حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

دوشنبه, ۱۰ دی , ۱۴۰۳ 29 جماد ثاني 1446 Monday, 30 December , 2024 ساعت ×
فقیه دربار و علم گسترده امام جواد علیه السلام
13 جولای 2021 - 11:58
شناسه : 2082
بازدید 593
32

پس از شهادت پیشوای هشتم علیه السلام به نیرنگ مأمون عباسی، احساسات شیعیان و علویان، بلکه غالب مسلمانان بر ضد مأمون برانگیخته شد زیرا همگان دانستند که احضار امام رضا علیه السلام از مدینه، سپس تکریم و اعطای ولایت عهدی به آن حضرت، همگی سرپوشی بر نقشه خائنانه او بود که آن امام همام را […]

ارسال توسط :
پ
پ

پس از شهادت پیشوای هشتم علیه السلام به نیرنگ مأمون عباسی، احساسات شیعیان و علویان، بلکه غالب مسلمانان بر ضد مأمون برانگیخته شد زیرا همگان دانستند که احضار امام رضا علیه السلام از مدینه، سپس تکریم و اعطای ولایت عهدی به آن حضرت، همگی سرپوشی بر نقشه خائنانه او بود که آن امام همام را از میان بردارد و دیگر در برابر او منازع و رقیبی در کار نباشد.

آن گاه که عباسیان از تصمیم مأمون آگاه شدند او را از این کار بازداشتند زیرا می ترسیدند امام جواد علیه السلام بزرگ شود و خلافت را از این دودمان بگیرد. از این رو به مأمون گفتند: تو باید از نیاکان و پیشینیانت پیروی کنی؛ آنان این گونه افراد را در تبعید و زندان نگه می داشتند نه این که او را به دامادی خود مفتخر کنند.

مأمون بار دیگر از درِ شیطنت وارد شد و با کمال پررویی به آنان گفت: نیاکان ما قطع رحم کرده اند و من می خواهم صله رحم کنم و حقوق خویشاوندی را رعایت نمایم و اگر من ابوجعفر محمد بن علی (امام جواد) را برای دامادی برگزیدم با این که او نوجوانی بیش نیست، به خاطر دانش فراوانی است که او دارد. عباسیان همگی به صدا درآمدند و گفتند او نوجوانی بیش نیست چگونه می تواند دارای دانش و فقهی باشد؟ مأمون در پاسخ گفت: شما از واقع خبر ندارید اگر می خواهید، او را بیازمایید. پیشنهاد مأمون مورد پذیرش همگان قرار گرفت. قرار شد یحیی بن اکثم – قاضی القضات و فقیه بزرگ دربار – با او در مسایل فقهی به مذاکره برخیزد. مجلسی را ترتیب دادند. در آن مجلس برای امام جواد علیه السلام کرسی خاصی و برای مأمون کرسی خاصی گذاشتند.

یحیی بن اکثم: امیرمؤمنان! (خطاب به مأمون) اذن می دهی از ابوجعفر علیه السلام چیزی بپرسم؟

مأمون: از او اجازه بگیر و بپرس.

یحیی: ای ابوجعفر! قربانت گردم اجازه سؤال می دهی؟

امام جواد علیه السلام: اگر می خواهی بپرس.

یحیی: نظر شما درباره شخص مُحرمی که حیوانی را شکار کرده و کشته است چیست؟

امام: این مسأله صورت های گوناگون دارد. من صورت های آن را می گویم وشما مورد نظر خود را معین کنید:

۱- محرم در حرم مرتکب این کار شده یا خارج حرم؟

۲- آگاه از حرمت این کار بوده یا جاهل بوده است؟

۳- محرم، بالغ بوده یا نابالغ؟

۴- برای اولین بار این کار را کرده است یا بار دوم و سوم بوده؟

۵- آیا این شکار از پرندگان بوده یا از چارپایان و خزندگان؟

۶- حیوان شکار شده کوچک بوده یا بزرگ؟

۷- آیا بر این کار بار دیگر اصرار دارد یا پشیمان گشته؟

۸- این کار در شب انجام گرفته یا روز؟

۹- او برای عمره محرم بوده یا برای حج؟

یحیی بن اکثم در برابر این پرسش های گوناگون انگشت حیرت و ناتوانی به دندان گرفت و نتوانست سخنی بگوید و ناتوانی او برای همگان آشکار شد. مأمون برای ظاهرسازی گفت: خدا را بر این نعمت سپاسگزارم. آن گاه رو به عباسیان کرد و گفت: اکنون او را شناختید؟

