كفار قریش سال دوم هجرى با دادن هفتاد كشته و هفتاد اسیر در جنگ بدر شكستخورده به مكّه بازگشتند. ابوسفیان گفت: بر كشته ها گریه نكنید، تا عقده ها خالى نشود و كینه ها باقى بماند. همگى شعارِ انتقام سر دهید. سال بعد كفار مكه با سههزار سوار، دوهزار پیاده و تجهیزات كامل به قصد جنگ با مسلمانان به سوى مدینه حركت كردند.
مقدمه
اکنون ایران اسلامی در پیچ تاریخی تمدن اسلامی قرار دارد و باید از عقبههایی مانند جنگ احد بگذرد. خداوند میفرماید: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ». مسلمانان در جهان برترین هستند؛ اما تمدن مسلمانان امروزه برترین نیست. این نوشتار از دیدگاه قرآن راه رسیدن به این برتری را بیان میکند. «جنگ احد» یکی از عبرتهای تاریخی مسلمانان و درسی بزرگ برای چیرهشدن بر دشمن و دوری از عوامل شکست است. «جنگ احد» در ماه رمضان در سال سوم هجری قمری به وقوع پیوست. گاهی سؤال از چگونگی این حادثه و بیان وقایعی است که در این جنگ به وقوع پیوست؛ اما مهمتر از آن، نگاه فلسفۀ تاریخی و بررسی عوامل شکست و پیروزی مسلمانان در این جنگ است. به این مناسبت آیات «جنگ احد» خوانش میشود و بر اساس آن چرایی پیروزیها و شکستها از دیدگاه قرآن بیان میشود. آیات ۱۲۱ تا ۱۷۹ سورۀ آل عمران مربوط به این جنگ است؛ البته آیات ۱۳۰-۱۳۸ (۹ آیه) و ۱۵۹-۱۶۴ (۹ آیه) مربوط به «جنگ احد» نیست و میان آیات مربوط به این جنگ قرار گرفته است. آیههای ۱۳۹ و ۱۵۲ عوامل بیشتر و مهمتری از پیروزی و شکست را بیان کردهاند و مناسبت است آیات صدر سخنرانی قرار گیرند.
در سال دوم هجرى كه مسلمانان در جنگ بدر پیروز شدند، خدای متعال وعده داد در جنگهاى آینده نیز پیروز خواهند شد. در سال بعد و هنگام وقوع جنگ احد، عواملی سبب شکست مسلمانان شد. پس از پایان جنگ، مسلمانان نسبت به رسول الله(صلی الله علیه و آله) انتقاد مىكردند كه مگر خدا به ما وعدۀ پیروزى نداده بود؛ پس چرا شكست خوردیم؟ آیه ۱۵۲ سوره آل عمران پاسخ مىدهد وعدۀ خدا راست و درست بود؛ ولى شما خود سبب این شکست شدید. این نوشتار به عوامل شکست و پیروزی مسلمانان بر اساس آیات مرتبط با «جنگ احد» میپردازد.
دورنمایی از جنگ احد
كفار قریش سال دوم هجرى با دادن هفتاد كشته و هفتاد اسیر در جنگ بدر شكستخورده به مكّه بازگشتند. ابوسفیان گفت: بر كشته ها گریه نكنید، تا عقده ها خالى نشود و كینه ها باقى بماند. همگى شعارِ انتقام سر دهید. سال بعد كفار مكه با سههزار سوار، دوهزار پیاده و تجهیزات كامل به قصد جنگ با مسلمانان به سوى مدینه حركت كردند. عباس عموى پیامبر(صلی الله علیه و آله) كه تا آن روز اسلام نیاورده بود و در مكه زندگى مىكرد، به دلیل علاقه و محبت زیادى كه به پیامبر داشت، ماجراى حركت و حملۀ كفار را در نامهاى محرمانه توسط مردى از قبیله بنىغفّار نزد پیامبر فرستاد. همین كه رسول گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله) از ماجرا باخبر شد، گروهى را از مدینه براى كسب اطلاعات بیشتر به سوى مكه فرستاد. مأموران پس از بازگشت، حركت قواى كفار به سركردگى ابوسفیان را تأیید كردند.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز جمعه جلسهاى تشكیل داد و با مسلمانان دراینباره مشورت فرمود. در این جلسه دو دیدگاه مطرح شد: ۱. در مدینه بمانیم و در كوچهها سنگر بگیریم تا همه بتوانند به ما كمک كنند؛ ۲. از مدینه خارج شده و در بیرون شهر بجنگیم.
