مبانی قرآنی گریه برای امام حسین(ع)
پدیدآورنده (ها): زینالی، روح اله دانش آموخته سطح سه حوزه علمیه قم
پژوهش نامه معارف حسینی، پاییز ۱۴۰۰- شماره ۲۳
چکیده
فرهنگِ غنی شیعه در توسّل به اهل بیت(علیهم السلام) با دعا و ارتباط عاطفی در قالب گریه بر مصیبتِ امام حسین(علیه السلام)، یکی از نعمت های خداوند متعال است. گریه بر آن حضرت، ریشه در قرآن و روایات اهل بیت(علیهم السلام) دارد و در جهت پیشبرد اهداف اسلام، تربیت و تعالیِ روحِ انسان ها یک هنر خدادادی است که باید چیستیِ آن بررسی شود تا افزون بر اهداف والا، معرفت نیز حاصل شود. نوشتار حاضر با روش توصیفی- تحلیلی نشان داده است که گریه از خوفِ خدای تعالی، گریه برخاسته از مهرورزی و نوع دوستی، گریه بر مظلوم، گریه ولایی، گریه برای کمال خواهی، گریه از روی اعتقادات، ریشه قرآنی داشته و توثیق الهی را در پی دارد.
کلیدواژه ها:.
امام حسین(علیه السلام)، مبانی قرآنی، چیستی گریه، فرهنگ عاشورا
مقدمه
فلسفه و اساسِ عزاداری؛ آرامش بخشیدن، دعوت به صبر و استقامت، روحیه دادن، نابود کردنِ هرگونه یأس و ناامیدی، خودزنی، خودخوری و خودباختگی است و نتیجه آن جبرانِ چالش ها، ترسیمِ خسارت ها و نشاط بخشی به صاحبان اندوهی است که گاهی اندوهشان موجب بیماری روانی و انحلال می شود.
عزاداری سنّتی نوعاً با گریه و ریختنِ اشک همراه است، اینک این سئوال مطرح می شود که اگر عزاداری برای آرامش است، پس گریه و نوحه چرا؟ پاسخ اینکه: گریه دارای انواع مختلف است و بیشتر انواعِ آن، آرام بخش و به اصطلاح خالی کردنِ «اندوهِ درون»، و جایگزینیِ آن به «نوسازی» است (محمدی اشتهاردی، emamat.ir). پس علّتِ تشویق به شرکت در مجالس حسینی از ناحیه معصومین(علیهم السلام)، علاوه بر پاداش های دنیوی و اخروی، ایجادِ فرهنگِ عاشوراییِ مبتنی بر دیانت، انسانیت و وحدانیت است. برای درک عمیقِ موضوعِ مهم گریه بر امام حسین(علیه السلام)، انواع و اقسام گریه را با استناد به آیاتِ قرآن و روایاتِ اهل بیت (علیهم السلام) بررسی خواهیم کرد.
۱) گریه برای تعالی (خوف از خدا)
وَ یخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکونَ وَ یَزیدُهُمْ خُشُوعاً (إسراء/ ۱۰)؛ آنها (بی اختیار) به زمین می افتند و گریه می کنند و (تلاوت این آیات، همواره) بر خشوعشان می افزاید. مؤمنین همیشه از خدای تعالی ترسی در دل دارند. این ترس و ایمان به آیات الهی سبب افزوده شدنِ خشوعِ دلِشان می شود. حال باید دانست که ترس از چیست، لذا در آیات دیگر می فرماید:
الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ (انبیا/ ۴))؛ همانان که از پروردگارشان در نهان می ترسند و از قیامت بیم دارند!
آری! ترس از احوالاتِ قیامت و بدی اعمال و اینکه چه عاقبتی خواهند داشت. واقعیتی دیگر اینکه عظمت و بزرگی خدای تعالی و هیبتِ جلال و شوکتش نیز در دل ها، خود به خود باعث خشوع و خوف در مقابلِ ذات اقدس متعال می شود؛ نه اینکه ذات خداوند متعال، ترسیدنی باشد. بلکه عظمت، جلالت و هیبت اوست که در دل ها خوف می اندازد و همین خوف، مایه نجات انسان است؛ چرا که سبب اجتناب انسان از معاصی و لغزش ها می شود.
۲) گریه به هنگام خطر (یادآوری ولایت الهی)
وَ اذْکرِ اسْمَ رَبِّک وَ تبَتَّلْ إِلَیهِ تَبْتیلاً (مزّمّل/ ۸)؛ و نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند!
نام پروردگارت را یاد کن؛ مسلم است منظور تنها ذکر نام نیست، بلکه توجه به معنی است؛ چرا که یاد لفظی مقدمه یاد قلبی است و ذکر قلبی، روح و جان را صفا می بخشد و نهالِ معرفت و تقوا را در دل آبیاری می کند. تعبیر به «رب » اشاره به این است که هر گاه نام مقدس او را می بری، توجه به نعمت های بی پایان و تربیت مستمر او نسبت به خویش داشته باش (مکارم شیرازی، ۱ ۳۴: ۲۵/ ۱
وَ اذْکرْ فِی الْکتابِ إِبْراهیمَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا (مریم/ ۴۱)؛ یادآوری ذکر خدا، همان یادآوری ولایت الهی است. در سوره مریم، پنج بار هنگام شروع در داستان پیامبران(علیهم السلام) بزرگ و مریم (، جمله «وَاذکر، یادآوری کن»، آمده است و لذا می توان این سوره را سوره یادآوری ها نامید. یادآوری از پیامبران، مردان و زنان بزرگ و حرکت توحیدی آنها و تلاششان در راه مبارزه با شرک، بت پرستی، ظلم و بیدادگری.
از آنجا که معمولا ذکر به معنی یادآوری بعد از نسیان است، احتمالا اشاره به این واقعیت نیز دارد که ریشه توحید و عشق به مردان حق و ایمان به مبارزات حق طلبانه آنها، در اعماقِ جانِ هر انسانی ریشه دوانیده و سخن از آنها در واقع یک نوع یادآوری و بازگویی است (مکارم شیرازی، ۱۳ ۴: ۱۳ / ۸۱). قطعاً در این آیات یادآوری نام پیامبر مدّ نظر نیست بلکه واقعیّتی فراتر از آن است که باید همیشه در ذهن ها بماند و آن ولایت الهی است. انسان ها باید بدانند که خدا ولیّ و صاحب اختیار آنهاست. .. لذا فرمود: أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ فاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُ وَ هُوَ یُحْیِ الْموْتی وَ هوَ علی کلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ (شوری/ آیا آنها غیر از خدا را ولی خود برگزیدند؟! در حالی که ولی، فقط خداوند است و اوست که مردگان را زنده می کند و بر هر چیزی تواناست!
حال که او بر انسان ولایت دارد و صاحب اختیار است، این ولایت را بنا به مصلحت و اختیار خویش به پیامبران(علیهم السلام) و به تبع آن، به جانشینان آنها یعنی امامان معصوم(علیهم السلام) واگذار کرده و می فرماید: النَّبِیُّ أَوْلی بالْمُؤْمِنینَ منْ أَنْفُسِهِم؛ پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است (احزاب/ ۶). یعنی ولایت دارد لذا می بینیم که در اوّل آیات می فرماید: وَاذکُر؛ یادآوری کن و در آخر آیات می فرماید: نَبِیّا؛ پیامبر من است؛ یعنی او از ناحیه من بر شما ولایت دارد.
وَ اذْکرِ اسمَ رَبِّک؛ و نام پروردگارت را یاد کن. چون نام و یاد خدا، سرلوحه اموراتِ تربیتی و اصلِ هدایتِ بشر به سوی تکامل و سعادت است و سرلوحة یادِ خدا، دانستنِ ولایت اوست و اینکه بدون ولایتِ او هیچ چیزی در دنیا و آخرت به سرانجام نخواهد رسید. زیر بنای اعتقادات توحیدی، وحدانیت و ولایت است و لذا انبیا و اولیا، همّ و غمّ شان یادآوری ولایت الهی بود. منتهی مصیبت آنجاست که انسان ها «نفهمند»، یا نسبت به ولایت «غافل» باشند، در زمان خطر، انبیا و اوصیا با توجّه به زمان و موقعیت و مصلحت الهی، آژیر خطر را به صدا در می آورند.
