حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

جمعه, ۲ آذر , ۱۴۰۳ 21 جماد أول 1446 Friday, 22 November , 2024 ساعت ×
روش های مدیریت زمان در سیرۀ حضرت زهرا (علیها السلام)
23 ژانویه 2022 - 8:58
شناسه : 3245
بازدید 566
12

استفادۀ بهینه از فرصت‎ها در عمر محدود بشری یکی از اصول مهم برای رسیدن به سعادت است. انسان همواره باید در زندگی در پی پیشرفت باشد و این امر با مدیریت زمان محقق می‎شود. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: هر کس دو روزش مساوی باشد مغبون گشته است، کسی که پایان دو روزش […]

ارسال توسط : نویسنده : سید ناری، طاهره سادات؛ قاسم پیوندی، محمد حسین منبع : دوفصلنامه تربیت اسلامی، پاییز 1399 - شماره 33
پ
پ

استفادۀ بهینه از فرصت‎ها در عمر محدود بشری یکی از اصول مهم برای رسیدن به سعادت است. انسان همواره باید در زندگی در پی پیشرفت باشد و این امر با مدیریت زمان محقق می‎شود. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: هر کس دو روزش مساوی باشد مغبون گشته است، کسی که پایان دو روزش (یعنی روز دومش) بهترین آن دو روز باشد، مورد غبطه است و هر که روز دیگرش بدتر از آن دو روز باشد ملعون است و هر کس که برای خود پیشرفت و ترقی نبیند به نقصان گراید و هرکه به نقصان گراید مرگ برای او بهتر از زندگی است.[۱] (ابن بابویه، ۱۴۰۳ ق، ص۳۴۲).

انسان یا در حال پیشرفت است و یا در حال عقب گرد و حالت توقف ندارد؛ بدین صورت که اگر از زمان، استفاده صحیح شود پیشرفت است و در غیر این صورت پسرفت (مطهری، ۱۳۸۶، ج۲، ص۱۹۷). این مسئله به قدری اهمیت دارد که طبق فرمودۀ حضرت علی (ع)معیاری جهت تشخیص انسان زیرک معرفی شده است. حضرت فرمودند: زیرک کسی است که امروزش بهتر از دیروزش باشد (لیثی واسطی، ۱۳۷۶، ص۵۴).

در مسیر زندگیِ انسان های عادی، معمولاً چنین است که استمرار برخی نعمت‎ها موجب عادت به آن نعمت و در نتیجه غفلت از آن می‎شود و برخی تنها زمانی ارزش این نعمت‎ها را درک می‎کنند که از آن نعمت محروم شوند. زمان نیز یکی از نعمت های الهی به شمار می‎رود که برای بیشتر مردم عادی شده است؛ بنابراین به ارزش آن واقف نیستند. آیات و روایات فراوانی بر ارزش زمان دلالت دارد که چند نمونه از آنها بیان می‎شود. قرآن کریم به لحظه‎ها و ایام و لیالی سوگند یاد می‎کند تا اهمیت زمان را در زندگی انسان بیان کند. «وَ الْفَجْرِ * وَ لَیالٍ عَشْرٍ * وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ» (فجر، ۱-۳) «وَ الْعَصْر» (العصر، ۱). رسول اکرم(ص) به ابوذر غفاری فرمودند: دربارۀ عمرت بیش از مالت بخل بورز (طوسی، ۱۴۱۴ق، ص۵۲۷). اگر فردی ثروت خود را اسراف کند سبب تأسف می‎شود که چرا وی قدر مال را ندانسته است؛ اما برای سرمایۀ بزرگ تر و مهم‎تر، یعنی زمان، بیشتر غفلت می‎شود. اسراف زمان از اسراف مال زیان بارتر است؛ زیرا مال قابل جبران است؛ اما زمان بدون هیچ گونه توقف سپری می‎شود و غیرقابل بازگشت است. برخی افراد برای رعایت حقوق دیگران حاضر نیستند دیناری از مال مردم را بخورند؛ اما همین اشخاص هنگام ضایع نمودن زمان و فرصت دیگران احساس گناه نمی کنند (مطهری، ۱۳۸۶، ج۲، ص۱۹۴).

با توجه به اهمیت زمان، فراگیری مهارت مدیریت زمان امری لازم است. در ابتدا تعریفی از مدیریت زمان ارائه می‎شود. استفادۀ بهینه از زمان، طبق برنامه‎ای صحیح با تلاش و جدیت تمام و اجازه ندادن به دخالت ناروای امور و حادثه‎ها در جریان اجرای برنامه، برای رسیدن به اهداف را مدیریت زمان می‎گویند (نیلی پور، ۱۳۸۶، ج۱، ص۱۰). در تعریفی دیگر از مدیریت زمان آمده است: مدیریت زمان یعنی خود رهبری کردن. باید زمان را به گونه‎ای هدایت کرد که در جهت بهترین خواسته‎ها به کار رود (هنری، ۱۳۷۷، ص۲۷). اساساً زمان اداره شدنی نیست و خواه ناخواه زمان می‎آید و می‎گذرد و نمی‎توان بر زمان احاطه پیدا کرد و آن را کنترل کرد؛ بلکه باید خود را مدیریت کرد. در واقع، مدیریت زمان همان مدیریت بر خویشتن است (قربانی و خسروی، ۱۳۸۴، ص۷۹) در این باره بهتر است روش های مدیریت زمان را آموخت و عملی نمودن آن نیازمند مدیریت بر خود است. حال این پرسش مطرح است که روش های مدیریت زمان چیست؟ به دیگر سخن، چگونه می‎توان از زمان استفاده بهینه نمود؟ در این مقاله برخی از روش های کاربردی مدیریت زمان در سیره و سبک زندگی حضرت فاطمه(ع) با روش توصیفی-تحلیلی آورده شده است. منظور نگارندگان از روش های مدیریت زمان، کارهایی عملی و کاربردی جهت مدیریت زمان است؛ البته برخی از این موارد نیز از اصول مدیریت زمان محسوب می‎شود؛ اما از آنجایی که برای مدیریت زمان اصول هم باید عملی نمود و همچنین بیشتر مواردی که برای مدیریت زمان بیان می شود مواردی عملی و کاربردی است؛ عنوان روش‎های مدیریت زمان برای مقاله انتخاب شد و از تفکیک روش ها و اصول مدیریت زمان پرهیز نمودیم.

در خصوص پیشینۀ پژوهش حاضر باید گفت در این باره هیچ مقاله و کتابی در خصوص مدیریت زمان در سیرۀ حضرت زهرا(ع) نگاشته نشده است. گفتنی است به جز روش های یاد شده در مقاله جهت مدیریت زمان، روش های دیگری نیز وجود دارد که به جهت جلوگیری از افزایش حجم مقاله از بیان آنها خودداری شد.

روش پژوهش

روش پژوهش این مقاله توصیفی-تحلیلی است. در روش توصیفی پژوهشگر به دنبال چگونگی موضوع است. در این نوع پژوهش محقق دخالتی در موقعیت، وضعیت و نقش متغیرها ندارد و آنها را دست کاری یا کنترل نمی‎کند و صرفاً آنچه را وجود دارد، مطالعه کرده، به توصیف و تشریح آن می پردازد. در این تحقیقات نوعاً از روش‎های مطالعۀ کتابخانه ای استفاده می‎شود. یکی از این نوع تحقیقات، تحقیق توصیفی موردی یا ژرفانگر است. این تحقیق عبارت است از: مطالعۀ یک مورد یا یک واحد و کاوش عمیق در مورد آن. مطالعۀ سیر زندگی یک فرد از این نمونه است (حافظ نیا، ۱۳۸۷، ۵۸-۶۳). در این مقاله نیز از این روش، همراه با تحلیل روایات استفاده شده است؛ بدین صورت که سیرۀ حضرت زهرا(ع) در جهت دستیابی به روش های مدیریت زمان با مطالعۀ کتابخانه ای بررسی شده است.

یافته‎ های پژوهش

هر فرد برای عملی نمودن برنامه های خود و رسیدن به اهداف و موفقیت خویش نیازمند مدیریت زمان است. مدیریت زمان مانند هر کاری به دانستن روش نیاز دارد. یافته ها نشان می‎دهد روش های مدیریت زمان در زندگی آن حضرت عبارتند از: ۱- تقسیم کار؛ ۲- عدم تأخیر انجام امور؛ ۳- حفظ اطلاعات ارزشمند؛ ۴- وجود مکان معین و مناسب برای هر وسیله؛ ۵- انجام چند کار به صورت هم زمان؛ ۶- رقابت؛ ۷- استراحت و نشاط؛ ۸- توجه به زمان حال.

حضرت زهرا(ع) دارای مدیریت زمان بوده اند که در همۀ ابعاد عبادی، خانوادگی، سیاسی، اجتماعی و تفریحی فعال بودند و در همۀ نقش ها به بهترین شکل انجام وظیفه نمودند.

۱- مدیریت زمان در سیرۀ زهرای اطهر(ع)

حضرت زهرا(ع) عهده دار وظایف بسیار زیادی در ابعاد گوناگون بودند، از جمله خانه داری، همسرداری، مراقبت و تربیت فرزندان، وظایف اجتماعی. این مطلب را نیز باید لحاظ کرد که در آن زمان، این امور به مراتب بسیار دشوارتر از زمان حاضر بوده است. همچنین حضور نداشتن طولانی مدت حضرت علی(ع)در منزل به دلیل شرکت در جنگ‎ها و مأموریت‎های مختلف، موجب افزایش بار مسئولیت بر ایشان شده بود. افزون بر آنکه حضرت زهرا(ع) پاسخگوی سؤالات دینی مردم نیز بوده اند (منسوب به حسن بن علی(ع)، ۱۴۰۹ق، ص۳۴۰-۳۴۱). بنابراین مدیریت زمان مؤلفه ای بسیار مهم در زندگی ایشان محسوب می‎شود. فعالیت‎های موفق ایشان در همۀ ابعاد بیانگر قدرت مدیریت زمان توسط ایشان است. با توجه به مجموع روایات در سیرۀ حضرت فاطمه(ع) به دست می آید که پارۀ تن رسول خدا (ص) و تربیت یافتۀ ایشان، مانند پدربزرگوارشان، فرصت‎های زندگی را به سه قسمت تقسیم کرده‎اند. ۱- خدا؛ ۲- خانواده؛ ۳- خود.

امام حسین(ع) فرمودند: از پدرم(ع) درباره وضع ورود حضرت رسول(ص) سؤال کردم. پدرم فرمودند: زمانی که پیامبر (ص) وارد منزل می‎شدند، وقت خود را سه قسمت می‎کردند: یک قسمت برای خداوند و یک قسمت برای خانواده و یک قسمت نیز برای خود. وقت مخصوص به خودشان را نیز میان خود و مردم تقسیم می فرمود و خواص را می پذیرفت و مسائل و موضوعات را از طریق آنان به عموم مردم ارجاع می داد و چیزی از ایشان مضایقه نمی کرد و روش آن بزرگوار، در این زمانِ اختصاص یافته به امّت، این بود که در پذیرفتن به حضور و اختصاص دادن مقدار زمان ملاقات به افراد، اهل فضل را به نسبت فضل و مقامی که در دین داشتند، بر دیگران مقدّم می داشت. برخی از آنان یک حاجت داشتند، برخی دو تا و برخی چندین حاجت.[۲] (ابن بابویه، ۱۳۷۸، ج ۱، ص۳۱۷).