دیدگاه دوم كه همراه با حماسه و اظهار شجاعت بود، جوانان را جذب نمود و طرفداران بیشترى پیدا كرد. با اینكه نظر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ماندن در شهر بود، به احترام احساسات جوانان از رأى خود صرفنظر كرد؛ سپس آن حضرت همراه یکنفر براى آمادهكردن اردوگاه از شهر مدینه خارج شد و محلى را در دامنۀ كوه احد كه شرایط نظامى خوبى داشت، برگزید. آنگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) در خطبۀ نماز جمعه مردم را از ماجرا مطلع فرمود و پس از نماز با لشکرى هزارنفرى از مهاجران و انصار رهسپار میدان جنگ شدند. فرمانده این جنگ شخص رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودند. ایشان چند پرچم را برافراشتند كه بعضى به دست مهاجران و بعضى به دست انصار سپرده شد.
حركت از مدینه تا اردوگاه احد پیاده بود و رسول الله(صلی الله علیه و آله) از اصحاب در طىّ حركت سان دید و صفوف را منظم فرمود. پیامبر(صلی الله علیه و آله) نماز صبح را با هفتصدنفر در احد اقامه كردند و عبداللّه بن جبیر را با پنجاهنفر از تیراندازان ماهر، مأمور حفظ دهانۀ حساس كوه قرار دادند و سفارش فرمودند هرگز این منطقه را خالى نكنید. ابوسفیان نیز خالد بن ولید را همراه با دویستنفر مأمور كرد تا هرگاه نگهبانان از دهانۀ كوه غفلت كردند، از پشتسر به سپاه اسلام حملهور شوند.
سرانجام دو لشکر در برابر یكدیگر صفآرایى كردند. ابوسفیان به نام بتها و زنان زیبا و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به نام خداوند متعال، سپاه خود را تشویق مىكردند. از لشکر مسلمانان فریاد اللّه اكبر و از سپاه كفر صداى دف بلند بود. جنگ كه شروع شد، مسلمانان با حملهاى سریع لشکر قریش را درهم شكستند، سپاه كفر پا به فرار گذاشتند و مسلمانان آنها را تعقیب كردند. بعضى از مسلمانان به خیال شكست قطعى كفار سرگرم جمعآورى غنایم شدند؛ نگهبانانِ دهانۀ كوه نیز برخلاف سفارشهاى پىدرپى رسول الله(صلی الله علیه و آله) به طمع جمعآورى غنایم، منطقۀ تحت حفاظت خود را رها كردند. در این هنگام خالد بن ولید با دویستنفر سپاه خود كه در كمین بودند، از فرصت استفاده كرد و از پشت به سپاه اسلام حمله كردند. ناگهان مسلمانان خود را در محاصره كفار دیدند. حمزه عموى پیامبر(صلی الله علیه و آله) شهید شد و جز افراد معدودى كه پروانهوار گرد وجود مبارك رسول الله(صلی الله علیه و آله) بودند، بقیه مسلمانان پا به فرار گذاشتند.
در این جنگ نقش على بن ابىطالب(علیه السلام) از همۀ افراد برجستهتر و بیشتر بود؛ به گونهاى كه شمشیر آن حضرت شكست و پیامبر(صلی الله علیه و آله) شمشیر خود به نام ذوالفقار را به آن حضرت داد و على(علیه السلام) از ایشان حفاظت مىكرد. در این جنگ شصت ضربه و زخم بر پیكر مبارک على(علیه السلام) وارد شد. امام صادق(علیه السلام) فرمود: «پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) جبرئیل را میان زمین و آسمان دید كه مىگوید: لا فتى الا على لا سیف الا ذوالفقار: جوانمردی جز علی(علیه السلام) و شمشیری جز ذوالفقار وجود ندارد.
