی اهل بیت خود بازگشت و با آنان وداع کرد. سپس نزد دختر خود، سکینه، رفت که در گوشه ای نشسته بود و می گریست. امام حسین(ع) او را به صبوری دعوت کرد و در آغوش کشید، اشک از چشمان او پاک کرد و در ضمن، اشعاری به سکینه گفت. پس از واقعه عاشورا، سکینه و دیگر اسیران کربلا را به کوفه و شام بردند (ابن طاوس، ۱۴۱۷ق، ص۱۳۴)
- زینب دختر امام باقر (ع)
زینب از پدرش حدیث نقل می کرد و در مدینه مجلس درس و بحث داشت. وی با پسر عموی خود، عبدالله بن حسین الاصغر بن امام سجاد(ع) ازدواج کرد. او سرانجام در مدینه وفات نمود و در بقیع به خاک سپرده شد (زرباطی، ۱۳۸۹ش، ص۱۵۵-۱۵۶)
- محمد بن عبدالله محض بن حسن مثنی بن امام حسن(ع)، معروف به «نفس زکیه»
محمد به کثرت زهد و عبادت و فقه و دانایی معروف بود. او در سال ۱۰۰ قمری به دنیا آمد. مادرش هند، دختر ابی عبیدة بن عبدالله بن زمعه، است. به دلیل آنکه در تمام سلسله والدینش کنیز وجود نداشت و سلسله مادران وی، همه از قریش بودند، به او لقب صریح قریش دادند (ابن عنبه، بی تا، ص۸۶)
پدر وی، عبدالله محض، با نسبت دادن لقب مهدی به او، مردم را به بیعت با وی دعوت کرد. ازاین رو نامزد جمعی از بنی هاشم برای خلافت پس از امویان بود که با پیشی گرفتن بنی عباس به چنین مقامی نرسید؛ اما با آغاز حکومت عباسیان، حمایت عمومی در میان مردم و حتی دانشمندان و اهل حدیث برای او به وجود آمد (جعفریان، ۱۳۷۸ش، ج۱، ص۷۰) محمد در سال ۱۴۵قمری خروج کرد و با ۲۵۰ نفر وارد مدینه شد و مردم، به فتوای مالک بن انس، با وی بیعت کردند. منصور او را ابتدا دعوت به صلح کرد، اما محمد نپذیرفت و با عدة کمی از یارانش که هنوز بر بیعت خود پایدار بودندبه نبرد سپاه خلیفه رفت و شکست خورد و سرانجام در روز دوشنبه، ۱۴ رمضان سال ۱۴۵قمری، کشته، و در بقیع دفن شد (اصفهانی، ۱۳۸۵ق، ۲۵۱)
- حسین الاصغر بن امام علی بن الحسین السجاد(ع)
امام سجاد (ع) دو پسر به نام حسین داشت: یکی حسین اصغر و دیگری حسین اکبر (فخر رازی، ۱۳۷۷ش، ص۱۶۱) حسین اکبر از امام باقر(ع) بزرگ تر بود. ازاین رو فرزند دیگر خود را حسین اصغر نامید. او در زهد و تقوا، شبیه پدر بزرگوارش بود (ابن طقطقی، ۱۴۱۵ق، ص۲۸۱؛ طوسی، ۱۴۱۵ق، ص۱۱۲)
حسین اصغر از اصحاب پدر و برادر و برادرزاده اش، امام سجاد ، امام باقر (طوسی، ۱۴۱۵ق، ص۱۸۲) و امام صادق (ع)، (ابن حبان، ۱۹۷۳ م، ج۳، ص۲۹۴) است. وی احادیث زیادی از هر سه بزرگوار و همچنین از عمه اش، فاطمه بنت الحسین(ع)، و از وهب بن کیسان (مفید، ۱۴۱۳ ق، ج۲، ص۱۷۵) نقل کرده است (بیهقی، ۱۴۱۰ ق، ج۱، ص۳۸۱) حسین، مکنا به ابوعبدالله (فخر رازی، ۱۳۷۷ش، ص۱۶۱)، مردی عفیف، فاضل، محدث، و دریای متلاطمی از دانش و پرهیزکاری و ورع (مفید، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۷۵) بود و به قرشی هاشمی، مدنی، تابعی (طوسی، ۱۴۱۵ق، ص۱۸۲) یاد می شود. از اعقاب و نوادگان او، عالمان و دانشمندان بسیاری در حجاز، عراق، شام و عراق عجم برخاسته اند (کیاءگیلانی، ۱۴۰۹ق، ص۱۱۵) از بزرگان جلیل القدر و نقبای اشراف (ابن طقطقی، ۱۴۱۵ق، ص۲۸۱) و «سادات مرعشی؛ مازندران» و «سادات اعرجی؛ ایلام» و «سادات عبیدی و مختاری؛ سبزوار» نیز نسبشان به حسین اصغر می رسد (ابن عنبه، بی تا، ص۳۷۸)
مادر حسین اصغر، امّ ولدی به نام «سعاده» است (ابن عنبه، بی تا، ص۳۷۸) برخی، از جمله ابونصر بخاری گفته اند: «او با امام باقر(ع) برادر تنی بوده است» (بخاری، ۱۳۷۶ش، ص۱۱۰) اما صحیح این است که وی با حسین اکبر از یک مادر است (فخر رازی، ۱۳۷۷ش، ص۱۶۱)
گویند امام صادق(ع) درباره وی فرمود: «عمّی الحسین من الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما» (ضامن بن شدقم، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۵۶)
حسین اصغر در خداترسی، بی نظیر یا کم نظیر بود؛ چنان که روایت شده به حدی می ترسید که گویی وارد آتش شده و پس از آن خارج گشته است (مفید، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۷۴-۱۷۵)
حسین اصغر در سال ۱۵۷ قمری، در ۷۷ سالگی، در مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع دفن شد (بخاری، ۱۳۷۶ش، ص۱۱۰) سن او را هنگام وفات ۶۴، ۷۴ و ۷۶ سال، (سخاوی، ۲۰۰۷م، ج۱، ص۲۹۵) و سال وفات او را ۱۵۰ قمری نیز (ضامن بن شدقم، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۵۵) نوشته اند. به برخی از روایات او در منابع حدیثی اشاره شده است (ابن قولویه، ۱۴۱۷ق، ص۱۲۶ و ۱۲۷) مزاری به وی در روستای برزنون نیشابور منسوب است که صحت ندارد و یکی از نوادگان حسین اصغر در آنجا دفن است.
- اسماعیل بن امام صادق(ع)
مادرش فاطمه، دختر حسین بن علی بن حسین(ع) بود امام صادق(ع) اسماعیل را بسیار دوست داشت(مفید، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۰۹)
تاریخ تولد اسماعیل دقیقاً مشخص نیست؛ اما برخی گفته اند با توجه به تولد برادر او، امام کاظم(ع)، در سال ۱۲۸ یا ۱۲۹ قمری و اختلاف ۲۵ سال میان امام کاظم(ع) و اسماعیل، احتمالاً اسماعیل در سال ۱۰۳ یا ۱۰۴ قمری به دنیا آمده است.
ارتباط خطابیه[۵] با اسماعیل و دعوت ایشان به امامت وی، در بسیاری از منابع، از جمله منابع اسماعیلی ، امامی و غیر شیعی نقل شده است. سعد بن عبدالله اشعری (اشعری، ۱۳۶۱ش، ص ۸۰-۸۱) و نوبختی (نوبختی، ۱۳۸۸ش، ص ۵۷-۵۹)، اسماعیلیه خالصه را همان خطابیه دانسته اند که گروهی از ایشان در زمره پیروان محمد بن اسماعیل درآمده و قائل به مرگ اسماعیل در زمان حیات پدر شده اند. ابوحاتم رازی[۶] می نویسد: «خطابیه در زمان امام صادق (ع) قائل به امامت اسماعیل بوده اند». به گزارش ابوحاتم رازی، (رازی، ۲۰۰۳م، ص۲۸۹) مبارکیه[۷] قائل به مرگ اسماعیل و امامت فرزندش، محمد بن اسماعیل، در زمان حیات امام صادق(ع) بوده اند. به اعتقاد این گروه، اسماعیل جانشین امام صادق (ع) بوده است؛ اما چون در زمان حیات پدر فوت کرد، امام(ع) امر امامت را به محمد، فرزند وی، سپرد؛ زیرا پس از امام حسن و امام حسین(ع) جایز نیست که امامت از برادر به برادر منتقل شود (اشعری، ۱۳۶۰ ش، ص۸۱ -۸۰)
خویی، پس از بیان گزارش های مدح و ذم[۸]، روایات مدح را ترجیح می دهد و وی را شخصی جلیل و مورد عطوفت پدر معرفی می کند (خویی، ۱۴۳۱ق، ج۳، ص۱۲۷)
سال های ۱۳۳، ۱۳۸ و ۱۴۵ به عنوان سال وفات اسماعیل در منابع متفاوت ذکر شده است؛ اما بنا به برخی دلایل، به نظر می رسد سال ۱۳۸ صحیح تر است (عمری، ۱۴۲۲ق، ص۱۰۰؛ مقریزی، ۱۴۱۸ق، ص۱۵؛ قمی، ۱۳۶۱ ش، ص۲۲۴)
اسماعیل در منطقه ای به نام عُرَیض، در نزدیکی مدینه، از دنیا رفت (بخاری، ۱۳۷۶ش، ص۳۴) تابوت وی بر دوش مردم در حالی به گورستان بقیع تشییع شد (بخاری، ص۳۴؛ علوی، ۱۴۲۲ق، ص۱۰۰) که امام صادق (ع) با وضعیتی غیر معمول پیشاپیش آن حرکت می کرد.