آنها با دلیل و برهان، بیانِ علمی، یادآوری اصول اعتقادی، یادآوری معاد و بهشت و جنهّم، یادآوری عقوبت های گناهان، یادآوری نعمات الهی، ذکر پاداش های یاد خدا و حتّی با جهاد و کشته شدن در راه خدا… و گاهی هم با هنرِ گریه، ولایت او را به مردم یادآدوری می کردند. در ادامه گریه های ولاییِ حضرت یعقوب(علیه السلام)، حضرت فاطِمَةُعلیهاالسلام و امام سجاد(علیه السلام) بر اساس آیات قرآن و احادیث، معرفی می شود:
الف) گریه های عاطفی و ولایی حضرت یعقوب(علیه السلام)
وَ تَوَلَّی عَنْهُمْ وَ قالَ یا أَسَفی عَلی یُوسُفَ وَ ابیَضَّتْ عیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کظیم (یوسف/ ۸۴)؛ و از آنها روی برگرداند و گفت: وا اسفا! بر یوسف و چشمان او از اندوه سفید شد، اما خشم خود را فرو می برد (و هرگز کفران نمی کرد)!
ب) گریه و شکایت های گل یاس نبوی
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: أَمَّا فاطِمَةُعلیهاالسلام فبَکتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی تَأَذَّی بِهَا أَهْلُ الْمَدِینَةِ فَقَالُوا لَهَا قَدْ آذَیْتِنَا بِکثْرَةِ بُکائِک فَکانَتْ تَخْرُجُ إِلَی الْمَقَابِرِ مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْکی حَتَّی تَقْضِیَ حَاجَتَهَا ثُمَّ تَنْصَرِف (مجلسی، ۱۴۰۳: ۴۶/ ۶۳)؛ و امّا فاطِمَةُعلیهاالسلام، به حدّی بر رسول الله گریه نمود که اهل مدینه ناراحت شده و به او گفتند: ما را با گریه زیاد خود آزار می دهی، پس از آن حضرت فاطِمَةُعلیهاالسلام از خانه خارج و به مقبره شهدا می رفتند و پس از گریه های زیاد دوباره به خانه بر می گشتند. گریه و حزن فاطِمَةُعلیهاالسلام را مانند اندوه و گریه خود در فقدان پدر و یا عزیز دیگر به حساب نیاوریم که با شأن و منزلت ولایی آن حضرت منافات دارد. بلگه گریه و حزن وی اوّلاً در فراق رسول الله و به حساب مقام رسالت و منزلت الهی آن حضرت بود و ثانیاً به خاطر از دست رفتن زحمات وی و ضایع شدن فرمایشات او درباره مقام وصایت و امامت بود (سعادت پرور تهرانی، ۱۳۸۳: ۱۵۵).
ج) بیست سال گریه برای پدر و ولایت
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: علی بن حسین(علیه السلام)، بیست سال بر مصیبت پدرش گریست و هر وقت غذا جلوی او می گذاشتند، گریه می کرد. روزی یکی از غلامان به ایشان گفت: فدایت شوم ای فرزند رسول خدا! می ترسم از کثرت حزن و اندوه خود را هلاک کنی. فرمود: از درد و اندوه خویش به خدا شکوه می کنم و چیزی از خدا می دانم که شما نمی دانید (یوسف/ ۸۶). هر گاه کشته شدن فرزندان فاطِمَةُعلیهاالسلام را به یاد می آورم، بی اختیار بغض گلویم را می گیرد و اشکم جاری می شود (ابن بابویه،۱۳۸۲: ۱/ ۲۷۳).
امام سجاد(علیه السلام) در جواب فردی که پرسید: ای فرزند رسول خدا(، آیا غم و اندوه شما پایانی ندارد؟ فرمود: وای بر تو! یعقوب(علیه السلام) دوازده فرزند داشت. خداوند یکی از آنان را ناپدید کرد. او آن قدر برایش گریه کرد که چشمانش سپید شد و از بسیاری حزن و نگرانی، موهایش سفید، و از کثرت غم و اندوه، کمرش خم شد؛ در حالی که فرزندش زنده و در دنیا بود. ولی من خود ناظر شهادت پدر، برادر، عمو و هفده نفر از خاندانم بودم که کشته های آنها در اطرافم پراکنده بودند، پس چگونه حزن و اندوهم پایان پذیرد (و گریه ام کم شود؟)» (ابن شهر آشوب، ۱۳: ۴/ ۱۶۶).
گریه های معصومین(علیهم السلام)، علاوه بر جنبه عاطفی، به مهمترین مسئله دین، یعنی امامت و ولایت الهی اختصاص دارد. لذا هر وقت ولایت الهی به خطر می افتاد، آنان نیز با یاد کردن و هنرِ گریه مانع خاموش شدن نور الهی می شدند.
۳) گریه برای کمال خواهی و فضیلت طلبی
این نوع گریه برخاسته از اعتقاد به کمالات انسانی و کوشش برای رسیدن به آن کمالات است. برای رسیدن به این هدف عالی، ره پویان از شمع وجودِ انسان های با فضیلت و به کمال رسیده، مانند پیشوایان و بزرگان دین، معلمان و مربیان اخلاق بهره می جویند و از این رو فقدان ایشان، داغی بزرگ بر دل آنان می نهد (پیشوایی، ۱۳)۵: ۲/ ۳۲۲). اُمِّ اَیمَن پس از رحلت رسول اکرم سخت می گریست. عمر بن خطاب از او پرسید: چرا گریه می کنی؟ مگر نه اینکه رسول خدا در پیشگاه خدا است؟ امّ ایمن پاسخ داد: گریه من برای از دست دادن رسول خدا نیست؛ بلکه برای آن است که با درگذشت او، دست ما از وحی و اخبار آسمان، کوتاه شده است (ابن حنبل، بی تا: ۲۰/ ۴۳۵).
فضلیت طلبی و کمال خواهی، به دو صورت برای انسان حاصل می شود؛ مرتبه اوّل از راه عمل به وظایف و تکالیف دینی، که خاستگاه اصلی آن، عمل به احکام است. مرتبه دوم اینکه یک راه میان بُر و زود جواب ده، باید باشد تا انسان بتواند زود به مقصد برسد و آن راه چیزی جز روضه خوانی و گریه بر سیّد مظلومان نمی تواند باشد. آری! دل بستن به خدا و ولی او مثل سرعت نور، انسان را به مقصد متعالی قرب عندالله می رساند. در زیارت عاشورا می خوانیم:
أَللّهمَّ اجعَلْنِی عِنْدَک وَجِیهاً بِالْحُسَیْنِ (علیه السلام) فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنی أَتقَرَّبُ إِلَی اللَّه وَ إِلَی رَسُولِهِ وَ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ إِلَی فَاطِمَةَ ( وَ إِلَی الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ إِلَیْک بِمُوَالاتِک وَ بِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ أَساسَ ذَلِک وَ بنَی عَلَیْهِ بُنْیَانَهُ وَ جَرَی فِی ظُلَمِهِ وَ جَوْرِهِ عَلَیْکمْ وَ عَلَی أَشْیَاعِکمْ بَرِئْتُ إِلَی اللَّهِ (طوسی، ۱۴۱۱: ۲/ (علیه السلام)۰۴)؛ بار پروردگارا! مرا نزد خودت، به آبروی امام حسین(علیه السلام) در دنیا و آخرت آبرومند قرار بده، یا اباعبدالله(علیه السلام)! من می خواهم با دوست داشتن و محبّت به تو، مقرّب دربار خدا، پیامبر، امیرمؤمنان حضرت علی(علیه السلام)، و حضرت فاطِمَةُعلیهاالسلام، حضرت امام حسن(علیه السلام)، و حضرتت باشم، و بیزاری می جویم از کسانی که اساس ظلم و بنیان آن را بنا نهادند و بیزاری می جویم از آنان که ظلم و جور را بر علیه شما و شیعیان تان، به مرحله اجرا گذاشتند و هم چنین از دست آنان به محضر خدا از آنان بیزاری می جویم.