۱-۱- اعمال عبادی حضرت زهرا(ع)

اعمال عبادی حضرت، نمازها، ادعیه وتسبیحات گوناگون را شامل می‎شود. استفاده از لباس و عطر مخصوص جهت نماز (اربلی، ۱۳۸۱ق، ج ۱، ص۵۰۰)، عبادت در شب جمعه (طبری آملی، ۱۴۱۳ق، ص۱۰۶)، نماز جهت امور عظیم و خوفناک (طوسی، ۱۴۱۱ق، ص۳۰۲) نماز مستحبی در روز جمعه (طوسی، ۱۴۱۱ق، ص۳۱۹)، دعای نور (ابن حمزه طوسی، ۱۴۱۹ق، ص۲۹۹)، دعای هر صبح و شب (کلینی، ۱۴۰۷ ق، ج۲، ص۵۲۸)، دعا در غروب روز جمعه (ابن بابویه، ۱۴۰۳ق، ص۳۹۹)، تسبیح مخصوص حضرت زهرا(ع) (ابن حیون، ۱۳۸۵ق، ج ۱، ص۱۶۸)، همچنین تسبیح ایشان(ع) در سوم هرماه (قطب الدین راوندی، ۱۴۰۷ق، ص۹۱)، عبادت مخصوص در شب قدر (ابن حیون، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۲۸۲) نمونه‎هایی از عبادات ایشان است که نشان دهندۀ اهمیت ارتباط با خدا در سبک و سیره ایشان است که زمان خاصی را برای هرکدام اختصاص می‎دادند، بدون آنکه در ابعاد دیگر زندگی ایشان خللی وارد شود.

۱-۲- خانواده

حضرت فاطمه(ع) بخش ویژه ای از زمان خود را به انجام کارهای منزل، حضور در جمع خانواده و تربیت فرزندان اختصاص می‎دادند. انجام دادن امور منزل به قدری زیاد و سخت بود که حضرت درخواست خادمه نمودند (ابن حیون، ۱۳۸۵، ج ۱، ص۱۶۸). تمامی امور منزل نیازمند مدیریت زمان است تا فرصت رسیدگی به دیگر امور نیز باشد. افزون بر انجام امور منزل، زمانی را برای همسر و حضور در جمع خانواده قرار می‎دادند. مثلاً حضرت زمانی را برای تفریح با همسرشان اختصاص دادند و با هم به صحرا رفته، خرما خوردند و مزاح نمودند (ابن شاذان قمی، ۱۳۶۳، ص۸۰). روزی پیامبر(ص) به دیدار فاطمه(ع) رفتند. حضرت برای ایشان حلوایی از خرما پختند و آن را مقابل ایشان قرار دادند. پیامبر (ص)، علی(ع)، فاطمه(ع) و حسنین(ع)آن را خوردند، هنگامی که رسول خدا (ص) از خوردن فارغ شدند، سجدۀ طولانی کردند و دلیل سجده خود را جمع بودن اعضا و در کنار هم بودن بیان نمودند (حلی، ۱۹۸۲ م، ص۴۳۲-۴۳۳).

حضرت به رشد اخلاقی و دینی فرزندان نیز اهتمام داشتند.

وَ کَانَتْ فَاطِمَةُ(ع) تُرَقِّصُ ابنَهَا حسَناً(ع) وَ تقُولُ:

أشْبِهْ أَبَاکَ یَا حَسَنُ وَ اخْلَعْ عَنِ الْحقِّ الرَّسنَ

وَ اعْبُدْ إِلَهاً ذَا مِنَنٍ وَ لَا تُوَالِ ذَا الْإِحَنِ

وَ قَالَتْ لِلْحُسَیْنِ(ع)

أنتَ شبِیهٌ بِأَبِی

لَستَ شبیهاً بِعَلیِ

 (ابن شهر آشوب مازندرانی، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۳۸۸-۳۸۹)

حضرت فاطمه زهراء(ع) امام حسن را حرکت می‎داد و می فرمود: ای حسن! تو به پدرت شباهت داشته باش و بخشنده باش. خدای را پرستش کن و بغض و کینه را دوست مدار. نیز حضرت امام حسین(ع) را حرکت می‎داد و می‎فرمود: تو شبیه به پدرم رسول خدا(ص) هستی و به علی(ع) شباهتی نداری (مجلسی، ۱۳۷۷، ص۳۲۰). «تُرَقِّصُ» به معنای حرکت دادن است. در بعضی منابع به جای «ترقص»، «تلاعب» آمده است (رحمانی همدانی، ۱۳۷۸، ص۳۱۱)، اگر معنای اصلی کلمۀ «ترقص» را در نظر بگیریم، در کنار منبع دیگر که راوی «تلاعب» آورده است، به نظر می‎رسد، حسنین(ع) در هر سنی که بوده‎اند، حضرت فاطمه(ع) در حال بازی با ایشان بوده اند. حضرت زهرا(ع) برای فرزندان خود وقت می گذاشتند و با فرزندان خود صحبت می کردند و به ویژه مفاهیم اخلاقی را آموزش می‎دادند. عبارت «کانَتْ فَاطِمَةُ(ع) تُرَقِّصُ ابْنَهَا» دلالت بر استمرار در وقت گذاشتن حضرت با فرزندان خود دارد. وقت گذاشتن مستمر برای فرزند نشان‎دهندۀ تعهد مادر برای فرزند و اهمیت او به رشد و تعالی فرزند است. وجود این برنامۀ مورد نیاز، موجب شکوفایی استعدادهای فرزند می شود و عزت نفس فرزند را بیشتر می کند و آرامش فکری و روحی فرزند را به دنبال دارد. متأسفانه این مهم در مادران جامعۀ امروزی به فراموشی سپرده شده است و بیشتر خردسالان زمان خود را با بازی های مجازی سپری می‎نمایند یا آنکه فرزندان به مهدهای بازی و یا پرستاران خصوصی سپرده می‎شوند و یکی از دلایل این امر اشتغال مادران و عدم حضور کافی آنان در منزل و در نتیجه نداشتن زمان کافی برای فرزندان است.

بیدار نگه داشتن فرزندان جهت شب قدر (ابن حیون، ۱۳۸۵، ج۱، ص۲۸۲)، آموزش دعا به امام حسین(ع) هنگام مصیبت سنگین (قطب الدین راوندی، ۱۴۰۷ق، ص۵۴) از جمله امور دیگر تربیت فرزندان است.

۱-۳- جامعه

حضرت زهرا(ع) فقط به خانوادۀ خود توجه نمی‎کردند؛ بلکه نیازها و حوائج دیگر افراد جامعه نیز مدنظرشان بود و برای آن زمان صرف می‎کردند. اطعام کردن خانوادۀ جعفر بن ابی طالب هنگام فوت جعفر به مدت سه روز (برقی، ۱۳۷۱ق، ج۲، ص۴۱۹)، شرکت در عروسی یهودیان (مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج ۴۳، ص۳۰)، پاسخ به سؤالات دیگران (حسن بن علی(ع)، ۱۴۰۹ق، ص۳۴۰) از جمله مواردی است که حضرت برای آن زمان صرف می نمودند. حضور حضرت در فعالیت های سیاسی نیز در سیرۀ ایشان مشهود است. زیارت قبور شهدای جنگ‎ها (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج ۳، ص۲۲۸)، رفتن به بیت الاحزان و خواندن خطبه در مسجد، گویای این مسئله است.

همان طور که بیان شد، حضرت زهرا(ع)، به پیروی از پدرشان، زمان خود را برای خدا، خانواده و خدمت به خلق و جامعه تقسیم می کردند. همچنین حضرت فاطمه(ع) زمانی را جهت آراستگی خودشان صرف می کردند، مانند بافتن موهایشان (مجلسی، ۱۴۰۳ ق، ج۴۳، ص۶).

چنان که ملاحظه شد، کوثر بی‎کرانه با مدیریت زمان به نحو احسن توانستند در تمامی ابعاد پویا باشند و در صورتی که فاقد این مدیریت زمان بودند، تنها به بخشی از امورشان می پرداختند. در زندگی امروزی، عده ای چنان زمانشان را پر کرده اند که حتی فرصتی برای خواندن یک دعای کوتاه نیز باقی نگذاشته اند و یا تنها زمانشان را به یک کار اختصاص داده اند، مثلاً برخی بیشتر زمان و یا همۀ زمانشان را به کار بیرون و شغلشان اختصاص می‎دهند و حقوق خدا، خانواده و حق خود را نیز ضایع می کنند و افراد دیگری تنها زمانشان صرف عبادت می شود و از خانواده و تربیت فرزند غافل اند. برخی چنان در جهاد فرهنگی و علمی می‎کنند که فراموش می‎کنند خانوادۀ خود نیز جزئی از همین جامعه‎ای هستند که دغدغه آن را دارند. باید با مدیریت زمان مانند الگوی همگان (حضرت زهرا(ع)) از افراط و تفریط برحذر باشیم.