بر پایه روایتی از زرارة بن اعین، امام صادق(ع) ساعاتی پس از مرگ اسماعیل و پیش از دفن او، حدود ۳۰ تن از یاران نزدیک خود را درباره مرگ فرزندش شاهد گرفت (نعمانی، ۴۶۷-۴۶۹؛ ابن شهرآشوب، ۱۳۷۶ق، ج۱، ص۲۶۶)
در دوره خلفای اسماعیلیِ فاطمیان (۲۹۷ -۵۶۷ق.)، که مهم ترین مروّج فرقه اسماعیلیه بودند، آرامگاهی بزرگ بر قبر اسماعیل ساخته شد. مرقد اسماعیل با دیوارهایی بدون در و پنجره احاطه شده بود و در بیرون از گورستان، به فاصله پانزده متری دیوار بقیع، در جهت غرب و روبه روی قبرهای ائمه قرار داشت. نیمی از محوطه در خیابان و نیمی از آن در پیاده رو بود و زائران در پیاده رو به زیارت می پرداختند (نجمی، ۱۳۸۰ش، ص۲۹۰-۲۸۹) این قبر، بر اساس نوشته مطری (م.۷۴۱ق.)، مزاری بزرگ بود که در غربِ قبه عباس و چهار امام قرار داشت. قبر اسماعیل از سوی محبّان اهل بیت از شیعیان، به ویژه اسماعیلیه، زیارت می شد و بر اساس گزارش عیاشی،[۹] در قرن چهارم هجری بسیار پررونق بود. حجگزاران شیعه ایرانی در سفر به مدینه، غالباً هنگام زیارت بقیع، به زیارت این امامزاده نیز می پرداختند و برخی از آنان در سفرنامه های خود، توصیفی از بارگاه او ثبت کردند. فرهادمیرزا (م.۱۳۰۵ق.)، که در سال ۱۲۹۲ قمری/۱۲۵۴ شمسی به مدینه رفته، گزارشی از این بارگاه ارائه کرده است (فرهادمیرزا، ۱۳۶۶ش، ص۱۵۸)
با قدرت گیری وهابیان در حجاز، مرقدها و بارگاه ها ویران شد. در سال ۱۳۹۴قمری هنگام زیرسازی خیابان غربی بقیع، محوطه پیرامون قبر اسماعیل تخریب، و چنین شایع شد که جنازه او پس از سده ها به صورت سالم، آشکار شده است. بر پایه برخی دیده ها و گفته های محلی، با پیش بینی های صورت گرفته و با هماهنگی برخی از بزرگان اسماعیلیه، جسد اسماعیل به درون گورستان بقیع منتقل، و نشانه گذاری شد. محل دفن او به دلیل وصف های متفاوت و از میان رفتن نشانه ها، دقیقاً مشخص نیست. محل آن را حوالی قبر ام البنین یا نزدیک شهیدان حرّه یا در ده متری قبر حلیمه سعدیه، در انتهای بقیع، دانسته اند (نجمی، ۱۳۸۰ش، ص۲۹۰)
- محمد بن اسماعیل بن امام جعفر الصادق
همچنین اسماعیل، نواده امام جعفر صادق و هشتمین امام در مذهب شیعه اسماعیلی است. وی در سال ۱۲۸ قمری زاده شد. به گفته بعضی علمای شیعه اسماعیلی، او مرده است؛ اما برخی دیگر از علمای شیعه اسماعیلی معتقدند او به غیبت رفته است و باز خواهد گشت. بعضی از مفسران تاریخ نیز می گویند: «شیعیان اسماعیلی دچار انحرافی شده اند و محمد بن اسماعیل، همان مهدی موعود نزد آنان است که باز خواهد گشت».
دوران کودکی او در دوران زندگی امام جعفر صادق بود. او مدت بسیاری را مخفی در مدینه زندگی کرد؛ چنان که تنها گروهی از داعیان او را می شناختند. محمد پس از وفات پدرش در سال ۱۳۸ قمری، در بین مردم از نظر علمی و معنوی مورد احترام بود. پس از فوت امام صادق(ع) برخی معتقد به امامت محمد شدند. قبر او در بقیع دفن است (سمعانی، ج۱، ص۱۵۶، کمونه، ص۶۷)
بنا به روایات اسماعیلی، خلیفه عباسی، هارون الرشید، در جست وجوی او در مدینه بود؛ اما زبیده، همسر هارون، از پیروان امام بود و او را آگاه ساخت.[۱۰] سرانجام، محمد بن اسماعیل مدینه را ترک کرد و به همراه برادرش، علی بن اسماعیل، به کوفه رفت (خامه یار، ۱۳۹۰ش، ص۲۹)
- عبدالله بن امام جعفر صادق(ع)
عبدالله دومین پسر امام صادق(ع) (پس از اسماعیل) (مفید، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۰)، و مادرش فاطمه، دختر حسین بن علی بن حسین بن علی(ع) بود، او به خاطرِ داشتن سرِ پهن (افطح الرأس) (ابن حزم اندلسی، ۱۴۱۸ق، ص۵۹) یا پاهای پهن (افطح الرِجلَین)، به عبدالله افطح معروف شد. جایگاه عبدالله نزد پدرش همانند دیگر برادرانش نبود؛ چراکه او از نظر اعتقادی، متهم به مخالفت با پدرش بود و با حشویه نشست و برخاست می کرد و به مذهب مرجئه گرایش داشت (مفید، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۱)
هنگام شهادت امام صادق(ع)، عبدالله بزرگ ترین پسر ایشان بود. او با استناد به اینکه امامت به پسر بزرگ امام می رسد، ادعای امامت کرد و در ابتدا گروهی از شیعیان به او گرویدند. نقل شده است امام صادق(ع) پیش از رحلت خود، از ادعای دروغین امامت توسط عبدالله خبر داده و به فرزندش امام کاظم(ع) سفارش کرده بود عبدالله را واگذارد؛ چراکه به زودی از دنیا خواهد رفت (مسعودی، ۱۴۰۹ق، ص۱۹۸)
در منابع آمده است شیعیان و اصحاب برای آنکه به صحت ادعای عبدالله یقین پیدا کنند، پرسش هایی مطرح کردند، ولی او از پاسخ صحیح باز ماند و در نتیجه بسیاری از شیعیان از او برگشتند. این پرسش ها در منابع نقل شده است. (نباطی بیاضی، ۱۳۸۴ ق، ج۲، ص۱۹۱-۱۹۲)
از عبدالله، نسلی باقی نماند؛ ولی در برخی منابع اسماعیلی و غیر آن (ابن حزم الاندلسی، ۱۴۱۸ ق، ص۵۹) صریحاً آمده است که خلفای فاطمی، نخست به جای اسماعیل، برادرش عبدالله افطح را امام و جدّ خود معرفی کردند و سپس از این امر عدول، و امامت اسماعیل را مطرح کردند. عبدالله هفتاد روز پس از شهادت امام صادق(ع) از دنیا رفت و در بقیع به خاک سپرده شد (قاضی نعمان، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۳۱۰) قبری نیز در قبرستان باب الصغیر دمشق به وی منسوب است (خامه یار، ۱۳۹۰ش، ص۹۷)
- محمد بن امام صادق(ع)
هرچند مسعودی ذیل اخبار منصور دوانیقی می نویسد: «در سال ۱۴۸قمری، ابوعبدالله محمد بن جعفر بن محمد در ۶۵ سالگی وفات یافت و او را در بقیع دفن کردند» (مسعودی، ج۲، ص۲۸۸)، ولی به نظر می رسد مسعودی شخص دیگری را با محمد بن جعفر اشتباه گرفته است؛ زیرا محمد تا زمان مأمون عباسی زنده بود و در قیام ابن طباطبا شرکت داشت و مکه و مدینه را به تصرف خود در آورد. سرانجام تسلیم عیسی جلودی، و به مرو نزد مأمون فرستاده شد و در سال ۲۰۳قمری در جرجان[۱۱] وفات یافت (ابونصر بخاری، ۱۳۷۶ش، ص۱۰۹)
ابوالحسن بیهقی با جمله «فقتل بالسمّ فی حبس أبی مسلم و صلّی علیه المأمون و حمل جنازته»؛ «نحوه مرگ او را مسموم شدن از سوی ابومسلم نامی می داند و سپس می گوید: «مأمون بر آن نماز خواند و جنازه او را حمل کرد» (بیهقی، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۳۴۵؛ مستوفی قزوینی، ۱۳۸۱ش، ص۹۸)
در کاوش هایی که هنگام بازسازی بنای مقبره محمد در رامیان آزاد شد،آجرهای متعددی به ابعاد ۲۵×۲۵ با قطر ۵ الی ۷ سانتی متر درمحل کشف شد که رنگ همه آنها قرمز بود؛ ازاین رو معلوم می شود بنایی که پیش از این وجود داشت، همان بنای صاحب بن عباد است یا اینکه بر روی بنای او بنایی ساخته شده است (فقیه بحرالعلوم، ۱۳۹۴ش، ص۳۴)
- محمد بن عون الاکبر بن محمد حنفیه بن امام علی(ع)
وی نواده بزرگوار امام علی(ع) است. بنا به گفته ابوالحسن عمری علوی نسابه، در مدینه وفات یافت و در بقیع دفن شد (عمری علوی، ۱۴۲۲ق، ص۴۲۹)
قرن سوم
- علی العریضی بن امام جعفر صادق(ع)
علی، کوچک ترین فرزند امام صادق(ع)، هنوز به دنیا نیامده بود که پدرش رحلت کرد. وی همیشه همراه برادرش، موسی بن جعفر۸، بود و از وی دانش فراوان آموخت و روایات بسیاری از ایشان نقل کرد (مفید، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۵۵۸) برخی از آن روایات، در کتابی به نام مسائل علی بن جعفر که مشهور است و بارها چاپ و انتشار یافته، گرد آمده است.