نتیجه آنکه مجلس روضه، محلِّ عملی ساختنِ اعتقادات است. اینکه عزادار، اظهار محبّت «تولّی» نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) و بیزاری «تبرّیِ» خود نسبت به دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) را به مرحله اجرا بگذارد. همچنین مجلس روضه؛ مقام آبرو خواهی، تقرّب خواهی، کمال خواهی و رسیدن به مرحله آبرویابی، تقرّب یابی و کمال یابی است. یافتن این فضائل با سیل اشک ها در محضر مولای مظلومان، امام حسین(علیه السلام)، مسیر را برای رسیدن به مراحل والای کمال انسانی و الهی، قُرب إلی الله و بلکه قُرب عندالله را فراهم می سازد.
۴) گریه ناشی از علاقه طبیعی انسان به خود و متعلقات خویشتن
این نوع گریه یا ناشی از درد جسم است که بیشتر در افراد کم سنّ و سال رخ می هد و یا برخاسته از غم و اندوهی است که در مواجهه با حوادث ناگوار، فضای درونی انسان را فرا می گیرد. حوادثی چون از دست دادن بستگان و آشنایان یا فراق آنان، از دست دادن شیء محبوب یا فرصت مطلوب، نرسیدن به موفقیتی مهم و یا ناکامی در مسابقات ورزشی و… در این حالت، سببِ تخلیه روانی-هیجانی می شود و در نتیجه، فرد آرامش نسبی پیدا می کند (پیشوایی، ۱۳۹۵: ۲/ ۳۱۸).
این نوع گریه می تواند به چند قسم تقسیم شود:
الف) ناشی از ضعف و زبونی: در مواقعی این گریه از روی ضعف و سستی اراده، یا ناشی از ناکامی در دستیابی به هدفی نه چندان مهم است که نشانه خواری و زبونی دانسته می شود (همان، ۳۱)
ب) گریه ناشی از شوق: در اینجا، باید از نوع دیگری از گریه یاد کرد که حالتی ویژه دارد. می توان آن را به گریه ناشی از علاقه انسان به خود و متعلّقاتش ملحق کرد؛ اما برخلاف موارد دیگر که بر اثر غم و اندوه بروز می دهد، این نوع خاص، در حالت شادمانی شدید پیش می آید و معمولا «گریه شوق» نامیده می شود. این گریه در مواردی است که انسان، پس از پشت سر گذاشتن دوره ای از فراق و ناامید شدن در رسیدن به آن مطلوب یا محبوب، به آن خواستة نایافته می رسد. انسان در این هنگام، از شدت شوق و هیجان، بی اختیار می گرید. گریه شوق از جلوه های زیبای احساس و دلدادگی روحی انسان است (همان، ۳۲۰). در تاریخ صدر اسلام (سال ۷ هجری پس از فتح خیبر)، هنگامی که جعفربن ابی طالب(علیه السلام) پس از سال ها حضور در حبشه، به مدینه بازگشت و به حضور رسول اکرم رسید، پیامبر به استقبال او رفت و از شوق دیدارش گریست (مجلسی، ۱۴۰۳: ۲۱/ ۲۴).
قرآن کریم نیز از این گریه در سه جا یاد می کند:
آیه اول: گروهی از مسیحیان کف فطرت شان پاک مانده بود، با شنیدن آیات الهی از شوق به گریه افتادند. وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَری أَعْیُنَهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاکتُبْنا مَعَ الشَّاهِدینَ (مائده/ ۸۳)؛ و هر زمان آیاتی را که بر پیامبر (اسلام) نازل شده بشنوند، چشم های آنها را می بینی که (از شوق) اشک می ریزد، بخاطر حقیقتی که دریافته اند. آنها می گویند: پروردگارا! ایمان آوردیم؛ پس ما را با گواهان (و شاهدان حق)، در زمره یاران محمد بنویس!
آیه دوم: خداوند متعال در این آیه از گروهی یاد می کند که به خاطر هدایت یافتن، به سجده افتاده و اشک شوق می ریزند. أُولئِک الَّذینَ أَنعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نوحٍ وَ منْ ذُرِّیةِ إِبْراهیمَ وَ إِسْرائیلَ وَ مِمَّنْ هَدَیْنا وَ اجْتَبَیْنا إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکیًّا (مریم/ ۵۸)؛ آنها پیامبرانی بودند که خداوند مشمول نعمتشان قرار داده بود، از فرزندان آدم و از کسانی که با نوح بر کشتی سوار کردیم و از دودمان ابراهیم و یعقوب و از کسانی که هدایت کردیم و برگزیدیم. آنها کسانی بودند که وقتی آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده می شد به خاک می افتادند، در حالی که سجده می کردند و گریان بودند.
آیه سوم: گروهی از مؤمنان که از ناحیه خدای تعالی علم دریافت کرده اند، به شکرانه این توفیق، با اشک شوق به سجده می افتادند. وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکونَ وَ یَزیدُهُمْ خُشُوعاً (سجده/ ۱۰۹)؛ آنها (بی اختیار) به زمین می افتند و گریه می کنند و (تلاوت این آیات، همواره) بر خشوعشان می افزاید. گریه شوق، مثل زائران و مشتاقانی که پس از سال ها به زیارت ائمّه اطهار(علیهم السلام)، خصوصاً امام حسین(علیه السلام)در کربلا موفق می شوند، یا زیارت میلیونیِ سیل عاشقان در روز اربعین، پس از روزها پیاده روی و انتظار، همین که چشمان شان به گنبد و بارگاه حضرت امام حسین(علیه السلام) می افتد لبانشان به سلام متبرّک شده، و اشک شوق از گونه هایشان سرازیر می شود.
ج) گریه فراق: در داغ از دست دادن عزیزان. این نوع از گریه در افراد بازمانده دیده می شود و ناشی از احساس فراق و جدا شدن از آن عزیز درگذشته است. چنین گریه ای، معمولا برای همه افراد، در سنین، جوامع و جایگاه های مختلف پیش می آید، چنان که درباره شخص رسول اکرم، نیز گزارش شده است. حضرت در داغ وفات فرزندش ابراهیم (علیه السلام) (سال ۹ هجری)، چنان گریستند که اشک بر محاسن مبارکش جاری شد و در برابر آنان که کوشیدند وی را از این کار منع کنند، چنین فرمودند: چشم می گِرید، و قلب اندوهناک می شود، اما ما سخنی نمی گوییم که {ناسپاسی باشد و} پروردگار را به خشم آورد (ذهبی، ۱۴۰۹: ۲: ۶ این گونه رفتارهای پیامبر اکرم سبب شد تا گریستن برای درگذشتگان، در جایگاه یک رسم اجتماعی تأیید شده از سوی شرع، در میان مسلمانان رواج یابد (پیشوایی، ۱۳۹۵: ۲/ ۳۲۰).
امام صادق(علیه السلام)می فرماید: حضرت یعقوب(علیه السلام) به قدری از فراق یوسف(علیه السلام) گریه نمود که چشمان خود را از دست داد و به او گفتند: به خداوند سوگند یوسف(علیه السلام) را از خاطر نخواهی برد تا آنکه افسرده یا نابود شوی. حضرت یوسف(علیه السلام) به قدری برای پدرش یعقوب(علیه السلام) گریست که اهل زندان ناراحت شدند و به او گفتند: یا شب گریه کن، ما استراحت کنیم و یا روز گریه کن، ما شب استراحت کنیم. حضرت یوسف(علیه السلام) با یکی از پیشنهادهای ایشان موافقت کرد (حرّ عاملی، ۱۴۰۹: ۳/ ۲۸۱).
ابن عبّاس نقل می کند: هنگامی که وفات نبیّ مکرّم اسلام نزدیک گردید، آن حضرت به قدری گریست که محاسن مبارکش تر شد. عرض شد: یا رسول اللَّه! چرا گریه می کنی؟ فرمود: گریه من برای ذرّیه و فرزندانم، به خاطر ستم هایی است که از جفاکاران امّتم بعد از من به ایشان می رسد. گویا دخترم فاطِمَةُعلیهاالسلام را می بینم که بعد از من، مظلوم واقع شده، هر چه صدا می زند: ای پدر! کسی از امّت من به او کمک نمی کند. وقتی حضرت فاطِمَةُعلیهاالسلام این مطلب را شنید، گریست. پیغمبر اکرم به وی فرمود: دختر عزیزم، گریه مکن! عرض کرد: پدر جان! من برای ستم هایی که بعد از شما خواهم دید، گریه نمی کنم، وَ لَکنِّی أَبکی لِفرَاقِک، یا رَسُولَ اللَّهِ ؛ فرمود: یا رسول الله! بلکه گریه من برای دوری از شماست. پیغمبر فرمود: دخترم، بشارت تو را به اینکه، اوّلین کسی هستی که در میان اهل بیتم(علیهم السلام) به من ملحق خواهی شد (طوسی، ۱۴۱۴: ۱۸۸).