یكى از كفار مكه به نام ابن قمعه، سرباز فداكار اسلام مَصعب را به خیال اینكه پیامبر(صلی الله علیه و آله) است، شهید كرد و فریاد زد: به لات و عزّى سوگند كه محمد كشته شد. كفار به كشتهشدن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مطمئن شدند، راه مكه را در پیش گرفتند و جنگ را رها كردند. در این میان مسلمانان نیز با شنیدن شایعه شهادت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با ترس و وحشت پا به فرار گذاشتند و بعد از باخبرشدن از زندهبودن پیامبر(صلی الله علیه و آله) بازگشتند و از آن حضرت عذرخواهى كردند. در این جنگ هفتادتن از مسلمانان شهید و عدّۀ زیادى نیز مجروح شدند.
در احد هر كه به خون جگرش میگرید
هر پسر بر سر نعش پدرش میگرید
ای عمو جان به سر پیكر تو گریه كنم
من به جای پدر و مادر تو گریه كنم
باز هم شكر عمو، رأس تو بر نیزه نرفت
باز هم شكر كه در حلق تو سر نیزه نرفت
ای عمو رأس تو در بزم شرابی كه نرفت
به تماشا سوی هر شهر خرابی كه نرفت
عوامل شکست در جنگ احد
در سوره آل عمران میخوانیم:
«وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَ عَصَیتُمْ مِنْ بَعْدِ ما أَراكُمْ ما تُحِبُّونَ مِنْكُمْ مَنْ یریدُ الدُّنْیا وَ مِنْكُمْ مَنْ یریدُ الآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِیبْتَلِیكُمْ وَ لَقَدْ عَفا عَنْكُمْ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ»: خداوند وعده خود را به شما، [دربارۀ پیروزی بر دشمن در احد،] تحقق بخشید؛ در آن هنگام [که در آغاز جنگ،] دشمنان را به فرمان او، به قتل میرساندید؛ [و این پیروزی ادامه داشت] تا اینکه سست شدید؛ و [بر سر رهاکردن سنگرها،] در کار خود به نزاع پرداختید؛ و بعد از آنکه آنچه را دوست میداشتید [از غلبه بر دشمن] به شما نشان داد، نافرمانی کردید. بعضی از شما، خواهان دنیا بودند و بعضی خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت؛ [و پیروزی شما به شکست انجامید] تا شما را آزمایش کند و او شما را بخشید؛ و خداوند نسبت به مؤمنان، فضل و بخشش دارد.
در ابتدای آیه تأکید شده است نصرت خداوند مشروط به آن است كه شما به وظیفۀ خود عمل كنید: «لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ». سپس میفرماید: «حتی إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ»؛ با کلمۀ «حتی» انتهای وعده پیروزی را بیان میکند؛ یعنی هرگاه اطاعت نکنید، شکست میخورید. در آیات دیگر نیز با قضیه شرطیه بهصراحت بیان شده است تمام وعدههای خدا مشروط است؛ برای مثال میفرماید: «إن تنصروا الله ینصرکم»: اگر قدم در یاری خدا بردارید، خدا شما را یاری میکند.
در اینجا به تبیین عوامل شکست مطابق آیۀ فوق میپردازیم:
عامل اول: سستی و بیتوجهی «فَشِلْتُمْ»
این آیه ابتدا بر عامل درونی دست میگذارد و عامل شكستهاى بیرونى در جنگ را درونى میداند و میفرماید شما در درون سست و بیتوجه شدید؛ بنابراین در بیرون شكست خوردید: «فَشِلْتُمْ .. صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ». نتیجۀ کنشِ جامعۀ بیتوجه در امر دین و ولایت و انجام وظایف، شکست است. جامعۀ بیتوجه نسبت به آرمانهای اسلامی، از اهداف دور میشود و به وظایف عمل نمیکند. سستی و بیتوجهی مردم حداقل دوگونه است: بیتوجهی موقت و محدود و بیتوجهی دائم و همهجانبه. بیتوجهی نوع اول شکست موقعیت را به دنبال دارد؛ اما سوگمندانه بیتوجهی نوع دوم منجر به شکست دائمی میشود، مگر آنکه جامعه از سستی دست بردارد و از رهبر الهی پیروی نماید.
