۱ . اگر اهل سنت را به اهل قرآن متوقف بر سنت نبوی برای تفسیر قرآن تعریف کنیم، شیعه را اهل قرآن غیر متوقف بر سنت نبوی خواهیم دانست، زیرا شیعه ادامه تفسیر قرآن را بواسطه ائمه اطهار (ع) (حدود دویست سال بعد از پیامبر (ص)) می داند و سپس دوران غیبت که این تفسیر با امدادهای غیبی انسان کامل تداوم می یابد .
۲ . ولایت وجه مشترک اهل سنت و اهل تشیع است، چون ولایت یکی از سنت های نبوی است و در قرآن نیز بر محبت ذی القربی تاکید شده است، ولی میزان معرفت شناسی این محبت مورد اختلاف است، اهل سنت (فقهای اهل سنت، بر عکس عرفای اهل سنت) صحبت را در سطح بسیار کمی قبول دارند، ولی شیعه، ولایت را دارای پشتوانه معرفتی بسیار عمیقی می داند، پس اختلاف سنت با تشیع بر اساس میزان معرفت شناسی ولایت است .
۳ . وحدت شیعه و سنی براساس ولایت است و در همان حال، گفت وگوی اصلی میان این دو نیز بر همین اساس است . ولایت امری وجودی است که معرفت زایی و معنازایی می کند; مثل فطرت که یک امر وجودی است که معرفت زایی می کند . همان طور که فطرت عمودی است ولایت نیز یک امر مشترک است و فقط کافی است که توجهی رخ دهد . به همین دلیل، ولایت یک امر فطری است که میان انسان های متفاوت مشترک است .
۴ . سیاست گفت وگوی تشیع، تولی است; تولی یعنی توجه به ولایت، پس تولی یک ذکر و یادآوری اضافه وجودی انسان ها به انسان کامل است . اگر کسی از باب لجاجت، عناد و تکبر، از این ذکر و یادآوری دوری کند، آنگاه بحث تبری به وجود می آید، پس از تولی تا تبری یک فرآیند است و این دو، دو قطعه جدا از هم نیست .
۵ . تبری شامل اهل سنت نمی شود، بلکه باید با آنها با تولی برخورد کرد; چرا که آنها ولایت و دوستی اهل بیت (ع) را دارند و پس باید آن را تقویت کرد و این از راه تولی، یعنی شناساندن فضایل اهل بیت به آنها میسر است . تبری از اهل سنت موجب بحران در اتحاد مسلمین خواهد بود، نه وحدت مسلمین، چون وحدت بر محور ولایت وجود داشته و خواهد داشت .
۶ . تبری از دشمنان ولایت است; دشمنانی که می خواهند فضایل ائمه اطهار (ع) بیان نشود و یا بدگویی و فحاشی به آنها را روا می دارند و پر معلوم است که اینها افرادی گردنکش و بی ایمان هستند و اگر از دین دم می زنند، دین منفعتی را منظور می دارند، نه دین واقعی و حقیقی، پس تبری از نخبگان قدرتمند و منحرف است که با سد عن سبیل الله، مردم را به دوری از ائمه اطهار (ع) مجبور می کنند، و گرنه مردم از آن جهت که مردم اند و صاحب فطرت، از ائمه اطهار (ع) دوری نمی کنند .
۷ . مردم شیعه و اهل سنت در جای جای بلاد اسلامی، با هم همزیستی برادرانه دارند، مگر آنکه نخبگان قدرت طلب، مذهب را یک ایدئولوژی برای قدرت طلبی خود قرار دهند و آنگاه جنگ های میان مذهبی و تفرقه ها و اختلافات اوج می گیرند و همین قدرت طلبان، علمای لجوج را برای اهداف خود استخدام می کنند تا علیه مسلمانان ولایتمدار بنویسند و آن قدر این اعمال را به پیش می برند که علمای متقی، چه از اهل سنت و چه اهل تشیع، از ترس آبرو، جان و ناموس لب فروبندند، تاریخ مشحون از این نکته است .
۸ . تاریخ سازی بر مدار اختلاف، یکی از شگردهای اساسی قدرتمندان نخبه داخلی و خارجی، برای ایجاد تفرقه در میان مسلمین بوده است; پرسش های تاریخی مطرح می شود و عناصر تاریخی خاصی برجسته می شود تا این اختلافات برجسته و برجسته تر شود و حتی حالت تاریخی و حافظه تاریخی به خود بگیرند و راه برخورد با این گونه تاریخ نگاری، نوشتن تاریخ به صورت یک کلیت تاریخی است، تا واقعیات به صورت تام و یک کل، شناسایی شوند .