خلاّق علیم، انسان را موجودی عاطفی و احساسی آفریده است و این باعث می شود در اتّفاقات دنیوی از قبیل مرگ، شهادت، دور شدن طولانی از عزیزان مثل مسافرت و خدای نکرده گم کردن عزیزی، دلِ انسان متأثّر شده و گریان می شود و در این مواقع گریه و صبر، بهترین و تنها درمان است. مثل گریه فرزندان و زنان و اطرافیان حضرت امام حسین(علیه السلام)، در مصیبتِ شهادت و فراقِ حضرتش که انصافاً دردِ بزرگی بود و یا فراقی که دلِ شیعیان را در نبود امام زمان و صاحب الأمر، حضرت مهدی(عج)، به درد آورده است و سالیان متمادی، همگان به انتظار نشسته و با این درد دنیا را ترک می کنند و باقی ماندگان به امید دیدار روزگار سپری می کنند. ندیدن و نبودن امام(علیه السلام)، دردِ عمیقی بر دل است و این زبانحالِ عاشقان است به زبان معصوم (علیهم السلام)، که فرمود:
گران است بر من که بر تو بگریم ولی مردم تو را واگذارند، گران است بر من که بر تو بگذرد آنچه می گذرد نه بر دیگران، آیا کمک کاری هست که با او فریاد و گریه را طولانی کنم؟ آیا بی تابی (چون من) هست، که چون به خلوت رود در زاری و جزع کمکش کنم؟ آیا چشمی هست که خار فراق در آن خلیده و گریان باشد تا چشم پرخار من نیز یاریش دهد؟ آیا ای!پسر احمد به سویت راهی هست تا دیدارت کنم آیا روز جدایی ما به وعده تو پیوست می شود.
امام از اصول دین و جزء لایَنفکِّ آن است. امام مثل پدری مهربان و دلسوز است. امام واسطه فیض، بین ما و خدایمان هست، امام باطنِ دین و ایمان و اعتقادات مان هست و تمام بدبختی ها، مشکلات، کمبودها، فشارها و زجرها از نبودن امام است.
۵) گریه برخاسته از نوع دوستی و مهر ورزی (اشکِ بر مظلوم)
انسان، به طور طبیعی موجودی نوع دوست و مهرورز است که با مشاهده -یا آگاه شدن-از بروز حوداث ناگوار برای دیگران، متأثر می شود و حتی برای آنان می گِرید. در مواردی همچون: سیل، زلزله، قحطی و بلایای طبیعی دیگر که معمولا به شماری از انسان ها آسیب می رسد و آنان با وضعیتی وخیم مواجه می شوند، حتی کسانی که خارج از صحنه حوادث اند با آگاه شدن از آن، بسیار متأثر و گاهی گریان می شوند؛ البته این حالت، سبب می شود تا ایشان در یاری رساندن به آسیب دیدگان اقدام کنند. حتی گاهی به روشنی دیده می شود که میان میزان متأثر شدنِ افراد از یک سو و میزان یاری رسانی آنان به آسیب دیدگان از سوی دیگر، پیوستگی برقرار است.
قسم دیگری از گریه نوع دوستانه، گریه بر «مظلوم» است. انسان ها، از روی رأفت و دلسوزی، با مشاهده یا آگاه شدن از ستمدیدگی هم نوعان خود متأثر می شوند و حتی برای آنان می گریند. یک جنبه آشکار از گریه برای حضرت امام حسین(علیه السلام) همین قسم از گریه است (پیشوایی، ۱۳۹۵: ۲/ ۳۲۳). مظلومیت امام حسین(علیه السلام) و دیگر شهیدان کربلا، عاملی بسیار مهم در برانگیختن احساسات و هیجانات همه انسان های پاک دل بوده و بسیاری از افراد غیر شیعه و حتّی غیر مسلمان را در زمره سوگواران حسینی درآورده است. مظلومیت شهدای کربلا که در قالب مصیبت هایشان یادآوری می شود، برای دل و جان عزاداران، «سوز» و برای چشمِ آنان، «اشک» را به ارمغان می آورد؛ هر چند محبّت امام حسین(علیه السلام) و یارانش، چنان در عمق وجود برخی از عزاداران، نفوذ کرده است که گاهی فقط با شنیدن نام آنان، اشک از چشمانشان جاری می شود (همان، ۳۲۴). این نوع گریه، یعنی گریه بر مظلومیت امام حسین(علیه السلام) و یارانش، دلِ عزادار را به رأفت و رحمت سوق داده و خضوع و خشوع در مقابل «ولیّ » خدا را ایجاد می کند. در واقع آماده سازی دل برای مرحله مهم تر یعنی کمال خواهی، فضیلت طلبی، آبرو یافتن و درکِ محضر حق تعالی، به وسیله گریه بر «ولیّ » اوست که فرمود: وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ؛ وسیله ای برای تقرب به او بجوئید (مائده/ ۳۵). «وسیله» در اصل به معنی تقرب جستن است و یا چیزی که باعث تقرب به دیگری از روی علاقه و رغبت می شود (مکارم شیرازی، ۱۳۴: ۴/ ۳۶۴).
پیامبر گرامی فرمودند: هُمُ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَی وَ هُمُ الْوَسِیلِةَ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (ابن بابویه، ۱۳۷۸: ۲/ ۵۸)؛ ائمّه ریسمان محکم الهی، و وسیله ای برای رسیدن به خدا هستند. بنابراین روضه، مجلس روضه، عزاداری و گریه بر مظلومیت امام حسین(علیه السلام) و دیگر ائمّه(علیهم السلام)، وسیله ای برای رسیدن به خدا و مایه جلب رضایت حق تعالی، جهت نیل به اهداف متعالی انسانی و الهی است.
اشک بر مظلوم در قرآن و سیره نبیّ مکرّم اسلام(ص)
اشکِ بر مظلوم و مظلومیتش، نشانة سلامت فطری است. چون خداوند متعال انسان را بر اساس توحید و مبانی توحیدی خلق کرده است و هیچ انسان آزاده ای از ظلم خوشش نمی آید و با دیدن ظلم وارد شده بر مظلوم، دلش به درد آمده و اشکِ چشمش جاری می شود. خداوند متعال ظلم را نمی پذیرد و به همین خاطر به مظلوم اجازه دادخواهی و رثاء جهت رساندن پیام ظلمش به دیگران را داده است.
نیک معلوم است ظلمی که در کربلا بر امام حسین (علیه السلام)، یاران و خانواده اش وارد شد، عظیم و درد آور است تا جایی که همه مخلوقات به عزا نشستند. بر اساس آیات الهی، گریه کردن و عزا گرفتن در مصیبت امام حسین (علیه السلام) جایز بوده و چون باعث حفظ دین می شود، از مستحبّات تأکید شده است. چند آیه از آیات الهی را به عنوان نمونه ذکر می کنیم:
آیه اول: وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِک ما عَلَیْهِمْ منْ سبیلٍ (شوری/ ۴۱)؛ و کسی که بعد از مظلوم شدن یاری طلبد، ایرادی بر او نیست.
آیه دوم: وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظلَمُوا أَی منْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ (شعراء/ ۲۲)؛ به هنگامی که مورد ستم واقع می شوند به دفاع از خویشتن (و مؤمنان) برمی خیزند؛ آنها که ستم کردند به زودی می دانند که بازگشتشان به کجاست!
آیه سوم: لا یُحِبُ اللَّه الْجهْرَ بالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللَّهُ سَمیعاً عَلیماً (نساء/ ۱۴۸)؛ خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود، بدی ها (ی دیگران) را اظهار کند؛ مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست. این آیه به مظلوم، اجازه دادخواهی و فریاد می دهد (قرائتی، ۱۳۸۳: ۲/ ۱)(علیه السلام)).