از تاریخ تولد دقیق او خبری در دست نیست. بعضی گفته اند هنگام شهادت امام صادق(ع) (۱۴۸ق.) دو سال داشت (قمی، ۱۳۹۱ش، ص۲۲۴)، ولی بعضی بر آن اند که وی در آن هنگام، جوان بوده است برای مثال، مامقانی سن وی را در آن هنگام بین ۱۶ تا ۲۰ سال می داند؛ زیرا لازمه نقل روایت از پدرش، این سن را اقتضا می کند (مامقانی، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۲۷۳)
در تاریخ وفات علی بن جعفر اتفاق نظر وجود ندارد. بعضی رحلت او را در سال ۲۱۰قمری دانسته اند (ابن حجر عسقلانی، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۳) و عده ای سال ۲۲۰ قمری (خویی، ۱۴۳۱ق، ج۲۱، ص۲۹۱ و ۲۹۲)؛ اما با دقتی که به عمل آمد روشن شد که تولد وی حدود سال ۱۳۰قمری، و وفاتش نزدیک سال ۲۲۰قمری، و سن شریف وی هنگام وفات حدود نود سال بوده است.
شیخ مفید در مورد وی چنین می گوید: «علی بن جعفر و برادرش، اسحاق، دو شخصیت اند که هیچ کس در فضل و تقوایشان اختلاف نکرده است». در جای دیگر نیز از او این گونه یاد کرده است:
علی بن جعفر از کسانی است که حدیث فراوان نقل کرده و روشی استوار داشته است. بسیار پارسا و دانشمند، و ملازم خدمت برادر ارجمندش امام موسی بن جعفر(ع) بود و خبرهای زیادی از آن حضرت نقل کرده است (مفید، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۰۶ و ۲۰۸)
امام باقر(ع)، محله عریض[۱۲] را خرید. پس از آن حضرت، عریض به امام صادق(ع) منتقل شد. امام صادق(ع) نیز وصیت کرد که پس از وی، عریض از آن علی، فرزند کوچکش باشد. لذا وقتی که وی بزرگ شد، در عریض ساکن گشت (قمی، ۱۳۹۱ش، ص۲۲۴) ازاین رو نجاشی گوید: «علی بن جعفر، خود ساکن عریض شد و فرزندانش را بدان جهت، عریضی خوانند» (نجاشی، ۱۴۱۸ ق، ص۱۷۶)
زبیدی نیز گوید: «علی بن جعفر را به عریض منسوب می دانند و چون ساکن عریض شد، فرزندان و ذریه اش را که بسیارند عریضی خوانند (تاج العروس ماده عرض).
مقبره علی بن جعفر در عریض، در گذشته معمور و آباد بود. علامه سیدمحسن امین گوید: «مقبره او در عریض دارای قبه ای عالی و زیارتگاه است» (امین، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۱۷۷).
رفعت پاشا، امیرالحاج مصریان، در کتاب ذی قیمت و پربار خود، مرآت الحرمین، می نویسد: «از ضریح هایی که خارج بقیع هستند… ضریح علی عریضی است که در شرق مدینه واقع است؛ به فاصله یک ساعت راه» (رفعت پاشا، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۴۲۷) در نیمه نخست سال ۱۳۸۱ شمسی، مقبره علی بن جعفر به بهانه احداث بلوار، توسط وهابی ها تخریب شد؛ اما با کمال تعجب جسد مطهر این فرزند امام صادق(ع) تر و تازه هویدا شد و مأمورین با احترام جسد را در بقیع دفن کردند (فقیه بحرالعلوم؛ ۱۳۹۸ش، ص۱۳۱)
۱۵- ابراهیم، احمد، صالح، سلیمان و عیسی فرزندان یحیی بن احمد بن محمد بن یحیی بن عبدالله المحض بن حسن مثنی فرزند امام حسن(ع)
این پنج تن از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) به دست ابوالساج در مدینه زندانی، و پس از وفات در زندان، در بقیع به خاک سپرده شدند (عمری، ۱۴۲۲ ق، ۲۴۶)
۱۶- سیدعبدالله بن محمد الاخیضر الصغیر الامیر بن یوسف الاخیضر بن ابراهیم بن موسی الجون بن عبدالله المحض بن حسن مثنی فرزند امام حسن (ع)
در سال ۲۵۶قمری به دست «ابی الساج» در زندان مدینه کشته، و در بقیع دفن شد (اصفهانی ابوالفرج، ۱۳۸۵ش، ص۴۳۹؛ عمری، ۱۴۲۲ق، ص۵۳)
- سیدابراهیم بن موسی بن عبدالله بن موسی الجون بن عبدالله بن حسن مثنی فرزند امام حسن(ع)
وی از سادات حسنی و جلیل القدر بود که در سال ۲۵۶قمری توسط مهتدی از خلفای عباسی، زندانی شد و در زندان به شهادت رسید و در بقیع مدفون گشت (عمری، ۱۴۲۲ ق، ص۵۳؛ ابوالفرج اصفهانی، ۱۳۸۵ق، ص۴۳۹)
- سیدداود بن عبدالله بن موسی الجون بن عبدالله المحض بن حسن المثنی فرزند امام حسن(ع)
سید داود مکنا به ابومحمد و معروف به بصری، و مادرش از طلحیه بود. او از راویان حدیث بود. وی در بادیه قیام، و ابوالساج، او را دستگیر کرد. سیدداود پس از درگذشت در زندان مدینه، در بقیع دفن شد (عمری، ۱۴۲۲ق، ص۴۹)
قرن چهارم
- سیدحسین بن یحیی بن یحیی بن عیسی الاکبر النقیب بن محمد بن علی العریضی بن امام جعفرصادق(ع)
وی، سیدی جلیل القدر و بزرگوار، و سومین نقیب طالبیون شهر مدینه بود. فخر رازی (م.۶۰۶ق.) و ابوطالب مروزی (م. بعد از ۶۱۴ق.) به نقابت سیدحسین بن یحیی بر مدینه تصریح کردند (مروزی، ۱۴۰۶ق، ص۳۰؛ کمونه، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۱۱۵).
با وجود سلسله نسب او، می توان احتمال داد که وی در نیمة دوم قرن چهارم هجری وفات یافته و در بقیع به خاک سپرده است (فقیه بحرالعلوم، ۱۳۹۴ش، ۶۳ ۶۱)
- سیدمحمد الشعرانی بن حمد بن یحیی بن محمد بن علی العریضی فرزند امام صادق(ع)
وی سیدی شریف بود که به دست «بنوطی» کشته شد و در مدینه در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد (بیهقی، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۴۵۶)
قرن نهم
- سیدابوالخیرمحمد بن محمد بن عبدالرحمن بن احمد بن علی بن ابی الخیر محمد بن عبدالرحمان حسنی فاسی مکی مالکیمادرش ام هانی، دختر شریف علی فاسی است. وی از محضر عز بن جماعه و جمال بن عبدالمعطی، و فاطمه دختر شهاب احمد بن قاسم حرارزی، نشاوی، امیوطی و کمال بن حبیب بهره برد و بزرگانی به او اجازه نقل حدیث دادند. او در روز دوشنبه، سوم شوال سال ۸۰۶ قمری، در مدینه وفات یافت و در بقیع دفن شد (سخاوی، ۲۰۰۷ م، ج۴، ص۴۰)
- سیدعبدالقادر بن عبداللطیف بن محمد بن احمد حسنی
وی مکنا به ابوصالح و ملقب به محیی الدین فاسی مکی بود که سال ۸۴۲قمری، در مکه به دنیا آمد و قضاوت حنابله این شهر را در سال ۸۳۶قمری، و سپس قضاوت مدینه را نیز در سال ۸۶۵قمری، به عهده گرفت. همچنین فقه تدریس می کرد و فتوا می داد. سرانجام در شعبان سال ۸۹۸قمری وفات یافت و در بقیع به خاک سپرده شد (سبحانی، ۱۴۲۵ق، ج۹، ص۱۳۱؛ پورامینی، ۱۳۹۲ش، ص۲۵۴)
- سیدعبداللطیف بن محمد بن عبدالرحمان حسینی فاسی مکی مالکی، معروف به سراج بن ابی سرور
وی از شخصیت های سده نه قمری و مدفون در بقیع است و تبارش اصالتاً از فاس مغرب هستند. او در سال ۸۰۳قمری در مکه متولد شد. در مراکز علمی مکه، علوم شرعی متداول آن زمان را فراگرفت و به سماع حدیث مشغول شد و با اجازه بزرگان حدیث به فعالیت در این زمینه پرداخت. از سال ۸۴۲ قمری امامت جماعت و جمعه مالکی های ساکن مکه یا زائران را پذیرفت. نیز چندین سال مسئول حمل زائران از مصر، تونس، یمن، شام و غیره به حرمین بود و مدیریت کاروانهای حجاج را بر عهده داشت. بالاخره پس از یک عمر تلاش در سال ۸۶۴ قمری در مدینه وفات یافت و پس از نماز خواندن بر او در روضه نبوی، در بقیع به خاک سپرده شد (سخاوی، ۱۳۴۵ ق، ج۴، ص۴۳۱ ۴۲۹)
- سیدعلی بن ابراهیم بن محمد حسینی جویمی
از اهل جویم فارس، و شافعی مذهب، و ساکن مدینه منوره بود. او در حدود سال ۷۸۵ در جویم به دنیا آمد. همان جا قرآن آموخت و نحو و صرف را نزدپدرش فراگرفت و سپس به شیراز رفت و از محمود سروستانی، فقه و نحو، و از عفیف کازرونی حدیث فراگرفت و به خراسان رفت و از یوسف حلاج، فقه و اصول آموخت. در سال ۸۳۰ قمری از طریق شام به حج مشرف شد و همان جا مدتی مجاور گشت و سپس به بیت المقدس رفت و مجدداً برای حج به مکه برگشت و بعد از مدتی مجاورت، مدینه را برگزید. او در سال ۸۶۲ قمری در سن ۷۷ سالگی وفات یافت و در بقیع دفن شد (سخاوی، ۱۴۲۵ق، ج۴، ص۶۵۹).
- سیدنورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد بن ابی الحسن سمهودی حسنی قاهری شافعی، مشهور به شریف سمهودی
در صفر سال ۸۴۴ در سمهود[۱۳] به دنیا آمد و در همان جا نزد پدر و بزرگان، حفظ قرآن و دیگر علوم را آموخت. سپس به حج رفت و از آنجا عازم مدینه گشت و در سال ۷۷۳ قمری، متوطن شد و با خاندان زرندی در مدینه ازدواج کرد. وی پس از مدتی به قاهره برگشت و مجدد برای اقامه حج به مکه رفت و سپس مجاورت مدینه را برگزید. او علاوه بر تالیفاتی در فقه، به تربیت طلاب مدینه پرداخت. عاقبت در روز پنج شنبه، ۱۸ ذی الحجه سال ۹۱۱، وفات یافت و در بقیع شریف دفن شد (سخاوی، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۵۰۲ -۵۰۳)
- ابوالسعادات محمد بن محمود بن عاذل حسنی مدنی حنفی
او از عالمان حنفی مذهب شهر مدینه بود و هرگز از مدینه خارج نشد؛ جز برای حجگزاری. وی پدر عبدالله، عبدالرحمن، احمد و عبدالکبیر حسنی است. او در روز یکشنبه، ۱۷ شعبان سال ۸۷۱، در سن ۶۷ سالگی وفات یافت و در بقیع دفن شد (سخاوی، ۱۴۲۵ق، ج۱۱، ص۱۱۳)
قرن دهم
- سیدحسن بن مانع بن زبیری بن قیس حسینی
وی از نوادگان امام زین العابدین و از سادات و امرای مدینه منوره بود که در دوره امارتش، عمران و آبادانی زیادی در مدینه ایجاد کرد. او بعد از ثابت بن ضغیم، به امارت مدینه رسید. در دوره امارتش اموال بیت المال را جابه جا کرد و به همین دلیل قضات، خلافت او را از امارت مدینه عزل کردند. وی در سال ۹۳۳ قمری درگذشت و در بقیع دفن شد (عبدالغنی، ۱۳۴۰ق، ص۳۳۱؛ سخاوی، ج۱، ص۳۵۱)
قرن یازدهم
- سیداحمد بن سعد بن علی بن شدقم بن ضامن بن محمد بن عرمة بن نکیتة بن توبة الحسینی
وی از اشراف مدینه، و سیدی جلیل القدر و عظیم الشأن بود که نقابت علویان مدینه منوره را به عهده داشت (کمونه، ۱۳۸۸ق، ج۲، ص۱۱۹) زین الدین علی بن حسن النقیب شدقمی (م.۱۰۳۳ق.) دربارة او می نویسد:
احمد نقیب، یتیم جدم علی نقیب بود. او وی را پناه داد و متکفل او شد و به تربیت او پرداخت و به او لطف و بخشش می کرد. سپس پدرم بی نیاز کرد او را از هدایایی که برای آن از هند می رسید و این بخشش و احسان ادامه داشت تا هنگامی که پدرم عازم هند بود و تمام اموال منقول و غیر منقول خود را در اختیار همسرش رشاش گذاشتو او در نبود پدرم، وفات یافت و برادرش احمد نقیب تمام اموالش را متصرف شدو اموال منقول را آشکارا برداشت و به خانة او نقل مکان کرد و نخلستان او را نیز مدتی متصرف بود تا اینکه پدرم از مسافرت آمد و به او احسان و نیکی کرد و در مطالبة اموالش هیچ اذیتی به او روا نداشت و مورد محاسبه قرارش نداد؛…
سپس احمد نقیب، خدمتگزار سلطان بیت الله الحرام، شریف حسن بن ابی نمی بن محمد بن برکات حسنی از آل قتاده شد. کلامش بین خاص و عام پذیرفته می شد و هیبتی به هم زد. اعتماد خاصی، سلطان به او داشت و یکی از ارکان دولتش شد و به وسیلة او، اموالش زیاد گشت و تمام سخنرانی ها و شئون مملکت به عهده احمد بود و هرگز در امورات مملکتی با رأی او مخالفت نمی کرد؛ مگر اینکه گرفتاری سخت دامنگیر شود. به نظر او و مشارکت او، چاه مسجد شجره، که وزیر سلطان عثمانی ساخته بود، تعمیر شد.
با نظر او حاکم مدینه منوره از سادات حسنی منصوب گشت؛ با وجود آنکه سلطان از برخی از سادات بادیة مدینه خوف داشت.
او بدون خونریزی، ینبع را که شورش شده بود، فتح کرد. سپس خیبر را با مشارکت امیر مدینه و ینبع به تصرف خود درآورد.
او سید قومش و بزرگ طایفه اش در عصر خود بود. تمام دستورات و احکام به او ختم می شد و همة مسائل امرا و خانواده ها در تصمیم او بود.
او در این خانواده، برترین بود و در اطراف مدینه شریفه، زمین های تازه ای را برای ایجاد نخلستان آماده کرد و نخلستان بزرگی پدید آورد. در منطقة عصبه، غرب مسجد قبا، چاهی حفر کرد که از آن اهالی منطقه سیراب می شدند. او همچنین برکة خشکی را در نزدیک کوه احد، که متعلق به بنی حسین بود، خریداری کرد و آنجا را با آب های مدینه پر کرد تا محل شرب اهالی شود؛ چنان که خبرش به ما رسیده. در گذشته آب آن چهارده قسمت می شد و در هر هفته بین خانواده ها می گشت؛ اما او با کندن چاه بزرگ تر آن را به شانزده قسمت تقسیم نمود. ما (ضامن بن شدقم) در آن وقت به سن تکلیف نرسیده بودیم و تنها از وقایع آن شنیدیم.
او منصب نقابت را به دو منصب تقسیم نمود که تا آن موقع سابقه نداشت و برای هر یک نائبی قرار داد که در امور نقابت مشارکت کنند. یک قسمتْ خانة اموال مردگان و لقطه و زمین های موات برای فروش قرار داد که مصرفش برای دولت حسینی باشد؛ مادامی که مالک آن ثابت نشود (مجهول المالک)
فرزندش محمد، برایم روایت کرد که پدرم ۲۵ سال نقیب سادات مدینه بود و در این شهر وفات یافت و نزدیک بقعة ائمه: در بقیع به خاک سپرده شد و این در نیمة ربیع الثانی سال ۹۴۸قمری، اتفاق افتاده است. بعد از وفات احمد، نقابت به پستی گرایید و لباس حزن و گریه را بر تن کرد و ساختمان مستحکمی که بنیان گذاشته شد، به خرابی رفت و فرزندش محمد به نقابت رسید (علی بن حسن شدقم، ۱۳۸۰ ق، ص۱۰۱ و ۱۰۴؛ وابن شدقم، ۱۳۸۱ش، ص۱۹۹)
- سیداحمد بن محمد بن یونس حسینی مدنی دجانی مشهور به قشاشی
شغل اصلی او قشاشی (صیقلی = تیز کردن) بود. جدش از بیت المقدس بود و ساکن مدینه شد. با پدرش در سال ۱۰۱۱ به یمن رفت و از اکثر علمای آنجا بهره برد. سپس به مکه آمد و مدتی در آنجا ماند و از بزرگان آنجا دانش آموخت. او سپس به مدینه رفت و حلقه درس تشکیل داد و بیش از صد نفر در حلقه درس او مشارکت داشتند. وی دارای پنجاه تألیف بود. او در سال ۱۰۷۱ قمری وفات یافت و در شرق گنبد حلمیه سعدیه در بقیع دفن شد (یوسف البان، ۱۴۴۰ق، ج۲، ص۱۵۱۳)
- سیدصبغة الله بن روح الله بن جمال الله حسینی کاظمی بروجی
او اصالتاً از اصفهان، و از عرفا بود. جدش از اصفهان به هند رفت و در بروج گجرات ساکن شد و شیخ صبغة الله در آنجا به دنیا آمد. دانش را در همان جا از بزرگان آموخت و سپس به بیجاپور مهاجرت کرد و پس از اقامت در مدینه به احمد نگر هند بازگشت و پنج سال در بیچابور اقامت گزید و منشا خیر و برکت دانش پژوهان آنجا شد. ابراهیم عادل شاه، صاحب بیجاپور، اسباب سفر حج او را با کشتی فراهم ساخت. او با دوستان و مریدان خود به حج مشرف شد و در سال ۱۰۰۵ به مکه و از آنجا به مدینه رهسپار شد و در کنار اُحد به تدریس پرداخت. سرانجام سال ۱۰۳۷ قمری در مدینه وفات یافت و در بقیع به خاک سپرده شد. از او تألیفاتی به یادگار مانده است (حسنی، ۱۳۸۲ق، ج۵، ص۱۷۹)
قرن دوازدهم
- سیدمحمد بن سیدحسین علوی مدنی شافعی
او از بزرگان سادات مدینه، و سیدی شریف و فاضل بود که در حدود سال ۱۱۴۹ قمری در مدینه به دنیا آمد. حفظ قرآن و دیگر کتب متداول آن عصر را در همین شهر آموخت و از بزرگان عصر خویش شد. سپس به مرحله ای رسید که در مسجد نبوی به تدریس پرداخت. وی کتابی در مناقب خلفای اربعه و حضرت فاطمه و عائشه تألیف کرد. او عاقبت در ۱۱ ذی الحجه سال ۱۱۸۶ وفات یافت و در بقیع دفن شد. (مرادی، ۱۳۰۱ ق، ج۴، ص۴۳)
- سیدجعفر بن سیدحسن بن عبدالکریم بن سیدمحمد بن عبدالرسول برزنجی مدنی شافعی موسوی
وی از احفاد اسماعیل فرزند امام موسی، و سیدی فاضل، و عالمی پرهیزکار و مفتی سادات شافعی در مدینه بود. همچنین امام و خطیب مدرسه کنار مسجد نبوی شریف بود. او تألیفات زیادی در فقه و تاریخ و شعر داشت. از او با عنوان شافعی صغیر یاد شده است. سرانجام سوم شعبان سال ۱۱۷۷ قمری در مدینه وفات کرد و در بقیع دفن شد (بغدادی، ۱۳۸۴ق، ج۱، ص۱۷۶؛ حضراوی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۴۷)
قرن سیزدهم
- سیدزین باعبود العلوی مدنی
او از بزرگان و دانشمندان مدینه منوره بود که سال ۱۲۷۴قمری در بئر عباس در اطراف مدینه وفات یافت و در بقیع به خاک سپرده شد (حضراوی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۴۳۵)
- سیدصالح بن حسین بن محمد بن علوی بن عبدالله بن محمد بن عبدالله بن محمد بن سالم بن احمد بن عبدالرحمان بن علی بن محمد علوی ملقب به جمل اللیل مکی
وی از فقهای شافعی مدینه و از دانشمندان بنام این شهر، و خطیب مسجدالحرام بود. او موظف به خواندن نماز استسقا و کسوف در مکه بود؛ چراکه بسیار رقیق القلب و دل نازک و صریح البکا بود و تا به منبر می نشست و شروع به خواندن خطبه می کرد، همه را به گریه وامی داشت. او به سال ۱۱۷۰ در مکه به دنیا آمد و در همان جا به دانش پژوهی پرداخت و در شوال سال ۱۲۶۹ در سن ۹۹ سالگی وفات یافت و در بقیع دفن شد. از او یک فرزند به نام سیدحسین مشهور به جمل اللیل به جا مانده است (حضراوی، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۲۱۰).
