هشتم شهریور یاد آور خاطره ای دردناک اما عبرت آمیز برای ملت مسلمان ایران است. در این حادثه تلخ، رئیس جمهوری اسلامی ایران، آقای محمد علی رجائی به همراه نخست وزیر با کفایتش حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد جواد باهنر در آتش قهر دشمنان اسلام و انقلاب سوختند.
آن دو شهید، در مقطعی حساس و کوتاه به زیباترین شکل درخشیدند و الگویی کم نظیر برای نسل آینده در حکومت اسلامی و حجتی نمونه برای کارگزاران دولت اسلامی گشتند. زندگی و شهادت آن دو شهید بزرگوار می تواند درسی برای دولتمردان امروزی و اسوه و الگویی برای حاکمان آینده نظام اسلامی باشد.
آن دو عاشق صادق فقط به اهداف عالی حکومت اسلامی اندیشیدند و قدمی به نفع خود برنداشتند و در راه استقرار حکومت اسلامی از تمام هستی خود گذشته و خود را فدای اعتلای «کلمة الله » کردند و خداوند متعال نیز پاداش آنان را با اعطای مدال شهادت به نحو شایسته ای عطا فرمود و آنان را به درجه ابرار رسانید.
در مسلخ عشق جز نکو را نشکند روبه صفتان زشت خود را نکشند
گر عاشق صادقی ز مردن نهراس مردار بود هر آنکه او را نکشند
حضرت امام خمینی قدس سره در مورد آنان فرمود: «آقای رجایی و آقای باهنر هر دو شهیدی هستند که با هم در جبهه های نبرد با قدرت های فاسد همجنگ و همرزم بودند. و مرحوم شهید رجایی به من گفتند که من بیست سال است که با آقای باهنر همراه بودم و خداوند خواست که با هم از دنیا هجرت کنند و به سوی او هجرت کنند. (۱) »
تقدیر الهی چنین بود که آن دو رادمرد الهی و دو کارگزار امین حکومت اسلامی که هر دو در یک سال (۱۳۱۲) متولد شده بودند، با هم به شهادت برسند. آنان در هشتم شهریور سال ۱۳۶۰ در یک توطئه خائنانه در حادثه انفجار دفتر نخست وزیری به قافله شهدای اسلام ملحق شدند.
دولت کوتاه مدت شهیدان رجایی و باهنر در تاریخ اسلام و انقلاب اسلامی ایران نمونه عینی و عملی از یک دولت اسلامی و مکتبی به حساب می آید و این حقیقتی است که نه در سخن بلکه در عمل و رفتار آن شهیدان به زیباترین شکل تبلور یافت.
در این فرصت، به مناسبت هفته دولت و شهادت آن دو شهید بزرگوار، مروری کوتاه بر شاخص ترین صفات دولتمردان در حکومت اسلامی خواهیم داشت، به این امید که دلسوزان اسلام و حکومت اسلامی و همچنین کارگزاران دولت اسلامی خود را با این شرایط، که بر گرفته از معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام است هماهنگ ساخته، موجبات خشنودی پروردگار و حضرت ولی عصرعلیه السلام و مردم مسلمان کشورمان را فراهم آورند.
صفات کارگزاران دولت اسلامی
کسانی که در مسؤولیت ها و پست های حکومت اسلامی وارد می شوند باید دارای صفاتی باشند که در کلام وحی و معارف ائمه علیهم السلام بر آن تاکید شده است. در این جا به برخی از این صفات اشاره می شود.
۱ – شایستگی و لیاقت
کارگزار دولت اسلامی شایسته ترین فرد از میان سایر افراد برای انجام کاری است که بر آن گمارده شده است; زیرا پست ها در حکومت اسلامی امانت است و باید امانت ها را به اهل آن سپرد. خداوند متعال می فرماید: «ان الله یامرکم ان تؤدوا الامانات الی اهلها» (۲) ; «خداوند به شما فرمان می دهد که امانت ها را به اهلش بسپارید.» در دولت اسلامی نباید پست ها بر اساس روابط فامیلی، حزبی و غیره تقسیم شود، بلکه مسؤولیت ها باید بر اساس شایستگی و لیاقت و کاردانی افراد باشد.
