انتشار خبر کتک خوردن یک پیرزن، بدون هیچ دلیل و گناهی، بهطور طبیعی احساسات افکار عمومی را برمیانگیزد. در چنین صحنهای، تکلیف ضدنقلاب و رسانههای بیگانه مشخص است؛ آنها نهتنها به دنبال روشن شدن حقیقت نیستند بلکه سعی در وارونه جلوه دادن آن نیز میکنند.
طیفی دیگر از واکنشها، جنبه هیجانی دارد و افراد بدون بررسی ابعاد ماجرا، از سر احساسات موضعگیری میکنند. معمولاً افرادی که با پیچیدگیهای فضای رسانهای آشنا نیستند یا به تعبیری از سواد رسانهای کافی برخوردار نیستند این طیف را شامل میشوند.
برخی دیگر سعی میکنند بدون انجام قضاوت نهایی و موضعگیری هیجانی، نسبت به ابعاد ماجرا کندوکاو کنند و موضعگیری نهایی را تا واضح شدن صحنه، به تعویق بیاندازند.
در این بین امّا دستهای دیگر از واکنشها متعلق به افرادی است که نه در صف ضدانقلاب قرار دارند و نه از سواد رسانهای بیبهره هستند، امّا نوع واکنش آنها طوری است که با واکنش رسانههای معاند و نیز مخاطبی که سواد رسانهای کافی ندارد، همخوانی و همسویی پیدا میکنند. این طیف را عمدتاً سیاسیون و خواصی تشکیل میدهند که موضعگیری آنها ناشی از دیدگاهها و منافع سیاسی است که دنبال میکنند.
حال که ابعاد ماجرای کتک خوردن «گوهر عشقی» مشخص شده است، مرور مواضع سیاسیون در این قضیه خالی از لطف نیست.
اصل ماجرا از این قرار است که گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی چند روز پیش با سری بانداژ شده مدعی شد که دو موتور سوار به وی حمله ور شده و او بیهوش شده است. در بررسی خبرنگار صداوسیما با حضور در محل حادثه و چک کردن دوربینهای مداربسته و نیز گفتوگو با شاهدان عینی مشخص شد که گوهر عشقی در حال عبور از کوچه، بدون دخالت هیچ عاملی، تعادل خود را از دست داده و بر زمین افتاده است.
عباس عبدی که در جریان اصلاحات به تحلیلها جامعهشناختی مشهور است در واکنش به گفتههای گوهر عشقی، حالتهای مختلفی را برای این موضوع درنظر میگیرد و تلویحاً این موضوع را به حاکمیت منتسب میکند. نکته قابل توجه اینکه عبدی در احتمالات خود هیچ احتمالی را برای کذب بودن روایت مطرح شده درنظر نمیگیرد.
صادق زیباکلام از دیگر چهرههای جریان اصلاحات با یادآوری نسل باکریها و تختیها، نسلی را نکوهش کرد که پیرزن افتادهای چون گوهر عشقی را مورد ضرب و شتم قرار میدهد!
عبدالله رمضان زاده سخنگوی دولت اصلاحات نیز با انتشار تصویری از گوهر عشقی در میان نقشه یکدست سیاه ایران، با کنایه از سرانجام ضاربان گوهر عشقی سؤال پرسید.
علی مطهری عضو فراکسیون امید مجلس دهم نیز قبل از اینکه ابعاد قضیه روشن شود، تلویحاً و با کنایه، موضوع ضرب و شتم گوهر عشقی را به حفظ نظام مرتبط کرد!
دیگر چهره اصلاحطلبی که به این موضوع واکنش نشان داده، مصطفی تاجزاده معاون سیاسی وزیر کشور دولت اصلاحات است. وی سران قوا را بابت عدم موضعگیری در قضیه گوهر عشقی شماتت میکند.
محمدعلی ابطحی رئیس دفتر رئیس دولت اصلاحات نیز از این قافله جا نمانده است.
گذشته از اینکه چرا برخی چهرههای اصلاحطلب به جای تحقیق درباره ابعاد ماجرا، با مواضع عجولانه و خاص با رسانههای بیگانه همنوا میشوند، بررسی مواضع سابق این افراد نسبت به خشونت نیز نتایج قابل تأملی بهدست میدهد.
بهعنوان نمونه بعد از اینکه محمدعلی نجفی شهردار اصلاحطلب تهران یا ضرب ۵ گلوله همسر خود را به قتل رساند، برخی اصلاحطلبان و رسانههای آنها، بهجای محکومیت این قتل، مدعی شدند میترا استاد یک پرستو بوده است، و بدین ترتیب در پی تطهیر همحزبی خود برآمدند.
مصطفی تاجزاده بعد از آن حادثه در مناظره با علیرضا زاکانی بهشکل تلویحی، نظام را مقصر میداند و میگوید شهردار شدن نجفی باعث شد هم آن زن قربانی شود هم نظام یکی از مدیران کارا را از دست بدهد.
صادق زیباکلام نیز با نهی دیگران از بهرهبرداری سیاسی از ماجرای قتل میترا استاد، توصیه میکند کسی به حریم خصوصی دیگران وارد نشود، شاید چنین اتفاقی برای خود ما پیش بیاید.
اصلاحطلبان که آن روزها از حریم خصوصی افراد میگفتند و دیگران را بابت قضاوت عجولانه نهی میکردند، این روزها بهطور مستقیم و غیر مستقیم نظام را مقصر ضرب و شتمی میدانند که از اساس واقعیت ندارد!
البته ردپای این جریان سیاسی در پروندههایی چون آشوبهای خیابانی و خشونتهای سال ۸۸ و ۷۸ وجود دارد.
ثبت دیدگاه