قرن چهاردهم
- سیدمحمدتقی طالقانی
سیدمحمدتقی آل احمد طالقانی، سال ۱۲۸۰شمسی در خانواده ای روحانی در محله نصرالدین تهران چشم به جهان گشود. وی فرزند ارشد سیداحمد حسینی طالقانی، روحانی محبوب و خوشنام پایتخت، امام جماعت مساجد پاچنار و لباسچی و برادر جلال آل احمد نویسنده مشهور است. مادرش امینه بیگم اسلامبول چی، خواهرزاده آقابزرگ تهرانی، صاحب کتاب الذریعه بود (تهرانی، ۱۴۰۳ ق، ج۸، ص۲۹۰) وی پس از سالیانی بهره گیری از اساتید حوزه های علمیه قم و نجف، بر اساس مأموریت آیت الله بروجردی، به مدینه رهسپار شد (شمس آل احمد، ۱۳۶۹ش، ص۱۶۱)
آیت الله بروجردی به چند تن با راهبری سیدمحمدتقی آل احمد، مأموریت داد تا فردی را از میان خود برای نمایندگی میان شیعیان نخاوله مدینه برگزینند. آل احمد با علم به احتمال شهادت در این راه، خود، این مأموریت را پذیرفت (هدایتی، ۱۳۴۳ش، ص۲۱۰) و حدود سال ۱۳۳۰شمسی وارد شهر مدینه شد. برادر او، شمس آل احمد، وی را نماینده آیات عظام اصفهانی و بروجردی در مدینه دانسته است به پشتوانه همین سخن، یکی از تاریخ پژوهان نیز چنین گفته است (جعفریان، ۱۳۸۷ش، ج۱۷، ص۳۶۱) با توجه به درگذشت آیت الله اصفهانی در سال ۱۳۶۵قمری/۱۳۲۵شمسی این سخن صحیح نمی نماید.
در منابع، آگاهی هایی اندک از تلاش های آل احمد در دو سال اقامتش در مدینه آمده است. به گفته شمس، به رغم آنکه وهابیان بازسازی قبور را بدعت می شمرند، وی در این دوره با حمایت های آیت الله بروجردی و تشویق بازاریان تهران کوشید تا قبرستان بقیع را بازسازی کند؛ ولی توفیقی نیافت. جلال آل احمد نیز در کتاب خسی در میقات، از اشتیاق برادرش و تلاش فراوان و خون دل خوردن وی برای سنگچین کردن پیرامون قبور چهار امام مدفون در بقیع، سخن گفته است (جلال آل احمد، ۱۳۴۵ش، ص۴۲)
نامه کاردار وقت ایران در جده به پدر سیدمحمدتقی، گویای بخشی از ویژگی های اخلاقی اوست. وی آل احمد را به صفاتی مانند حسن خلق، علو طبع، متانت، وقار و دستگیری از نیازمندان و ناتوانان ستوده و همین را مایه موفقیت او شمرده است (شمس آل احمد، ۱۳۴۵ش، ۱۱۶)
سیدمحمدتقی به سال ۱۳۳۲شمسی در مدینه درگذشت . شمس آل احمد به پشتوانه گفته های همسر و فرزند محمد تقی، بر این باور است که وی مسموم شده و در هفتم اردیبهشت آن سال به شهادت رسیده است. سیدمحمدتقی در قبرستان بقیع، در فاصله سه متری قبور ائمه بقیع، به خاک سپرده شد (هدایتی، ۱۳۴۳ق، ص؛ ۲۱۰شمس آل احمد، ۱۳۶۹ ش، ص۱۰۸)
- سیداحمد خسروشاهی
شیخ آقابزرگ تهرانی نوشته است او از عالمان جلیل القدر است که در سال ۱۳۲۶ قمری درگذشت و در بقیع دفن گردید (تهرانی، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۴۸۳؛ محسن امین، ۱۴۰۳ ق، ج۳، ص۲۲۱)
- سیدجان محمد بلکرامی، پسرعموی سیدعبدالجلیل علامه واسطی علوی
سیدجان محمد در سال ۱۰۸۳ قمری به دنیا آمد. پدرش، سیدمعین الدین، صاحب عدالتخانه در شهر ملتان بود. وی در همان شهر از پدر و دیگران علم آموخت. علاوه بر حفظ قرآن، فارسی به فصاحت تمام سخن می گفت. او به شوق حج، ابتدا به بغدادو سامرا و نجف و کربلا و طوس عازم، و سپس راهی مکه مکرمه شد. پس از مناسک حج به مدینه منوره مشرف شد و به زیارت قبر رسول الله نایل آمد و از حضرتش خواست که در همین شهر وفات یابد. لذا مصحف های مسجد نبوی را تعمیر می کرد. سرانجام در سال ۱۱۴۹ در مدینه وفات یافت و در بقیع به خاک سپرده شد. سیدآزاد شاعر در وصف و مدح او سروده ای دارد (فقیه بحرالعلوم، ۱۳۹۴ش، ص۲۰۲)
- سیدنعمت الله احمد زینی دحلان بن احمد بن عثمان بن حسنی قادری جیلی عراقی
وی از مفتیان شافعی مکه، و از علمای فاضل است. مادرش دخترعموی مفتی مکه، عبدالملک قلعی مشهور، بود. سیدنعمت الله ۱۷ رجب سال ۱۲۳۱ در مکه به دنیا آمد. در این شهر به حفظ قرآنو دیگر دانش آن عصر همت گماشت و به مراتب عالیه رسید. پس از مرگ سیدمحمد حشی در سال ۱۲۸۱ قمری، عهده دار منصب افتا، و بعد از آن شیخ الاسلام مسجدالحرام در سال ۱۲۸۴ شد. در ۲۵ ذی الحجه ۱۳۰۳ قمری جهت زیارت قبر رسول الله عازم مدینه شد، اما در روز یکشنبه ۴ صفر سال ۱۳۰۴ وفات یافت و در بقیع دفن شد (بکری صدیقی، ۲۰۰۹م، ج۱، ص۱۹۸).
- سیدبدرالدین حسن بن علی النقیب بن حسن بن علی بن شدقم بن ضامن بن محمد بن عرمة بن نکیتة بن توبة الحسینی و همسرش
وی از شرفای مدینه، و سیدی جلیل القدر، عظیم الشأن و بسیار بزرگوار بود. کمونه از او با عنوان بدرالدین حسن نقیب یاد می کند؛ اما در سلسله نسبت شریف او اشتباه کرده است (کمونه، ۱۴۱۱ ق، ج۲، ص۱۲۴)
سیدبدرالدین نقابت سادات مدینه را پس از پدر بزرگوارش، سیدعلی نقیب حسینی، عهده دار شد. پدر مؤلف کتاب زهرة المقول فی نسب ثانی فرعی الرسول است (حسن بن علی شدقم، ص۹۸)
علی بن حسن، فرزند سیدحسن نقیب، دربارة پدرش بدرالدین چنین می نویسد:
او در روش مانند پدر بزرگوارش بود و همانند او رفتار می کرد. سرپرست سادات مدینه و دارای فصاحت، بلاغت و وجاهت، و اهل تألیف و شعر و درس و تصنیف بود. او به امور ضعفا و بیچارگان رسیدگی [می کرد] و بزرگان را محترم می شمرد. روز و شب در هنگام نهار و شام، سفره اش برای نیازمندان پهن بود.
او پس از پدرش نقابت سادات مدینه را به عهده گرفت، اما به این عنوان مشهور نیست؛ زیرا پس از مدتی خود را از این منصب عزل نمود و به همین خاطر او را به جدش امام حسن(ع) تشبیه می کنند؛ زیرا پس از عهده دار شدن خلافت، خود را از این منصب عزل نمود.
در سال ۹۶۲قمری از مدینه منوره به هند نزد دایی ام، سلطان حسین نظام شاه، رفت و سپس از آنجا عازم ایران شد و امام هشتم(ع) را زیارت کرد و به سال ۹۶۴قمری، دیدار از سلطان بزرگ، شاه طهماسب صفوی حسینی موسوی موفق شد.
سپس مجدداً به هند برگشت و با مادرم ازدواج کرد. در مدت اقامتش در آنجا مورد احترام و اعزاز بود و از سوی پادشاه روستاهای بزرگ به او هبه شد و اموال زیادی کسب نمود. هنگامی که پدرم نزد سلطان می رفت، او از تختش به زیر می آمد و با احترام تمام، او را کنارش می نشاند و دیگر از امور دولت و دیوان سخن نمی گفت و توجه او به ایشان بود.