گویا در همان مجلس یا در مجلس دیگری مأمون به امام جواد علیه السلام گفت: آماده ام دخترم را به عقد تو درآورم آیا بر این کار راضی هستی هرچند گروهی با اینکار مخالفند؟ امام روی مصالحی به خواسته مأمون پاسخ مثبت داد و خطبه عقد راچنین خواند:

«الحمدللّه اقرارا بنعمته و لا إله إلا اخلاصا لوحدانیته و صلی اللّه علی محمد سید بریته و الأصفیاء من عترته. أمّا بعد فقد کان من فضل اللّه علی الأنام أن أغناهم بالحلال عن الحرام فقال سبحانه: (و أنکحوا الأیامی منکم و الصالحین من عبادکم و إمائکم إن یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله واللّه واسع علیم).

سپاس خدای را که نوعی اعتراف به نعمت های بی کران اوست و نیز سپاس خدایی که جز او نیست و این؛ نشانه اخلاص در یگانگی اوست. درود خدا بر محمد صلی الله علیه و آله سرورکائنات و برگزیدگانی از عترت او. اما بعد! یکی از نعمت های خدا بر مردم این است که آنان را به وسیله حلال (ازدواج) از حرام بی نیاز ساخته است آن گاه که فرمود: «مردان و زنان بی همسر را همسر دهید و همچنان غلامان و کنیزان صالح و درستکار را. اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند آنان را از کرم خود بی نیاز می کند. خداوند گشایش دهنده و داناست».

مأمون یک فرد درس خوانده و تا حدی دانشمند بود و در شیطنت، استاد زمان. وی برای خاموش کردن احساسات برانگیخته شده شیعیان تصمیم گرفت دخترش امّ الفضل را به عقد امام جواد علیه السلام – فرزند امام رضا علیه السلام – درآورد و از این راه فرزند را نیز مانند پدر تحت نظر داشته باشد.

آن گاه فرمود: محمد بن علی بن موسی خواستگار امّ الفضل دختر عبداللّه مأمون است و مهریه او را همان مهریه جدّه اش فاطمه زهرا علیهاالسلام که همان پانصد درهم است، قرارمی دهد و سپس رو به مأمون کرد و گفت: آیا با این صداق آماده اید او را به همسری من درآورید؟ مأمون گفت: آری من دخترم ام الفضل را به همان مهریه ای که شما گفتید به همسریتان درمی آورم. آیا شما می پذیرید؟ امام علیه السلام نیز پاسخ داد: پذیرفتم و به آن راضی هستم.

آنگاه مأمون سران لشکری و کشوری را فرمان داد که همگان بر این کار تبریک بگویند. سپس جشن و شادمانی در دربار برقرار شد و پس از مراسم، همگان پراکنده شدند ولی مأمون به طور خصوصی با امام جواد علیه السلام دیدار مجدد انجام داد و پاسخ پرسش های پیشین را از او درخواست کرد. امام جواد علیه السلام در پاسخ چنین گفت:

۱- مُحْرِم اگر صیدی را در سرزمین «حِلّ» (غیر حرم) شکار کند و از دسته پرندگان بزرگ باشد، کفاره آن یک گوسفند است.

۲- اگر در حرم این کار را انجام دهد، کفاره آن دو برابر است.

۳- و اگر در غیر حرم پرنده کوچکی را شکار کند، کفاره آن یک برّه است که از شیرگرفته شده باشد و اگر در حرم این کار را انجام دهد، علاوه بر برّه، ارزش آن جوجه پرنده را نیز باید بپردازد.

۴- اگر محرم حیوان وحشی را شکار کند اگر آن حیوان وحشی، الاغ وحشی باشد، کفاره آن یک گاو است و اگر شترمرغ باشد، کفاره آن یک شتر است و اگر آهو باشد، کفاره آن یک گوسفند است.

۵- اگر یکی از این ها را در حرم شکار کند، علاوه بر کفاره، باید شتری را تا مکه ببرد و در آن جا قربانی کند.

۶- و اگر محرم یکی از این حیوانات وحشی را شکار کند و احرام او احرام حج باشد، آن شتر را باید در مِنی بکشد و اگر احرام او احرام عمره باشد آن را در مکه قربانی می کند.