پرسش این است که چرا جامعه دچار بیتوجهی میشود؟ عوامل بیتوجهی زیاد است؛ اما به نظر میرسد مهمترین عامل ناامیدی است. بزرگنمایی ضعفها و کوچکنمایی قوتها سبب فروکشکردن امید و سستشدن در مسیر میشود. رهبر معظم انقلاب فرمود: «نخستین توصیه من امید و نگاه خوشبینانه به آینده است. سیاست رسانهای دشمن مأیوسسازی مردم و مسئولان ما از آینده است. خبرهای دروغ، تحلیلهای مغرضانه، وارونه نشاندادن واقعیتها، پنهانکردن جلوههای امیدبخش، بزرگکردن عیوب کوچک و ….». پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: «الأملُ رَحمةٌ لاِمّتی، و لَوْ لا الأملُ ما أرْضَعَتْ والِدَةٌ وَلَدَها، و لا غَرَسَ غارِسٌ شَجَرا»: امید برای امت من رحمت است. اگر امید نبود، هیچ مادری به فرزند خود شیر نمیداد و هیچ باغبانی درختی نمیکاشت.
امروزه در ایران یکی از مهمترین عوامل ناامیدی، ندیدن قوتها و بزرگتردیدن ضعفهاست؛ پس باید قوتها را به نمایش گذاشت؛ مانند ارتقای ایران پس از پیروزی انقلاب از حدود رتبه پنجاهمین به شانزدهمین و کمتر از آن در تولید علم، نانو، داروسازی، هستهای، هواوفضا، فیزیک، ریاضی و بیوشیمی. فبل از پیروزی انقلاب اسلامی و زمان شاه ۶۸% مردم بیسواد بودند، ۹۶% مردم برق نداشتند، ۶۴% مردم سوء تغذیه داشتند، ۳۶% شهرنشینان در یک اتاق زندگی میکردند، ۴۶% مردم زیر خط فقر بودند که امروزه ۱۱% شده است؛ این آمار در آمریکا ۱۲%، در انگلیس ۱۹% و در آلمان ۱۵.۵% است.
عامل دوم: اختلاف «تَنَازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ»
اولین نتیجۀ سستی، اختلاف است. جامعۀ بیتوجه و سست دنبال بهانه میگردد تا از مسئولیت شانه خالی کند و برای رسیدن به آن به منازعه میپردازد و دچار سردرگمی و اختلاف میشود.
عامل سوم: سرپیچی «عَصَیتُمْ»
نتیجه دو عاملِ سستی و اختلاف، سرپیچی از فرمان خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله) است. از یکسو بیتوجهی و از سوی دیگر اختلاف، نتیجه را به زیرپاگذاشتن فرمان حجت الهی میکشاند. نتیجۀ سه عاملِ سستى، اختلاف و اطاعتنکردن از فرماندهى، فرار و سراسیمگى در جبهۀ نبرد است: «حَتَّى إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ … إِذْ تُصْعِدُونَ».
در طول تاریخ بیتوجهی مردم راه را برای جلودارشدن مستکبران باز کرد؛ بیتوجهی بیشتر مردم در زمان رسولالله(صلی الله علیه و آله)، خلیفه را جایگزین ولیّ خدا کرد، بیتوجهی زمان امام علی(علیه السلام)، امام را خانهنشین و دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) را به شهادت رساند، بیتوجهی مردم زمان امام حسن(علیه السلام) ولایت را به پادشاهی و سلطنت اموی مبدل کرد؛ بیتوجهی بیشتر مردم زمان امام حسین(علیه السلام)، امام را در خون غلطاند و در نهایت بیتوجهی بیشتر مردم زمان امام زمان، مردم را از دیدار او محرم و به پرده غیبت کشاند. امروزه نیز بیتوجهی مردم میتواند منجر به ادامهیافتن اغتشاشات گردد و مسیر عقلایی اعتراض را منحرف یا مسدود کند.
هرگاه سه عامل سستی، اختلاف و سرپیچی با هم جمع شود، شکست حتمی است و به میزان ضعف و قوت این سه عامل، شکست نیز موقت یا دائمی میشود.