زمانی که سلطان حسین نظام شاه وفات یافت، با فرزندان و مادرانشان به وطنش، مدینه، به سال ۹۷۶قمری، بازگشت و پس از اقامت کوتاهی در مدینه، مجدداً به سال ۹۹۲قمری، به هند بازگشت و درروز چهارشنبه، دهم صفر سال ۹۹۸ قمری، در خیبو از اطراف دکن وفات یافت و در همان جا دفن شد. سپس طبق وصیتش جسدش را به مدینه منتقل کردند و در کنار مادرم به خاک سپردند. او هنگام وفات ۵۷ سال داشت.
مادرم، با وجود آنکه سنش کم بود و از خانوادة پادشاهان و سلاطین با اقتدار هند بود، همچون سالکان و عابدان و اولیا و صلحا، دائم به ذکر و دعا و نماز و روزه بود. متأسفانه او پس از شش یا هفت روز از به دنیا آمدن برادرم حسین، از دنیا رفت و در آرامگاه ائمه اربعه بقیع سلام الله علیهم اجمعین دفن شد (علی بن حسن شدقم، ۱۳۸۰ق، ص۹۹-۱۰۰؛ کمونه، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۱۲۵)
وی پس از مدتی اقامت در دکن، از شغل دربار عذرخواهی کرد و به بهانه سفر حج و زیارت قبر پیامبر خدا(ص) و اقوام، با زن و فرزندان و مادربزرگ همسرش، بی بی آمنه در سال ۹۷۶قمری، وارد مدینه منوره شد و بر اشراف سادات و علما و دانشمندان آنجا، و حتی عموم مردم احسان و مساعدت کرد. وی املاک زیادی را خریداری کرد و سپس به عمران آنها پرداخت و بخشی از آن را وقف نمود و برخی را به فرزندان و نوادگان خود اختصاص داد. (ضامن بن شدقم، ۱۳۷۸ش، ج۳، ص۲۱۵)
- سیدحسن بن اسماعیل بن عبدالغفور سبزواری
وی در سال ۱۲۵۵قمری در سبزوار متولد شد و برای تکمیل تحصیلات به نجف رفت و در درس شیخ انصاری و سیدحسین کوه کمری معروف به الترک، شرکت کرد و به مقامات عالی دست یافت. او را از عالمان و فقیهان بزرگ، زاهد و از عرفای بزرگ شیعه شناسانده اند. سید در سال ۱۳۳۲قمری عازم سفر مکه شد؛ اما در مسیر مدینه منوره گرفتار دزدان گردید و در همان سال به شهادت رسید. جسدش را به مدینه بردند و در بقیع به خاک سپردند (محسن امین، ۱۴۰۳ ق، ج۵، ص۳۷۲)
- سیدحسین بهبهانی
سیدحسین در سال ۱۳۰۰قمری به حج رفت. در بازگشت از حج و در حال عزیمت به مدینه، به قصد زیارت قبر پیامبر(ص) در جایی به نام بئر درویش چادر زد و شب را به روز آورد. شب هنگام چون از خیمه بیرون رفت، یکی از اعراب که دشمنی سختی با شیعیان داشت، با کوبیدن عمودی بر سرش او را به قتل رساند. در گزارش صاحب اعیان الشیعه، تنها به بیرون رفتن شبانه بهبهانی برای قضای حاجت و کشته شدنش به دست یکی از دزدان عرب، بدون اشاره به تمایلات ضد شیعی قاتل، اشاره شده است. در گزارشی دیگر، کشته شدن بهبهانی در زمان نشستن و استراحت او دانسته شده است. پیکر بهبهانی به مدینه منتقل، و در جوار امامان بقیع دفن شد. سیدحسین بهبهانی آثاری در فقه و اصول و تفسیر نگاشت. این آثار بعدها در سال ۱۳۴۴قمری و در هجوم یکی از امیران دولت عثمانی به خانه فرزندش سیدکاظم (م.۱۳۴۵ق.) در آتش سوخت و از میان رفت (امینی، ۱۳۹۳ق، ص۳۳۱-۳۳۲؛ محسن امین، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۴۱۳)
- سیدشرف بن عبدالله موسوی
وی از سادات جلیل القدر موسوی و ادیبی ماهر بود که سال ۱۳۱۲ قمری، در روستای «تویثیر» در «احسا» به دنیا آمد و در همان محل به تحصیل پرداخت و به مدارج عالی علمی و معنوی رسید. اغلب او را به عنوان یک واعظ و خطیب شیعه یاد می کنند. او در دهستان القاره در احسا درگذشت. پیکر او را به مدینه آوردند و در سال ۱۴۰۹ قمری در بقیع به خاک سپردند (امین، ۱۴۱۰ ق، ج۶، ص۱۷۹؛ پورامینی، ۱۳۹۲ش، ص۲۴۲)
- سیدعبدالهادی بن احمد صقلی حسینی
صقلی مکنا به ابوتقی، از اهالی فاس، و قاضی آنجا بود. وی سال ۱۳۱۱قمری به سفر حج مشرف شد. پس از برگشت از مکه، در مدینه بیمار شد و وفات یافت و در بقیع دفن شد. او تألیفاتی در مذهب مالکیه دارد؛ از جمله کتاب های او درباره مشاهیر مالکی شمال آفریقاست (زرکلی، ۱۹۸۹ م، ج۴، ص۱۷۲).
- سیدمحمدرضا بهبهانی حائری
سیدمحمدرضا از روحانیون مشهور در تهران، و از خاندان بهبهانی ها بود. او مدتی در قم و نجف تحصیل علم کرد و پس از طی مدارج علمی، از روحانیون معتمد و موثق تهران شد. وی در سال ۱۳۹۱ عازم سفر حج شد؛ اما در شهر مدینه درگذشتو در بقیع به خاک سپرده شد (رازی، ۱۳۵۲ش، ج۷، ص۹۹)
نتیجه گیری
بَقیع یا بقیعُ الغَرْقَد، کهن ترین قبرستان مسلمانان، و محل دفن چهار تن از امامان شیعه و دیگر وابستگان پیامبر خدا است. بقیع پیش از اسلام، زمینی بزرگ و بوستانی در حوالی شهر یثرب حجاز بود. دفن اموات مسلمانان در این زمین از آغاز سده نخست هجری رواج یافته است و بزرگان و شخصیت های مهم اسلامی در آن خاکسپاری شده اند. در قرن اول و دوم اسلامی، بیشتر مدفونان در آن از صحابه پیامبر خدا و نیز فرزندان و نوادگان ائمه: هستند. این روند در قرن سوم و چهارم نیز ادامه داشت و علویان، قرا، حفاظ و نیز بزرگان مدینه و حاکمان و امرا در آن دفن می شدند. در قرن پنجم تا قرن یازده هجری، بسیاری از شرفای حسنی و حسینی حاکم بر مدینه در این قبرستان به خاک سپرده شدند و چون مبنای ما طبق مستندات تاریخی است، لذا در این مقاله به اشخاصی اشاره شد که تصریح به دفن در بقیع شده اند؛ وگرنه بسیاری از سادات و شرفای ساکن مدینه، در این قبرستان به خاک سپرده شده اند که در منابع تاریخی به دلایلی ذکر نشده است. از قرن یازده به بعد، علاوه بر بزرگان ساکن مدینه، بسیاری از مسافران و نیز بزرگان سادات، حسب وصیت در این قبرستان به خاک سپرده شده اند. بقیع در ادوار مختلف اسلامی، مورد توجه حاکمان بود و بقعه ها و بارگاه هایی در آن ساخته شد؛ اما پس از حمله و سیطره وهابیان بر عربستان، تخریب گردید. اکنون سطح بقیع در جوار حرم نبوی با خاک یکسان است و سنگ نوشته ای در آن مشاهده نمی شود.
مراجع
- آل احمد، جلال (۱۳۶۵)، خسی در میقات، تهران، انتشارات ابر سفید.
- آل احمد، شمس (۱۳۵۵ق)، از چشم برادر، چاپ اول، انتشارات کتاب سعدی.
- ابن جوزی، عبدالرحمان بن علی (۱۴۱۱ق)، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول.
- ابن حبان، محمد (۱۹۷۳م)، الثقات، حیدرآباد، چاپخانه مجلس دائرةالمعارف العثمانیه.
- ابن حجر عسقلانی، ابوالفضل شهاب الدین احمد بن علی (۱۴۱۵ ق)، تهذیب التهذیب، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه.
- ابن حزم اندلسی، علی بن احمد (۱۴۱۸ق)، جمهرة أنساب العرب، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول.
- ابن خلکان، احمد بن محمد (۱۳۶۴ ش)، وفیات الاعیان و أنباء أبناء الزمان، تحقیق احسان عباس، قم، الشریف الرضی.
- ابن سعد، محمد بن سعد (۱۲۱۵ق)، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.
- ابن شبه النمیری، عمر (۱۴۱۰ق)، تاریخ المدینة المنورة (اخبار المدینة المنورة)، به کوشش فهیم محمد شلتوت، قم، دار الفکر.
- ابن شهرآشوب (۱۳۷۶ق)، مناقب آل ابی طالب، قم، انتشارات علامه.
- ابن صباغ (۱۴۲۲ق)، الفصول المهمة فی معرفة الائمه، تحقیق سامی الغریری، قم، دارالحدیث.
- ابن طاووس (۱۴۱۷ق)، اللهوف فی قتلی الطفوف، قم، انوارالهدی.
- ابن طقطقی، صفی الدین محمد بن تاج الدین علی (۱۴۱۵ق)، الاصیلی فی انساب الطالبیین، قم، مکتبة آیت الله مرعشی نجفی.
- ابن عساکر (۱۴۲۱ق)، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، چاپ علی شیری.
- ابن عنبه، جمال الدین احمد بن علی الحسنی (بی تا)، عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، بیروت، دارالمکتبة الاحیاء.
- ابن فندق، ابوالحسن علی بن ابوالقاسم بن زید بیهقی (۱۴۱۰ق)، لباب الانساب والألقاب والأعقاب، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی.
