حضور دکتر مفتح در سال ۱۳۴۹ شمسی در تهران، نقطه آغازین دیگری در زندگی ایشان به شمار می آید. حضور ایشان در تهران از یک سو موجب آشنائیشان با شخصیتهای علمی و اندیشمندان اسلامی و از سوی دیگر ارتباط نزدیک تر با دانشجویان شد و به این ترتیب موجباتی فراهم آمد تا ایشان بتوانند در کنار همفکران خود به تحقق آمال و اندیشه های خود بپردازند. در همین سال، شهید مفتح با تلاشهای شهید مطهری و به دعوت دانشکده الهیات، در این دانشکده مشغول به تدریس شدند و همزمان، به دعوت «انجمن اسلامی دانشگاه تهران» به اقامه نماز جماعت در مسجد دانشگاه همت گماردند و جهاد اسلامی را با اخلاص تمام و همان گونه که معتقد بودند، از سنگر دانشگاه ادامه دادند.
استاد شهید آیت الله دکتر محمد مفتح در ۲۸ خرداد ۱۳۰۷ هجری شمسی در خانواده ای روحانی و در فضایی معنونی و نورانی در شهر همدان چشم به جهان گشودند و در دامان خانواده ای علاقمند و شیفته اهل بیت عصمت و طهارت پرورش یافتند. حجت الاسلام حاج شیخ محمود مفتح، معروف به «میرزا محمود» پدر شهید دکتر مفتح از اساتید و فضلای حوزة علمیه همدان به شمار می رفتند. ایشان که در ادبیات فارسی و عربی متبحر بودند و از خرمن علوم اهل بیت (علیهم السلام) حظی وافر داشتند، قسمتی از عمر گرانمایة خود را صرف تعلیم و تعلم علوم نبوی و احادیث اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) نموده بودند.
آیت الله مفتح که در زمان کودکی در دامان پدر پرورش یافته و احکام نورانی اسلام را از پدر عملاً آموخته بودند، دراین دوران به فراگیری علوم نورانی اسلام علاقمند شدند و با حضور در مجلس درس پدر، ادبیات را نزد پدر فرا گرفتند و مقدمات کمال، در محفل گرم و نورانی پدر در ایشان آغاز شد.
شهید مفتح در هفت سالگی وارد دبستان شدند و پس از اتمام این دوره، به دلیل اشتیاق فراوان برای فراگیری علوم اسلامی، در مدرسة علمیه مرحوم آیت الله العظمی آخوند ملا علی همدانی مشغول تحصیل شدند. در این دوران بود که احساس می کردند به دریایی زلال برای سیراب کردن روح تشنة خود دست یافته اند، لذا با جدیت هر چه تمام تر و در مدت کوتاهی، مراحل مقدماتی دروس دینی را به اتمام رساندند. ایشان برای به کمال رساندن استعدادهای ذاتی خود، تحصیلات در شهر همدان را برای خود کافی ندانستند، به همین جهت با مشورت علما و بزرگان همدان و به سفارش و راهنمایی پدر، ادامه این راه را با ورود به حوزة علمیه قم و استفاده از محضر علما و دانشمندان در بزرگ ترین دانشگاه علوم اسلامی انتخاب می کردند.
نوجوانی ۱۶ ساله بودند که با اخلاص وپشتکار تمام به قم مهاجرت کردند (سال ۱۳۲۶ ه.ش) و در این بلد طیبه رحل اقامت افکندند. در آن زمان مدرسة دارالشفاء محل تدریس بزرگانی از علما و و محققین بود و طلاب و تشنگان فضیلت برای بهره بردن از کمالات معنوی و تحصیل علوم اسلامی در این مدرسه حاضر می شدند. شهید مفتح نیز برای پیمودن مراحل کمال، به خیل این فرهیختگان درآمدند و با نظمی خاص و کوششی وصف ناپذیر به تحصیلات خود ادامه دادند. جدیت و پشتکار و توکل به خدا و دقت عمل ایشان در امر تحصیل موجب شد تا پلکان ترقی و تکامل را به سرعت در نوردند و به مراحل عالی برسند. ایشان که هیچگاه از امر تحقیق باز نمی ایستادند، برای انتخاب استاد برتر، در درس بسیاری از مدرسین حوزه حاضر می شدند تا اینکه اقنای خود را در حضور در دروس مرحوم آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی، مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایی، مرحوم آیت الله محقق داماد، مرحوم آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی (قدس سره) و حضرت امام خمینی (قدس سره) یافتند.
شهید مفتح در این ایام به عنوان طلبه ای فاضل و کوشا از دیگر طلاب هم دورة خود پیشی گرفتند. ایشان که ادبیات و فقه و اصول و فلسفه را به خوبی می شناختند، در حلقة درس اساتید بزرگواری حاضر شدند و پشتکار، استعداد سرشار و علاقة وافر به تحصیل باعث به مدارج عالی تحصیل ارتقا یابند. مهم ترین اساتید مراحل تحصیلی بزرگ مرد اندیشه را می توان بدین گونه برشمرد:
۱. مقدمات و ادبیات، نزد پدرش مرحوم حجت الاسلام شیح محمود مفتح
۲. بخشی از کتاب رسائل شیخ انصاری، در محضر آیت الله مجاهد تبریزی
۳. بخشی دیگری از کتاب رسائل شیخ انصاری و مکاسب، نزد مرحوم آیت الله محقق داماد
۴. فلسفه و عرفان در محضر مرحوم آیت الله علامه طباطبایی
۵. دروس خارج فقه و اصول فقه نزد مرحوم آیت الله بروجردی و آیت الله حجت
۶. دروس عرفان و خارج اصول فقه در عالی ترین سطح نزد حضرت امام خمینی
ایشان در مدتی کوتاه با کسب فیض از محضر اساتید و فحول و بزرگان دین به درجة اجتهاد نائل آمدند.
دکتر مفتح در کنار برنامه های تحصیلی خود، فعالیتهای اجتماعی را نیز دنبال می کردند. بنا به سفارش پدر و احساس نیاز به تکامل روحی و معنوی خویش و ضرورت تشکیل خانواده، با آشنایی قبلی خانوادگی که با یکی از خاندانهای اصیل مذهبی همدان داشتند، در سال ۱۳۲۸ با خانم جابر انصاری، صبیة مرحوم آیت الله حاج شیخ حیدر علی جابری انصاری ازدواج کردند. ثمره این ازدواج ۸ فرزند بود که در مرتبة خود، جایگاه والایی دارند.
فعالیتهای علمی
شهید آیت الله مفتح تحصیلات حوزوی را با موفقیت به اتمام رساندند.در قم مدرسی ارزنده بودند و از فضلایی محسوب می شدند که فلسفه را خوب فهمیده بودند و این رشته را خوب تدریس می کردند و حوزة درس ایشان با تعداد بسیار زیاد طالبان علم و حقیقت، یکی از پرشورترین و قابل استفاده ترین درسهای حوزه علمیه قم بود.