۲- روش های مدیریت زمان

شایان ذکر است که تنها دانستن ارزش زمان کافی نیست، چگونگی مهارت از بهره برداری از زمان نیز لازم است. اگر کسی زمینی داشت و ارزش آن هم بداند، اما مهارت لازم جهت استفاده از آن را نداشته باشد و نداند که در آن زمین کشاورزی کند یا خانه بسازد، ممکن است آن را هدر دهد؛ اما مهندس ساختمان یا کشاورز می‎تواند استفادۀ حداکثری از زمین بکند. استفاده از زمان نیز مانند مکان، نیاز مهارت و مهندسی دارد. استفادۀ بیشتر در مدت کمتر موقوف به موارد ذیل است: ۱- داشتن برنامه و نقشه برای کارها به صورت پیوسته؛ ۲- در نظر گرفتن زمان مناسب برای هر کار (مطهری، ۱۳۸۶، ج۲، ص۱۹۸). هر کاری مانند کاشت بذر است. همچنان که کشت بذر، زمان مناسب می طلبد و کشاورز بهترین و مناسب ترین زمان را برای کشت انتخاب می‎کند، اجرای هر کاری زمانی مناسب دارد. یکی از اصول مهم مدیریت زمان، حفظ مناسبت ها بین کار و زمان و شناخت بهترین زمان برای انجام هر عمل است (نیلی پور، ۱۳۸۶، ج۲، ص۶۳) همان طور که حضرت امیر(ع) فرمودند: شتاب ورزیدن در کار پیش از آنکه شرایط موجود باشد و سستی نمودن پس از فراهم شدن فرصت از حماقت است.[۳] (سیدرضی، ۱۴۱۴ق، ص۵۳۸). ابتدای حدیث این مهم را گوشزد می‎نماید که باید زمان مناسب برای انجام هر کاری در نظر گرفت و عجله جهت انجام کاری پیش از آنکه زمان انجام آن فرا برسد از حماقت است؛ ۳- ترتیب و چینش کارها به گونه ای باشد که بین آنها فاصله زیادی نباشد و فرصت هدر نرود. اگر هنگام چیدن اشیا در جعبه بدون ترتیب عمل شود، در این صورت مقدار کمی از اشیا در جعبه جا می‎گیرد؛ اما اگر با دقت و با ملاحظۀ حجم هریک از آنها، اشیا در کنار هم قرار گیرند، تعداد بیشتری از آنها در جعبه جا خواهد گرفت و گوشه های آن جعبه و فاصله های آن اشیا خالی نخواهد ماند. اموری که در زمان انجام می‎شود مانند اشیائی است که در صندوق یا جعبه ای قرار می‎گیرد. بعضی از مردم بدون دقت و نقشه به انجام کارهایشان می پردازند و یک روز از صبح تا شب تلاش می کنند و آخر روز فقط دو سه کار را توانسته اند در این مدت انجام دهند، اما افراد منظم، بامهارت در همان مدت زمان، کار بیشتری انجام می دهند. پس نظم و انضباط و نقشه از شرایط بهره برداری از زمان است (مطهری، ۱۳۸۶، ج۲، ص۱۹۸). با استفاده از روش هایی کاربردی می‎توان از زمان استفاده بهینه نمود این روش ها عبارت اند از:

۲-۱- عدم تأخیر در انجام امور

اصل «امروز آخرین روز» است یکی از روش ها و اصول مدیریت زمان است. اجرای این اصل موجب غنیمت شماری لحظات می‎شود؛ زیرا یکی از عوامل عدم استفادۀ مفید از زمان، احساس ماندگاری و داشتن فرصت زیاد برای انجام کارهاست. شکستن این توهم و تفکر در این باره که تنها یک روز دیگر و یا یک ساعت دیگر به پایان عمر باقی مانده است سبب تقویت حس بهره گیری و انجام کارهای فشرده و مفید در واحدهای زمان باقی مانده می‎شود (نیلی پور، ۱۳۸۶، ج۲، ص۴۴).

در دین سفارش زیادی به یاد مرگ شده است. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: آن چنان نماز بگذار مانند کسی که با نماز وداع می کند. (کسی که آخرین نماز خود را می خواند) (منسوب به جعفربن محمد(ع)، ۱۴۰۰ق، ص۱۶۳). مرگ خبر نمی کند و افرادی که از یاد آن غافل اند، مرتب انجام کارهای خود را به عقب می اندازند. حضرت امیر(ع) فرمودند: چه بسیار افرادی که کارها را به تأخیر انداختند تا اینکه مرگ به آنها هجوم آورد (لیثی واسطی، ۱۳۷۶، ص۳۷۹). امام صادق(ع) فرمودند: فردا و پس فردا نگو؛ زیرا پیشینیان تو به جهت پایداری بر آرزوها و امروز و فردا کردن هلاک شدند تا اینکه فرمان خداوند (مرگ) به سراغ آنها آمد، در حالی که در غفلت بودند (طبرسی، ۱۳۸۵ق، ص۲۶۷). به تأخیر انداختن برخی امور ضربات مهلکی به انسان می زند، مانند به تأخیر انداختن توبه یا انجام ندادن اعمال صالح. «وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحًا غَیْرَ الَّذی کُنّا نَعْمَلُ أَ وَ لَم نعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فیهِ مَنْ تذَکَّرَ…» (فاطر، ۳۷).[۴] از آنجایی که اتفاقات پیش بینی نشده هیچ گاه خبر نمی‎کند، بهتر است بی جهت امور را به تأخیر نیندازیم. همچنان که امام صادق(ع) به نقل از پدرشان فرمودند: هنگامی که اراده کار خیری نمودی شتاب کن، زیرا نمی‎دانی چه پیش می آید (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج ۲، ص۱۴۲). امیرمؤمنان(ع) نیز فرمودند: «و در هرروز کار آن روز را انجام بده، زیرا برای هر روز کاری است مخصوص آن (پس اگر غفلت نموده کار امروز را به فردا و فردا را به پس فردا افکنی کارها بسیار گشته، از عهده آن برنمی آیی و مردم سرگردان می شوند و از کار بازمی مانند و در نتیجه مملکت ضایع و تباه می شود) و بهترین وقت ها و پاک ترین قسمت آن را برای خود و آنچه بین تو و خداست (عبادت و بندگی) قرار ده (مثلاً در اوّل وقت که سرحال هستی نماز بخوان نه آنکه همۀ کارها را که انجام دادی با خستگی و بی میلی نمازگزاری) هرچند همه آن وقت ها (که به کار مردم می رسی) از آن خداست (عبادت و بندگی است)، اگر نیّت و قصد در آن شایسته و رعیّت از آن در آسایش باشد» (سیدرضی، ۱۳۷۹ ، ج۵، ص۱۰۲۳).

به تأخیر نینداختن امور اهمیت فراوانی دارد؛ لذا این امر مهم نیاز به تمرین دارد تا به تدریج در وجود انسان تبدیل به ملکه شود. نماز اول وقت نوعی تمرین برای به تأخیر نینداختن امور است. مقید به نماز اول وقت بودن یکی از بهترین شیوه های نظم بخشی به زندگی است. امام صادق(ع) فرمودند: برتری اوّلِ وقت بر آخر آن مثل برتری آخرت بر دنیاست (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۲۷۴). می توان مراد از اول وقت را در این حدیث، نماز اول وقت دانست. همان طور که کلینی و شیخ طوسی (طوسی، ۱۴۰۷ق، ج ۲، ص۴۱) این حدیث را در باب اوقات نماز آورده اند. در صورتی هم که معنای عام حدیث (انجام هر کاری در اول وقت و به عقب نینداختن آن) در نظر گرفته شود می‎توان گفت یکی از مصادیق این حدیث، نماز اول وقت است.

به تأخیر نینداختن کار، راهکاری جهت ایجاد مدیریت زمان بیان شد، اما گاهی تأخیر کار از اصول مدیریت زمان به شمار می‎آید که از آن با عنوان تأخیر مثبت یا تعلل خلّاق تعبیر می شود. این اصل از مؤثرترین روش‎های مدیریت زمان است؛ زیرا آدمی فرصت انجام همۀ امور را ندارد و در برخی امور باید تعلل ورزید. این قاعده در قواعد فقهی به قاعدۀ تزاحم مشهور است با این توضیح که در صورت تزاحم دو تکلیف غیرقابل جمع، وظیفه مکلف این است که مهم را فدای اهم کند و انجام مهم را به تأخیر اندازد (نیلی پور، ۱۳۸۶، ج۲، ص۵۴).

۲-۱-۱- عدم تأخیر در اجرای امور در سیرۀ حضرت فاطمه(ع)

روایاتی در سیرۀ حضرت زهرا(ع) وجود دارد که بیانگر آن است که حضرت اهل به تأخیر انداختن امور نبودند. برای نمونه: مردی نزد حضرت فاطمه(ع) رفت و عرض کرد: آیا رسول خدا (ص) نزد شما چیزی باقی گذاشته است که آن را به من هدیه بدهید؟ حضرت به خادم فرمودند: پارچۀ ابریشمی را که حاوی حدیثی از رسول خدا(ص) است، بیاور. پس خادم به دنبال آن گشت، ولی آن‎ را نیافت. حضرت به وی فرمودند: وای برتو، به دنبال آن بگرد. همانا آن نزد من با حسن و حسین برابری می کند. خادم آن را هنگام جارو کردن در خاکروبه ها یافت که حاوی سخنی از پیامبر (ص) بود (طبری آملی، ۱۴۱۳ق، ص۶۵). در این اتفاقات دو نکتۀ ظریف نهفته است. ۱- حضرت اجابت درخواست مراجعه کننده را به تأخیر نینداختند و همان زمان به خادم امر نمودند پارچۀ ابریشمی را بیاور. ایشان همانند برخی افراد برخورد نکردند که بگویند امروز برو و فردا مراجعه کن. حضرت امیر(ع) در مورد عجله نمودن در برآورده ساختن درخواست های مردم فرمودند: «شایسته نیست روا نمودن درخواست ها مگر به سه چیز (نخست) به کوچک شمردن آن تا (نزد پروردگار) بزرگ شود؛ (دوم) به پنهان داشتن آن تا (هنگام پاداش) آشکار شود؛ (سوم) بشتاب در انجام آن تا (برای خواهنده) گوارا باشد» (سیدرضی، ۱۳۷۹، ج ۶، ص۱۱۳۱)؛ ۲- حضرت پیدا شدن شیء گمشده را که دارای اهمیت فراوان بود به تأخیر نینداختند و همان زمان به خادم امر نمودند تا آن را پیدا کند. به دلیل گم شدن آن نیز خادم را عتاب نمودند. همچنان نیز حواس حضرت متوجه مراجعه کننده است تا هرچه سریع تر آن پارچه پیدا شود و درخواست مراجعه کننده اجابت شود.

از امام علی(ع) روایت شده است که یکی از پادشاهان عجم برای رسول خدا(ص) تعدادی برده و خدمتگزار فرستاد. امیرالمؤمنین(ع) از حضرت فاطمه(ع) درخواست نمودند تا نزد پیامبر(ص) بروند و از ایشان درخواست خادم نماید. فاطمۀزهرا(ع) بدون اینکه درخواست شوهرشان را به تأخیر بیندازند، نزد پدرشان رفتند تا درخواست را مطرح کنند. «أَهْدَی بَعْضُ مُلُوکِ الْأَعَاجِمِ رَقِیقاً فَقُلْتُ لِفَاطِمَةَ اذْهَبِی إِلَی رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَاسْتَخْدِمِیهِ خَادِماً فَأَتَتْهُ فسَأَلَتْهُ ذَلِک» (ابن حیون، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۶۸). فاء در عبارت «فَأَتَتْهُ فَسَأَلَتْهُ ذَلِک» دلالت بر این دارد که حضرت فاطمه(ع) همان زمان و بدون تأخیر، درخواست شوهر خود را عملی نمودند. بیشترین کاربرد حرف «فاء» برای عطف است که یکی از معنای «فاء عطف» ترتیب معنوی است. معطوف به وسیله «فاء» به معطوف علیه بدون فاصله متصل و یا مرتبط است و یا به دیگر سخن، می‎توان گفت که زمان تحقق معنا در معطوف متأخر از زمان تحقق معنای معطوف علیه است مانند این مثال «قام زید فعمرو» یعنی زید ایستاد، پس از آن بلافاصله عمرو ایستاد.» (پاشازانوس، بهار۱۳۷۹، ص۲۱). گفتنی است از آنجایی که احادیث نقل به معنا می‎شود ممکن است حرف فاء در سخن معصوم نبوده و توسط دیگران نگارش شده باشد. با این حال، باز هم از این حدیث می‎توان برداشت کرد که حضرت اهل به تأخیر انداختن امور خود نبودند؛ زیرا درخواست ایشان برای خادم حکایت از این مطلب دارد که حضرت می خواستند به همۀ امورشان بپردازند؛ ولی با کمبود زمان مواجه بودند. در صورتی که اگر حضرت زهرا(ع) اهل به تأخیر انداختن امور خود بودند، علاقه ای نداشتند به اینکه همۀ کارهایشان به موقع انجام شود و درخواست خادم نیز نمی‎کردند. همچنین اگر حضرت همان لحظه درخواست شوهرشان را اجابت نمی کردند و چند روز بعد نزد پدرشان می‎رفتند، این احتمال وجود داشت که در حدیث این مطلب ذکر می‎شد.