- ابن قتیبه (۱۳۹۰ق)، المعارف، چاپ محمداسماعیل عبدالله صاوی، بیروت.
- ابن قتیبة الدینوری، ابومحمد عبداللّه بن مسلم (۱۴۰۷ق)، الإمامة والسیاسة (معروف به تاریخ الخلفاء)، قم، شریف رضی.
- ابن قولویه قمی، جعفر بن محمد بن جعفر، کامل الزیارات، به کوشش محمدجواد قیومی، قم، نشر الفقاهه.
- ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء (۱۴۰۷ق)، البدایة و النهایة، بیروت، دارالکتب العلمیه.
- ابن اثیر (۱۳۸۵ش)، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر.
- ابوسعید موسوی، سیدحسین (۲۰۰۴م)، المشجر الوافی، قم، موسسه عاشوری.
- اربلی، علی بن عیسی (۱۳۸۱ق)، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، بنی هاشمی، تبریز، چاپ اول.
- اشعری، سعد بن عبدالله (۱۳۶۰ش)، المقالات والفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
- اصفهانی، ابوالفرج (۱۳۸۵ق)، مقاتل الطالبیین، تحقیق کاظم المظفر، نجف اشرف، المکتبة الحیدریة.
- اصفهانی، ابوالفرج (۱۴۱۵ق)، الاغانی، تصحیح عبدالله علی مهنا و سمیر جابر، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
- امین، سیدحسین (۱۴۱۰ ق)، مستدرکات اعیان الشیعه، دارصادر.
- امین، سیدمحسن (۱۴۰۳ق)، اعیان الشیعه، به کوشش سید حسن الامین، بیروت، دارالتعارف.
- بخاری، اسماعیل بن ابراهیم الجعفی (۱۹۳۱م)، تاریخ الکبیر، بیروت، دارالفکر.
- بخاری، محمد بن اسماعیل (۱۴۲۲ ق)، صحیح البخاری، تحقیق محمد زهیر بن ناصر، بیروت، دار طوق النجاة.
- بخاری، ابونصر (۱۳۷۶ش)، سر السلسلة العلویه، قم، انتشارات شریف الرضی.
- برقی، احمد بن خالد (۱۴۱۹ق)، رجال البرقی، به کوشش جواد قیومی، قم، موسسه نشر الاسلامی.
- بغدادی، اسماعیل (۱۳۸۴ق)، ایضاح المکنون فی الذیل علی الکشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، بیروت، دارإحیاء التراث العربی بیروت.
- بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (۱۹۵۹ م)، انساب الأشراف، تحقیق محمد حمیداللّه، نجف، دارالمعارف.
- بیهقی، ابوالحسن علی بن زید (۱۴۱۰ق)، لباب الأنساب و الألقاب و الأعقاب، به کوشش سیدمهدی رجائی، قم، مکتبه آیت الله مرعشی نجفی.
- پورامینی، محمدامین (۱۳۹۲ ش)، بقیع الغرقد، تهران، مشعر.
- تهرانی، آقابزرگ (۱۴۰۳ق)، الذریعة الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء.
- جعفریان، رسول (۱۳۷۸ش)، آثار اسلامی مکه و مدینه، تهران مشعر.
- جعفریان، رسول (۱۳۸۷ش)، مقالات تاریخی، قم، دلیل ما.
- حسنی، احمد بن ابراهیم، المصابیح، صنعا، چاپ عبداللّه حوثی.
- حسنی، عبدالحی بن فخرالدین (۱۳۸۲ق)، نزهة الخواطر و بهجه المسامع والنواظر، دکن، حیدرآباد، مطبعه دائرةالمعارف عثمانی.
- حضراوی، أحمد بن محمد (۱۴۰۴ق)، نزهة الفکر فیما مضی من الحوادث والعبر فی تراجم رجال القرن الثانی عشر والثالث عشر، وزارة الثقافة فی الجمهوریة العربیة السوریه.
- حلی، نجم الدین ابوالقاسم جعفر بن حسن (۱۴۱۷ق)، المعتبرالمعتبر فی شرح المختصر.
- خامه یار، احمد (۱۳۹۰)، زیارتگاه های اهل بیت و اصحاب ائمه: در سوریه، فصلنامه وقف میراث جاویدان، شماره ۷۶.
- خطیب بغدادی، احمد بن علی (۱۹۳۱ م)، تاریخ بغداد، بیروت، مطبعه السعادة.
- خویی، سیدابوالقاسم (۱۴۳۱ ق)، معجم رجال الحدیث، دارالعلم، بیروت.
- ذهبی، محمد بن احمد بن عثمان (۱۴۱۰ق)، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دار الکتب العربی.
- رازی، ابوحاتم (۲۰۰۳م)، اعلام النبوه (الرد علی الملحدابی بکر الرازی)، بیروت، دارالساقی.
- رازی، محمدشریف (۱۳۵۲ش)، گنجینه دانشمندان، قم، کتابفروشی اسلامیه.
- راوندی، قطب الدین، سعید بن هبةالله (۱۴۰۹ق)، الخرائج و الجرائح، مؤسسه امام مهدی(ع)، قم، چاپ اول.
- رجایی موسوی، سیدمهدی (۱۴۰۹ق)، الکواکب المشرقه، کتابخانه آیت اللّه مرعشی. سید الشهدا.
- رضوی اردکانی، ابوفاضل (۱۳۶۸ش)، ماهیت قیام مختار، قم مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
- رفعت پاشا، ابراهیم (۱۳۷۷ش)، مرآة الحرمین (الرحلات الحجازیة والحج و مشاعرة الدینیة محلاه بمئاة الصور الشمسیة)، ترجمه هادی انصاری.
- ری شهری (۱۳۸۶ش)، دانشنامه امیر المومنین، قم، انتشارات دارالحدیث.
- زبیدی (۱۴۰۹ق)، تاج العروس من جواهر القاموس، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، دارالهدایه.
- زرباطی، حسین حسینی (۱۳۸۹ش)، بقیعه الحائرفی احوال اولادالامام الباقر، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی.
- زرکلی، خیرالدین (۱۹۸۹م)، الاعلام، قاموس تراجم الرجال، بیروت، دارالعلمیه للملایین.
- سبحانی، جعفر (۱۳۴۵ ق)، موسوعه طبقات الفقهاء، قم، موسسه امام صادق.
- سخاوی، شمس الدین محمد (۱۴۲۵ق)، العبس الحاوی لغرر ضوء السخاوی، مرکز بحوث و الدرسات المدینه المنوره.
- سخاوی، شمس الدین محمد (۲۰۰۷م)، التحفه اللطیفه فی تاریخ المدینه المنوره، مدینه، مرکز بحوث و الدرسات المدینه المنوره.
- سمهودی (۱۴۲۱ق)، وفاءالوفا باخبار دارالمصطفی، بیروت، دارالبیضاء.
- شهرستانی، محمد بن عبدالکریم (۱۴۱۵ق)، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، چاپ چهارم.
- صدوق، محمد بن علی ابن بابویه (۱۳۷۶ش)، الامالی (الامالی شیخ صدوق)، مترجم محمدباقر کمره ای، تهران، کتابچی.
- صفدی، خلیل بن ابیک (۱۴۲۵ق)، الوافی بالوفیات، بیروت، دار الفکر.
- ضامن بن شدقم (۱۳۷۸ ش)، تحفة الأزهار و زلال الأنهار فی نسب ابناء الأئمة الأطهار، تحقیق کامل سلمان الجبوری، تهران، دفتر نشر میراث مکتوب.
- طبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد (۱۴۰۵ق)، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی عبدالمجید السلفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- طبری، محمد بن جریربن یزید (۱۴۳۶ ق)، تاریخ الطبری، بیروت، دارالتراث.
- طوسی، محمد بن حسن (۱۴۱۵ ق)، رجال الطوسی، به کوشش جواد قیومی، قم، موسسه النشر الاسلامی.
- عبدالغنی (۱۳۴۰ق)، تاریخ امراء المدینه المنوره، قم، موسسه عاشورا.
- عبیدلی، محمد بن ابی جعفر (۱۴۱۳ق)، تهذیب الانساب و نهایة الأعقاب، تعلیق عبداللّه الشرف حسین بن محمد المعروف ابن طباطبا، تحقیق سیدمحمدکاظم محمودی، قم، کتابخانه آیت اللّه مرعشی.
- عمری، ابوالحسن علی بن محمد بن علی (۱۴۲۲ق)، المجدی فی انساب الطالبیّین، تحقیق عارف احمد عبدالغنی و عبداللّه حسین السادة، بیروت، دارالکتب للطباعة و النشر و التوزیع.
- فخر رازی (۱۳۷۷ش)، الشجرة المبارکة فی انساب الطالبیّة، قم، کتابخانه آیت اللّه مرعشی.
- فرهادمیرزا (۱۳۶۶ش)، سفرنامه حج فرهاد میرزا معتمدالدوله، تصحیح و تحشیة غلامرضا طباطبایی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، چاپ اول.
- فقیه بحرالعلوم، محمدمهدی (۱۳۹۴ش)، تاریخ نقبای مکه و مدینه، تهران، مشعر.
- فقیه بحرالعلوم، محمدمهدی (۱۳۹۵ش)، علی عریضی فرزند امام صادق، علوی بن حامد محمد بن شهاب الدین، تهران، مشعر.
- قاضی نعمان مغربی (۱۴۱۶ق)، شرح الاخیار فی فضائل الائمه الاطهار، قم، موسسه النشر الاسلامی.
- قمی، محمد بن حسن (۱۳۶۱ش)، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی بن حسن عبدالملک قمی، تحقیق سیدجلال الدین تهرانی، تهران، توس.
- قمی، محمد بن حسن بن مجد (۱۳۹۱ش)، تاریخ قم، کنگره ملی حضرت معصومه، قم، انتشارات کریمه.