از ویژگیهای شهید دکتر مفتح آشنایی با علوم جدید و تحصیلات دانشگاهی در کنار تحصیلات حوزوی بود. ایشان در سال ۱۳۳۳ در رشته معقول دانشکده الهیات و معارف
اسلامی دانشگاه تهران مشغول تحصیل شدند و با تلاش زیاد ودر فرصتی اندک، در شهریور سال ۱۳۳۶، رساله پایان نامه خود را با داوری حسینعلی راشد تربتی و مرحوم سید کمال الدین نوربخش و شهید بزرگوار علامه مرتضی مطهری با درجة «بسیار خوب» ارائه دادند و در این رشته فارغ التحصیل شدند.
پس از اتمام دانشگاه، همزمان با تدریس در حوزه علمیه، تدریس در دبیرستانهای قم را آغاز کردند. در همین سالها با همیاری شهید مظلوم، آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی، کانون اسلامی دانش آموزان را در قم تشکیل دادند.
از آنجا که مرحوم آیت الله دکتر مفتح یک طلبه جدی، سختکوش و یک محقق موفق بودند و هیچگاه حدی برای اندوخته های علمی خود قائل نمی شدند، تصمیم گرفتند تحصیلات دانشگاهی را ادامه دهند. ایشان توانستند دورة دکترا را در رشته معقول در دانشکدة الهیات در سال ۱۳۴۱ آغاز و در سال ۱۳۴۴ با ارائه رسالة دکترای خود با موضوع «حکمت الهی و نهج البلاغه» به پایان برند. رسالة تحقیقاتی دکترای ایشان با درجة بسیار خوب و با راهنمایی استاد مرحوم «سید محمد مشکوه» توسط شورای دانشکده تصویب شد.
زندگانی اجتماعی و سیاسی
زندگی سراسر اندیشه و شور و معنویت مرحوم مفتح با هدف اصلاح امت اسلامی توأم بود و ایشان برای رسیدن به کمال معنوی، از هیچ تلاشی فروگذار نمی کردند. زمانی که در حوزه و دانشگاه به تدریس می پرداختند، طلاب و فضلا و دانشجویان را به نحوی شایسته تربیت می کردند و برنامه های درسی و بحثهای اخلاقی و اجتماعی را بر مبنای روشنگری جامعه شناسانه پیرامون خود تنظیم و محصلان را علاوه بر فراگیری متون درسی، به تهذیب نفس و مبارزه با شیطان درون و همچنین به شناخت جامعة و خلاء های موجود و تلاش برای پر کردن آنها ترغیب می کردند. در عین حال در مواجهه با طبقات مختلف جامعه، رأفت و رحمت اسلامی و حدود اسلامی را سرلوحه رفتار خویش قرار می دادند و در جهت ارتقای رشد معنوی جامعه و برآوردن نیازها و احتیاجات آنها در حد امکان و توان خویش فروگذار نمی کردند. ایشان توانستند با مدیریتی قابل تقدیر، در کنار علامة شهید مرتضی مطهری و شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی و تنی چند از روحانیون متعهد و مکتبی، با الهام از فرامین حضرت امام در هدایت مبارزات اسلامی، نقش به سزایی داشته باشند. با این اندیشه ها و اهداف بود که مرحوم آیت الله مفتح در سال های ۱۳۴۲-۱۳۴۰ از طرف امام مأموریت یافتند برای آگاهی دادن به مردم به استان خوزستان مسافرت کنند. ایشان با حضور در شهرهای آبادان، اهواز و خرمشهر، با سخنرانیهای گرم و پرشور و خطابه های رسا و شورانگیز در کمترین زمان ممکن، وضعیت عمومی این شهرها را دگرگون کردند و تا آنجا که ساواک از فعالیت ایشان در استان خوزستان احساس خطر و عکس ایشان را تکثیر کرد و به فرودگاهها و ایستگاههای راه آهن و شرکتهای مسافربری داد و ورود ایشان را به استان خوزستان ممنوع اعلام کرد.
کانون اسلامی دانش آموزان قم
یکی از مهم ترین مسائلی که استاد شهید بر آن اهتمام می ورزیدند، ارتقای سطح آگاهی عامه مردم بود، زیرا آگاهی، گام نخست و شرط مسلم پیروزی نهضت فکری اسلامی بود. ایشان با همیاری دیگر دوستان و همفکران خود، برای قشرهای مختلف تشکلهایی را پیش بینی و آنها را منسجم کردند و منظور به منصه ظهور رساندن این مهم، با همفکری اندیشمند مظلوم شهید بزرگوار آیت الله بهشتی (اعلی الله مقامه)، برای تربیت مدیران و رهبران آینده جامعه، یعنی دانش آموزان، تجمعی را به نام «کانون اسلامی دانش آموزان قم» بنیان نهادند، در این مرکز بود که طلاب، دانشجویان، معلمان و دانش آموزان گرد هم می آمدند و بر محور مبانی معرفت شناختی اسلام اصیل، آموزش می دیدند و حول همین محور بود که انگیزه های مبارزه با رژیم ستمشاهی شکل گرفتند و جریانهای فکری مبارزه با رژیم تحقق یافتند. بدین ترتیب هر چه رژیم منحوس پهلوی بر تلاش خود برای اشاعة فرهنگ منحط غرب و افکار و اندیشه های برآمده از آن می افزود، جوانان و فرهیختگان علم و اندیشه، با حضور در کلاسها و محفلهای ماهانه و هفتگی این کانون، آگاه تر می شدند و روشهای مبارزه با رژیم را می آموختند.
مجمع علمی اسلام شناسی
بزرگ مرد اندیشه و تفکر، همواره پیشگام مبارزه با فرهنگ استعمار و بیگانگان بود و در جبهه های گوناگون همچون سرداری شجاع ردای قدما را بر دوش می انداخت و بی باکانه وارد صحنه می شد و آنچه را که تکلیف فرض می کرد، انجام می داد و مردانه و استوار مشکلات را بر خود و یارانش هموار می کرد. شهید مفتح احساس می کردند برای تشکل و سازماندهی امور طلاب و فضلا و تبادل نظر و تعاطی افکار درباره مسائل اسلامی با توجه به مقتضیات زمان و نیازهای اجتماعی، لازم است مجمعی بنیان نهاده شود تا از این طریق نویسندگان و محققان و مترجمان خوش ذوق و دوراندیش، دست به کار شوند و توانایی و استعداد خود را بروز دهند و با تألیف آثار و ترجمه کتب مورد نیاز، جامعه تشنه را تغذیه فکری و فرهنگی کنند.
شهید آیت الله مفتح در دهة ۱۳۴۰ به منظور معرفی اسلام حقیقی، از طریق نشر کتب و رسائل اسلامی در موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی تاریخی و اعتقادی، تشکیلاتی را با عنوان «جلسات علمی اسلام شناسی» راه اندازی و به این شکل فعالیتهای وسیعی را به منظور شناساندن چهره اصیل اسلام و فرهنگ اسلامی شروع کردند. اگر این مرکز از سوی ساواک تعطیل نمی شد، مسلماً اکنون یکی از مهم ترین مراکز علمی در جهان اسلام به شمار می رفت.