مگر خدا نَبُوَد یار مسلمین در جنگ
چرا به جنگ اُحُد عرصه شد بر ایشان تنگ
برای اینکه اطاعت نشد ز ختم رسل
نبی محافظت تنگه داد، بر یک هنگ
که دشمن ار کند حمله از میان دو کوه
کنند دفع، همان هنگ مثل شیر و پلنگ
ولی رها بنمودند تنگه را یاران
نکرد خصم ز حمله از شکاف درنگ
از این قضیه بگیرند مؤمنان عبرت
که تا اطاعت مولایشان شود فرهنگ
عامل چهارم: دنیاخواهی «مِنْكُمْ مَنْ یرِیدُ الدُّنْیا»
عامل اساسی دیگر در شکست، دنیاطلبی است؛ زیرا کسی که دنبال دنیا است، در مقابله با دشمن سستاراده میشود، با دوستان به منازعه میپردازد و از امر رهبر سرپیچی میکند. آیه در ادامه به سنت الهیِ آزمایش ملتها اشاره میکند و شكستها را وسیلۀ آزمایش الهى میداند: «لِیبْتَلِیكُمْ»؛ تا امتها با شکست هوشیار شوند و به ولایت خدا و حجت او برگردند. گویا شکست در ظاهر، نقمت و در باطن میتواند نعمت و سبب ازدیاد نعمت شود.
خداوند میفرماید: «الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِیلُ»: اینها کسانی بودند که [بعضی از] مردم، به آنان گفتند: مردم [= لشکر دشمن] برای [حمله به] شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید! اما این سخن بر ایمانشان افزود و گفتند: خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست.
ملتِ با ایمان از تهدید فرصت میسازد؛ همانگونه که ملت ایران در جنگ تحمیلی چنان خود را مقتدر نشان داد که دشمن فکر حملۀ نظامی را از سر خود بیرون کرد. در اغتشاشات سال ۱۴۰۱ نیز مردم با حضور در راهپیمایی ۱۳ آبان و تشییع جنازه شهدای عزیز تهدید را به فرصتِ همدلی و پشتیبانی از انقلاب بدل کرد و چهرۀ واقعی استکبار، آمریکا، اسرائیل و اروپا را نمایان کرد. امام خمینی فرمود: «هرچه فریاد دارید سر “آمریکا” بکشید».
عامل پنجم: گناه «إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا»
خداوند دربارۀ علت دیگر شکست میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ یوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلیمٌ»: کسانی که در روز روبروشدن دو جمعیت با یکدیگر [در جنگ احد] فرار کردند؛ شیطان آنها را بر اثر بعضی از گناهانی که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت و خداوند آنها را بخشید. خداوند، آمرزنده و بردبار است.
این آیه با نگاهی آسیبشناسانه دلیل فرار بعضى از مسلمانان در جنگ احد را لغزش آنان توسط شیطان میداند و دلیل دچارشدن مردم به این لغزش را گناه میداند. درحقیقت گناه میدان را براى وسوسههاى شیطان باز مىكند که: «اسْتَزَلَّهُمُ … بِبَعْضِ ما كَسَبُوا». در تفاسیر آمده است در جنگ احد جز سیزدهنفر (پنجنفر از مهاجران و هشتنفر از انصار) همه فرار كردند. دربارۀ اینکه این سیزدهنفر به جز علی(علیه السلام) چه کسانی بودند، اختلاف است. مسلمانان در جنگ احد چهار دسته شدند: شهدا، صابران، فراریان كه مورد عفو قرار گرفتند و منافقان.
فرصتشناسی دشمن از شکست مسلمانان
خداوند به مسلمانان هشدار میدهد از کافران فرمان نبرید که موجب خسارت و زیان شما میشود: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تُطیعُوا الَّذینَ كَفَرُوا یرُدُّوكُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ»: ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر از کسانی که کافر شدهاند اطاعت کنید، شما را به گذشتههایتان بازمیگردانند و سرانجام، زیانکار خواهید شد.