اگر رئیس دولت اسلامی فردی را به یکی از پست های حساس جامعه اسلامی منصوب کند در حالی که فردی شایسته تر از او وجود داشته باشد، به خدا و رسول او و افراد جامعه خیانت کرده است. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله فرمود: «من تولی من امر المسلمین شیئا فاستعمل علیهم رجلا وهو یعلم ان فیهم من هو اولی بذلک واعلم منه بکتاب الله وسنة رسوله فقد خان الله ورسوله وجمیع المؤمنین (۳) ; هر کس از امور مسلمانان مسؤولیتی را بر عهده بگیرد و سپس فردی را بر آنان به کار گمارد که می داند شایسته تر از او به این کار و داناتر از او به کتاب خدا و سنت پیامبر [برای تصدی این مقام] در جامعه وجود دارد [و با این حال فرد غیر شایسته را انتخاب کند] به خدا و رسول او و به تمام مؤمنان خیانت کرده است.»
۲ – امانتداری
منصب ها و مقام های دولتی نوعی امانت است که در اختیار کارگزاران نظام اسلامی قرار می گیرد. دولتمردان امین به سمت های خود به عنوان یک ودیعه الهی نگریسته و هرگز در فکر خیانت در امانت و استفاده های شخصی و گروهی از آن نمی افتند. آنان می دانند که روزی باید این امانت ها را به دیگران بسپارند و در مقابل عملکرد خود پیش خداوند و مردم مسلمان پاسخگو باشند.
امیر مؤمنان علیه السلام به اشعث بن قیس که فرماندار آن حضرت در آذربایجان بود، نامه ای نوشته و در مورد بهره برداری ناروا از بیت المال و پست و مقام به او هشدار می دهد. آن حضرت در نامه خویش که پس از جنگ جمل و در شعبان سال ۳۶.ه در کوفه نوشته است، خطاب به اشعث و تمام دولتمردان اسلامی می فرماید: «وان عملک لیس لک بطعمة ولکنه فی عنقک امانة وانت مسترعی لمن فوقک (۴) ; مطمئنا ریاستی که به تو سپرده شده برای تو لقمه ای چرب نیست، بلکه بار امانتی در گردن توست که [در پاسداری از آن ]باید مافوق خویش را پاسخگو باشی.»
البته همان طور که کارگزاران با ایمان باید به منصب دولتی به دیده ودیعه الهی بنگرند و نهایت امانتداری را در آن مبذول دارند، انتخاب کنندگان این افراد (اعم از مردم و مسؤولین بالاتر) نیز باید توجه داشته باشند که چه کسانی را امین قرار می دهند. چرا که در صورت بی دقتی، ممکن است از امانت های واگذار شده سوء استفاده شود و بخش اعظم مسؤولیت این خیانت بر عهده انتخاب کنندگان خواهد بود.
۳ – مسؤولیت شناسی در مقابل مشکلات مردم
دولتمردان اسلامی خود را در مقابل مشکلات تک تک افراد جامعه مسؤول می دانند و برای رفع مشکلات مؤمنین ساسیت خاصی دارند. آنان با احساس گرفتاری برای یکی از مؤمنین، خواب راحت نخواهند داشت تا مشکل برادر ایمانی خود را حل کنند.
کارگزار با ایمان در دولت اسلامی همیشه این نوای ملکوتی پیشوای ششم علیه السلام را با گوش جان می شنود و به آن عمل می کند: «ایما مؤمن نفس عن مؤمن کربة وهو معسر، یسر الله له حوائجه فی الدنیا والاخرة، قال: ومن ستر علی مؤمن عورة یخافها ستر الله علیه سبعین عورة من عورات الدنیا والاخرة. قال: والله فی عون المؤمن ما کان المؤمن فی عون اخیه. فانتفعوا بالعظة وارغبوا فی الخیر (۵) ; هر کس گرفتاری مؤمنی را که در سختی افتاده رفع کند، خدا حوائج دنیا و آخرتش را آسان کند و هر که عیب مؤمنی را که از آن می ترسد بپوشاند، خدا ۷۰ عیب دنیوی و اخروی وی را بپوشاند، و تا زمانی که مؤمن در حال کمک کردن به برادرش باشد، خدا در حال کمک کردن به اوست. از موعظه سود ببرید و در کار خیر رغبت کنید.»
وزیر وظیفه شناس
علی بن یقطین علاقه ای به پست وزارت نداشت و بارها خواسته بود از سمت خود کناره گیری کند، اما امام هفتم علیه السلام به او اجازه نداده و فرموده بود: تو در مقام وزارت باش و استعفا نده; زیرا ممکن است دل های شکسته ای را جبران کنی و گرهی از کارهای شیعیان ما باز کنی. آن حضرت به علی بن یقطین فرمود: «یا علی! کفارة اعمالکم الاحسان الی اخوانکم (۶) ; ای علی! احسان و نیکی به برادرانتان کفاره اعمال بد شما خواهد بود.»