در این مجمع، فضلا و طلاب علاقمند، با نظارت و هدایت و مدیریت استاد شهید، به تألیف و ترجمه کتبی در موضوعات مختلف می پرداختند و بدین گونه به بخشی از سوالاتی که در آن زمان در اذهان جوانان بی جواب مانده بودند، پاسخ داده می شد و این خلاء علمی، اجتماعی، مذهبی و سیاسی را که در آن زمان در حوزة علمیه قم احساس می شد، بدین سان پر می کردند.مسلماً اگر فعالیتهای این تشکیلات منسجم که با انگیزه های قوی مذهبی و اعتقادی شکل گرفته بود، استمرار می یافت، ما امروز شاهد فعالیتهای گسترده ای در ایران و بلکه در سطح جهان بودیم و تأثیرات عمیق آن در عالم اسلام، کاملاً محسوس بود.
حضور فعال در عرصة سیاست و مبارزه
با آغاز نهضت امام خمینی از ابتدای دهة ۱۳۴۰، شهید دکتر مفتح همچون دیگر شخصیتهای برجسته و شاگردان امام خمینی، در صحنة سیاست حضوری فعال یافتند. ایشان در سال ۱۳۴۲ با مرحوم آیت الله حاج آقا روح الله کمالوند ارتباط داشتند و همچنین در جریان محرم همان سال در آبادان بیش از همه، در مبارزه علیه رژیم شاه پیشقدم بود. در مسائل سیاسی بی مهابا وارد می شدند و با مردم صحبت می کردند. در روزهای تاسوعا و عاشورا، آن چنان با حرارت صحبت می کردند که ساواک مانع از ادامة مجلس ایشان می شد.
در جریان «جمعیت مؤتلفه» از اعضای روحانی و فکری تشکیلات به شمار می رفتند. برخی از اعضای هیئت جمعیت مؤتلفه عبارت بودند از: شهید مطهری، شهید مفتح، شهید بهشتی، آیت الله حاج شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی، شهید دکتر محمد جواد باهنر.
پس از تبعید حضرت امام به عراق، چهره های برجسته مبارزاتی و فکری، از جمله شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح، حضرت آیت الله خامنه ای، حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی، پس از تصویب لایحة انجمنهای ایالتی و ولایتی، در منبرها به افشاگری پرداختند و شهید مفتح نیز در شهرهای آبادان، اهواز، خرمشهر، دزفول، به افشای ماهیت ضد اسلامی رژیم می پرداختند.
به علت فعالیتهای مستمر و پیگیر آیت الله مفتح و نقش والای ایشان در بیداری مسلمین و محبوبیت بی نظیرشان در بین جوانان و فرهنگیان، رژیم، ایشان را به استان خوزستان ممنوع الورود اعلام کردو بارها ایشان را در شرایط سخت قرار داد و سرانجام هم در سال ۱۳۴۷ از آموزش و پرورش قم اخراجشان کرد و به نواحی بد آب و هوای جنوب ایران فرستاد. پس از انقضای مدت تبعید، رژیم منانع از حضور ایشان در شهرستان قم شد و لذا در سال ۱۳۴۹ مجبور به اقامت در تهران شدند.
حضور دکتر مفتح در تهران، نقطه آغازین دیگری در زندگی ایشان به شمار می آید. حضور ایشان در تهران از یک سو موجب آشنائیشان با شخصیتهای علمی و اندیشمندان اسلامی و از سوی دیگر ارتباط نزدیک تر با دانشجویان شد و به این ترتیب موجباتی فراهم آمد تا ایشان بتوانند در کنار همفکران خود به تحقق آمال و اندیشه های خود بپردازند.
در همین سال، شهید مفتح با تلاشهای شهید مطهری و به دعوت دانشکده الهیات، در این دانشکده مشغول به تدریس شدند و همزمان، به دعوت «انجمن اسلامی دانشگاه تهران» به اقامه نماز جماعت در مسجد دانشگاه همت گماردند و جهاد اسلامی را با اخلاص تمام و همان گونه که معتقد بودند، از سنگر دانشگاه ادامه دادند.
آیت الله مفتح، دریایی مواج و چراغی فروزنده بودند و فروغ این چراغ در دانشگاه درخشش بیشتری یافت و تدریس ایشان در جمع دانشجویان و سخنرانیهایشان در کانونهای دانشجویی، آتش نهضت اسلامی را برافروخته تر کرد.
رژیم شاه با ایجاد محدودیت برای مرحوم مفتح تصور می کرد می تواند اندیشه ایشان را نیز در قالب و خاستگاه خود درآورد و امکان مبارزه علیه رژیم را از ایشان سلب کند، اما نمی دانست که اندیشه و تفکر را در محبس نمی توان نگاه داشت، حضور مرحوم آیت الله مفتح در تهران، خاصه در محیط دانشگاه، موجی را ایجاد کرد که یکی از اثرات پایدار آن پیوند میان روحانیت مقتدر شیعه و دانشجویان حقیقت طلب بود. تحرکی که مرحوم شهید مفتح و علامة شهید مرتضی مطهری بر اساس معارف و مبانی اصیل اسلامی در دانشگاه ایجاد کردند، باعث شد نسل جوان، گمشده خود را در محفلهای نورانی و گرم و صمیمی آنان بیابد، از این رو جلسات سخنرانی مرحوم مفتح هر روز پرجمعیت تر می شد و استقبال جوانان از این مجالس، خارج از تصور همگان بود، آیت الله مفتح از این فرصت استفاده و مبانی اسلامی را به نحوی جامع وکامل تحلیل و بررسی می کردند. آیت الله مفتح، پس از مسجد دانشگاه، به پیشنهاد برخی از بزرگان، در مسجد الجواد تهران حضور یافتند و این مسجد را مرکز فعالیتهای علمی و مبارزاتی خود قرار دادند. ایشان با همکاری استاد شهید علامه مرتضی مطهری، شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی، شهید حجت الاسلام دکتر محمد جواد باهنر و دیگر دوستان، کلاسهای متعددی را در این مسجد برگزار کردند. شهید مفتح در این کلاسها، مباحث اسلامی را با طرحی نوین و شکلی جدید مطرح کردند که مورد استقبال جوانان قرار گرفت. کلاسهای اسلام شناسی، به خصوص کلاس تفسیر قرآن آیت الله مفتح، بسیار عالمانه و محققانه و یکی از مباحث بسیار جذاب و قابل استفاده برای جوانان و دیگر اقشار جامعه بود. وجود این کلاسها و محیط شورانگیز و ساختمان جدید و سالن کتابخانه مسجد، در محیط طاغوت زده آن روزگار باعث شد این محل به محفل گرمی برای مباحثات علمی و پایگاهی برای مبارزه با رژیم ستمشاهی تبدیل شود.
مسجد جاوید
فعالیت دکتر مفتح پس از بسته شدن مسجد الجواد در سال ۱۳۵۲ در مسجد جاوید آغاز شد، ایشان علاوه بر امامت جماعت مسجد، برنامه های مختلف از جمله تشکیل کلاسهای عقاید، دعوت از خطبا و وعاظ بزرگ، تشکیل کتابخانه، کلاسهای اسلام شناسی، جامعه شناسی، تاریخ ادیان، اقتصاد، فلسفه، تفسیر قرآن و نهج البلاغه را در سطح وسیعی اجرا کردند که بسیار مورد استقبال طبقات مختلف قرار گرفت و این مسجد را به پایگاهی علمی و مبارزاتی علیه رژیم تبدیل کرد. فعالیت گسترده و استقبال فراوان مردم و تربیت نسل جوان در این مسجد باعث شد ساواک در روز سوم آذرماه ۵۳، پس از سخنرانی حضرت آیت الله خامنه ای (مقام معظم رهبری) به مسجد هجوم آورد و ایشان و آیت الله مفتح را دستگیر و زندانی و مسجد را نیز تعطیل کند.