ظلم دارای اقسام و مراتب است که ظلم به ولایت و امامت از بدترین نوع آن است. در برهه ای از تاریخ اسلام، عدّه ای به نام اسلام همچون یزید و یارانش، به جنگ شخصیت بی نظیر تاریخ؛ حضرت ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) برخاستند و شدیدترین ظلم ها را به مقام ولایت، امامت، اصحاب و خاندان وی روا داشتند. ائمّه معصومین(علیهم السلام) به پیروان خویش دستور داده اند برای عدم فراموشی این جنایت بزرگ و زنده ماندن راه و هدف حسین (علیه السلام) با بر پایی عزاداری، یاد و خاطره آن بزرگوار زنده نگه داشته شود. طبق آیه شریفه می توان با عزاداری و زبان شعر، مدیحه سرایی، بیان مصائب و برگزاری مجالس خطابه به افشاگری از ستمگران و ظالمان تاریخ پرداخت. عزاداری مصداقی از «جَهر مِنَ القَول» است (کریمی نیا، ۱۳))۲۲).
آیه چهارم: وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سئِلَتْ * بأَیِ ذَنبٍ قُتِلَتْ (تکویر/۸-))؛ در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده، سؤال شود: به کدامین گناه کشته شدند؟!
وقتی قیس بن عاصم، خدمت رسول اکرم شرف یاب شد، یکی از انصار، از دختران وی سؤال کرد. قیس در پاسخ گفت: من تمام دختران خود را زنده به خاک کرده ام و کوچک ترین ناراحتی در دل خود احساس نکرده ام (مگر یک بار!). موقعی که من در سفر بودم، ایام وضع حمل همسرم نزدیک بود. اتفاقا سفرم به طول انجامید، پس از مراجعت، از حمل همسرم پرسیدم. وی در پاسخ من گفت: به عللی بچه مرده به دنیا آمد، او در حقیقت دختر زاییده بود و از ترس من، دختر را به خواهران خود سپرده بود. سال ها گذشت، ایام جوانی و طراوت دختر فرارسید و من کوچک ترین اطلاعی از وجود وی نداشتم تا اینکه روزی در خانه نشسته بودم، ناگهان دختری وارد خانه شد و سراغ مادرش را گرفت؛ دختری زیبا، با گیسوان به هم بافته و گردن بندی در گردن انداخته بود. من از همسر خود پرسیدم که این دختر زیبا کیست؟ وی در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، گفت: این دخترِ تو است. همان دختری است که هنگام مسافرت تو به دنیا آمد، از ترس تو پنهان کرده بودم. سکوت من در برابر همسرم، نشانه رضایت بود. او تصوّر کرد که من دست خود را، آلوده به خون وی نخواهم کرد. لذا روزی همسرم با خیال مطمئن از خانه خارج شد، من به موجب پیمان و عهدی که داشتم، دست دخترم را گرفته به یک محلی دور دست بردم، در صدد حفر گودال برآمدم. هنگام حفر، دختر مکرر از من می پرسید: منظور از کندن زمین چیست؟ پس از فراغ، دست وی را گرفته، کشان کشان او را در میان گودال افکندم و خاک ها را به سر و صورت او ریخته و به ناله های دل خراش وی گوش ندادم. او همچنان ناله می کرد و می گفت: پدر جان مرا زیر خاک پنهان می سازی و در این گوشه تنها گذاشته به سوی مادرم برمی گردی؟ ولی من خاک ها را می ریختم تا آنجا که او زیر خروارها خاک پنهان شد. آری، یگانه موردی که دلم سوخت، همان بود. وقتی سخنان قیس پایان یافت، در حالی که چشم های رسول خدا پر از اشک شده بود، این فرمود:
إِنَّ هَذِهِ لَقَسوَةٌ وَ مَنْ لَا یَرْحَمُ لَا یُرْحَمُ؛
این عمل یک سنگ دلی است و ملتی که رحم و عواطف نداشته باشند، مشمول رحمت الهی نمی گردند (سبحانی، ۱۳۸۵: ۴۶).
از امام صادق(علیه السلام) در مورد آیه شریفه زیر سؤال شد: فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ. بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ (تکویر/ ۸)؛ هنگامی که از دختر زنده به گور شده، سؤال شود که به چه گناهی کشته شد؟ وی فرمود: قَالَ نَزَلَتْ فِی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍ (علیه السلام) (مجلسی، ۱۴۰۳: ۴۴/ ۲۲۰)؛ درباره امام حسین(علیه السلام)نازل شده است. این گونه است که وقتی مصیبت های عظیم امام حسین(علیه السلام) به یاد هر انسان آزاد اندیشی می افتد، دل و جانش به درد آمده و از عمق وجود ناله می کند. چه قساوتی در دلِ آن انسان های بی رحم بود که از هیچ ظلم و ستمی دریغ نکردند.
۶) گریه ناشی از اعتقادات
امامت جزو اصول دین شیعه است (نعمانی، ۱۳۹۷: ۲۱۸) و بدون پیروی از این اصل، هیچ عبادتی مقبول درگاه حق تعالی نخواهد بود. پس امامت ظاهر و باطن دین، و بخشی از ایمان، عقائد، عبادات و وسیله ای برای رسیدن به اهداف خداوند است (ابن بابویه، ۱۳۷۸: ۲/ ۵۸) پس امام همه چیزِ ما است. این اعتقاد دینی و ایمانی، باعث می شود تا به دستور قرآن بین ما و امام، محبّتی عمیق حاصل شود (شوری/ ۲۳) و همین اعتقاد و محبّت است که سبب می شود با غم آنان، غمگین و با شادی آنان، شاد باشیم (مجلسی، ۱۴۰۳: ۱۰/ ۱۱۴).
مصیبت عاشورای امام حسین(علیه السلام)، بارِ سنگینی بر دل شیعه است که تا قیامت سرد نخواهد شد (نوری، ۱۴۰۸: ۱۰/ ۳۱۸) لذا شیعه همیشه گریان خواهد بود تا در روز محشر خوار و زبون شدنِ دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) را ببیند.
در رأس گریه کنندگان بر اباعبدالله(علیه السلام)، حضرت امام سجّاد(علیه السلام) قرار دارد که از نزدیک صحنه های مصیبت بارِ کربلا و مظلومیت پدر، برادران، عموها و دیگر عزیزان و همراهان خود را مشاهده کرده بود؛ گریه های مداومش برآمده از رحمت و رأفت و سوزش دل در داغِ عزیزان، همچنین برای مظلومیت آنان و به جهت از دست دادن برترین انسان ها در فضل و کمال و پاکی بوده است. گریه های کسانی که از آن پس با تأیید و تشویق امامان معصوم(علیهم السلام) و با آگاهی از اجر عظیم گریه بر امام حسین(علیه السلام)، اقدام به برپایی مجالس عزا برای آن حضرت می کردن و به یاد مصائب او می گریستند؛ برای مظلومیت آن حضرت و بر آمده از عقیده بوده است. همواره در طول تاریخ، اعتقاد به پاداش فراوانِ گریه بر امام حسین(علیه السلام) و نیز به یاد آوردن مصیبت ها و مظلومیت های آن حضرت در برپایی عزاداری های حسینی سبب شده است تا احساسات و عواطف عزاداران، با یاد و نام اباعبدالله الحسین(علیه السلام) و یاران باوفایش پیوندی ناگسستنی و عمیق بیابد تا جایی که پس از قرن ها، پیر و جوان برای آنان، همچون عزیزترین نزدیکان خود سوگواری می کنند، می گریند و بر سر و سینه می زنند (پیشوایی، ۱۳۹۵: ۲/ ۳۲۳).
اشک ریختن، نشانه پیوند قلبی با اهل بیت(علیهم السلام) و سید الشهدا(علیه السلام) است. اشک، دل را سیراب می کند و عطشِ روح را بر طرف می سازد. قلبی که مِهر حسین(علیه السلام) را داشته باشد، بی شک به یاد مظلومیّت و شهادت او می گرید. اشک، زبانِ دل و شاهدِ عشق است (محدثی، ۱۴۱۷: ۳۸۲).
۷) گریه برخاسته از حزن و حسرت
وَ لا عَلَی الَّذینَ إِذا ما أَتوْک لِتحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُکمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْیُنُهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ یَجِدُوا ما یُنْفِقُونَ (توبه/)۲)؛ و (نیز) ایرادی نیست بر آنها که وقتی نزد تو آمدند که آنان را بر مرکبی (برای جهاد) سوار کنی، گفتی: مرکبی که شما را بر آن سوار کنم، ندارم!. (از نزد تو) بازگشتند در حالی که چشمانشان از اندوه اشکبار بود؛ زیرا چیزی نداشتند که در راه خدا انفاق کنند (و با آن به میدان بروند).