۷- در کفاره شکار حیوانات، عالم و جاهل یکسانند؛ چیزی که هست، عالم بر حرمت، گنهکار ولی جاهلِ خطاکار بخشوده شده است.

۸- کفاره انسان آزاد بر خود اوست و کفاره برده بر مولای اوست.

۹- بر انسان نابالغ واجب نیست ولی بر بالغ واجب است.

۱۰- آن کس که از کردار خود پشیمان شود، عذاب اخروی از او ساقط است ولی آن کس که اصرار ورزد، در آخرت معذب خواهد بود.

مأمون از شنیدن این پاسخ های متنوع طبق پرسش های پیشین انگشت تعجب به دندان گرفت و گفت شایسته است شما نیز از یحیی بن اکثم سؤالی کنید.

سؤال فقهی حضرت جواد علیه السلام از یحیی بن اکثم

سؤالی که حضرت جواد علیه السلام مطرح می کند، برای آزمودن پایه علمی قاضی است، هرچند این پرسش ها برای نوع مردم مطرح نیست، ولی اگر قاضی از عهده پاسخ گویی درآید، گویای گستردگی دانش و احاطه او بر مسایل قضایی و فقهی است.

امام علیه السلام: جناب یحیی خبر بده:

۱- مردی که در آغاز روز به زنی نگریست و نگاه وی کاری حرام بود.

۲- آنگاه که روز بالا آمد، زن بر او حلال شد.

۳- آنگاه که نیمروز شد، آن زن بر او حرام شد.

۴- به هنگام وقت عصر حلال گشت.

۵- آنگاه که آفتاب غروب کرد، بر او حرام شد.

۶- آنگاه که وقت نماز عشا شد، بر او حلال گشت.

۷- نیمه شب بر او حرام شد.

۸- به هنگام سر زدن سپیده، دوباره حلال گشت.

بفرمایید این چه زنی است و چگونه حلال می شود و سپس حرام می گردد؟

یحیی بن اکثم: من پاسخ این سؤال را نمی دانم. ممکن است شما بفرمایید ما بهره بگیریم؟

امام جواد علیه السلام در حالی که نوجوانی بیش نیست و به حالت تازه دامادی درآمده است فرمود:

این زن کنیز مردی است که یک انسان بیگانه در آغاز روز بر او نگریست ونگاه او حرام بود.

آن گاه که روز بالا آمد آن کنیز را از مالک او خرید و بر او حلال گشت.

نیمه روز او را آزاد کرد و بر او حرام شد.

به هنگام نماز عصر با او ازدواج کرد و بر او حلال شد.

وقت نماز مغرب او را «ظِهار» کرد (نوعی جدایی که نزدیکی حرام می شود) آن زن بر او حرام گشت.

هنگام نماز عشا کفّاره داد و دوباره حلال گشت.

نیمه شب یک طلاق داد و حرام شد.

به هنگام فجر به او رجوع کرد و بر او حلال شد.

مأمون رو کرد به قاضی و دیگران که در مجلس بودند و گفت: آیا شما چنین اطلاعات فقهی و علمی دارید؟ همگان گفتند: نه!

سخنان مأمون درباره خاندان رسالت

مأمون در پایان جلسه، سخنرانی کوتاهی درباره اهل بیت ایراد کرد که مسلما به آن معتقد بود ولی در مقام عمل منافقانه عمل می کرد. او گفت:

اهل بیت پیامبر از میان مردم به فضایلی آراسته اند که دیگران از آن ها بهره ندارند. کمی سن و سال آنان مانع از این کمالات نیست. آیا نمی دانید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسالت خود را با دعوت امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام و ایمان او که بیش از ده سال نداشت آغاز کرد و اسلام او را پذیرفت و در آن سن و سال کسی به او ایمان نیاورده است و حضرت حسن علیه السلام و حسین علیه السلام در حالی که کمتر از شش سال داشتند با پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت کردند و هیچ کودکی غیر از این دو با پیامبر صلی الله علیه و آله بیغت نکرده است.

آیا نمی دانید که اکنون خدا به این خاندان چه ویژگی هایی داده و همگان از یک تیره و تبار هستند که آخرین آنان نیز مانند افراد نخستین هستند؟[۱]

پی نوشت:

[۱] احتجاج طبرسی، ج۲، صص ۴۷۶ -۴۶۷.

منبع : مجله درسهایی از مکتب اسلام، بهمن ۱۳۹۳ – شماره ۶۴۵

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.