مسجد قبا
به تازگی در نزدیکی حسینیه ارشاد، مسجدی بنا شده بود که موقعیت بسیار مناسبی قرار داشت. شهید مفتح پس از آزادی از زندان، در سال ۱۳۵۴، اقامة نماز جماعت این مسجد را به عهده داشتند و در جلسه ای با حضور آیت الله طالقانی و استاد شهید مطهری این مسجد را قبا نام نهادند.
از آنجا که آیت الله مفتح همواره در تکاپو بودند و هر جا که حضور می یافتند، همه را تحت تأثیر قرار می دادند، با آزادی از زندان و با روحیة بسیار عالی به فعالیتهای خود ادامه می دادند و این بار نیز این مسجد را به سنگری برای مقابله با تهاجم بیگانگان و پایگاهی مبارزاتی علیه استبداد ستمشاهی تبدیل کردند. ایشان خود را وقف خدمت به اسلام کرده بودند و زندان رفتن، شکنجه دیدن و محرومیتها، در روحیه خلل ناپذیر ایشان هیچ تأثیری نداشت.
شهید مفتح با عزمی راسخ در مسجد قبا حضور یافتند و هستة مبارزاتی دیگری را تشکیل دادندو بدین ترتیب، دوباره پایگاهی برای پیشبرد اهداف نهضت اسلامی پا گرفت و فعالیتهای علمی، فرهنگی، مبارزاتی ادامه یافتند. در آنجا مبارزان اسلام گرد هم می آمدند تا هم از جهات روحی و معنوی و علمی، بر رشد و تعالی خود بیفزایند و هم برنامه های مبارزاتی خود را ساماندهی کنند و بدین سان مسجد قبا به یکی از بزرگ ترین مراکز انقلابی تهران تبدیل شد و نقش بارزی را در اوجگیری انقلاب اسلامی مردم ایران ایفا کرد.
برنامه ریزیهای مسجد قبا در زمینه های مختلف، تأسیس صندوق قرض الحسنه، تأسیس کتابخانه، سالن سخنرانی، کلاسهای تاریخ، تفسیر و معارف، آنجا را چون مسجد قبا درصدر اسلام، به محراب و میعادگاه تشنگان حق و حقیقت و مرکزی برای نشر اسلام اصیل به رهبری حضرت امام تبدیل کرد. دعوت از شخصیتهای برجسته سیاسی انقلابی از یک سو و ارتباط با محققان جهان اسلام از سوی دیگر، توانست موقعیت ویژه ای را برای مسجد به ارمغان آورد.
آیت الله مفتح در سفری که به مصر داشتند، ضمن بازدید از دانشگاه الازهرا، از دو شخصیت متخصص و استاد برجسته اقتصاد اسلامی آنجا دعوت کردند که به ایران بیایند در سالگرد تأسیس صندوق قرض الحسنة مسجد قبا سخنرانی کنند،اما پس از بازگشت ایشان از سفر، ساواک از اجرای آن برنامه جلوگیری کرد. در همین سالها یک کشیش معروف آمریکایی از گروه مسیحیان ضد جنگ ویتنام بود، برای بررسی وضع ایران و تماس با مخالفان رژیم به تهران آمد. این شخص با بسیاری از رجال سیاسی مذهبی داخل کشور تماس گرفت و با آنها مصاحبه کرد. از جمله، مصاحبه ای با آیت الله مفتح در کتابخانه مسجد قبا انجام داد که در آن اوضاع تیره و تار و تؤام با اختناقی که ساواک پدید آورده بود، به شکل بسیار شجاعانه ای تشریح شد. ایشان قاطعانه و بی هیچ هراسی، در این مصاحبه، موقعیت خفقان آور و تبهکاریهای رژیم شاه را تشریح و نظرات خود و روحانیت را مطرح و نفرت جامعه را از رژیم وابسته بیان کردند.
مقارن با رمضان ۱۳۵۶، رژیم پهلوی، در اثر جو بین المللی و از سوی دیگر بیداری و هوشیاری ملت، بالاخص حضور نسل جوان در صحنة سیاست، فضای باز سیاسی را مطرح کرد. این تغییر سیاست، چیزی جز یک فریب از سوی سیاستمداران آمریکایی و مستشاران سازمان «سیا» نبود، اما با رهبری پیامبرگونه حضرت امام خمینی (ره) روحانیت از موقعیت موجود، حداکثر استفاده را کرد و برای سرنگونی رژیم، رهنمودهای انقلابی را به نسل جوان ارائه داد.
شهید مفتح در مسجد خود جلساتی را تشکیل دادند و برای اولین بار در تاریخ معاصر، جمعیتی بیش از ۳۰ هزار نفر، برای استماع سخنرانیهای گویندگان آمدندو شور و شوقی بی نظیر نشان دادند. انتشار و پخش اعلامیه های حضرت امام خمینی علیه رژیم، کتابهای ممنوعه، پیامها و اطلاعیه های شخصیتها، به حرکت اسلامی عمق و وسعت بیشتری بخشید. شهید مفتح با توجه به اقبال مردم، برنامه ها را افزایش می دادند و آنان را با مبانی حرکت و انقلاب اسلامی آشنا و به هوشیاری و بیداری ترغیب می کردند و می فرمودند:
«ما یک منطق داریم و آن منطق، منطق اسلامی و حرکت، حرکت اسلامی است. اینجا مرحله حساس حرکت است و خیلی ظریف است و خیلی هوشیاری می خواهد.»
در رمضان سال ۱۳۵۷، قیام پرشور و خونین مردم در شهرهای قم، تبریز و یزد… بر درجة آگاهی و هوشیاری و همچنین سلحشوری مردم افزود و در مقابل، رژیم بسیار وامانده تر شد. از اولین شب ماه رمضان ۵۷، در خیابانهای اطراف مسجد قبا، جمعیتی کثیر برای استماع سخنرانی و استفاده از برنامه های انقلابی جمع شده بودند. مسجد قبا در آن شبها مرکز افشای توطئه های رژیم تا بن دندان مسلح و متجاوز شاه بود. تعویض کابینه ها و روی کار آمدن مهره ای ماسونی وابسته، یکی پس از دیگری، به میدان آمدن جعفر شریف امامی، رئیس و استاد اعظم لژ فراماسونری برای دفاع از روحانیت! و مذهب! و تبدیل تاریخ شاهنشاهی به هجری شمسی، نتوانست مردم هوشیار و انقلابی را فریب دهد. جنایتهای عظیم رژیم در حادثه دردناک سینما رکس آبادان و افشاگریهای شهید محراب آیت الله صدوقی، تلاش شهید آیت الله مفتح پس از وقوع آن فاجعة دلخراش، حضور خطیبان و وعاظ آگاه و انقلابی در مساجد، بالاخص مسجد قبا، موجب حضور مردم مشتاق و تشنه ای می شد که حتی قبل از افطار به مسجد قبا می آمدند تا برای نشستن جایی داشته باشند. آنها افطاری را در مسجد می خوردند و ساعتها منتظر شروع برنامه ها می نشستند و این در حالی بود که خیابانهای اطراف توسط پلیس و ارتش زورمدار شاه محاصره شده بودند، اما ایمان، عشق به اسلام و اطاعت از ولایت، قدرتی بود که دشمن، توان درک آن را نداشت. آیت الله مفتح در این یک ماه، مسجد را مقر فعالیت انقلابیون کردند و توانستند تا شب عید فطر، پذیرای جمعیتی چند ده هزار نفری باشند. در آن سال به طور عمده در دو سه جا نماز خوانده می شد، حال آن که قبلا هر کس در مسجد خودش می خواند. جهت گیری عمده و اصلی در نماز عید فطر وقتی متجلی شد که به امامت شهید بزرگوار آیت الله مفتح برگزار گردید.