بانویی به حضرت زهرا(ع) مراجعه نمود و سؤال هایی کرد و از کثرت سؤال هایش خجل شد. حضرت ثواب‎هایی را که در عوض پاسخ به پرسش های او می‎شود، بیان نمودند و بدین گونه وی را از شرمندگی خارج کردند تا دیگر سؤال هایش را بپرسد (منسوب به حسن بن علی(ع)، ۱۴۰۹ق، ص۳۴۰). در واقع، حضرت با این عملکرد، مانع شدند که آن بانو سؤال هایش را به تأخیر بیندازد و پرسش نکند.

۲-۱-۱-۱- نماز اول وقت در سیرۀ حضرت زهرا(ع)

چنان که بیان شد، نماز اول وقت نمونه ای از عدم تأخیر در اجرای امور است. این موضوع نیز در سیرۀ حضرت نمایان است. نماز اول وقت به قدری برای حضرت مهم بوده که در حالت بیماری و لحظات نزدیک شهادتشان نیز از این امر مهم غفلت نکردند، به اسماء بنت عمیس فرمودند: عطر و لباس مخصوص نمازم را برایم بیاور، سپس وضو گرفتند، آن گاه سرشان را بر زمین نهادند و به اسماء فرمودند: کنارم بنشین، هنگامی که وقت نماز فرا رسید، مرا بلند کن اگر برخاستم که هیچ و اگر بلند نشدم شخصی را به دنبال حضرت علی(ع) بفرست. اسماء هنگام نماز حضرت را صدا می‎زند و می‎فهمد حضرت از دنیا رفته اند (اربلی، ۱۳۸۱ق، ج ۱، ص۵۰۰). اهمیت نماز نزد حضرت به قدری است که پیش از وقت نماز، وضو می‎گیرند و درخواست عطر و لباس مخصوص نماز می نمایند و بدین گونه به استقبال نماز اول وقت می‎روند.

حضرت زهرا(ع) به نقل از پدر بزرگوارشان فرمودند: هر کس، چه مرد باشد و چه زن، نمازش را سبک بشمارد، خداوند او را به پانزده مصیبت گرفتار می نماید: شش چیز در سرای دنیا، و سه چیز هنگام مرگ، و سه چیز در قبرش، و سه چیز در قیامت هنگام بیرون آمدن از قبر. مصیبت‎هایی که در دار دنیا بدان مبتلا می شود عبارت اند از: ۱- خداوند خیر و برکت را از عمر او برمی دارد؛ ۲- خداوند خیر و برکت را از روزی اش برمی دارد؛ ۳- خداوند نشانۀ صالحان را از چهره او محو می فرماید؛ ۴- در برابر اعمالی که انجام داده پاداش داده نمی شود؛ ۵- دعای او به سوی آسمان بالا نمی رود و مستجاب نمی شود؛ ۶- هیچ بهره ای در دعای بندگان شایسته خدا نداشته و مشمول دعای آنان نخواهد بود. بلاهایی که هنگام مرگ به او می رسد بدین ترتیب است: ۱- با حالت خواری و زبونی جان می دهد؛ ۲- گرسنه می میرد؛ ۳- تشنه جان می سپارد، به گونه ای که اگر آب تمام رودخانه های دنیا را به او بدهند، سیراب نمی شود و تشنگی اش برطرف نخواهد شد. مصیبت‎هایی که در قبر بدان گرفتار می شود، بدین قرار است: ۱- خداوند فرشته ای را بر او می گمارد تا او را در قبر نگران و پریشان نموده، از جایش برکند؛ ۲- خداوند گور را بر او تنگ می گرداند؛ ۳- قبرش تاریک می شود. مصیبت هایی که در روز قیامت، هنگام بیرون آمدن از قبر، بدان مبتلا می شود، عبارت اند از: ۱- خداوند فرشته ای را بر او می گمارد تا در حالی که مردم به او می نگرند، او را با صورتش به روی زمین بکشد؛ ۲- سخت از او حساب می کشند؛ ۳- خداوند نظر رحمت به او نمی کند و از بدی ها پاکیزه اش نمی گرداند، و برای او عذاب دردناکی خواهد بود (ابن طاووس، ۱۴۰۶ق، ص۲۲). باید این نکته را در نظر گرفت که بی توجهی به نماز اول وقت، نوعی سبک شمردن نماز به شمار می‎آید. امام صادق(ع) یکی از مصادیق آیات چهار و پنج سورۀ ماعون «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ * الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ؛ پس وای بر نمازگزارانی که در نماز خود سهل انگاری می کنند» را تأخیر بدون علت نماز از اول وقتش بیان نمودند (قمی، ۱۴۰۴ق، ج ۲، ص۴۴۴).

۲-۲- تقسیم و تفویض کار

تقسیم کار یا تفویض (واگذاری امر به دیگری) و به تعبیر دیگر کارسپاری یکی از بهترین راه های استفادۀ مؤثر از زمان است. هنگامی که یک گروه یا دو فرد هدف مشترکی دارند، با تقسیم کار می‎توانند زودتر به مقصود برسند و این یکی از مزایای مهم کارسپاری است. با واگذاری امور به دیگران می توان وقت خود را آزاد کرد و به کارهای بیشتری رسیدگی نمود و کمیت و کیفیت نتایج موردنظر را افزایش داد. تکرار واگذاری امور به دیگران سبب می‎شود تا فرد در دفعات بعد راحت تر کار را به دیگران واگذار نماید و این رشدی برای قدرت مدیریت می‎شود. بعضی افراد به دلایلی مانند بی اعتمادی به دیگران امور را به دیگران واگذار نمی‎کنند و همواره علاقه مند هستند، همۀ امور را خودشان به تنهایی انجام دهند، در این صورت کارها روی هم انباشته می‎شود و با کمبود زمان روبه رو می شوند و امکان موفقیت خود را تا حدود زیادی محدود می‎کنند. از مزایای دیگر کارسپاری افزایش توانمندی‎های بالقوۀ افرادی است که کار می‎کنند (تریسی، ۱۳۹۳، ص۲).

کارسپاری موجب رشدی دوسویه می‎شود: ۱- رشد قدرت مدیریت؛ ۲- شکوفایی استعداد های کارمندان. البته نکتۀ مهم این است که در هنگام واگذاری امور، نوع و میزان توانایی ها و استعدادهای همکاران لحاظ شود و با توجه به آن، کار به آنان واگذار شود. در سیرۀ پیامبر اکرم (ص)، ائمه معصومان(ع)، بزرگان، علماء و محققان به چنین اصلی پرداخته شده است. پیامبر گرامی اسلام و معصومان، دستیاران و شاگردان زیادی داشته‎اند که کارهای خود را بین آنها تقسیم می‎نمودند. پیامبر(ص) برای جنگ خندق، نیز از شیوۀ تقسیم کار استفاده نمودند و حفر هر قسمت را به گروهی واگذار کردند (عاملی، ۱۳۸۸، ج۲، ص۵۶۳). حضرت علی(ع) در تأکید به تقسیم کار به فرزندشان امام حسن(ع) فرمودند: برای هریک از خدمتگزارانت وظیفه ای قرار ده و او را نسبت به همان کار بازخواست نما؛ زیرا این عملکرد سبب می‎شود در خدمت تو کار را به یکدیگر وانگذارند (سیدرضی، ۱۴۱۴ ق، ص۴۰۵). هنگامی که مالک اشتر نخعی(ره) به امارت مصر و مناطق تابعه آن انتخاب نمودند، به او فرمودند: بخشی از کارها به گونه ای است که خود باید انجام دهی، مانند پاسخ دادن به کارگزاران دولتی، در آنجا که منشیان تو از پاسخ دادن به آنها درمانده اند، و دیگر بر آوردن نیاز مردم در همان روزی که به تو عرضه می دارند و یارانت در رفع نیاز آنان ناتوان اند (سیدرضی، ۱۳۷۹، ص۵۸۵) پس نکتۀ مهم این است که چه کاری را خود فرد باید انجام دهد و چه اموری را به دیگران بسپارد. امام صادق(ع) فرمودند: کارهای بزرگ و اساسی را خودت انجام ده و کارهای کوچک و بی اهمیّت را به دیگری وکالت ده. پرسیدند (کارهای بزرگ) مانند چه چیز؟ فرمود: مانند خرید خانه و ملک و مانند این کارها (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج ۵، ص۹۰).

۲-۲-۱- تقسیم کار در سیرۀ حضرت زهرا(ع)

امام صادق(ع) به نقل از پدرشان فرمودند: حضرت علی(ع) و فاطمه(ع) از رسول خدا(ص) تقاضا نمودند که کارهای خانه و بیرون خانه را بین آنها تقسیم نماید. پیامبر انجام کارهای داخل خانه را به عهده فاطمه(ع) و امور خارج از منزل را به عهده علی(ع) نهاد. فاطمه(ع) فرمودند: هیچ کس جز خداوند نمی داند که من چقدر خوشحال شدم از اینکه رسول خدا(ص) مرا از به عهده گرفتن آنچه بر گردن مردان است، معاف نمود (حمیری، ۱۴۱۳ق، ص۵۲). دوگانگی ‎های تکوینی میان دو جنس زن و مرد تفاوت هایی را در تقسیم وظیفه ها ایجاب می نماید. در تعیین چگونگی تقسیم کار میان زن و مرد، هر اندازه که با استعدادهای فطری و تکوینی آنها متناسب باشد، ثمره های بیشتری در پی خواهد داشت. طرح پیشنهادی رسول خدا در حدیث پیش گفته بیش از هر چیز ناظر به استعدادهای طبیعی مرد و زن است؛ این طرح نه مردسالاری و نه زن سالاری را تجویز می‎کند؛ بلکه دربردارندۀ تقسیم کاری عادلانه در سایه سار صمیمت است. جامعۀ جاهلیت بر پایۀ مردسالاری بنا شده بود. اسلام این مبنا را شکست. از دیدگاه اسلام مرد حق ندارد به همسر خویش به عنوان یک خدمتکار بنگرد و کارهای خانه را وظیفۀ واجب او بپندارد. این ایثار و صمیمت و عطوفت زن است که زمینۀ پذیرش کارهای طاقت فرسایی همچون خانه داری، فرزندآوری و همسرداری را پدید می‎آورد (مصباح یزدی، ۱۳۸۸، ص۱۳۳-۱۳۴). امام صادق(ع) فرمودند: در نامۀ امام علی(ع) به امام حسن(ع) آمده که زن را در اموری که درخور توانش نیست، وادار مکن؛ زیرا این چنین برای حالش و دوام زیبایی اش بهتر است؛ همانا زن گلی است و خدمتکار نیست (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج ۵، ص۵۱۰). انجام کارهای بیرون از منزل، به ویژه کارهای مردانه مقدار زیادی از انرژی زن را می‎گیرد و انجام کارها و امور منزل برای زنان لذت بخش و مطابق باروحیۀ ایشان است. حضرت زهرا(ع) از به عهده گرفتن کارهای منزل در برابر انجام کارها و مسئولیت های بیرون از منزل احساس سرور وصف ناپذیری داشتند. با وجود این تقسیم بندی، حضرت علی(ع) در انجام کارهای منزل، همسر خود را نیز یاری می‎نمودند (شعیری، بی‎تا، ص۱۰۲).

