نهم بهمن سالروز شهادت حسن باقری از فرماندهان راهبردی سپاه در جنگ تحمیلی است. وی که به نابغه جنگ و پایهگذار اطلاعات عملیات سپاه معروف شد، در دیدگاهی در منطقه عمومی فکه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. آن روز حسن باقری همراه با مجید بقایی، مرتضی صفاری، برادرش محمد باقری و جمعی از رزمندگان به آن منطقه رفت. از آن جمع حسن باقری، مجید بقایی و چند نفر دیگر به شهادت رسیدند.
سردار محمدجعفر اسدی از فرماندهان دوران دفاع مقدس که در روز شهادت حسن باقری در سال ۶۱ همراه با فرماندهان ارتش و سپاه به دیدار امام خمینی رفته بود در گفتگو با تسنیم در خصوص شهید حسن باقری میگوید: بروز نبوغ افراد نیازمند پدید آمدن زمینههایی است. حسن باقری و قاسم سلیمانی در نسبت با امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری ظهور و بروز یافتند. انسان در طول زندگی دو نوع آموزگار دارد؛ یکی معلم است که با شیرینی آموزش میدهد و دیگری روزگار است که به تلخی یاد میدهد. در انقلاب، روزگار ما جنگ و معلم و استادمان امام خمینی(ره) بود.
وی همچنین عنوان میکند: حسن باقری پیش از آنکه فرمانده شود، خبرنگار بود. آن زمانی هم که فرمانده بود، هم سلاح و هم دوربین عکاسی به همراه داشت و در عکاسی هنرمند بود. او از همان روزهای نخست، فهم و درک بالایی داشت. خداوند نیز به او استعداد خوبی داده بود.
سردار اسدی در خصوص روز شهادت حسن باقری هم میگوید: ما فرماندهان به دیدار امام رفتیم، اما حسن باقری و مجید بقایی گفتند در منطقه کار داریم و باید حتماً کارمان را انجام بدهیم. پس از دیدار با امام، میهمان شهید صیادشیرازی در نیروی زمینی ارتش شدیم. سر میز ناهار بودیم که آقای رحیم صفوی پای تلفن رفت. وقتی برگشت به هم ریخته بود و فهمیدیم که حسن باقری شهید شده است.
سردار اسدی فرمانده لشکر ۳۳ المهدی در دوران دفاع مقدس بود که خاطرات وی در کتاب «هدایت سوم» توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. در بخشی از این کتاب در خصوص شهید حسن باقری آمده است: در اولین رفت و آمدهایم به گلف، جوانی با صورت کممو و قد و قواره نه چندان رشید میدیدم که چهارپایهای زیرپایش میگذارد و با نقشه دیواری ور میرود. از این قضاوتهای عجولانه میکردم که با این جثه جمع و جورش میترسد برود خط مقدم و یک جوری خودش را اینجا مشغول کرده!
دومین یا سومین باری که او را دیدم، کاغذ فرمول پیروزی را که بچههای گلف به دیوار چسبانده بودند، با عصبانیت کند و پاره کرد. روی کاغذ نوشته بود: «پیروزی ۱۰۰ درصد = عملیات ۸۰ درصد + اطلاعات ۲۰ درصد».
کار او را توهین به مسئولان گلف تلقی کردم و طلبکارانه پرسیدم: «یعنی چی که کاغذ رو میکنی؟ مال بیتالمالهها!» توقع برخورد تند داشتم که مثلاً بگوید آقا کی باشن؟! یا به شما دخلی داره؟!
هیچکدام از اینها را نگفت. زد سر شانهام و گفت: «خیلی ممنون که به اموال بیتالمال حساسید، ولی اجازه بدید براتون توضیح بدم.» و توضیح داد که در هر کاری اول باید صد درصد اطلاعات داشته باشی. عملیات بدون اطلاعات، یعنی تلفات بالا بدون نتیجه، یعنی «آب در هاون کوبیدن!»
حرفهایش با آن حوصله موقع توضیح دادن، مثل آبی بود بر آتش عصبانیت من و آن ذهنیتی که اوایل از او داشتم. خودم را معرفی کردم. گفت که من هم مخلص شما حسن باقریام.
از همان روز رفاقت عجیبی بین من و حسن برقرار شد. با آن دقت و حساسیت و هوش سرشار و فهم نظامیای که داشت، شد مسئول اطلاعات سپاه جنوب. بیشک، او اولین کسی بود که گزارشنویسی صحیح نظامی را در سپاه باب کرد. به توصیه او هم بود که ما در محور فارسیات، هر روز گزارش مینوشتیم که امروز در منطقه این اتفاقات افتاد و چه موضوعاتی باید پیگیری شود و چه چیزهایی لازم داریم.
هر روز صبح، موسی رضازاده، مسئول تدارکات محور گزارشها را میبرد گلف و تحویل میداد به حسن باقری و تدارکات و تغذیه را میگرفت و تا ظهر برمیگشت فارسیات.
روزی حسن در گلف، من را کنار کشید. گزارشهایم را آورد. همه را بهدقت خوانده و زیر بعضیهایش خط کشیده بود. بابت نوشتن گزارشها تشکر کرد و گفت که بعضیهایش از نظر نظامی ایراد دارد؛ مثلاً در اینجا نوشتهای عراقیها از سمت چپ به طرف راست آمدند که باید بنویسی از شمال به جنوب رفتند؛ این طوری همه میفهمند. چپ و راست، جهات نسبیاند و برای همه مفهوم نیست.
حالا که فکر میکنم، حسن روی من و خیلی از فرماندهان دیگر تاثیر اطلاعاتی و نظامی زیادی گذاشت. او به راستی از نخبگان برجسته دفاع مقدس بود که با شهادتش، هیچکس نتوانست جایش را پر کند.
ثبت دیدگاه