برای شرکت در این مراسم پلاکاردهای زیادی نوشته شد، جمعیت وقتی برای نماز می آمدند. در دستشان پلاکاردهایی بود با این عنوان «ما خواهان تشکیل حکومت اسلامی هستیم» فراوان دیده می شد. در آن موقع عرض خیابان قیطریه باز نبود و جمعیت به صورت فشرده در این خیابان تجمع کرده بودند. شهید آیت الله مفتح پیشاپیش جمعیتی که از اول صبح به منزل ایشان رفته بودند، با پای پیاده به سمت محل برگزاری نماز راهپیمایی کردند. قبل از نماز، سفارشهای زیادی برای حفظ نظم به مردم شد و آنها صفهای بسیار منظمی را تشکیل دادند. نماز به امامت شهید مفتح و با دو خطبه ایشان پایان یافت و سپس شهید باهنر صحبت کردند. صحبتهای ایشان مفصل و البته خیلی تند و درباره تشکیل حکومت اسلامی و مبارزه با مفاسد اجتماعی و حکومتهای موجود بود.
در این نماز که با حضور جمعیتی بالغ بر پنجاه هزار نفر تشکیل شد، شخصیتهایی نظیر مرحوم آیت الله ربانی املشی ف شهید دکتر باهنر، شهید رجایی، حجت الاسلام و المسلمین کروبی شرکت د اشتند. پس از اتمام برنامه، اولین راهپیمایی در تهران آغاز شد. جمعیت با شعارهایی در حمایت از رهبری حضرت امام خمینی و سرنگونی رژیم شاه به راهپیمایی پرداختند و نماز ظهر و عصر را به امامت شهید مفتح در پیچ شمیران (تقاطع خیابان شریعتی و انقلاب ) برگزار کردند.
همگان با شیعیان لبنان
شهید مفتح دیدی وسیع داشتند. ایشان اسلام را با تمام ابعادش می شناختند و درصدد تحقق آن بودند و نه تنها به ایران که به جهان اسلام و مسلمانان عالم در مقابل دشمنان اسلامی می اندیشیدند.همزمان با اوجگیری فعالتیهای مسجد قبا، هنگامی که در جریان جنگهای داخلی لبنان، رژیم اشغالگر قدس با همکاری رژیمهای وابسته منطقه برای سرکوبی شیعیان به پا خاستة لبنان و فلسطینی های مسلمان مقیم لبنان، دست به اقدام زد، شهید مفتح به جمع آوری کمک برای جنگزدگان لبنان پرداختند و
با سفر به لبنان و بررسی وضعیت آن دیار به این نتیجه رسیدند که مهم ترین علت عقب ماندگی شیعیان لبنان، عقب ماندگی فرهنگی است. با توجه به آنکه مراجع تقلید دیگر شیعه، برای اموری نظیر درمان و بیمارستان برای شیعیان اقدام کرده بودند، شهید مفتح به انجام امور فرهنگی برای شیعیان لبنان پرداختند و برای این کار، دو برنامه کوتاه مدت و دراز مدت را طراحی کردند.
اولین برنامة کوتاه مدت ایشان شامل تأمین مخارج تحصیلی کودکان شهدای لبنان بودو موفق شدند مخارج پوشاک و غذای عده زیادی از بازماندگان شیعیان جنگزده را تأمین و کودکان آنها را راهی مدرسه کنند.
از سوی دیگر، در چهارچوب برنامه ای بلند مدت و با همکاری امام موسی صدر، رهبر و رئیس مجلس اعلای شیعیان لبنان که از همدرسان شهید مفتح در حوزه علمیه قم بودند، برای ایجاد مجتمع آموزشی شیعیان اعانات جمع آوری شده را به تهیه و خرید زمینی مناسب برای ایجاد آن مرکز اختصاص دادند. دکتر مفتح همواره درصدد بودند در اولین فرصت، با استفاده از امکانات دولت جمهوری اسلامی، این مهم را به پایان برسانند که با شهادت ایشان، موضوع بلااقدام باقی ماند و امید است که دیگران این راه را ادامه دهند و به تربیت علما دین و دانشمندان علوم جدید در زمینه های دانشگاهی بپردازند و لبنان از نیروهای متخصص و متعهد فراوان بهره مند گردد.
سازماندهی و شکل دهی مبارزات مردم
آیت الله مفتح در سازماندهی و شکل دهی مبارزات مردم، نقش تعیین کننده ای داشتند. ایشان پس از نماز عید فطر سال ۵۷ همراه با بیش از پنجاه هزار نفر از مردم مسلمان و مؤمن تهران در زیر برق سلاحها و حضور تانکها تا بن دندان مسلح رژیم، راهپیمایی بزرگی را از قیطریه آغاز کردند. در آن روز راهپیمایی با توجه به اعلام شهید مفتح مبنی بر تعطیلی عمومی در روز پنجشنبه ۱۶ شهریور در اعتراض به اقدام رژیم پهلوی در به شهادت رساندن مردم مسلمان در ماه مبارک رمضان در شهرهای مختلف کشور، مردم قرار تجمع در قیطریه را در ساعت ۸ صبح گذاشتند. در روز ۱۶ شهریور ۱۳۵۷، زمینهای قیطریه توسط پلیس طاغوتی اشغال شد و مردم در کنار خیابان دکتر شریعتی منتظر ایستاده بودند. با ورود شهید آیت الله مفتح و حرکت به سمت جنوب خیابان، مردم یکباره به ایشان ملحق شدند و راهپیمایی میلیونی دیگری آغاز شد. جمعیت با فریاد «نصر من الله و فتح قریب » به راه افتادندو پس از دقایقی، ارتش با استفاده از گاز اشک آور حمله وسیعی را آغاز کرد تا جمعیت را متفرق کند. ولی با حضور شهید مفتح موفق به این کار نشد و لذا در سه راهی دولت (شهید کلاهدوز) به آیت الله مفتح حمله و ایشان را به شدت مضروب کرد. شدت جراحات بدان حد بود که ایشان در منزلی در همان حوالی بستری شدند، اما در همان حال فرمودند «هدف مهم است نه شخص، هر چند که من زخمی شده ام و دیگر امکان حرکت ندارم، ولی شما در تعقیب هدفتان به راهپیمایی ادامه دهید.» راهپیمایی با هدایت شهید بهشتی تا میدان آزادی ادامه پیدا کرد و با قرائت یک قطعنامه و با تأکید بر رهبری امام خمینی و نهضت و انقلاب اسلامی پایان یافت.