سلمان روایت نموده است که حضرت فاطمه(ع) نشسته بود و با آسیایی که در مقابلش بود جو آسیا می کرد و دستۀ آسیاب خون آلود بود و در این حال حسین(ع) در گوشۀ اتاق از گرسنگی بی قراری می‎نمود. من به فاطمه(ع) گفتم: ای دختر رسول خدا! پوست دستان شما مجروح شده در صورتی که خادمه شما، فضه، حاضر و بیکار است. حضرت زهرا(ع) فرمودند: رسول خدا(ص) به من توصیه نمودند که کار منزل یک روز به عهدۀ من باشد و یک روز به عهدۀ او، و نوبت کار او دیروز بوده است. به حضرت فاطمه(ع) گفتم: من بندۀ آزادشدۀ پدر شما هستم، پس اجازه دهید یا جو را آسیاب کنم و یا اینکه حسین را ساکت کنم. فاطمه(ع) فرمودند: من بر آرام کردن حسین تواناترم، تو آسیاب کردن جو را عهده دار باش (قطب الدین راوندی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۵۳۰). حضرت زهرا(ع) در تقسیم کار با سلمان، اولویت و توانایی‎ها را مدنظر گرفتند. مادر، شایسته ترین فرد در نگهداری و تربیت فرزند است که حضرت نیز نگهداری از فرزند را عهده دار شدند و این مطلب ناشی از تعهد و مسئولیت پذیری حضرت زهرا(ع) به عنوان یک مادر است. همچنین این مطلب نیز که باوجود زخمی شدن دستشان باز نیز خودشان وظیفۀ خود را انجام می‎دهند (و به خادم که روز کاری او نیست واگذار نمی‎کنند) بیانگر تعهد حضرت است. همکاری منظم و تعهد بین دو فرد یا گروه که بین آنها تقسیم کار صورت گرفته است، سبب مدیریت زمان می‎شود.

حضرت فاطمه(ع) بنا به فرمایش پدرشان که غروب روز جمعه زمان استجابت دعاست، اهمیت داده، به غلامشان می فرمودند: بر بلندی برو، پس هرگاه نیمی از قرص خورشید را دیدی که به غروب نزدیک شد، مرا باخبر ساز تا دعا کنم! (ابن بابویه، ۱۴۰۳ ق، ص۳۹۹). حضرت از کارسپاری استفاده نمودند و این کار را به غلامشان که توانایی رفتن به پشت بام را داشت، واگذار نمودند.

۲-۳- حفظ اطلاعات ارزشمند

از دیگر روش‎های مدیریت زمان حفظ اطلاعات ارزشمند است. با دسته بندی، ساماندهی و نگهداری صحیح و روشمند اطلاعات، می‎توان آنها را برای سالیان طولانی حفظ کرد. اگر از منابع و اطلاعات ارزشمند محافظت نشود، باید زمان صرف شود تا آن اطلاعات به طریق دیگری به دست آید. برای نمونه، وقتی یک محقق کتاب های را مطالعه و فیش برداری می‎کند؛ اما از فیش ها محافظت نشود و از بین برود و یا گم شود، باید مجدداً زمان صرف شود و کتاب ها مطالعه و فیش برداری شود و تمامی کارهای پیشین تکرار شود و این دوباره کاری بسیار زمان‎بر است. گاهی نیز امکان دستیابی به آن اطلاعات نیست که این خود موجب ضرر بیشتر است. امام صادق(ع) فرمودند: از کتاب هایتان محافظت کنید؛ زیرا در آینده به آنها نیازمند می‎شوید (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج ۱، ص۵۲). بنابراین، فرد هر آنچه فکر می کند که در آینده به آن نیازمند می شود و یا هرگونه اطلاعات ارزشمندی را باید محافظت کند.

۲-۳-۱- حفظ اطلاعات ارزشمند در سیرۀ حضرت زهرا(ع)

از امام صادق(ع) روایت شده که پس از فوت پیامبر(ص) حزنی بر حضرت فاطمه(ع) وارد شد که شدت آن حزن را فقط خدا می‎داند. پس خدا ملکی را به سوی حضرت فرستاد که ایشان را تسلی دهد و با وی سخن بگوید. حضرت زهرا(ع) به امیرالمؤمنین(ع) در این باره (به دلیل عدم حفظ مطالب) شکایت نمود. حضرت امیر(ع) فرمودند: وقتی که صوت را شنیدی به من بگو. حضرت زهرا(ع) به علی(ع) اعلام نمودند و حضرت امیر شروع به نگارش (هر آنچه شنیدند) نمودند تا اینکه مصحف حضرت ثبت شد. مصحفی که در آن حلال و حرام نیست و علم مربوط به آینده موجود است (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج ۱، ص۲۴۰). فاطمه(ع) قصد حفظ این اطلاعات ارزشمند را داشتند؛ بنابراین به همسرشان نگرانی خود را ابراز نمودند. نگارش یکی از راه های محفوظ ماندن اطلاعات است، همان طور که امام صادق(ع) فرمودند: بنویسید زیرا حفظ نمی‎کنید تا بنویسید (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج ۱، ص۵۲)، نیز فرمودند: قلب با نوشتن، مطمئن و دارای اعتماد می‎شود (همان).

در حدیثی دیگر آمده است، امام باقر(ع) از جابر در مورد لوحی که در دست حضرت زهرا(ع) دیده بود، پرسش نمودند. جابر پس از پاسخ به امام باقر(ع) فرمودند: مادر شما آن را به من عطا فرمود و آن را خواندم و از روی آن استنساخ نمودم. سپس امام باقر(ع) لوح جابر را با لوحی که خودشان داشتند، مقایسه نمودند و فرمودند به خدا سوگند که حرفی اختلاف نداشت (ابن بابویه، ۱۴۰۴ق، ص۱۰۳). حضرت زهرا(ع) لوح را به جابر عطا می‎نمایند و جابر از آن رونویسی می نماید و تقریرِ حضرت زهرا (اصطلاحی حدیثی است به معنای سکوت معصوم) بر رونوشت کردن لوح، نشان از تأیید و توجه ایشان به این موضوع دارد. در صورتی که جابر این نسخه رونوشت را به طور صحیح تهیه و نگهداری نمی‎کرد، اطلاعات آن از بین رفته، نمی توانست به دست دیگران و نسل های بعد برساند.

مردی نزد دختر رسول خدا(ص) رفته، تقاضا می‎کند اگر پیامبر چیزی نزد ایشان نهاده است آن را به او هدیه نماید. حضرت به خادم خود می‎فرمایند: پارچۀ ابریشمی را بیاور اما او آن را نیافت. حضرت به او فرمودند وای برتو آن نزد من با حسن و حسین برابری می نمود. آن را پیدا کن. خادم آن را هنگام جارو کردن در خاکروبه ها یافت که حاوی سخنی از پیامبر(ص) بود (طبری آملی، ۱۴۱۳ق، ص۶۵). حضرت در برابر خطای خادم مبنی بر محافظت نکردن از پارچه ای که در آن سخن پدرشان بود واکنش نشان دادند بدین صورت که با سخن «وای بر تو و همچنین امر به پیدا نمودن پارچه» خادم متوجه خطای خود شود. همین واکنش بیانگر این است که برای حضرت حفظ اطلاعات ارزشمند مهم بوده است و خادم را نیز متوجه این امر نمودند.

۲-۳-۲- وجود مکان معین و مناسب برای هر وسیله

یکی از راه های حفظ اطلاعات و وسایل ارزشمند وجود مکان معین و مناسب برای آن است. در حدیث پیش گفته اگر خادم حضرت زهرا(ع) آن پارچۀ ابریشمی را در جای مشخصی گذاشته بود، در خاکروبه ها نمی افتاد و به راحتی به آن دسترسی پیدا می‎کرد. افراد وسایل خود را به ویژه وسایل مهم و ارزشمند خود را که به آن احتیاج دارند، در مکان های مشخص و مناسبی قرار می‎دهند تا مفقود نشود و به راحتی به آن دسترسی پیدا کنند و همچنین دچار آسیب نشود. یکی از دزدان زمان، بی نظمی و عدم حساسیت در جاگذاری وسایل در مکان مخصوص به آن است. افراد نامنظم پیوسته در جستجوی وسایل خود هستند و نمی‎‎توانند آن را پیدا کنند. باید برای همه چیز مکان مشخص باشد تا یافتن آن در زمان مورد نیاز به سادگی در دسترس باشد و زمانی برای جستجوی آن صرف نشود.

۲-۴- انجام چند کار به صورت هم زمان

انجام دو کار هم زمان و ادغام امور در یکدیگر از جمله روش های مدیرت زمان است (نیلی پور، ۱۳۸۶، ج۱، ص۳۱). اما به نظر برخی این روش نادرست است و انجام چند کار هم زمان موجب کاهش بهره وری می‎شود (عیسی خانی، ۱۳۹۳، ص۱۲). به نظر می‎رسد همین که خداوند اجازه داده است نمازهای مستحب در حین راه رفتن، خوانده شود به نوعی تأیید این روش است که می‎توان دو کار را به صورت هم زمان انجام داد؛ اما نکتۀ مهم این است که هر فردی بنا بر توانایی خود و نوع شغل و وظایفی که بر عهده دارد می‎تواند این اصل را جهت استفاده بهینه از زمان به کار گیرد. انتخاب دو کار هم زمان برای افراد مختلف متفاوت است و به توانایی افراد و نوع آن کارها بستگی دارد. برای نمونه، یک خانم خانه دار می‎تواند از این روش بسیار استفاده نماید، برای نمونه، نظافت منزل همراه با گوش دادن به تلویزیون یا رادیو یا برای فرد دیگری نشستن داخل اتوبوس یا مترو همراه با تفکر دربارۀ مسئلۀ موردنظر یا برنامه ریزی نمودن یا خواندن پیامک های تلفن همراه و….