تَفیضُ از مادّه فیَضان به معنی ریزش بر اثر پر شدن است. هنگامی که انسان ناراحت می شود اگر ناراحتی وی شدید نباشد، چشم ها پر از اشک می شود بی آنکه جریان یابد، اما هنگامی که ناراحتی به مرحله شدید رسید، اشک ها جاری می شود. این گروه از یاران پیامبر به قدری شیفته و عاشق جهاد بودند، که نه تنها از معاف شدن خوشحال نشدند، بلکه همچون کسی که بهترین عزیزانش را از دست داده است، در غم این محرومیت اشک می ریختند (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴: ۸/ ۸۳). گریه حزن و حسرت در جایی است که انسان عزیزی از عزیزانش و یا چیزِ مهمّی را از دست بدهد و در حسرت و اندوه از دست دادن آن، از ته دل ناراحت شده و اشک از چشمانش جاری شود. مثل کسانی که می خواستند در جهاد شرکت کنند ولی قدرت مالی نداشتند یا کسی که آرزو داشت به مقامات علمی، معنوی، دنیوی و غیره برسد، ولی موفق نشده است. مثل فرزندان امام حسین(علیه السلام) که از داشتن پدر محروم شدند و برادر، عمو، دایی و عموزاده ها و دیگر اقوام را از دست دادند و در حسرت نداشتن آن، عمری به گریه نشستند.
طریحی می گوید: سکینه(ع) جسد پدر خود، امام حسین(علیه السلام) را در آغوش کشید. «او محدّثه بود» شنید که می گوید:
شِیعَتِی مَا إِنْ شَرِبْتُمْ رَیَّ عَذْبٍ فَاذْکرُونِی
أَوْ سَمِعْتُمْ بِغَرِیبٍ أَوْ شَهِیدٍ فَانْدُبُونِی
«شیعیانم! چون آب گوارا نوشیدید مرا یاد کنید و چون از غریبی یا شهیدی شنیدید مرا نوحه کنید »
و کسی نتوانست سکینه را از جسد پدر جدا کند تا گروهی جمع شدند و با خشم او را کشیدند (نوری، ۱۴۰۸: ۱۷/ ۲۶). آری! سکینه علیهاالسلام و دیگر زنان بنی هاشم در سوگ از دست دادنِ پدر و دیگر شهدای کربلا به عزا نشستند طوری که همگان را به گریه واداشتند.
۸) تباکی (مَشکِ بی آب را، به دریا زدن)
مرحوم سید ابن طاووس از ائمّه(علیهم السلام) چنین نقل می کند: هر کس گریه کند یا در غم ما یکصد نفر را بگریاند، بهشت را برای او ضمانت می کنیم و هر کس گریه کند، یا در غم ما پنجاه نفر را بگریاند، بهشت را برای او ضمانت می کنیم و هر کس گریه کند یا در غم ما سی نفر را بگریاند، بهشت را برای او ضمانت می کنیم و هر کس گریه کند یا در غم ما ده نفر را بگریاند، بهشت را برای او ضمانت می کنیم و هر کس گریه کند یا در غم ما یک نفر را بگریاند، بهشت را برای او ضمانت می کنیم و هر کس خود را به حال گریه بزند، بهشت برای او واجب می شود.
تباکی به معنای خود را به گریه زدن، خود را گریان نشان دادن و یا حالت گریه به خود گرفتن است. در راه احیای عاشورا و سوگواری بر عزای حسین (علیه السلام)؛ گریستن، گریاندن و حالت گریه داشتن، ثواب دارد. حتّی اگر کسی نگرید یا گریه اش نیاید، گرفتن این حالت، هم در شخص حالت اندوه و تحسّر ایجاد می کند هم به مجلس عزا، چهره و رنگ غم می بخشد. تباکی، همسو با داغداران سوگ عاشورا و مثل گریستن و گریاندن است (محدثی، ۱۴۱)۱۰۵). در حدیث امام صادق (علیه السلام) است: وَ مَنْ أَنْشَدَ فِی الْحسَیْنِ (علیه السلام) شِعْراً فَتَبَاکی فَلَهُ الْجَنَّةُ؛ هر که درباره حسین(علیه السلام)، شعری بگوید و تباکی کند، بهشت برای اوست (ابن قولویه، ۱۳۵۶: ۱۰۵). البته غیر از تباکی در مصیبت اباعبداللّه الحسین (علیه السلام)، حالت گریه به خود گرفتن در مناجات و از خوف خدا نیز مطلوب است و این از نمونه های روانی تأثیر ظاهر در باطن است (محدثی، ۱۴۱ ۱۰۵).
رسول خداصلی الله عله وآله در این زمینه به ابوذر غفاری فرمود: یَا أَبَاذَرٍّ مَنِ اسْتَطَاعَ أَنْ یَبْکیَ فَلْیَبْک وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَلْیُشْعِرْ قَلْبَهُ الْحُزْنَ وَ لْیَتَبَاک إِنَّ الْقلْبَ الْقَاسِیَ بَعِیدٌ مِنَ اللَّهِ» (طوسی، ۱۴۱۴: ۵۲)؛ هر که می تواند گریه کند، پس بگرید و هر که نتواند، پس در دل خویش حزن قرار دهد و تباکی کند، همانا قلب قساوت گرفته، از خداوند دور است.
در روان شناسی ثابت شده که اگر کسی رفتار ناشی از یک حالت روحی را تقلید کند، آن حالت روحی در او نیز نمودار می شود. مثلاً کسی که خوشحال است با حالت خاصّی می خندد؛ حال اگر شخصی غیر خوشحال دقیقاً با همان حالت شروع به خندیدن کند، حقیقتاً حالت خوشحالی در وجود او نمودار می شود. این اصل روان شناختی را اهل بیت(علیهم السلام) نیز بیان داشته اند. امیر مومنان (علیه السلام) طبق همین اصل فرمودند: إِنْ لَم تکنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَک أَنْ یَکونَ مِنْهُم (شریف رضی، ۱۴۱۴: ۵۰۶)؛ اگر بردبار نیستی، خود را به بردباری بزن! (مثل افراد بردبار رفتارکن) زیرا کم تّفاق می افتد که کسی خود را شبیه گروهی کند و از آنان نگردد.
عشق ایمانی به امام حسین (علیه السلام)، شخص عاشق را از درون وا می دارد که بر مظلومیّت معشوق خود بگرید و هر چه معرفتش به مراتب وجودی معشوقش فروزان تر و ایمانش به او بیشتر شود، این عشق نیز شدیدتر و به تَبَعش، آن گریه هم شدیدتر می شود. گریه ای که دست خود شخص نیست؛ گریه ای که به صورت خودکار از دل عاشق می جوشد و تا آن عشق هست، آن جوشش هم وجود خواهد داشت. حال کسی که عاشق امام حسین(علیه السلام) نیست، اگر مثل عاشقان آن حضرت گریه نماید و از گریه آنها تقلید کند، کم کم او نیز، آن حالت عاشقی و شیدایی نسبت به امام حسین (علیه السلام) را تجربه خواهد نمود و غرض اهل بیت(علیهم السلام) از این همه توصیه، آن است که این حالت در شیعیان به وجود آید؛ چرا که فواید فروانی در این حالت عاشقانه است. همین حالت عاشقانه، شهدای کربلا را در برابر لشکری سی هزار نفره پایدار کرده بود. همین حالت باعث شد سربداران شعار دهند: «سر به دار می دهیم، تن به ذلّت نمی دهیم». همین حالت است که باعث می شود حسین فهمیده نارنجک به خود ببندد و زیر تانک دشمن رود. همین حالت است که شهید چمران درست می کند. شما اگر کتاب های شهید چمران را بخوانید، این شیدایی را به وضوح در نوشته های او می بینید. آنچه یک دکترای فیزیک پلاسما را از آمریکا به لبنان و از لبنان به ایران و از مجلس شورای اسلامی به جبهه های حقّ علیه باطل می کشد، همین شیدایی شگفتی ساز است. آنچه باعث می شود بسیجی ما با اختیار خویش پا در میدان مین بگذارد تا راه باز کند، همین حالت عاشقی و شیدایی است. آنچه باعث می شود مادر دو شهید، فرزند سومش را هم به جبهه بفرستد، همین حالت عاشقی است. آنچه گروه اندکی به نام حزب الله لبنان را در برابر قوی ترین ارتش منطقه شیر غرّان کرده، همین حالت عاشقی است. وقتی کسی این حالت عاشقانه را در خود زنده نمود پیوند عمیق عاطفی میان او و الگوی راستین هدایت و مبارزه با ظلم و ذلّت ناپذیری پدیدار خواهد شد. در نتیجه او نیز چنین روحیّه ای را پیدا خواهد نمود.