در شأن نزول این آیه مىخوانیم در «جنگ احد» وقتى كه مسلمانان شكست خوردند، عبداللَّهبن ابىّ سردستۀ منافقان فریاد زد: به برادران مشرک ملحق شوید و همان بتپرستى را ادامه دهید. این آیه بهروشنی هشدار میدهد که در فرازونشیبها، مراقب تبلیغات و وسوسههاى دشمن باشید، مبادا كمكم به آنان گرایش پیدا كنید. اگر «إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ كَفَرُوا»، دچار شکست نهایی میشوید؛ زیرا شكست در میدان جنگ خسارتی است که جبرانپذیر است؛ اما شكست اعتقادى و ارتداد، خسارتى بس بزرگ است: «فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ».
عوامل پیروزی
در آیات مربوط به جنگ بدر و احد عوامل پیروزی چنین بیان شدهاند:
۱. ایمان
سستینورزیدن در انجام فرمان الهی و جهاد، اندوهگیننشدن در حوادث و سختیها از ثمرههای ایمان واقعی است: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ»: و سست نشوید و غمگین نگردید؛ و شما برترید اگر ایمان داشته باشید.
ایمان شرط اساسی برای کسب نصرت و پیروزی الهی است. هرچه درجه ایمان بالاتر رود، پیروزی نزدیکتر است؛ البته لازمه نیل به پیروزی، مجاهدت فراوان است تا مسلمانان را به ظرفیت ایمانی بالا برساند و بتوانند سختیها را تحمل نمایند.
در جریان تعقیب حضرت موسی(علیه السلام) توسط فرعون، تعدادی از اصحابِ سستایمان به موسی(علیه السلام) گفتند: «فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَىٰ إِنَّا لَمُدْرَكُونَ»: هنگامی که دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: ما در چنگال فرعونیان گرفتار شدیم. اما حضرت موسی(علیه السلام) با اطمینان کامل از کمک الهی فرمود: «قَالَ كَلَّا ۖ إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیهْدِینِ»: [موسی] گفت: چنین نیست؛ بهیقین پروردگارم با من است، بهزودی مرا هدایت خواهد کرد.
چنانکه امام خمینی فرمود: «فتح خرمشهر یک مسئله عادی نبود … فوق طبیعت است». ایشان در بیانی دیگر، شنهای بیابان طبس را مأمور خدا دانست.
۲. استقامت و تقوا
خداوند درباره دیگر دلیل دیگر نصرت و پیروزی مسلمانان میفرماید: «بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرهِمْ هذا یمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمینَ»: آری، [امروز هم] اگر استقامت و تقوا پیشه کنید، و دشمن به همین زودی به سراغ شما بیاید، خداوند شما را به پنجهزارنفر از فرشتگان که نشانههایی با خود دارند، مدد خواهد داد.
خداوند در آیۀ دیگری دربارۀ اهمیت مقاومت و پایداری در راه حق میفرماید: «كَأَینْ مِنْ نَبِی قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیونَ كَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللَّهُ یحِبُّ الصَّابِرینَ»: چهبسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگ کردند. آنها هیچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان میرسید، سست و ناتوان نشدند [و تن به تسلیم ندادند]؛ و خداوند استقامتکنندگان را دوست دارد.
بنابراین مطابق آیات الهی عواملی که سبب پیروزی جبهۀ حق در برابر کفر، شرک و نفاق خواهد شد، عبارتاند از: ایمان، مجاهدت، امید، صبر، تقوا و استقامت. جامعهای که این عوامل پیروزی را کسب نکند، فاصلۀ زیادی با پیروزی دارد و تاب استقامت در برابر دشمنان را ندارد.
فهرست منابع
قرآن مجید
۱. آیتى، محمدابراهیم؛ تاریخ پیامبر اسلام؛ تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۶۶ش.
۲. راجی، سیدمحمدحسین و دیگران؛ گام تمدنساز؛ تهران: نشر معارف، ۱۴۰۰ش.
۳. سبحانى، جعفر؛ فروغ ابدیت؛ قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۳ش.
۴. قرائتی، محسن؛ تفسیر نور؛ تهران: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ۱۳۸۸ش.
۵. کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ قم: دار الکتب الاسلامیه، [بیتا].
۶. مجلسی، محمدباقر؛ بحار الأنوار؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.
۷. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه؛ تهران: دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۱ش.
۸. موسوی خمینی (امام)، سیدروحالله؛ صحیفه امام؛ تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹ش.
۹. سایت مقام معظم رهبری: Khamenei.ir.
ثبت دیدگاه