۲-۴-۱- انجام چند کار به صورت هم زمان در سیرۀ فاطمه(ع)

حضرت فاطمه(ع) نیز از این اصل انجام چند کار به صورت هم زمان استفاده می‎نمودند. رسول خدا(ص) حضرت زهرا(ع) را در حالی دید که عبایی از پوست شتر پوشیده و با یک دست مشغول آسیا کردن و با دست دیگر مشغول شیر دادن به فرزندش بود. چشمان رسول خدا(ص) از مشاهده این صحنه، پر از اشک شد و فرمودند: دخترم! سختی‎ها و تلخی‎های دنیا را در مقابل حلاوت و شیرینی آخرت قرار بده (طبرسی، ۱۴۱۲ق، ص۱۱۷). حضرت در آن شرایط با کمبود زمان روبه رو بودند که مجبور شدند، این دو کار را به طور هم زمان انجام دهند. شاید نیاز به آرد برای پختن نان از یک سو و گرسنگی فرزند از سوی دیگر سبب انجام این دو کار به صورت هم زمان شده بود. اگر در شرایط عادی به سر می بردند فرزندشان را هنگام شیر دادن نوازش می نمودند و با او سخن می‎گفتند؛ زیرا امروزه ثابت شده است آرامش مادر و نوازش نمودن فرزند در حین شیر دادن بر فرزند اثر مثبت دارد. گریان شدن رسول خدا(ص) با مشاهدۀ این صحنه قرینه ای بر همین مطلب است که حضرت از سر ناچاری به انجام این دو کار به صورت هم زمان پرداختند.

۲-۵- رقابت

یکی از راه های بهره وری از زمان استفاده از اصل تنافس است (نیلی پور، ۱۳۸۶، ج۲، ص۲۹). تنافس به معنای رقابت و مسابقه است.[۵] قرآن در توصیف افراد بهشتی می فرماید: «خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ؛ [باده ای که ] مُهر آن، مُشک است، و در این [نعمت ها] مشتاقان باید بر یکدیگر پیشی گیرند (مطففین، ۲۶). «وَ السَّابِقُونَ السابِقُونَ * أُولئِک الْمقَرَّبُونَ؛ سبقت گیرندگان مقدّمند؛ آنانند همان مقرّبانِ [خدا]» (واقعه، ۱۰ و ۱۱). قرآن در مورد کارهای خیر و دریافت مغفرت الهی دستور به سبقت و مسابقه می دهد. «فَاسْتَبِقُوا الْخیْرات» (بقره، ۱۴۸) «وَ سارِعُوا إِلی مغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ» (آل عمران، ۱۳۳) و کسانی را که در انجام کارهای خیر از یکدیگر سرعت می گیرند، مدح نموده است. «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ»(آل عمران، ۱۱۴؛ مؤمنون، ۶۱؛ انبیاء، ۹۰).

حضرت سلیمان(ع) برای حاضر کردن تخت بلقیس بین کارگزاران خود رقابت ایجاد کرد و فرمود «[سپس ] گفت: «ای سران [کشور] کدام یک از شما تخت او را پیش از آنکه مطیعانه نزد من آیند برای من می آورد؟» عفریتی از جنّ گفت: «من آن را پیش از آنکه از مجلس خود برخیزی برای تو می آورم و بر این [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم». کسی که نزد او دانشی از کتاب [الهی] بود، گفت: «من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنی برایت می آورم» (نمل، ۳۸-۴۰).[۶] این به نوعی یک مسابقه بود. یکی از پیام های آیات یادشده این است که میدان را برای رقابت صحیح باز گذارید (قرائتی، ۱۳۸۳، ج ۶، ص۴۲۱). ایجاد رقابت سالم میان افراد در جهت رشد، یک ارزش است (همان، ج۹، ص۲۷).

خداوند روحیۀ کمال گرایی را در نهاد همۀ انسان ها و بلکه همۀ موجودات قرار داده است؛ افراد کمال گرا خود را در معرض سختی ها و رقابت های سالم قرار می‎دهند تا تمام ظرفیت خود را به کار گیرند. مسافتی که بدون رقیب و بدون مسابقه در یک ساعت طی می‎شود، در هنگام مسابقه در زمانی کمتر طی خواهد شد یا زمانی که یک گرگ انسان را تعقیب کند انسان با سرعتی بیش از حد تصور می دود. بنابراین ایجاد فضای مثبت رقابتی، انسان را قادر خواهد ساخت تا با تمام توان از زمان های در اختیار خود بهره برداری نماید (نیلی پور، ۱۳۸۶، ج۲، ص۲۹). در روایات اهل بیت(ع) به مسابقۀ اسب سواری و تیراندازی سفارش شده است. رسول خدا(ص) فرمودند: مسابقه جز در اسب سواری، تیراندازی و شترسواری نیست (حمیری، ۱۴۱۳ق، ص۸۸).

رسول خدا(ص) خود نیز اهل این مسابقات بودند. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است که رسول خدا(ص) با اسامة بن زید مسابقه گذاشت و اسب را دواند (ابن بابویه، ۱۴۱۳ق، ج ۳، ص۴۹). از رقابت های دیگر، دستور رسول خدا(ص) به حسنین(ع) بود که به آنها امر نمودند برخیزید و کشتی بگیرید پس آن دو بزرگوار برخاستند و کشتی گرفتند و حضرت فاطمه(ع) که برای کاری از خانه بیرون رفته بودند داخل شدند و شنیدند که پدرشان می‎فرماید: ای حسن بر حسین سخت بگیر و او را به زمین بزن. فاطمه(ع) عرض کرد پدر جان، تعجب می‎کنم که پسر بزرگ تر را به پسر کوچک تر تشویق به زدن می‎نمایی؟ پیامبر به حضرت فرمودند: دخترم تو راضی نیستی که من به حسن بگویم حسین را به زمین بزند در حالی که حبیب من، جبرئیل، می‎گوید: ای حسین، حسن را زمین بزن (ابن بابویه، ۱۳۷۶، ص۴۴۵). از راه های ایجاد رقابت بیشتر و تلاش جهت پیروزی، تشویق است که در این حدیث نیز حضرت حسن(ع) توسط پیامبر و امام حسین(ع) توسط جبرئیل تشویق شده است.

۲-۵-۱- رقابت در سیرۀ حضرت زهرا(ع)

حضرت فاطمه(ع) نیز همانند پدرشان از اصل رقابت استفاده نمودند. عبدالوهاب به نقل از سلمان فارسی می‎گوید: پیامبر(ص) مسابقۀ خط بین حسنین برگزار نمودند. حسنین هرکدام خط خود را به مادرشان نشان دادند و فرمودند: جدمان به ما امر فرموده خط بنویسیم پس هر کس خطش بهتر باشد قوت او بیشتر خواهد بود. ما نوشتیم و به حضور پیغمبر خدا رفتیم. آن حضرت ما را نزد پدرمان فرستاد. پدر ما در بین ما داوری ننمود و ما را نزد شما روانه کرده است. فاطمه زهراء تفکر نمود که جد و پدر حسنین(ع) نخواسته اند دل ایشان را بشکنند. پس من چه کنم؟ و چگونه بین ایشان داوری نمایم؟ پس به آنان فرمود: ای نور دو چشمانم، من نخ گردن بند خود را بالای سر شما قطع می‎کنم هرکدام از شما بیشتر از مرواریدهای آن را برگرفت خط وی نیکوتر و قوت او بیشتر است. نخ گردن بند دارای هفت عدد مروارید بود، حضرت برخاستند و نخ را بر سر آنان قطع نمودند. امام حسن(ع) سه عدد و امام حسین(ع) نیز سه عدد مروارید برگرفتند. مروارید دیگر باقی ماند که هریک از آنان برای ربودن آن فعالیت می کردند. خدای مهربان به جبرئیل دستور داد تا به زمین آمد و آن مروارید را به وسیلۀ بال خود دو نصف نمود و هریک از ایشان یک نصف آن را برگرفت (مجلسی، ۱۴۰۳ق ، ص۱۹۰). رقابت، تمرینی برای افزایش سرعت عمل می‎شود که این عامل در مدیریت زمان تأثیری شگرف دارد.

۲-۶- استراحت مایۀ تجدید قوا

یکی از اصول مدیریت زمان، اصل استراحت های منظم است. استراحت های منظم در حکم توقف‎ها و فرصت های تنفسی هستند که می‎تواند باعث تجدیدقوا در فرد شود و او را همواره برای یک کار طولانی و سنگین، آماده نگه دارند. استراحت به اندازه و به موقع در حکم روغن کاری چرخ دنده های زندگی است و موجب می‎شود دل زدگی و وازدگی در کار ایجاد نشود، انرژی ها برگشت داده ‎شود و حرکت و فعالیت استمرار یابد. ضرب المثلی است که «من حصَّل فی التَّعطیل عَطَّلَ فی التَّحصیل» اگر کسی در ساعات استراحت و تعطیلی کار و تحصیل کند، در ساعات کار متوقف و تعطیل خواهد شد (نیلی پور، ۱۳۸۶، ج۱، ص۲۷). برخی افراد از خواب و استراحت خود می کاهند تا زمان بیشتری برای انجام امورشان داشته باشند؛ اما این به ضررشان است؛ زیرا این رویه به صورت طولانی مدت منجر به بیماری جسمی یا روحی شده، موجب می‎شود تا زمان خود را صرف معالجه کنند و ممکن است از انجام امور اصلی خود نیز به دلیل بیماری بازبمانند. پس اهمیت دادن به زمان و سفارش به آن به معنای اختصاص ندادن زمانی جهت استراحت و تفریح نیست. در برخی روایات، اختصاص دادن زمانی برای استراحت مایۀ کمک به دیگر امور بیان شده است. پیامبر خدا(ص) فرمودند: در صحف ابراهیم آمده است که خردمند زمانی که عقلش مغلوب نشده، باید ساعاتی را برای خود در نظر گیرد؛ زمانی برای مناجات با پروردگارش عزّوجلّ، و زمانی برای محاسبه نفس و زمانی برای اندیشیدن در آنچه که خداوند عزّ و جلّ به وی ارزانی داشته است و زمانی نیز برای بهره گیری خود از راه حلال (لذات حلال) اختصاص دهد؛ زیرا این زمان کمکی است به آن سه زمان دیگر و مایۀ آسودگی و رفع خستگی دل هاست (ورام بن أبی فراس، ۱۴۱۰ق، ج ۲، ص۲۳). حضرت زهرا(ع) و حضرت علی(ع) این زوج آسمانی، زمانی را برای تفریح اختصاص دادند و با هم به صحرا رفته، خرما خوردند و با هم گفتگو نمودند. و در نقل دیگری در رابطه با همین روایت است که با همدیگر می خندیدند (بحرانی، ۱۴۱۳ق، ج ۱۱، ص۱۶۷).