- کشی (۱۴۳۹ ق)، إختیار معرفة الرجال، بیروت، مؤسسه آل البیت.
- کمونه حسینی، سیدعبدالرزاق (۱۴۱۱ق)، مشاهد العترة الطاهرة، چاپ نجف.
- کمونه، سیدعبدالرزاق حسینی (۱۳۸۸ق)، موارد الاتحاف فی نقباء الاشراف، نجف، مطبعة الاداب فی النجف الاشرف.
- کیاء گیلانی، احمد بن محمد بن عبدالرحمان (۱۴۰۹ق)، سراج الأنساب، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی.
- مامقانی، عبدالله (۱۳۷۱)، تنقیح المقال فی علم الرجال، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث.
- محلی، حمید بن احمد (۱۴۲۳ق)، الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمة الزیدیه، به کوشش مرتضی بن زید محطوری، صنعا، مکتبة بدر.
- مدرسی (۱۳۵۹ش)، ریحانة الادب، تهران، امیر کبیر.
- مرادی حسینی، محمد خلیل بن علی بن محمد بن محمد (۱۳۰۱ق)، سلک الدرر فی اعیان القرن الثانی عشر، المطبعة المیریة العامرة ببولاق، دار البشائر الإسلامیة، دارابن حزم.
- مروزی، ابوطالب اسماعیل بن الحسین بن محمد (۱۴۰۹ق)، الفخری فی انساب الطالبیّین، قم، کتابخانه آیت اللّه مرعشی.
- مزی، یوسف بن عبدالرحمن (۱۹۸۵م)، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسه الرساله.
- مستوفی قزوینی، حمدالله (۱۳۸۱ش)، نزهة القلوب، به کوشش محمد دبیر سیاقی، قزوین، حدیث امروز.
- مسعودی (۱۴۰۹ق)، مروج الذهب و معادن الجوهر، به کوشش یوسف اسعد داغر، قم، دارالهجره.
- مصعب بن عبداللّه (۱۹۵۳م)، کتاب نسب قریش، قاهره، چاپ لوی پرووانسال.
- مفید، شیخ محمد بن محمد (۱۴۱۳ق)، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول.
- مقدم، عبدالرزاق موسوی (۱۴۲۶ ق)، مقتل الحسین، بیروت، مؤسسة الخرسان.
- نباطی بیاضی، علی بن یونس (۱۳۸۴ق)، الصراط المستقیم إلی مستحقّی التقدیم، نجف، المکتبه المرتضویّه.
- نجاشی، رجال النجاشی (۱۴۱۸ق)، به کوشش شبیری زنجانی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی.
- نجمی، محمدصادق (۱۳۸۰ش)، تاریخ حرم ائمه بقیع و آثار دیگر در مدینه منوره، تهران، مشعر.
- نعمانی، ابوعبدالله بن محمد بن ابراهیم (۱۴۲۲ق)، الغیبة، به کوشش فارس حسون، قم، انوارالهدی.
- نمازی، علامه شیخ علی (۱۳۷۸ش)، مستدرک علم رجال الحدیث، قم.
- نوبختی (۱۳۸۸ش)، فرق الشیعه، تهران، امیرکبیر.
- یعقوبی، اسماعیل (۱۳۷۳ق)، آشنایی با مشاهیر طالقان، انتشارات محسنی.
- یوسف البان سرکیسی الدمشقی (۱۴۴۰ق)، معجم المطبوعات العربیه والمغربیه، قم، مکتبة آیت الله مرعشی.
پی نوشت ها:
[۱] «روحاء»، جایگاه انبساط و راحتی، و «زوارء»، محل توجه و زیارت را گویند. روحاء بخش میانی بقیع و محلی است که قبر عثمان بن مظعون و ابراهیم فرزند پیامبر خدا (ص) در آن قرار گرفته و این تسمیه و تفأل از پیامبر خدا(ص) بوده که به هنگام دفن عثمان بن مظعون فرمود: «هذه الروحاء» (ابن شبه، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۱۰۰).
[۲] روایت های تاریخی نشان می دهد، جنةالبقیع تنها برای دفن مردگان به کار گرفته نشده، بلکه افرادی، به ویژه از مهاجرین، در آن خانه ساختند و این خانه ها، بعدها به آرامگاه خانوادگی یا محل دفن شخصیت های مهم تبدیل شد. گفته شده است پیامبر این زمین ها را برای خانه سازی تقطیع کرد و در اختیار مهاجران قرار داد (سمهودی، ۱۴۲۱ق، ج۳، ص۸۳).
[۳] وفات فاطمة بنت اسد، در سال چهارم، و بنا به قولی در سال ششم هجرت واقع شده است.
[۴] عبدالرحمان بن محمد بن اشعث کندی، از خانواده های اشرافی حضرموت است که به دلیل شورش علیه حجاج (که در بین سال های ۸۰۸۳ قمری/ ۶۹۹-۷۰۲میلادی) به وقوع پیوست)، مشهور شد. او نوة اشعث معروف بود. محمد بن اشعث، به اندازة پدر، معروف نبود، ولی در حوادث عصر خویش نقش مهمی را ایفا کرد. مادر عبدالرحمان، ام عمرو، دختر سعید بن قیس همدانی، بود. منابع می نویسند عبدالرحمان بود که محل پنهان شدن مسلم بن عقیل را برای عبیداللّه بن زیاد فاش ساخت (۶۰ق/ ۶۸۰م)؛ هرچند این افشا فقط در نتیجة یک اقدام ناشیانه صورت گرفت. در سال ۶۷ قمری / ۶۸۶ میلادی، او همراه مصعب بر ضد مختار جنگید. احتمال دارد که وی به تلافی قتل پدرش، مصعب را تشویق به کشتن اسیران از یاران مختار نموده باشد یا خودش اقدام به این کار کرده باشد. رابطة بین حجاج و ابن اشعث ابتدا دوستانه بود و محمد، پسر حجاج، با دختر ابن اشعث ازدواج کرد. اما این روابط به زودی به سردی گرایید. و سپس بر علیه حجاج شورش کرد وبر اساس گزارش مسعودی، او عنوان نصیرالمؤمنین (یعنی کمک کننده به مؤمنان) را به خودش داده بود (مسعودی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۶۲۶) او همچنین ادعا می کرد که قحطان است (شخصی که یمنی ها انتظار آمدنش را داشتند تا باعث تلسط دوبارة آنها گردد). حجاج، او را جهت دفع شورش کابلی ها ارسال کرده بود، اما او دست به نافرمانی زد و کم کم برضد حجاج شورید و با سپاهیان خود به قصد عراق از کابل خارج شد و ابتدا در شوش با سپاه حجاج جنگید و پس از شکست او به بصره رفت و سپس حجاج با سپاهی که خلیفه اموی به او داده بود، ابن اشعث را کشت و به شورش او پایان داد (رضوی اردکانی، ۱۳۶۸ش، ص۴۱۶-۴۱۸)
[۵] خطّابیّه، فرقه ای از غالیان زمان امام صادق (ع) به سرکردگی ابوالخطاب محمد بن ابی زینب بودند. اعضای این فرقه به حلول بدا و نوعی باطنی گرایی معتقدند. شاخه های پدید آمده از آنان را تا ۵۰ فرقه شمرده اند.
[۶] ابوحاتِم احمد بن حَمدان رازی وَرسنانی (زاده: پشاپویه ری مرگ: ۳۲۲ ق) از مبلغان نیرومند و متکلمان زبان آور و محدثان نامدار شیعه بود که توانست نقش مهمی در شیعه شدن بخش وسیعی از مردم ری، گیلان، قزوین، طالقان، آذربایجان، اصفهان و همدان (و اساساً نواحی جبال یا عراق عجم) در اوائل قرن ۴ قمری ایفا کند. (مامقانی، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۳۴۱)
[۷] علت نامگذاری ایشان به مبارکیه، انتساب آنان به مبارک، غلام اسماعیل، است. ایشان بر این باور بودند که پس از امام صادق(ع)، امامت متعلق به محمد بن اسماعیل بن صادق است؛ چراکه امامت متعلق به اسماعیل بود و چون او در زمان حیات پدرش وفات یافت، امامت در اعقاب او باقی ماند.
[۸] گزارش های خوب و بد درباره افراد را در علم رجال اصطلاحاً مدح و ذم گویند.
[۹] محمد بن مسعود بن محمد بن عیاشی سمرقندی کوفی، مکنا به ابوالنضر و معروف به «عیاشی»، فقیه بزرگوار و عالم وارسته ای است که در رشته های فقه، ادب، حدیث و تفسیر تبحر فراوان داشت. او از اعیان علما و از اکابر فقهای شیعه در عهد ثقة الاسلام کلینی، و استاد کلینی بود.
[۱۰] در روایات اسماعیلیان، زبیده به آسیه زن فرعون شبیه شده است.
[۱۱] نام قبلی شهر گرگان در استان گلستان فعلی.
[۱۲] عریض در شرق مدینه منوره واقع شده و در گذشته، از شهر مدینه بیرون بوده است؛ لیکن اکنون به شهرمدینه پیوسته و ساکنان آن را در مدینه به نام «العُریض»، و العرَیِّض (به تشدید یاء) می خوانند و همچنان دارای نخلستان های سرسبز و خرم است. امام صادق(ع) فرمود: «واقعه ای در مدینه رخ می دهد و هرکس به اندازه یک میل از مدینه دور شود، نجات خواهد یافت و پدرم به این جهت عریض را خریداری کردند». از آن تاریخ که امام باقر(ع) عریض را خریدند، خود آن جناب و فرزندانشان به آنجا آمد و شد داشتند. در حدیث آمده است: «امام صادق(ع) از کرّاث (یک نوع سبزی که خاصیت طبّی دارد) خوشش می آمد [و چون بوی بد داشت] هرگاه می خواست کرّاث بخورد از مدینه به عریض می رفت».
[۱۳] یکی از روستاهای فعلی شهر ابوتشت از استان قنا درکشور مصر.
ثبت دیدگاه