نکاتی درباره واژه تباکی
نکته اول: «تباکی» در فرهنگ شیعه
در فرهنگ شیعه، توصیه به تباکی، تنها برای عزاداری نیست بلکه برخی روایات، تباکی را در نمازِ واجب یا هنگام درخواست حاجت از خداوند متعال نیز توصیه کرده اند؛ چنان که کلینی در باب «دعا» احادیثی نقل کرده است که به این امر توصیه می کنند؛ از آن جمله:
۱) امام صادق(ع) إِنْ لَمْ تَکنْ بِک بُکاءٌ فَتَبَاک ؛ (هنگام دعا اگر) گریه ات نیامد، خود را به گریه وادار کن (کلینی، ۱۴۲۹: ۲/۴۸۳).
۲) سعید بن یسار می گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: هنگام دعا، گریه ام نمی گیرد؛ (اما) خود را وادار به گریه می کنم. فرمود: اشکالی ندارد. گریه کن؛ هر چند به اندازه سر یک مگس باشد (همان).
۳) امام صادق(علیه السلام) به ابوبصیر فرمود: اگر از پیشامدی می ترسی یا حاجتی داری، با نام خدا آغاز کن و او را چنان که شایسته است، تمجید و ثنا کن. آنگاه بر پیامبر درود فرست و سپس حاجتت را بخواه و خود را وادار به گریه کن؛ هر چند به اندازه سر یک مگس باشد. امام صادق(علیه السلام) افزود: پدرم می فرمود: نزدیک ترین حالتی که یک بنده نسبت به پروردگار پیدا می کند، آن است که در حال سجده گریه کند (همان).
نکته دوم: واژه شناسی و معنا دانیِ «تباکی» و «ریا» و فرق بین آن دو
منظور از تَبَاکی این است که اگر به انسان حالت گریه دست نداد، خود را به گریه وادارد (پیشوایی، ۱۳۹۵: ۱/۲۰۱). چنان که ابن اثیر آن حالت را «تَکلَف البُکاء » معنی می کند و در تفسیر جمله «فَإن لَم تَجِدُوا بُکاءً فَتَبَاکُوا؛ اگر حالت گریه به تو دست نمی دهد، خود را به گریه وادار» می گوید: «أی تَکَلَّفُوا البُکَاءَ؛ یعنی خورا را به حالت گریه در بیاور» (ابن منظور، ۱۴۱۴: ۱۴/ ۸۳).
ریاء: خود را به نیکوکاری جلوه دادن بر خلاف حقیقت، تظاهر به نیکوکاری و پاکدامنی (همان، ۱۴/ ۲)۶). مثل گریه برادران حضرت یوسف)شب هنگام برادران گریه کنان به سراغ پدر رفتند؛ وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً یَبْکونَ (یوسف/ ۱۶). گریه دروغین و قلابی، و این نشان می دهد که گریه قلابی هم ممکن است و نمی توان تنها فریب چشم گریان را خورد! (مکارم شیرازی، ۱۳ ۳۴۳).
امام صادق(علیه السلام) در وصایای خویش به ابن جندب می فرماید: یَا ابْنَ جُنْدَبٍ کلُّ الذُّنُوبِ مغْفُورَةٌ سوَی عقُوقِ أَهْلِ دَعْوَتِک وَ کلُّ الْبِرِّ مَقْبُولٌ إِلَّا مَا کانَ رِئَاء (ابن شعبه حرّانی، ۱۴۰۴: ۳۰۳)؛ ای پسر جندب! همه گناهان در بارگاه الهی قابل بخشش است مگر نارضایتی برادران مؤمنت و هر کارِ نیکی مورد قبول واقع می شود مگر عملی که از روی ریا باشد. و در بیان دیگری در رابطه با خطر ریا چنین می فرماید: مَنْ عَمِلَ لِلَّهِ کانَ ثَوَابُهُ علَی اللَّه وَ منْ عَمِلَ لِلنَّاسِ کانَ ثَوَابُهُ عَلَی النَّاسِ إِن کلَ رِیاءٍ شِرْک (امام رضا (علیه السلام)، ۱۴۰۶: ۳۸۸)؛ هر کار به خاطر خدا، پاداشش بر عهده خدا است و هر که به خاطر مردم کار کند، پاداشش به عهده مردم می باشد و هرگونه ریایی شرک است.
مرحوم شیخ عباس قمی می نویسد: تباکی یعنی گریه بر خود بستن و به هیأت باکی درآمدن، نه آن که مراد ریای در گریه باشد، چه آنکه بکاء بر حضرت سیّد الشّهدا(علیه السلام) عبادت است و ریا در عبادات مثل قیاس در ادلّه و ربا در معامله جایز نیست. همچنین اخبار کثیره وارد شده در إحیاء امر أئمّه(علیهم السلام) و فضل مجالسی که إحیای امر ایشان می شود و آن که ائمّه(علیهم السلام) این نحو مجالس را دوست می دارند و ملائکه در آن مجالس حاضر می شوند (قمی، ۱۳: ۲/ ۱۰۶).
عوام بر این باورند که در عزای امام حسین(علیه السلام)، چون هدف زنده نگه داشتن آن است، همه چیز حتّی اشکِ ریایی قبول است. البته این نوع انحرافات ناشی از عقائدِ موهوم افراد تندرو، شاعرانِ بی سواد، روضه خوانان احساسی (که هر شنیده ای را نقل می کنند) و بعضا وعاظی است که تحقیق نکرده و با عدم دقت، مطالب را بیان می کنند.
مَثَلِ انسان متباکی در روضه، مَثلِ کسی است که در کنار دریا نشسته و کسانی که مشغول شنا و لذّت بردن هستند را نظاره می کند و او نه لذّت شنا می داند و نه حال شنا کردن را دارد. دوستانش به او پیشنهاد می کنند که داخل آب شود و فقط همراهِ آنان باشد و او مجبور می شود برای دلخوشی دوستانش به آب برود و نمایش شنا کردن را، در بیاورد ولی بعد از مدّتی، لذّت شنا را حسّ کرده با شور و شوق، شنا می کند.
«تباکی» همان چشمان خشکی است که خود را به دریایِ اشکِ عزداران حسینی می اندازد، تا خداوند به واسطة سیلِ اشکِ سوگواران، گناهان او را نیز بشوید. ولی به لطف خدا چیزی نمی گذرد، چشمانِ خشکِ او نیز سیلی روان در دریای بی کرانِ عشقِ حسینی می شود.
نتیجه
این بحث موجب افزایش آگاهی نسبت به معارف حسینی می شود. در گریه بر امام حسین (علیه السلام)، نیّت افراد، مدّ نظر نیست چون این موضوع، یک مسئله شخصی بین فرد و خدااست. بدون تردید نیّت خالص، خدایی و عاقلانه تر است. گاهی افرادی برای رفتن به مجلس و مانند آن اسم نویسی می کنند. این افراد در صدر مجالس نشسته و خرج های زیادی در محرّم و رمضان می کنند تا به این واسطه وجهه اجتماعی پیدا کنند. جالب اینکه این افراد بعد از پیروزی، تنها چیزی که برایشان مهم نیست اجرای احکام اسلام در جامعه است و گاهی هم برای منافع شخصی و حزبی علیه احکام اسلام مبارزه می کنند. از این رو روشن است که ملاک، حضورِ افراد در مجالس روضه، احسان دادن، بر پایی مجالس روضه، حتّی گریه کردن نیست، ملاک واقعی، گریه همراه با عمل و تلاش در جهت اجرای احکام الهی در جامعه است. به غیر از گریه از نوع «ضعف» و «زبونی»، تقریباً همه اقسام گریه ها را، در عزاداری بر سرور و سالار شهیدان داریم:
۱) گریه از خوف خدای تعالی به جهت تقرّب به محضر ربوبی او است. گریه بر مظلومیت و مصائب ائمّه(علیهم السلام) به ویژه امام حسین(علیه السلام) به جهت جلب رضایت حق تعالی و نزدیک شدن به خدا است.