روزی یکی از شیعیان کوفی به نام ابراهیم جمال به خاطر یک گرفتاری از کوفه به بغداد رفت، و هر چه تلاش کرد با وزیر دیدار کند موفق نشد. ابراهیم با اینکه چند روز در بغداد توقف کرد اجازه ملاقات با علی بن یقطین برایش حاصل نشد و هر بار که رجوع می کرد، نگهبانان او را برای ملاقات با وزیر راه نمی دادند، تا اینکه با دلی شکسته و با یاس و نا امیدی به کوفه برگشت. پس از مدتی علی بن یقطین به مکه مشرف شد و در ضمن سفر، اراده کرد در مدینه به محضر امام کاظم علیه السلام مشرف شود، اما او را به خانه امام هفتم علیه السلام راه ندادند و هر چه تلاش کرد اجازه ملاقات نیافت. روزی بر سر راه امام علیه السلام نشست و آن حضرت را هنگام رفتن به مسجد ملاقات کرده و با چشمانی اشکبار عرضه داشت: ای مولای من! چه خطایی از من سر زده که مرا به حضور نمی پذیرید؟! حضرت فرمود: ما تو را راه ندادیم زیرا تو برادر دینی ات، ابراهیم جمال را پشت در گذاشتی و او را به حضورت راه ندادی. خداوند متعال حج تو را نمی پذیرد مگر اینکه ابراهیم جمال از تو راضی شود و تو دل شکسته او را به دست آوری.
علی بن یقطین با سریعترین وسیله ای که حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام از طریق اعجاز در اختیار او نهاد، خود را به منزل فقیرانه ابراهیم جمال در کوفه رسانید و از پشت در با لحنی ملتمسانه چنین گفت: ای ابراهیم! در را باز کن، من علی بن یقطین نخست وزیر حکومت وقت هستم.
ابراهیم جمال که از شنیدن این سخن یکه ای خورده و کاملا شگفت زده شده بود با خود گفت: علی بن یقطین! وزیر حکومت! با من چه کار دارد؟ برای چه در این تاریکی شب و تنهایی به منزل من آمده است!؟
علی گفت: ابراهیم! اجازه بده من به خانه تو بیایم.
در باز شد و علی بن یقطین بعد از ورود گفت: ابراهیم! من خطای بزرگی مرتکب شده ام. مولایم بخشش خطایم را به رضایت تو موکول کرده است. ابراهیم گفت: خداوند از خطاهایت در گذرد و تو را ببخشد.
علی بن یقطین گفت: این چنین نمی شود، من یک طرف صورتم را روی خاک می گذارم و از تو خواهش می کنم پای خود را در طرف دیگر صورتم بگذاری و مرا حلال کنی! ابراهیم که از حرکات و سخنان علی کاملا مبهوت شده بود، خواست گفته وی را قبول نکند. اما با التماس وزیر، این منظور عملی شد و علی بن یقطین با نهایت خضوع و تواضع در حالی که یک طرف صورتش بر زمین و طرف دیگرش به زیر پای ابراهیم بود می گفت: «اللهم اشهد; خدایا تو شاهد باش.»
آن گاه همان شب با همان وسیله در مدینه با کمال شادمانی به حضور امام هفتم علیه السلام رسید و حضرت او را با کمال میل به حضور پذیرفت (۷) .
دولتمرد وظیفه شناس، در مقابل مردم احساس مسؤولیت کرده، هیچ گاه در برابر مشکلات و گرفتاری های آنان شانه از زیر بار مسؤولیت خالی نمی کند و به تمام مردم مسلمان همانند خود و خانواده خود می نگرد.
در حالات نخست وزیر شهید جمهوری اسلامی ایران دکتر محمد جواد باهنر آمده است: روزی که ایشان وزیر آموزش و پرورش شده بود، به ایشان تبریک گفته شد و او در جواب اظهار داشت: «من حالا احساس می کنم دیگر چهار فرزند ندارم، بلکه ۱۰ میلیون فرزند دارم که در برابر هر یک از آن ها احساس مسؤولیت سنگینی می کنم. (۸) »
۴ – ساده زیستی و پرهیز از ثروت اندوزی
ساده زیستی، یکی دیگر از ویژگی های دولتمردان اسلامی است.