۲-۶-۱- نشاط

استراحت در جهت سلامتی جسم و روح، نشاط را به دنبال دارد. نشاط یک حالت مثبت روحی است که آدمی را سبک بال، پرتحرک و باانگیزه می سازد و قدرت بهره گیری از زمان را گاهی به ده ها برابر افزایش می دهد. انرژی یک فرد بانشاط چند برابر یک فرد افسرده است. فرد بانشاط جهان را روشن می بیند و نگاهی مثبت به خود، جامعه و حتی خدای خود دارد و با رویکردی مثبت نسبت به زمان و عمر خود برخورد نموده و اجازۀ فرصت کشی به خود و دیگران نمی دهد. فرد بانشاط در مقام عمل باانرژی و امید برخورد می کند. در نقطۀمقابل اندوه و افسردگی موجب فرسایش جسم و روح و در نتیجه پیری زودرس و اتلاف عمر می‎شود (نیلی پور، ۱۳۸۶، ج۲، ص۶۵). حضرت امیر(ع) فرمودند: اندوه، بدن را تخریب می‎نماید (لیثی واسطی، ۱۳۷۶ش، ص۳۲).

حضرت فاطمه(ع) نیز همسری آرام بخش و بانشاط بودند؛ زیرا حضرت علی(ع) فرمودند: هرگاه به چهرۀ زهرای اطهر می نگریستم، غم ها و اندوهم زدوده می‎شد (اربلی، ۱۳۸۱ق، ج ۱، ص۳۶۳). اگر کسی شاداب باشد روی اطرافیان اثر می‎گذارد و دیگران نیز از نشاط او بانشاط می شوند و برعکس دیدن افراد غم آلود نیز انسان را ناراحت می نماید.

۲-۷- اصل توجه به زمان حال

یکی دیگر از اصول مهم مدیریت زمان، توجه به زمان حال است. برخی افراد به خاطر مشکلات گذشته، زمان حال را از دست می دهند و گذشتۀ تاریک و غیرمفید را برای خویش تکرار می‎نمایند (نیلی پور، ۱۳۸۶، ج۱، ص۲۶). حضرت امیرمؤمنان(ع) فرمودند: پرداختن به گذشته، وقت را ضایع می‎کند (لیثی واسطی، ۱۳۷۶ش، ص۱۹). نکتۀ مهم، عبرت گیری و تکرار نکردن اشتباهات گذشته است. برخی نیز غصۀ آینده را می‎خورند و شروع به خیال بافی های منفی می‎نمایند. برای نمونه، فردی که یک بیماری اش کوچک دارد در خیال خود بیماری را بزرگ می‎کند و آیندۀ خویش را فردی بیمار و ناتوان می‎بیند. این گونه نه تنها بخشی از زمان را هدر می دهد؛ بلکه تلقین منفی به خود می‎کند و شادی و نشاط خویش را نیز از دست می دهد. مثبت اندیشی در مدیریت زمان بسیار مؤثر است؛ زیرا فرد مثبت نگر از روحیۀ خوبی برخوردار است و روحیۀ خوب لازمۀ فعالیت و حرکت است. باید مثبت اندیشی به یک عادت تبدیل شود و شکست ها و اتفاقات ناخوشایند گذشته را بر خیر حمل نمود. همان طور که در قرآن آمده است: «عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ؛ چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آنکه خیرِ شما در آن است» (بقره، ۲۱۶). برای آینده باید برنامه ریزی و تلاش نمود و از غصه خوردن و خیال بافی کردن دوری کرد. حضرت علی(ع) فرمودند: گذشتۀ روز تو رفته است، و باقی مانده آن (یعنی زمان آینده) یقینی نیست، پس زمان حال را دریاب و فعالیت کن (لیثی واسطی، ۱۳۷۶، ص۱۵۰).

مثال مهم و کاربردی در رابطه با نگرانی از آینده در مورد رزق و مسائل مادی است. یکی از علل تأخیر در ازدواج مسائل اقتصادی است، یعنی فرد توانایی به دست آوردن رزق روزانۀ خانواده را دارد؛ اما نگرانی زیادی در مورد آینده و اتفاقات پیش بینی نشده دارد. حضرت علی(ع) فرمودند: فرزند آدم! غم روزی را که نیامده بر روزی که در آن هستی بار مکن، اگر روز نیامده از عمرت باشد خداوند روزی ات را می رساند (سیدرضی، ۱۴۱۴ق ، ص۵۲۲).

نمونۀ دیگر اینکه برخی خانواده ها به دلیل نداشتن موقعیت مالی مناسب تمایلی به فرزنددار شدن ندارند یا با تولد فرزندشان نگرانی رزق او را دارند و از تولدش ناراحت می‎شوند. روایت شده که سکونی گفت: روزی بر امام صادق(ع) وارد شدم در حالی که بسیار اندوهگین بودم. امام به من فرمودند: غم تو چیست؟ گفتم: برایم دختری متولد شده است. امام فرمودند: یا سکونی، سنگینی فرزندت بر زمین است و رزق او با خداست و به خاطر او از عمر و از رزق تو کم نمی‎شود و از غیررزق تو می‎خورد. به خدا سوگند، از این سخن امام بسیار مسرور شدم، سپس امام فرمودند: نام او را چه نهادی؟ گفتم فاطمه امام دوبار آه کشیدند (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج ۶، ص۴۹).[۷]

بهتراست به سیرۀ الگوی همگان، حضرت فاطمۀ زهرا(ع)، نگریسته شود. زمانی که حضرت علی(ع) به خواستگاری حضرت زهرا(ع) آمدند، صادقانه تمام دارایی خود را به پیامبر(ص) اعلام کردند و فرمودند: یک زره و یک شمشیر و یک شتر دارم که با آن آب می‎کشم و چیزی غیر از اینها ندارم. پیامبر نیز فرمودند: شمشیر و شتر مورد نیاز است؛ اما زره را بفروش و من به همین قدر راضی شدم (اربلی، ۱۳۸۱ق، ج ۱، ص۳۵۶). حضرت زهرا(ع) نگران رزق آینده نبودند و به دلیل نداشتن موقعیت مالی خواستگار خویش به ایشان جواب منفی ندادند. حضرت علی(ع) منزل شخصی نیز نداشتند و زندگی مشترک خود را در خانۀ حارثةبن نعمان آغاز نمودند (طبرسی، ۱۳۹۰ ق، ص۷۱). اگر ازدواج و فرزندآوری به دلیل ترس از رزق آینده به تأخیر افتد افراد از جریان زندگی عقب می افتند و فاصلۀ سنی فرزند و والدین زیاد می‎شود و ممکن است درک متقابل و در نتیجه صمیمیت بین آنها برقرار نشود و به درستی با یکدیگر ارتباط نداشته باشند. همچنین به دلیل افزایش سن والدین در فرزندآوری ممکن است از لحاظ جسمی نیز توانایی لازم را جهت رسیدگی به رشد جسمی فرزند و همچنین بازی با وی نداشته باشند. به طور کلی، تأخیر در امر ازدواج و فرزندآوری سبب عقب افتادن از زندگی و از بین رفتن زمان طلایی آن است، پس این عامل نیز به نوعی تأثیرگذار در مدیریت زمان است.

نتیجه گیری

مدیریت زمان از امور ضروری زندگی هر فرد است و نبودن آن در زندگی باعث از بین رفتن فرصت ها و در نتیجه غم و اندوه می‎شود. همچنین مدیریت نکردن زمان، سبب تک بعدی شدن و فعال نبودن در تمامی ساحت های زندگی می‎شود. به گونه ای که برخی تنها به حوزۀ عبادت پرداخته، از فعالیت برای جامعه غفلت نموده اند و یا برخی آن چنان تمام زمان خود را صرف خانواده و جامعه نموده اند که عبادت را به فراموشی سپرده اند. برخی افراد نیز نهایت جهاد علمی و فرهنگی را دارند؛ اما از توجه و صرف نمودن زمان برای فرزندان خویش غافل هستند. حضرت زهرا(ع) در تمامی ابعاد (فردی، خانوادگی، اجتماعی، عبادی) فعال بوده اند و در هر نقشی به بهترین صورت انجام وظیفه می نمودند و این به سبب قدرت مدیریت زمان ایشان بوده است. بخشی از روش های مدیریت زمان در سیرۀ فاطمه(ع) عبارت است از: ۱- تقسیم کار؛ ۲- عدم تأخیر انجام امور. تفکر «امروز آخرین روز است» و علم نداشتن به اتفاقات پیش بینی نشدۀ آینده و یاد مرگ سبب جلوگیری از تأخیر انجام امور و در نتیجه مدیریت زمان می‎شود؛ ۳- حفظ اطلاعات ارزشمند، اعطای لوح به جابر و رونویسی آن توسط جابر، مکتوب نمودن سخنان جبرئیل و ایجاد مصحف نشانگر اهمیت حضرت بر حفظ اطلاعات ارزشمند است؛ ۴- وجود مکان معین و مناسب برای هر وسیله، حضرت زهرا(ع) خادم خود را به جهت گم کردن پارچۀ ابریشمی حاوی حدیثی از رسول خدا(ص) مورد عتاب قرار دادند و به وی امر نمودند تا آن را پیدا کند، اگر این پارچه در مکان معین و مناسب قرار می گرفت، مفقود نمی‎شد و در نهایت در خاکروبه ها یافت نمی شد؛ ۵- انجام چند کار هم زمان، شیر دادن بچه با یک دست و آسیا کردن با دست دیگر در مواقع اضطراری در سیرۀ حضرت وجود داشته است؛ ۶- رقابت، ایجاد فضای رقابتی در جهت افزایش سرعت عمل و در نتیجه افزایش بهره وری از زمان است. حضرت فاطمه(ع) نیز این رقابت را برای حسنین ایجاد نمودند؛ ۷- استراحت و نشاط در جهت تجدیدقوا از دیگر اصول مدیریت زمان است که در زندگی حضرت موجود بوده است؛ ۸- توجه به زمان حال و غصه نخوردن بی جا برای آینده، مانند نگرانی از رزق آینده از مواردی است که نمونه های آن در سیرۀ حضرت زهرا(ع) وجود داشته است.

منابع

۱- قرآن (ترجمه محمدمهدی فولادوند).

۲- ابن بابویه، محمد بن علی (۱۳۷۸ ش)، عیون اخبار الرضا، تهران: جهان.

۳- ، (۱۳۷۶ش)، الأمالی، چاپ ششم، تهران: کتابچی.

۴- ، (۱۴۰۳ق)، معانی الأخبار، محقق/ مصحح: علی اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

۵- ، (۱۴۱۳ق)، من لایحضره الفقیه، چاپ دوم، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

۶- ابن بابویه، علی بن حسین (۱۴۰۴ق)، الإمامة و التبصرة من الحیرة، قم: مدرسة الإمام المهدی(عج).

۷- ابن حمزه طوسی، محمد بن علی (۱۴۱۹ق)، الثاقب فی المناقب، قم: انصاریان.