فردای آن روز یعنی روز ۱۷شهریور، روز تقابل خون و شمشیر بود. شهید مفتح از بیمارستان پارس مرخص شدند و به منزل که در محاصره مأموران ساواک بود، رفتند ساواک ایشان را دستگیر کرد و در اولین ساعات حکومت نظامی، آیت الله مفتح راهی زندان کمیته شدند و بیش از دو ماه در زندان بودند. با اوج گیری انقلاب اسلامی و افشاگریهای مردم، ایشان به همراه دیگر زندانیان سیاسی از زندان آزاد شدند. فعالیتهای گسترده ایشان با تشکیل ستاد استقبال از امام ادامه پیدا کرد و نهایتا پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن۵۷ محقق شد. پس از آن با تشکیل کمیته های انقلاب اسلامی، آن شهید بزرگوار، نقش فعال خود را در تداوم انقلاب اسلامی به عنوان بازوی قدرتمند امام خمینی ایفا کرد.
رسیدگی به شکایات و نیازهای مردم از جمله کارهای ایشان بود. در روزهای اول پیروزی ایشان با به کارگیری نیروهای توانمند انقلاب و اندیشمند در کمیته انقلاب اسلامی، روزانه بین ۳۰۰ تا ۷۰۰ پروندة شکایت را بدون ارجاع به دادگستری حل و فصل می کردند. ایشان با وجود مسئولیتهای سنگین و متعدد، از اقامة نماز در مسجد قبا غفلت نورزیدند و سنگر مسجد را همچنان حفظ کردند. ایشان همواره می فرمودند: « خاستگاه انقلاب اسلامی همچون خود اسلام، مسجد است.باید آن را حفظ و جوانان عزیز را به این سنگر جذب کرد.» آن شهید عالیمقام، توجه و رونق و حضور پرشور مردم در مسجد آن را به عنوان یک اصل تلقی می کردند و همواره به حضور فعال در آنجا اهتمام می ورزیدند.
کمیته استقبال از امام خمینی (ره)
با اوجگیری نهضت، شکست رژیم پهلوی، فرار شاه آمدن حضرت امام از پاریس، برنامه ریزی منظمی توسط روحانیت مبارز انجام شدو کمیته ای برای تدارک استقبال از حضرت امام خمینی شکل گرفت. مسئولین این کمیته: شهید آیت الله مرتضی مطهری، استاد شهید آیت الله دکتر محمد مفتح و شهید حجت الاسلام و المسلمین فضل الله محلاتی بودند که با همیاری و همکاری شخصیتهای مبارز، کمیته تدارک استقبال از امام خمینی را تشکیل دادند و با فعالیتهای خستگی ناپذیر و شبانه روزی، نیروها را بسیج کردند و کار با دقت و نظمی بی نظیری انجام شد.
برنامه ریزی و مدیریت این کمیته، برگزاری بسیار مناسب استقبال از حضرت امام در آن شرایط سخت و در مقابل توطئه های رژیم طاغوتی، توانمندیهای این شخصیت برجسته و شهیدان بزرگوار انقلاب را نشان داد.
شهید دکتر مفتح پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با همکاری آیت الله محمد رضا مهدوی کنی، آیت الله مرتضی مطهری و آیت الله دکتر سید محمد بهشتی، طرح کمیته های انقلاب اسلامی را ارائه دادند وخود علاوه بر همکاری با آیت الله مهدوی کنی در مسئولیت کلی کمیته ها، شخصاً مسئولیت کمیته منطقه ۴ را عهده دار شدند. در این کمیته علاوه بر کارهای نظامی انتظامی، کار آموزشی تبلیغی را دنبال کردند. به خصوص کاخ جوانان سابق را که در رژیم طاغوتی، مرکزی برای به انحراف کشاندن جوانان بود، به عنوان مرکز فعالیتهای فرهنگی در کنار کمیته انقلاب اسلامی تشکیل دادند. برگزاری کلاسهای عقیدتی، سیاسی، تدریس نهج البلاغه و کمکهای اولیه جزو برنامه های این مرکز فرهنگی بود.
رسیدگی به شکایات مردم، تشکیل پرونده برای طاغوتیان و متجاوزین به حقوق مردم و سعی در حل مشکلات مردم، از جمله دیگر فعالیتهای کمیته انقلاب اسلامی منطقه ۴ بود که در آن شرایط به عنوان ملجأ و مرکزی برای مراجعه مردم و حل مشکلات آنها به شمار می رفت.
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
با تبعید امام خمینی به عراق، طلاب و روحانیون مبارز، برای حفظ و ادارة حوزه علمیة قم، جامعة مدرسین را تأسیس کردند. شهید آیت الله مفتح در این تشکیلات مهم، نقش تعیین کننده ای داشتند وهمواره بر برنامه ریزی و دقت کار تأکید می کردند. ایشان با آگاهی از وضعیت جامعه و روند حرکت و رشد فکری سیاسی آن، نیازبه کار تشکیلاتی را از مهم ترین نیازهای حوزه می دانستند.
پیشینه تشکیل این جامعه به ارتحال آیت الله العظمی بروجردی بر می گردد. پس از فوت ایشان، عده ای از علما و بزرگان حوزه، برای رفع برخی از نواقص و ایجاد امکان بهره برداری بیشتر از وقت طلاب در حوزه علمیه، جلساتی را تشکیل دادند و مباحثی را مطرح کردند. یکی از افراد فعال و اصلی این جلسات شهید آیت الله مفتح بودند. نظم دادن به تحصیلات حوزوی، پرداخت منظم و حتی الامکان یکجای شهریه مراجع، تشکیل مدارس حوزوی و تجدید نظر در مواد درسی، از جمله مسائلی بودند که در این جلسات طرح می شدند. پس از قیام حضرت امام خمینی و نهضت روحانیت، این جلسات تشکل منسجم تری پیدا کردند و نهایتا به نام جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، به فعالیتهای خود ادامه دادند.
جامعه روحانیت مبارز تهران
این جامعه به همت بزرگانی چون حضرت آیات شهید مفتح، شهید بهشتی، شهید دکتر باهنر، حضرت آیت الله مهدوی کنی، آیت الله امامی کاشانی، شهید مطهری، شهید شیخ فضل الله محلاتی، شهید مهدی شاه آبادی تأسیس شد و از معدود تشکیلاتی است که در سالهای انقلاب، ضمن تماس مستقیم با امام خمینی (ره)، رهبری و برنامه ریزی مبارزات را در تهران به عهده داشت. به خصوص در راهپیمایی های تاسوعا، عاشورا و اربعین و تعطیل بازار، هماهنگی مساجد و مجامع، شهید آیت الله دکتر مفتح از بنیانگزاران این جامعه بودند. ایشان به اتفاق علامه شهید مطهری و دیگر بزرگان، اساس این جامعه را پی ریزی کردند. ایشان همگام با آیت الله شهید مطهری اساسنامه ای را برای تشکل بیشتر این نهاد اسلامی و اجتناب از سیاستهای غیر انقلابی و جریانات سازشکارانة ملی گرایانه تدوین کردند. تلاش بی وقفه و منظم شهید مفتح در تأسیس و ادامه فعالیت این جامعه، نشانه روح بلند، مبارز و تشکل گرای آن شهید و یکی از مؤثرترین عناصر در شکل گیری و رهبری جریانات انقلابی و حرکت مردم مسلمان در نهضت امام خمینی است.
