حزب الهیها کسانی هستند که وقتی همه نگرانند که دو ریالشان نشود یک ریال، آنها نگران انقلاب اسلامی هستند و منافع خودشان را فراموش میکنند.
حزب الهیها کسانی هستند که امکانات کشور در اختیارشان نیست، اما همه جا در تاکسی، اتوبوس، مترو، دانشگاه، اداره و مدرسه و… باید پاسخگوی همه کس و همه چیز باشند.
حزب الهیها کسانی هستند که ضمن اینکه دور از قدرتند، شرمنده مردماند و هرکجا بتوانند، مانند اردوهای جهادی و کمک به زلزله زدگان، جبهه و سوریه در خط مقدم حضور دارند.
حزب الهیها کسانی هستندکه از ناهنجاریهای اجتماعی رنج میبرند و غصه میخورند، اما هنوز یاد نگرفتهاند که اگر نمیتوانند جذب کنند، هل ندهند.
حزب الهیها بین منتقد، مخالف و معاند فرق میگذارند و صرفاً معاند را در مقابل خود میبینند.
حزب الهیها عنصر شهادت را همیشه در گوشه نگاه خود دارند و به دنبال آرمانی هستند که بدان نقطه ختم شود.
حزب الهیها ساده پوش و ساده زیست هستند و اصراری ندارند همه مردم اینگونه باشد. آنها الگویی را ارائه میدهد که مملو از یک رنگی است و اینچنین میتواند اشرافی گری در حاکمیت را نفی کند.
حزب الهیها از قشر و صنف خاص نیستند همانند مولدان انقلاب اسلامی هستند. در جمع آنان از سپاهی تا کارگر شهرداری، از معلم و استاد تا کشاورز و پزشک و پرستار تا مکانیک و بازاری قابل رهیابی است.
حزب الهیها کسانی هستند که وقتی معاندین میخواهند از انقیاد خارج شوند نام او را «لباس شخصی» میگذارند حال آنکه او هم فردی شبیه خود آنان است فقط منشأ تعهد و مسیر هزینه شدن و هزینه دادن متفاوت است.
حزب الهیها برای حفظ پرچم پر خون اسلام، تشیع و امام خمینی و آرمانهای انقلاب اسلامی از مال، جان، آبرو و زخم زبان میگذرند و در این راه هیچ شأن و جایگاهی برای خود قائل نیستند.
حزب الهیها آن دختر و پسر «بدظاهر» را دشمن خود نمیداند، اما احساس میکند خداوند او را در مقابلش قرارداده است تا آزمایش شود و ماموریتی را انجام دهد و در عین حال ارزش خود را نیز معنا کند.
حزب الهیها کسانی هستند که در عرصه هنر، دانشگاه و حتی رسانه غریبند و این غربت علیرغم حاکمیت نظام دینی است. اما به تعبیر شهید آوینی: «باز معتقدم خداوند، لوح و قلم تاریخ را به اینان سپرده است». فقر در مقابل خالق، دلخوشی زندگی روزمره حزب الهیها است.
حزب الهیها کسانی هستند که فرزندانشان مانند بقیه مردم بیکار در منزل نشستهاند گرانی آنان را میآزارد، اما سنگ زیرین آسیاب هستند و دم برنمیآورند و خود را در معرکه آزمایشی میدانند که با انقلاب امام در معرض آن قرار گرفتند.
حزب الهیها مصداق «و من هم من ینظر» هستند و بر صراط «و ما بدلو تبدیلا» استوارند.
حزب الهیها مردم سالاری را بزنگاه و بستر اصلاح مدیریت کشور و یکی از روشهای حفظ و استمرار ارزشهای انقلاب اسلامی میدانند و به آن اعتقاد دارند.
حزب الهیها وقتی رد صلاحیت میشوند زمین و آسمان را بهم نمیدوزند، احساس میکنند تکلیفی از دوششان برداشته شده است و سجده شکر به جا میآورند.
حزب الهیها جدا از مردم و در محله و شهرک خاص زندگی نمیکند، فرزندشان در مدرسه خاص نمیرود. آنها با مردم زندگی میکند و البته در راه هزینه دادن برای انقلاب اسلامی پیش قراول است.
حزب الهیها مسجد محورند و در بین انواع اسلامها به اسلام روحانیت اعتقاد دارند و «ایران امروز را مظهر آن نور مقدسی میداند که در ظلمات این عصر درخشیدن گرفته است».
حزب الهیها هر کجا میدان دار بودهاند، افتخار آفرین شدهاند. از جنگ تا انرژی هستهای و موشکی و… (شهریاری، علی محمدی، تهرانی مقدم، کاظمی آشتیانی و…)
آنان که تصویر دیگری از خود مخابره میکنند و اصرار بر حزب الهی بودن دارند، دروغ میگویند. حزب الهی نماها را شناسایی کنید.
اما حزب الهیها باید شرم را کنار بگذارند و وقتی به خاطر فسادهای موجود مورد بازخواست و سوال قرار میگیرند، بگویند: اینها را ما انتخاب نکردیم اینها خروجی انتخاب خود شما ملتاند.
ثبت دیدگاه