۸- ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی (۱۳۸۵ق)، دعائم الإسلام، محقق/ مصحح: آصف فیضی، قم: مؤسسة آل البیت(ع).

۹- ابن شاذان قمی، أبوالفضل شاذان بن جبرئیل (۱۳۶۳ش)، الفضائل (لابن شاذان القمی)، چاپ دوم، قم: رضی.

۱۰- ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی (۱۳۷۹ق)، مناقب آل أبی طالب(ع)، قم: علامه.

۱۱- ابن طاووس، علی بن موسی (۱۴۰۶ق)، فلاح السائل و نجاح المسائل، قم: بوستان کتاب.

۱۲- اربلی، علی بن عیسی (۱۳۸۱ق)، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، تبریز: بنی هاشمی.

۱۳- بحرانی اصفهانی، عبدالله بن نورالله(۱۴۱۳ق)، عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، قم: مؤسسة الإمام المهدی(عج).

۱۴- برقی، احمد بن محمد بن خالد (۱۳۷۱ق)، المحاسن، محقق/ مصحح: جلال الدین محدث، قم: دارالکتب الإسلامیة.

۱۵- بستانی، فؤاد افرام (۱۳۷۵ش)، فرهنگ ابجدی، مترجم: رضا مهیار، چاپ دوم، تهران: انتشارات اسلامی.

۱۶- پاشازانوس، احمد (۷۹)، «نگاهی به کاربرد انواع «فاء» در زبان عربی»، فصلنامه علمی پژوهشی دانشگاه الزهراء، س۱، ش۳۳، ص۱۹-۳۶.

۱۷- تریسی، برایان (۱۳۹۳)، تفویض اختیار نظارت و سرپرستی، مترجم: مهدی قراچه داغی، تهران: ذهن آویز.

۱۸- حافظ نیا، محمدرضا (۱۳۸۷)، مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم انسانی، چاپ چهاردهم، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت).

۱۹- حمیری، عبدالله بن جعفر (۱۴۱۳ق)، قرب الإسناد، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البیت (ع)، قم: مؤسسة آل البیت(ع).

۲۰- رحمانی همدانی، احمد (۱۳۷۸)، فاطمة الزهراء(ع) بهجة قلب المصطفی(ص)، تهران: مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر.

۲۱- علامه حلی، حسن بن یوسف بن مطهر (۱۹۸۲م)، نهج الحقّ و کشف الصدق، بیروت: دارالکتاب اللبنانی.

۲۲- سید الرضی، محمد بن حسین (۱۴۱۴ق)، نهج البلاغه، قم: هجرت.

۲۳- ——، (۱۳۷۹ ش) نهج البلاغه، ترجمه دشتی، قم: مشهور.

۲۴- —–، (۱۳۷۹ش)، ترجمه و شرح نهج البلاغة (فیض الإسلام)، چاپ پنجم، تهران: مؤسسه چاپ و نشر تألیفات فیض الإسلام.

۲۵- شعیری، محمد بن محمد (بی‎تا)، جامع الأخبار، نجف: مطبعة حیدریة.

۲۶- طبرسی، حسن بن فضل(۱۴۱۲ق/ ۱۳۷۰ش)، مکارم الأخلاق، چاپ چهارم، قم: الشریف الرضی.

۲۷- طبرسی، علی بن حسن (۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۵م/ ۱۳۴۴ش)، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، چاپ دوم، نجف: المکتبة الحیدریة.

۲۸- طبرسی، فضل بن حسن (۱۳۹۰ق)، إعلام الوری بأعلام الهدی، چاپ سوم، تهران: اسلامیه.

۲۹- طبری آملی، محمد بن جریر بن رستم (۱۴۱۳ق)، دلائل الإمامة، قم: بعثت.

  1. طوسی، محمد بن الحسن (۱۴۱۱ق) مصباح المتهجد، بیروت: مؤسسه فقه الشیعه.

۳۱- ——، (۱۴۰۷ ق)، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الإسلامیه.

۳۲- ——، (۱۴۱۴ق) الأمالی، محقق / مصحح: مؤسسة البعثة، قم: دارالثقافه.

۳۳- عاملی، جعفر مرتضی (۱۳۸۸)، الصحیح من سیره النبی الاعظم، مترجم: محمد سپهری، عنوان کتاب ترجمه شده: سیرت جاودانه، چاپ پنجم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه.

۳۴- عیسی خانی، احمد (۱۳۹۳)، مهارت های سازماندهی، تهران: مؤسسه کار و تأمین اجتماعی.

۳۵- قرائتی، محسن (۱۳۸۳)، تفسیر نور، چاپ یازدهم، تهران: مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن.

۳۶- قربانی، حسن و حسن خسروی (۱۳۸۴)، «نگاهی دیگر به مدیریت زمان»، فصلنامه دانش حسابرسی، سال پنجم، ش۱۶.

۳۷- قطب الدین راوندی، سعید بن هبةالله (۱۴۰۹ ق)، الخرائج و الجرائح، محقق/ مصحح: مؤسسة الإمام المهدی(ع)، قم: مؤسسه امام مهدی(عج).

۳۸- قطب الدین راوندی، سعیدبن هبة الله (۱۴۰۷ق)، الدعوات/ سلوة الحزین، قم: انتشارات مدرسه امام مهدی (عج).

۳۹- قمی، علی بن ابراهیم (۱۴۰۴ ق)، تفسیر القمی، چاپ سوم، قم: دارالکتاب.

  1. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق (۱۴۰۷ ق)، الکافی، چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الاسلامیه.

۴۱- لیثی واسطی، علی بن محمد (۱۳۷۶)، عیون الحکم و المواعظ، محقق/ مصحح: حسین حسنی بیرجندی، قم: دارالحدیث.

۴۲- مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی (۱۳۷۷ش)، زندگاأَنَّهُ قَالَ: مَنِ اسْتَوَی یَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ وَ مَنْ کَانَ آخرُ یوْمَیْهِ خَیْرَهُمَا فَهُوَ مَغْبُوطٌ وَ مَنْ کَانَ آخِرُ یوْمَیْهِ شرَّهُمَا فهُوَ مَلْعُونٌ وَ مَنْ لَمْ یَرَ الزِّیَادَةَ فِی نفْسِهِ فهُوَ إِلَی النُّقْصَانِ وَ مَنْ کَانَ إِلَی النُّقْصَانِ فَالْمَوْتُ خَیْرٌ لَهُ مِنَ الْحَیَاةِقالَ الْحسَیْنُ(ع) سَأَلْتُ أَبِی (ع) عَنْ مَدْخَلِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقَالَ کَانَ دُخُولُهُ لِنَفْسِهِ مَأْذُوناً لَهُ فِی ذَلِکَ فإِذَا أَوَی إِلَی منْزِلِهِ جَزَّأَ دُخُولَهُ ثَلَاثَةَ أَجْزَاءٍ جُزْءاً لِلَّهِ تَعَالَی وَ جُزْءاً لِأَهْلِهِ وَ جُزْءاً لِنَفْسِهِ ثمَّ جزَّأَ جزْأَهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ فَیَرُدُّ ذَلِکَ بِالْخَاصَّةِ عَلَی الْعَامَّةِ وَ لَا یَدَّخِرُ عَنْهُمْ مِنْهُ شَیْئاً وَ کَانَ مِنْ سیرَتِهِ فی جزْءِ الْأُمَّةِ إِیثَارُ أَهْلِ الْفَضْلِ بِإِذْنِهِ وَ قَسَّمَهُ عَلَی قَدْرِ فَضْلِهِمْ فِی الدِّینِ فمِنْهُمْ ذُو الْحاجَةِ وَ مِنْهُمْ ذُو الْحَاجَتَیْنِ وَ مِنْهُمْ ذُو الْحَوَائِجِنوشت ها:

[۱] عنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ(ع) أَنَّهُ قَالَ: مَنِ اسْتَوَی یَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ وَ مَنْ کَانَ آخرُ یوْمَیْهِ خَیْرَهُمَا فَهُوَ مَغْبُوطٌ وَ مَنْ کَانَ آخِرُ یوْمَیْهِ شرَّهُمَا فهُوَ مَلْعُونٌ وَ مَنْ لَمْ یَرَ الزِّیَادَةَ فِی نفْسِهِ فهُوَ إِلَی النُّقْصَانِ وَ مَنْ کَانَ إِلَی النُّقْصَانِ فَالْمَوْتُ خَیْرٌ لَهُ مِنَ الْحَیَاةِ.

[۲] قالَ الْحسَیْنُ(ع) سَأَلْتُ أَبِی (ع) عَنْ مَدْخَلِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقَالَ کَانَ دُخُولُهُ لِنَفْسِهِ مَأْذُوناً لَهُ فِی ذَلِکَ فإِذَا أَوَی إِلَی منْزِلِهِ جَزَّأَ دُخُولَهُ ثَلَاثَةَ أَجْزَاءٍ جُزْءاً لِلَّهِ تَعَالَی وَ جُزْءاً لِأَهْلِهِ وَ جُزْءاً لِنَفْسِهِ ثمَّ جزَّأَ جزْأَهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ فَیَرُدُّ ذَلِکَ بِالْخَاصَّةِ عَلَی الْعَامَّةِ وَ لَا یَدَّخِرُ عَنْهُمْ مِنْهُ شَیْئاً وَ کَانَ مِنْ سیرَتِهِ فی جزْءِ الْأُمَّةِ إِیثَارُ أَهْلِ الْفَضْلِ بِإِذْنِهِ وَ قَسَّمَهُ عَلَی قَدْرِ فَضْلِهِمْ فِی الدِّینِ فمِنْهُمْ ذُو الْحاجَةِ وَ مِنْهُمْ ذُو الْحَاجَتَیْنِ منَ الْخُرْقِ الْمُعَاجَلَةُ قَبْلَ الْإِمْکَانِ وَ الْأَنَاةُ بَعْدَ الْفُرْصَةf3″ name=”_edn3″ title=””>[3] قالَ (ع) منَ الْخُرْقِ الْمُعَاجَلَةُ قَبْلَ الْإِمْکَانِ وَ الْأَنَاةُ بَعْدَ الْفُرْصَة.

[۴]  «آنان در آنجا فریاد برمی آورند: «پروردگارا، ما را بیرون بیاور، تا غیر از آنچه می کردیم، کار شایسته کنیم. مگر شما را [آن قدر] عمر دراز ندادیم که هر کس که باید در آن عبرت گیرد، عبرت می گرفت…».

[۵]  تَنَافَسَ -تَنَافُساً [نفس ] القومُ فی الأمرِ: آن قوم در آن کار با هم رقابت کردند، در آن کار با هم به شرط مسابقه و بخشندگی توافق کردند (بستانی، فرهنگ ابجدی، ج۱، ص۲۶۲).

[۶] «یا أَیُّهَا الْملَؤُا أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِین * قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجنِّ أَنا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِین * قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُک».

[۷] علت آه امام، مصیبت‎های وارد بر مادرشان حضرت فاطمه(ع) بود.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.