تصدی مؤسسه اطلاعات
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شهید مفتح با وجود مسئولیتهای سنگین و فراوان به خاطر حساسیت و علاقه به امور فرهنگی و خصوصاً روزنامه ها و نقش آنها در آگاهی و روشنگری مردم، مسئولیت روزنامه اطلاعات را پذیرفتند و با برنامه ریزی منظم، زمینه تغییر و تحول اساسی آنجا را فراهم آوردند.
مکتب الرضا (ع)
مکتب الرضا (ع)، هیئت آذربایجانیهای مقیم مرکز، در اواخر سال ۱۳۴۷ با هدف فعالیتهای فرهنگی، در تهران آغاز به کار کرد. عمده فعالیتهای آن عبارت بودند از دعوت سخنرانان برجسته و مبارز و برقراری جلسات پرسش و پاسخ و مسابقه تهیه و تنظیم مقالات بود. بودجه مخارج مکتب الرضا (ع) به طور هفتگی از اعضا دریافت می شد.
سخنرانان این هیئت بزرگانی چون: شهید علامه مرتضی مطهری، شهید آیت الله مفتح، شهید دکتر محمد جواد باهنر، حجت الاسلام سیدصدرالدین بلاغی، عالمه محمد تقی جعفری تبریزی، حجت الاسلام سید احمد شبستری و حجت الاسلام علی دوانی بودند.
کار تحقیقاتی
شهید آیت الله مفتح در دهه ۱۳۵۰ با همکاری آیت الله حاج شیخ محمد رضا مهدوی کنی، شهید آیت الله دکتر سید محمد بهشتی و حضرت آیت الله حاج سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، پیرامون متون اسلامی و ارائه مباحث جدید، جلسات مشترکی را تشکیل دادند و تحقیقات بسیار ارزنده و عمیقی را شروع کردند که متأسفانه ناتمام ماند. در این جلسات، ابتدا موضوعات و عناوین مورد تحقیق تعیین و هر کدام از بزرگوران فوق الذکر در طول هفته، با مطالعه درباره آن، فیشهایی را تهیه و در جلسه هفتگی که صبحهای سه شنبه تشکیل می شد، در جمع ۴ نفری مطرح و درباره آن بحث و بررسی می کردند.
با اوج گیری انقلاب اسلامی و پس از آن، با پیروزی انقلاب و مسئولیتهای سنگینی که بر عهده هر یک از بزرگواران گذاشته شد، فرصت ادامه این کار عمیق از ایشان سلب شد. با شهادت آیت الله دکتر مفتح و سپس آیت الله دکتر بهشتی، به طور کلی این کار متوقف شد و امید آن که دیگران این خدمت بزرگ علمی را دنبال کنند و به انجام برسانند.
آثار و تألیفات
مرحوم دکتر مفتح در عمر کوتاه و پربرکت خود، آثار گرانسنگی را به یادگار گذاشتند که هر یک در نوع خود حکایت از ژرفای اندیشه و دقت ایشان در تجزیه و تحلیل مبانی علوم اسلامی دارد. شهید مفتح که در عرصه های اجتماعی و سیاسی، به عنوان یک مصلح و یک مبارز تمام عیار حضور داشتند، هنگامی که قلم در دست می گرفتند و در شناخت مسائل اسلامی و مبانی معرفت شناختی دینی به تألیف و تحقیق می پرداختند نظرات بدیع و دقیقی را ارائه می کردند که در نوع خود کم نظیرند.متأسفانه خفاش صفتان نابکار، چراغ وجود ایشان را خیلی زود خاموش کردند و جامعه را از بهره بر دن از اندیشة قوی وروح پر معنویت وی محروم ساختند. عارف کامل و مقتدای شیفتگان معنویت و فضیلت، حضرت امام خمینی قدس سره نفسه الزکیه دربارة وی فرمودند:
« امید بود که از دانش استاد محترم و از زبان و قلم او بهره ها برای اسلام و پیشرفت نهضت برداشته شود و امید است از شهادت امثال ایشان بهره ها برداریم.»
از تألیفات و تحقیقات و ترجمه های استاد:
۱. «حاشیه ای بر اسفار ملاصدرا » (بزرگ ترین کتاب فلسفه اسلامی ). ایشان در طول دوران تحصیل و تدریس، این اثر بزرگ فلسفی را مطالعه دقیق کردند و حاشیه ای بسیار عمیق و علمی به زبان عربی بر این کتاب نگاشتند که این خود نشانه دید عمیق و آگاهی وسیع ایشان از فلسفه است. این اثر ارزشمند متأسفانه هنوز به صورت خطی باقی مانده و منتشر نشده است.
۲. «ترجمه تفسیر مجمع البیان» که از باارزش ترین تفاسیر شیعی است و با همفکری و همیاری آیت الله حاج شیخ حسین نوری همدانی و تنی چند از فضلای قم منتشرکردند.
۳. «روش اندیشه در علم منطق » که هم اکنون به عنوان متن درسی در حوزه و دانشگاه تدریس می شود.
۴. کتاب «حکمت الهی در نهج البلاغه» این کتاب پایان نامه دکترای شهید آیت الله متفح از دانشگاه تهران است. محور اصلی این رساله، دین و فلسفه و رابطه آنها با یکدیگر است و استاد شهید در آن به اثبات وجود خدا، صفات صانع، جبر و اختیار، شبهه و قضا و قدر، پرداخته اند و نهج البلاغه را در موارد مذکور بررسی و تحلیل و تفسیر کرده اند. در مباحث دیگر این کتاب، صفت تکلم، دیدگاه فرق اسلامی و عقاید متکلمین متعزله، مشروحاً بیان شده اند. استاد شهید در تهیه و نوشتن این رساله تلاش فراوانی کردند به نحوی که این اثر به عنوان تحقیقی عمیق و دقیق مورد مراجعه محققان، اندیشمندان و تمام علاقمندان به این مباحث است.
شهید مفتح در مقدمه با اشاره به این تحقیق می گویند: «پس از آن که خداوند توفیق داد در دوره د کترای دانشکده الهیات و معارف اسلامی را در رشته معقول گذراندم، طبق معمول لازم بود که موضوعی را انتخاب کنم و به عنوان پایان نامه تحصیلی تحقیقاتی ابتکاری را در آن موضوع نشان دهم.»
۵. کتاب « آیات اصول اعتقادی قرآن» مشتمل بر بخشی از سخنرانیهای استاد است. استاد در دفاع از امام (ع) می نویسند: «ما هدایت و زعامت را بر روی هم در مورد امام، خلافت می نامیم. پیامبر (ص) هر دوی این مقام را داشتند و امام هم باید همین گونه باشد. پس چون منصب امام همان منصب پیامبر معصوم (ص) است، امام نیز باید معصوم باشد و نیز ویژگیهای دیگر از قبیل تقوا، علم، زهد، ورع و آگاهی که در نبی هست، در امام نیز باید باشد.» از مطالب دیگر این رساله «به کجا می رویم» و «حکومت اسلامی و فلسفه انقلاب و حکومت» است که نمونه هایی از مقالات و سخنرانیهای استاد است.