علی علیه السلام کامل ترین الگوی دولتمردان اسلامی خطاب به عثمان بن حنیف یکی از استانداران خطا کار خود، که از شیوه ساده زیستی روی گردان و به دنیاگرایی و زندگی تجملاتی دل بسته و با ثروتمندان و مرفهین بی درد همنشین شده بود، می فرماید: «یابن حنیف! فقد بلغنی ان رجلا من فتیة اهل البصرة دعاک الی مادبة، فاسرعت الیها تستطاب لک الالوان، وتنقل الیک الجفان وما ظننت انک تجیب الی طعام قوم عائلهم مجفو وغنیهم مدعو.
فانظر الی ما تقضمه من هذا المقضم، فما الشتبه علیک علمه فالفظه وما ایقنت بطیب وجوهه فنل منه; ای پسر حنیف! به من گزارش داده شده که مردی از سرمایه داران بصره تو را به یک مهمانی فرا خوانده و تو به سرعت به سوی آن شتافتی. خوردنی های رنگارنگ برای تو آورده می شود و کاسه های پر از غذا پی در پی جلوی تو نهاده می شود. گمان نمی کردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان [با ستم] محروم شده و ثروتمندانشان [بر سر سفره] دعوت شده اند. پس به آنچه از این خوردنی می خوری بنگر، آن چه حلال و حرام بودنش را نمی دانی دور بیفکن و آنچه را به پاکیزگی و حلال بودنش یقین داری مصرف کن.»
امام علیه السلام در ادامه اضافه می کند: «الا وان لکل ماموم اماما یقتدی به ویستضیئ بنور علمه. الا وان امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه ومن طعمه بقرصیه. الا وانکم لا تقدرون علی ذلک ولکن اعینونی بورع واجتهاد وعفة وسداد (۹) ; آگاه باش! هر پیروی را امامی است که از او پیروی می کند و از نور دانش او روشنی می گیرد. آگاه باش! امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده و از غذایش به دو قرص نان رضایت داده است. البته شما توانایی چنین کاری را ندارید، اما با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی، مرا یاری دهید.»
آری، کارگزاران دولت اسلامی توانایی و تحمل زندگی علی گونه را ندارند و نمی توانند هم سطح با آن بزرگوار زندگی کنند، اما طبق فرمایش آن حضرت می توانند در پاکدامنی و ساده زیستی، خود را به آن گرامی نزدیک کنند.
در خاطرات رئیس جمهور شهید، محمد علی رجائی نمونه های فراوانی در این زمینه نقل شده است که فقط به دو مورد از آن ها اشاره می کنیم:
الف) یکی از کسانی که در دوران وزارت شهید رجایی با او همسایه بوده است می گوید: یک روز صبح که برای خرید نان به سنگکی محل رفته بودم، با کمال تعجب دیدم آقای رجایی با دمپایی و یک کاسه ماست به طرف نانوایی آمد و وقتی از ایشان خواستم که زودتر از من نان بگیرد نپذیرفت و خیلی هم از این پیشنهاد ناراحت شد و در صف ایستاد تا نوبتش برسد (۱۰) .
ب) شهید رجایی در خاطرات خود می گوید: یک بار که اتوبوس دو طبقه سوار شده بودم، راننده اتوبوس با شاگرد خود در مورد افزایش قیمت پیکان که به یکصد هزار تومان رسیده بود صحبت می کرد و می گفت: شنیده ای که قیمت پیکان صد هزار تومان شده است؟ شاگرد به او گفت: بشود یک میلیون تومان، آن موقع که قیمت سی هزار تومان بود ما نمی توانستیم ماشین بخریم حالا هم نمی توانیم، بعد نگاهی به من کرد و به راننده گفت: مثلا این آقا را ببین چه قدر شبیه آقای رجایی است ولی حالا او کجا دارد زندگی می کند و با چه ماشین هایی رفت و آمد می کند و این بنده خدا هم آمده سوار اتوبوس دو طبقه شده است. راننده هم حرف او را باور و تایید کرد و کلی هم به من بد و بیراه گفت. وقتی کار به اینجا رسید، من به او گفتم: آقای راننده حالا شما از کجا می دانید شاید این بنده خدا هم مثل شما زندگی می کند و زندگی اش با شما تفاوتی نمی کند. راننده جواب داد: نه آقا، تو هم لت خوش است، شما چه قدر ساده ای! آن ها زندگی ای دارند که به خیال من و تو هم نمی رسد، شاگرد او هم مرتب حرف راننده را تایید می کرد و من نگفتم که خود رجایی هستم (۱۱) .