۹ . فرآیندهای تاریخی، برجستگی های تاریخی و نتایج تاریخی، یک فرآیند سیاسی، مذهبی و اجتماعی را به خوبی بیان می کنند; پس «تاریخ مداری ولایت مدار» ، می تواند هم برای اهل سنت و هم برای اهل تشیع، روشنگر باشد و در همان حال می تواند، روشن کننده نقاط بسیار تاریک تاریخ اسلام و وحدت بخش ملل اسلامی باشد . کمتر تاریخی با این رهیافت تهیه شده است . پس بازسازی تاریخی جهان اسلام امری بسیار ضروری و نیازمند مؤسسات پی گیر و قوی است .
۱۰ . روشنفکران نخبه گرا از عوامل تفرقه آمیز در جهان اسلام هستند، مثل وهابیون در جهان اهل سنت، و انجمن حجتیه و ولایتی ها در جهان تشیع که اینها مذهب را به یک ایدئولوژی تقلیل می دهند و سنی ایسم و شیعه ایسم به وجود می آورند که در خارج از این ایسم ها، غیریت و ضدیت تشکیل می دهد . این گروه علم جنگ را بلند می کنند و مهربانی ها و تولی در این میان قربانی می شود . این گروه با ساختن خیال ها و اوهام به نام علم یا فکر، هدف خود را دنبال می کنند .
۱۱ . یکی از رهیافت های وحدت، ارتباطات میان فرهنگی شیعه و اهل سنت است . پیداست که ابهامات فرهنگی بر عدم ارتباطات و آشنایی فرهنگی بر ارتباطات خواهند افزود، پس سیر و سفر مردم عادی و تعاملات دانشگاهی، باید به طور جدی دنبال شود و تبادلات کتاب و دانشجو و استاد در اولویت قرارگیرد . ایجاد مؤسسات مطالعات میان فرهنگی شیعه و سنی، بسیار اساسی است و بدست آوردن حوزه های جغرافیایی فرهنگی اسلام، نقش بسیار اساسی در این امر دارد . همچنین ترسیم یک سیاستگزاری فرهنگی – ارتباطی بسیار ضروری است .
۱۲ . مطالعات میان مذهبی نیز برای وحدت بسیار ضروری است; چرا که شباهت ها و تغایرهای فقهی و کلامی، به طور دقیق روشن می شود و براساس شباهت ها می تواند به تزاید شباهت پرداخت و با روشن شدن تغایرها، آستانه تحمل تغایرها را بالا برد، یا آن را به کم ترین حد فروکاست، به خصوص اگر تغایرها از جهل ها برخاسته باشند .
جهل به ولایت، به عنوان یک اصل مشترک اسلامی، مثل تشابه عقل گرایی حنفی با عقل گرایی تشیع و یا حدیث گرایی حنبلی و مالکی و شباهت به حدیث گرایی ائمه شیعه و محبت گرایی شافعی و شباهت آن به شیعه از تعاملات مطالعاتی میان حوزه های علمی دینی برای وحدت است .
تبادل استاد و طلبه باید در اولویت کاری این حوزه ها واقع شود; به خصوص حوزه های کلان علمیه دینی، مثل حوزه علمیه قم و حوزه های مدینه، نجف و شام . درس های میان مذهبی و تربیت استاد و طلاب میان مذهبی و مطالعات تطبیقی مذاهب برای ابهام زدایی و رسیدن به راه حل های مشترک در مسائل مستحدثه و روز، به خصوص مسائل استراتژیک جهان اسلام، می تواند تاثیرگذار باشد .
حیات طیبه بزرگ ترین و جامع ترین وحدت بخش و ملاک ثابت، دائم، جامع و حقیقی است . این ملاکی است که در آن خدشه نیست، چه در بعد نظری که بسیار جامع است و چه در بعد عملی که بسیار دقیق عمل می کند . پس جای هیچ شک معیاری و عملی نیست .
در زندگی و حیات مردم محور هستند و چون مردم به دنبال وصل هستند، نه فصل، لذا به دنبال اختلاف نیستند، بلکه به دنبال وحدت هستند . حال اگر این زندگی پاک و طیبه باشد، آنگاه وحدت بخشی جامعه نیز رخ خواهد داد .
ثبت دیدگاه