۶. «وحدت دو قشر روحانی و دانشگاهی»
شهادت
با طلیعه پیروزی انقلاب اسلامی، گروههای التقاطی در صحنة سیاسی جامعه ظاهر شدند. این جریان که از یک سو همچون «نهروانیان» در حماقت و تعصب غوطه ور بودند، از سوی دیگر توسط نفوذیهای مرئی و نامرئی وابسته به سازمان جاسوسی «سیا» و «اینتلیجنت سرویس» فعال شدند و به نام دفاع از دین و قرآن، علیه روحانیت مبارزه و آگاه و انقلاب اسلامی، موضعگیری قرآن، موضعگیری کردند. اولیه ثلمه ای که بر اسلام وارد شد، شهادت علامه شهید آیت الله مرتضی مطهری بود. آنها با ترور شهید آیت الله محمد علی قاضی طباطبایی فعالیت تروریستی خود را گسترش دادند و با عنوان گوره «فرقان » مرتکب جنایات بیشماری شدند و ضربات جبران ناپذیری را به انقلاب و فرهنگ جامعه وارد کردند، که یکی از آنها «ترور آیت الله دکتر محمد مفتح» در ۲۷ آذر ۱۳۵۸ بود.
گزارش شهادت
در روز بیست و هفتم آذر سال ۱۳۵۸ آیت الله مفتح ساعت ۸/۲۰ صبح از منزل مسکونی خود حرکت کردند و در ساعت ۹ وارد دانشکدة الهیات شدند. درهمین حال یک موتور سیکلت و سه سرنشین از خیابان فرعی به طرف محل دانشکده آمدند. دو تروریست از موتور پیاده شدند و با دست اسلحة زیر لباس خود را لمس کردند و جدا از هم، عرض خیابان را طی کردند و بعد از ورود به محوطه حیاط، مستقیماً به سوی بالکن جلوی ساختمان دانشکده الهیات رفتند. تروریست دوم با فاصله پانزده متر از خیابان عبور کرد و در پیاده روی جلوی دانشکده ایستاد. تروریست سوم که رانندگی موتور را بر عهده داشت، پس از پیاده کردن آن دو، به کوچه مقابل دانشکده پیچید و در ابتدای کوچه دور زد و توقف کرد و از موتورسیکلت پیاده شد و با حالت نگرانی و آشفتگی به سوی خیابان اصلی رفت و در حالی که اسلحه خود را لمس می کرد، به سوی خیابان نگریست.
رأس ساعت ۹ صبح، اتومبیل حامل آیت الله مفتح به حوالی دانشکده رسید. تروریست سوم که در پیاده روی مقابل دانشکده نگهبانی می داد تا ورود استاد را خبر دهد، با شتابزدگی به شریک جرمش که در پیاده روی مقابل ایستاده بود، نگاه کرد و کلاه کاسکتش را دو دستی به علامت دستور ترور از سر برداشت و با سرعت به داخل کوچه رفت، کلاه را روی آیینه موتور سیکلت گذاشت و برگشت. اتومبیل استاد در پیاده روی عریض جلوی دانشکده ایستاد. در همین حال، راننده که در حال نگریستن به دکتر از آیینه داخل ماشین بود با حالتی حاکی از بیم و نگرانی خطاب به استاد گفت،«استاد»
استاد یادداشتهای و کتابهای خود را از صندلی برداشتند و با کمال طمأنینه، پاسخ دادند، «زندگی ما دست خداست. نگران نباشید.»
دکتر پیاده وارد دانشکده شدند. در این حال، تروریست سوم که در سمت مقابل دانشکده ایستاده بود، به سوی اتومبیل رفت، راننده (پاسدار شهید اصغر نعمتی) را که در حال پیاده شدن بود، هدف چندین گلوله قرار داد و او را در همان لحظه اول به شهادت رساند. آیت الله مفتح وقتی صدای شلیک گلوله را شنیدند سر خود را عقب برگرداندندو ناگهان تروریست دوم که در حیاط مستقر بود، به سوی استاد شکلیک کرد. محافظ دکتر با سلاح خود به مقابله برخاست و استاد در پوشش آتش محاظ (پاسدار شهید جواد بهمنی ) و فرصت به دست آمده، با سرعت به طرف ساختمان دانشکده رفتند، ولی گلوله جنایتکاران، امانشان نداد. چند تیر پی در پی به دست، شانه و پای ایشان اصابت کرد. تروریستی که راننده را شهید کرده بود، به کمک شرکای خود از کنار در و از پشت محافظ، استاد را هدف گلوله قرار داد و بلافاصله به سوی موتورسیکلت رفت، آن را روشن کرد و آماده فرار شد. دکتر وارد بالکن جلوی ساختمان دانشکده شدند، در حالی که خون از نقاط مختلف بدنشان جاری شده و عبایشان را گلگون کرده بود. یکی از تروریستها خود را به ایشان رساند در گوشه ای که برای استاده راه گریزی نبود، مغز ایشان را هدف چندین گلوله قرار داد. پس از آنکه جنایتکاران به کار خود پایان دادند، صحنه را ترک کردند و گریختند. دکتر را به بیمارستان امیراعلم منتقل کردند. تیم پزشکی برای نجات جان ایشان تلاش فراوان کرد، با این همه،دکتر مفتح همزمان با اذان ظهر، در ساعت ۱۲ روز ۲۷ آذر، به لقاء الله پیوست.
بدین ترتیب یکی دیگر از «شهدای فضیلت» به ابدیت عروج کردو به قول برادر استاد:
«جامعه اسلامی با برگزیدن شهادت که سالیان دراز به فراموشی سپرده شده بود، اینک آن را دوباره زنده کرد. دشمن اینک برای توطئه، خلع سلاح شده و می بیند که حربه های پوسیده اعزام ناوگان دریایی و تهدید به محاصرة اقتصادی، در روند انقلاب مؤثر نیست و لذا به وسیلة مزدوران خود دست به کشتار ناجوانمردانه فرزندان راستین انقلاب می زند. غافل از اینکه شهادت برای ما افتخار است. امپریالیسم جهانخوار گمان می کند با کشتن امثال دکتر مفتح می تواند بار دیگر ما را زیر سلطه استثمار ببرد، حال آنکه این شهادتها نفرت مردم را نسبت به امپریالیسم جهانخوار بیشتر خواهد کرد…»
در روز چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۵ دانشجویان و مردم انقلابی تهران، پیکر مطهر به خون آغشته آیت الله دکتر مفتح و دو پاسدار شهیدش را از شبستان مسجد دانشگاه به طرف لانه جاسوسی حرکت دادند. جمعیت یکصدا شعار می داند، «آمریکا! آمریکا! ننگ به نیرنگ تو… عزا عزاست امروز، خمینی بت شکن صاحب عزاست امروز…» پیکرهای پاک شهدا به شهر مقدس قم منتقل و در ساعت ۴ بعدازظهر روز ۱۳۵۸/۹/۲۸، در حالی که حضرت امام خمینی و دیگر مراجع تقلید در جمع تشییع کنندگان حضور یافتند، تشییع ودر صحن حضرت معصومه (ع) به خاک سپرده شدند.
ثبت دیدگاه