امام خمینی قدس سره در مورد ضرورت ساده زیستی مسؤولان حکومتی می فرماید: «وقتی بنا شد متصدی یک امور کشوری، قشر اشراف – به اصطلاح خودشان – اعیان، مرفه ها و صاحب اموال و – نمی دانم – پارک و اتومبیل ها و کذا و کذا، یا آن وقت کالسکه ها و آن حرف ها باشد، این یکی از مصیبت های بزرگی است که در یک ملت هست. مصیبت هایی که ملت ها می کشند از این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان جامعه بوده و به دنبال این هستند که ثروتشان را زیاد کنند. (۱۲) »
امام خمینی قدس سره در فرازی دیگر از سخنانش، خطاب به دولتمردان و روحانیون صاحب منصب کشور می فرماید: «اگر روزی از نظر زندگی از مردم عادی بالاتر رفتید، بدانید که دیر یا زود مطرود می شوید. (۱۳) »
«شما گمان نکنید که اگر با چندین اتومبیل بیرون بیایید وجهه تان پیش مردم بزرگ می شود، آن چیزی که مردم به آن توجه دارند و موافق مذاق عامه است، اینکه زندگی شما ساده باشد; همان طوری که سران اسلام و پیغمبر اسلام و امیر المؤمنین و ائمه ما زندگی شان ساده و عادی بود بلکه پایین تر از عادی. (۱۴) »
در اینجا اشاره به زندگی ساده رهبر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای خالی از فایده نخواهد بود. آن بزرگوار در مورد زندگی خود می گوید: «اگر بخواهم تمام زندگی ام را بار کنم غیر از کتاب هایم یک وانت بار می شود.»
آقای دکتر حداد عادل در مورد ایشان چنین می گوید: «آقا، یک خانه ای قبل از ریاست جمهوری شان در جنوب تهران داشتند، ایشان آن را اجاره داده اند و خرج زندگیشان را در می آورند، ایشان بابت رهبری حقوق نمی گیرند و از وجوهات شرعیه هم استفاده نمی کنند. (۱۵) »
۵ – قانون مداری
در جامعه اسلامی همه افراد از کوچک و بزرگ، رئیس و مرؤوس، همه و همه در برابر قانون الهی مساویند و هیچ کس فراتر از قانون نیست. در این میان دولتمردان و تمام کارگزاران دولت اسلامی وظیفه ای به مراتب سنگین تر از دیگران دارند، زیرا، اگر مجریان قانون، خود در برابر آن خاضع نباشند از دیگران چه انتظاری می توان داشت؟ کارگزاران امین و دلسوز دولت اسلامی باید آن چنان به قانون حکومت خویش پای بند باشند که عواطف خویشاوندی، روابط دوستانه و … نتواند آنان را به تخلف از قانون وادارد و آنان را مقابل خواسته های غیر قانونی تسلیم کند.
علی علیه السلام در مورد تساوی همه افراد در برابر قانون حق می فرماید: «لا یجری لاحد الا جری علیه، ولایجری علیه الا جری له ولو کان لاحد ان یجری له ولایجری علیه لکان ذلک خالصا لله سبحانه (۱۶) ; [حق] به سود کسی اجرا نمی شود مگر اینکه [روزی] به زیان او نیز به کار می رود، و چون به زیان کسی اجراء شود روزی به سود او نیز جریان خواهد داشت. اگر بنا باشد حق به سود کسی اجراء شود و علیه او اجرا نشود، این مخصوص خدای سبحان است [نه دیگر آفریده ها].»
کارگزاران دولت اسلامی هیچ گاه برای خود، فامیل و وابستگانشان در برابر قانون مصونیت قائل نمی شوند و به مسلمانان خیانت نمی کنند.
امیر مؤمنان علیه السلام با قانون شکنان برخوردی قاطع داشت و هیچ گاه اجازه نمی داد که فردی از دولتمردان و وابستگان حکومت، خود سرانه قانون را زیر پا بگذارد و به نفع خود و یا کسان دیگر عملی خلاف قانون انجام دهد. آن حضرت در نامه ای که به یکی از کارگزاران متخلف خود نوشته است، شدیدا وی را نکوهش کرده و در فرازی از آن نامه می فرماید: «والله لو ان الحسن والحسین فعلا مثل الذی فعلت، ما کانت لهما عندی هوادة، ولا ظفرا منی بارادة، حتی آخذ الحق منهما واریح الباطل عن مظلمتهما (۱۷) ; به خدا قسم! اگر حسن و حسین چنان می کردند که تو انجام دادی، از من روی خوش نمی دیدند و به آرزو نمی رسیدند تا آن که حق را از آنان باز ستانم و باطلی را که به ستم آنان پدید آمده، نابود سازم.»