۲) گریه هنگام به خطر افتادن ولایت: دشمنان می خواستند در وسط بیابان وجود نازنین امام حسین (علیه السلام) و یارانش را از ببرند و به زعم باطل خودشان، قضیه امام حسین(علیه السلام) از یادها برود و تمام شده فرض شود، ولی ما از گریه های حضرت یعقوب(علیه السلام)، حضرت زهرا(ع) و امام سجاد(علیه السلام) یاد گرفتیم که باید یاد و نام ولیّ خدا را همه ساله با گریه و تجدید عزا، زنده نگه داریم تا مبادا ولایت الهی به خطر بیافتد.
۳) گریه برای کمال خواهی و فضیلت طلبی: هر کس به نوعی با عرض ارادت خویش به اهل بیت(علیهم السلام) و به ویژه امام حسین(علیه السلام) به دنبال کسب فضیلت و آبرو است؛ چون نام و یاد اهل بیت(علیهم السلام)، به انسان ارزش دنیوی و اخروی می دهد، لذا می بینیم که در اعلامیه های رحلت یا نامه های دعوت هنگام برگشتن از زیارت یا بنرهای عرض تسلیت و تبریکِ زیارتِ اشخاص می نویسند: «پیر غلام» دربار حسین، «مداح» اهل بیت (علیهم السلام)، «روضه خوانِ» اربابِ بی کفن، «شاعرِ» اهل بیت(علیهم السلام)، «خادمِ» هیئت حسینی، «خادمِ» دربار حسینی، و نظایر اینها. البته هر کس به فراخور درک و معرفت خویش بهره می برد لذا یکی با عناوین و دیگری با علم و عمل و آن یکی با وصل شدن به منبعِ فیض الهی و بهره بردن از عجائب و لذّات عبادی و معنوی از محضر ولّی خدا.
۴) گریة شوق: پس از سال ها انتظار، رسیدن به کربلا یا مرقد دیگر ائمّه(علیهم السلام)، لذّتی غیرقابل وصف دارد و هیچ لذّتی به شرینیِ لحظه دیدن بارگاه و ضریحِ آستان مقدسِ ائمّه(علیهم السلام)، به ویژه کربلا نمی رسد و در آن لحظه تنها چیزی که دل را خنک می کند، گریه شوق است. اگر چشمانمان به دیدارِ بقیّه الله و حضرت صاحب الأمر بیافتد، چه لذّتی بیابد و شاید گریه شوق، مانع از کار افتادن قلب بی تابمان شود.
۵) گریة فراق: فرزندان و اهل بیت امام حسین(علیه السلام) بعد از شهادت آن حضرت، در فراق از دست دادن پدر، برادر، عمو، عموزاده ها و دیگر اقوام، مدام اشک می ریختند و ما هم در فراق از دست دادنِ امامان(علیهم السلام) و اکنون نیز در فراق آن یوسف گم گشته، شب و روز در چشمانمان گریه فراق داریم.
۶) گریه برخاسته از نوع دوستی و مهرورزی: اصلی ترین خاستگاهِ آن، گریه بر مظلومیت امام حسین(علیه السلام) و یارانش هست که اشکِ چشمِ دوست و دشمن را به گونه هایش جاری ساخته است. در این گریه، ما و خاندان اهل بیت(علیهم السلام)، وجه مشترک داریم و این گریه بر مظلومیت امام(علیه السلام) است که عامل زنده نگه داشتنِ یاد و نام حضرتش و زنده ماندنِ دین است.
(علیه السلام)) گریة ناشی از اعتقادات: امام(علیه السلام)، واسطة فیض و شافع روز جزا است و دین و دنیا و آخرت ما، وابسته به رضایتِ او از ماست و جزو مهمّی از اصول دین ماست. پس چرا به چنین امر مهمّی گریه نکنیم؟ این علاقه و محبّت اعتقادیِ برخاسته از عمقِ وجودِ ماست که دلِ ما را در غمِ او به ناله وادار می کند.
۸) گریة ناشی از حزن و حسرت: نداشتن عضوی از بدن، انسان را به غم و اندوه وا می دارد. حال نداشتن پدر، برادر، عمو و…، آن هم با این مصیبت، چه غمِ جانفزایی خواهد داشت و ما نیز در حسرتِ نداشتن امام(علیه السلام) و اینکه چرا آن زمان نبودیم تا از امامان دفاع کنیم، تا قیامت اشک خواهیم ریخت.
)) گریة تباکی: گاهی قلب و دلِ ما به خاطر اشتغالات دنیوی، به سختی و قساوت دچار می شود و دوای دردش، گریه بر مصائب کربلاست و اگر دل، ما را با اعتقادمان همراهی نکند، او را به دریایِ اشک هایِ رحمتِ تشکیل شده، از چشمانِ عزاداران می زنیم تا مَشکِ خشک شده را «ابالفضل»گونه، پر کرده و با ننوشیدنِ آب، وفایمان را به امامان(علیهم السلام) نشان دهیم و به گریه اش وا داریم. عجب هنری که فقط شیعه دارد.
منابع
– قرآن کریم
– ابن قولویه، جعفر بن محمد (۱۳۵۶ش)،کامل الزیارات، تصحیح عبدالحسین امینی، نجف اشرف، دار المرتضویة.
– ابن بابویه، محمد بن علی (۱۳۸۲)، الخصال، ترجمه جعفری، قم، نسیم کوثر.
– ابن حنبل، احمد بن محمد (بی تا)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، گروهی از محققین بیروت، مؤسسة الرسالة.
– ابن شهرآشوب (۱۳۷۹ ق)، مناقب آل ابی طالب، تصحیح محمدحسین آشتیانی و هاشم رسولی، قم، انتشارت علامه.
– ابن طاووس، علی بن موسی (۱۴۰۹ق)، إقبال الأعمال، تهران، دار الکتب الإسلامیه.
– ابن بابویه، محمد بن علی (۱۳۷۸ق)، عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، تصحیح مهدی لاجوردی، تهران، نشر جهان.
– نعمانی، محمد بن ابراهیم ابن أبی زینب (۱۳۹۷ ق)، الغیبة، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، نشر صدوق.
– ابن منظور، محمد بن مکرم (۱۴۱۴ق)، لسان العرب، میر دامادی، بیروت، دار الفکر.
– ابن شعبه حرانی، حسن بن علی (۱۴۰۴ق)، تحف العقول، تصحیح علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین.
– پیشوایی، مهدی (۱۳۹۵)، تاریخ قیام و مقتل جامع سیّدالشّهدا(علیه السلام)، قم، موسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره).
– حر عاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹ق)، قم، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام).
– ذهبی، شمس الدین (۱۴۰۹ق)، تاریخ الإسلام، بیروت، دار الکتاب العربی.
– سعادت پرور، علی (۱۳۸۳ ش)، جلوه نور، تهران، إحیاء کتاب.
– سبحانی، جعفر (۱۳۸۵ش)، فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب.
– شریف رضی، محمد بن حسین (۱۴۱۴ق)، نهج البلاغة، تصحیح صبحی صالح، قم، هجرت.
– طوسی، محمد بن الحسن (۱۴۱۱ ق)، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة.
– طوسی، محمد بن الحسن (۱۴۱۴ق)، الأمالی، قم، دار الثقافة.
– امام رضا (علیه السلام) (۱۴۰۶)، الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا(علیه السلام)، مشهد، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام).
– قرائتی، محسن (۱۳۸۳ش)، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن.
– قمی، عباس ( ۱۳ش)، منتهی الآمال، قم، دلیل ما.
– کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق (۱۴۲)ق)، اصول کافی، قم، دار الحدیث.
– مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۷۴ش)، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة.
– مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی(۱۴۰۳ق)، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
– کریمی نیا، محمّد مهدی (۱۳)ش)،اول، قم، جلوه کمال.
– محدثی، جواد (۱۴۱(علیه السلام)ق)، فرهنگ عاشورا، قم، نشر معروف.
– محمدی اشتهاردی، محمد، «فرهنگ عزاداری در سیره پیشوایان»، سایت بنیاد فرهنگی امامت:. emamat.ir
– نوری، حسین بن محمد تقی (۱۴۰۸ ق)، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسة آل البیت.(علیهم السلام)
ثبت دیدگاه