امیر مؤمنان علیه السلام در برابر درخواست نامشروع برادرش عقیل، که از آن حضرت تقاضای مقداری گندم از بیت المال مسلمانان – به صورت غیر قانونی – داشت، میله ای آهنی را داغ کرده و به دست او نزدیک نمود، آن گاه که عقیل نزدیکی حرارت آهن را احساس کرد ناله اش بلند شد. امام به وی فرمود: «ثکلتک الثواکل، یا عقیل! اتئن من حدیدة احماها انسانها للعبه وتجرنی الی نار سجرها جبارها لغضبه! اتئن من الاذی ولاائن من لظی؟ (۱۸) ; گریه کنندگان بر تو بگریند، ای عقیل! آیا تو از آهن پاره ای که آدمی آن را برای بازی خود (در یک حرکت نمایشی) سرخ کرده ناله می کنی و مرا به سوی آتش که خداوند قهار آن را از روی غضب خویش افروخته، می کشانی؟! تو از حرارت ناچیزی می نالی و من از حرارت آتش الهی ننالم؟!»
۶ – اصالت خانوادگی
خانواده، روحیات پدر و مادر و مربیان، نقش به سزایی در شخصیت افراد دارد. توجه به ریشه ها و اصالت افراد در گزینش آنان برای کارهای دولتی، مسؤولین درجه یک نظام را در رسیدن به اهداف خویش بیشتر یاری خواهد کرد. اگر به این نکته مهم تربیتی توجه نشود و آلوده نژادان و پست فطرتان، به پست های مهم دولتی راه یابند، ضررهای جبران ناپذیری رابه نظام اسلامی وارد خواهند کرد.
دومین شخص عالم امکان، علی علیه السلام به این نکته ظریف توجه خاصی داشته و در انتخاب کارگزاران حکومتی و سپردن منصب های دولتی به افراد، ضمن دستور العملی به مالک اشتر، سردار با کفایت خود، چنین رهنمود می دهد: «وتوخ منهم اهل التجربة والحیاء، من اهل البیوتات الصالحة، والقدم فی الاسلام المتقدمة، فانهم اکرم اخلاقا، واصح اعراضا واقل فی المطامع اشراقا وابلغ فی عواقب الامور نظرا (۱۹) ; کارگزاران دولتی را، از میان مردم با تجربه و با حیا، از خاندان های صالح [و پاکیزه و با تقوی] که در مسلمانی سابقه درخشانی دارند انتخاب کن، زیرا اخلاق آنان گرامی تر و آبرویشان محفوظتر و طمع ورزی شان کمتر و آینده نگری آنان بیشتر است.»
پی نوشت ها:
۱) صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۱۳۵.
۲) نساء/۵۸.
۳) بحار الانوار، ج ۳۰، ص ۷۰۵; سنن بیهقی، ج ۱۰، ص ۱۱۸; مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۲۱۱.
۴) صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه ۵.
۵) اصول کافی، ج ۳، ص ۲۸۶، باب تفریج کرب المؤمن، ح ۵.
۶) بحار الانوار، ج ۴۸، ص ۱۳۶.
۷) بحار الانوار، ج ۴۸، ص ۸۵; سفینة البحار، ج ۲، ص ۲۵۲.
۸) جمهوری اسلامی، ۱۱/۶//۱۳۶۱.
۹) نهج البلاغه، نامه ۴۵.
۱۰) جمهوری اسلامی، ۸/۶/۱۳۸۰.
۱۱) همان، ۹/۶/۱۳۷۹.
۱۲) صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۴۴۳.
۱۳) همان، ج ۱۷، ص ۴۵۳.
۱۴) همان، ج ۱۹، ص ۳۱۸.
۱۵) کیهان، ۹/۴/۱۳۸۱، ص ۷.
۱۶) نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
۱۷) همان، نامه ۴۱.
۱۸) همان، خطبه ۲۲۵.
۱۹) همان، نامه ۵۳.
ثبت دیدگاه