شهر مقدس قم یکی از شهرهایی است که در تاریخ شیعه نقش مهمی را ایفا کرده است. سابقه تاریخی شهر قم تا زمان ساسانیان ردیابی شده و زمانی دربردارنده آتشکده های متعدد و متنوعی بوده است. با ظهور اسلام و هجرت اعراب اشعری به قم، این شهر رنگ و بوی یک شهر شیعی را به خود گرفت و به یکی از حامیان سرسخت اهل بیت عصمت و طهارت تبدیل گشت. شهر قم به دلیل حمایت های گسترده از خاندان پیامبر اکرم(ص)، از سوی خلفای عباسی به شدت کنترل می شد. حضور حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها را باید فصل تازه ای در تاریخ شهر قم به شمار آورد. از نیمه ی دوم قرن دوم ه.ق ائمه اطهار(ع) نمایندگان و وکلای خود را در قم سامان دادند و منابع تاریخی از ارتباطات مالی و فرهنگی مردم قم با ائمه اطهار(ع) خبر داده اند. شهر مقدس قم در زمان بنی امیه و طاهریان و دیگر سلسله های متقارن -مانند: صفاریان، سامانیان و علویان جزء عراق عجم بود و تحت تابعیت عباسیان قرار داشت و حاکم قم، از سوی خلفای عباسی انتخاب می شد و دستخوش تغییر و تحولات بسیاری در زمینه ی سیاسی، فرهنگی واجتماعی بوده است، که می توان درتحولات فرهنگی به تاسیس حوزه ی علمیه ی قم اشاره کرد.
١- مقدمه
قم نام سرزمینی است که قیام را از معنی به مصداق رسانید، و در تاریخ معاصر ایران نیز چونان خورشیدی تابان درخشید و نور تحرک آن، آزادی خواهان مسلمان را به حرکت در آورد، تا بدانجا که امروز نام قم در دنیا با قداست و پایداری و شجاعت همراه است، سرزمینی که هر سپیده دم، هزاران انسان پاک سیرت به عشق لقاء و قرب خداوند بر زمین مقدس آن گام می – نهند، و هر شب قطرات اشک شب زنده داران را بسان مرواریدهای درخشان در صدق دامن خود میپروراند، سرزمینی است که مهد یاوران و ملجاء و پناه منتظران مهدی موعود عجل الله فرجه در آخرالزمان است.
در حالیکه مدت های پیش از اسلام قم فقط به صورت قلعه های متعدد بوده و ساکنان برخی از آنها زردشتی و بعضی دیگر یهودی بوده اند. اما چون که این شهر باستانی توسط اعراب مسلمان فتح شد و به شهری شیعی مذهب بدل شد، کانون توجه شیعیان قرار گرفت. آن چه که در این نوشتار مورد بررسی قرار میگیرد، مروری بر تاریخ قم و حیات فکری، اجتماعی، سیاسی و دینی شهر مقدس قم است.
وجه تسمیه ی قم
علل مختلفی برای وجه نامگذاری این شهر به «قم» ذکر کرده اند، در اینجا به طور مختصر به هر یک از اشاره میکنیم:
١- کلمه ی قم معرب «کومه» است، بدین معنا که این سرزمین پیش از آنکه به صورت شهر درآید، دارای گودال های پر آبی بوده، چوپانان گوسفندان خود را برای آشامیدن آب و چریدن در سبزه زارهای اطراف آن گودال ها برده اند، به تدریج چوپانان به خاطر توقف طولانی در آن سرزمین مسکن های موقتی که به آن «کومه» میگفتند، ساختند، این کومه ها کم کم زیاد شد و به صورت قریه ای درآمد، رفته رفته به صورت شهر درآمد و به همان نام کومه یا «کوم» برای آن باقی ماند.
پس از ظهور اسلام و نفوذ زبان و ادبیات عرب و ایران در یکدیگر، بسیاری از کلمات فارسی تغییر شکل داد و کوم نیز تبدیل به «قم»گردید.[۱]
٢- ابو عبدالله حمزه بن حسن اصفهانی در کتاب اصفهان یاد کرده است که چون اشعریان عرب به قم آمدند، در اطراف قم در خیمه هایی از مو سکنی گزیدند، چون در این ناحیه متمکن شدند، در صحراهای آن دیار، هفت ده ساختند و سراها و بناها و قصرها و عمارت ها بنا نهادند و فرود آمدند. آن هفت ده ممجان، قزدان، مالون، حمر، سکن، جلنبادان، و کمیدان بودند، چون این روستاها نزدیک به هم بودند، از مجموع این نام ها «کمیدان»را اختیار کرده اند، و مجموع این ده ها را «کمیدان» نامیدند، بعد از مدتی برای اختصار، چهار حرف آن را حذف کردند، و آن را «کم» نامیدند که پس از معرب کردن آن را قم نامیدند.
٣- روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در شب معراج بقعه ای در زمین جبل نگاه کردم، که از نظر رنگ زیباتر از زعفران و از نظر بو، خوشبو تر از مشک بود، و شخص پیری در آن نشسته و بر سرش کلاهی دراز بود، گفتم: ای جبرئیل این بقعه چیست؟ عرض کرد: این بقعه ای است که شیعیان علی علیه السلام در آن به گرد هم میآیند، گفتم: این شخص کیست؟! گفت: ابلیس است، گفتم او از آنها چه می خواهد؟
گفت: میخواهد آنان را از ولایت و دوستی علی علیه السلام منع کند و به سوی فسق و فساد سوق دهد، گفتم : مرا بر زمین فرود آور، از برق تند تر بر زمین آمدیم، نزد او آمده و گفتم: قم یا ملعون… از این رو به این سرزمین قم گفتند.[۲]
٤- امام هادی علیه السلام فرمود: «قم را از آن جهت قم گفتند، چون کشتی حضرت نوح در آن طوفان معروف در این زمین ایستاد و این زمین قسمتی از بیت المقدس است»[۳]
٥- امام صادق علیه السلام فرمود: قم را قم گفتند چون اهل قم با قائم آل محمد صلی الله علیه وآله امام زمان (عج)قیام می – کنند و به نصرت و پشتیبانی آن حضرت میروند.[۴]
٦- بعضی گویند به واسطه رودخانه و دریاچه و گودال های فراوان پر آبی که در اطراف قم دیده میشوند و عرب به جایی که پر آب باشد، قمقمه میگوید، از این رو با حذف زوائد این سرزمین را قم گفته اند.
٧- یکی از وجوه نامگذاری قم را چنین گفته اند، قبلا اسم روستاهای قم «کمندان» بود، سپس بعضی از حروف کمندان را انداختند و آن گاه «کم» را معرب و مبدل به «قم» کردند.[۵] حضرت آیت الله مرعشی (ره) فرمودند که صحیح ترین وجوه همین است و الآن هم در کنار کوچه رهبر قم، نهری به نام نهر کمندان معروف است.
جغرافیای تاریخی قم
شهر مذهبی قم که امروزه در ١٤٥ کیلومتری جنوب شهر تهران بر سر جاده اصفهان و تهران واقع است،[۶] از نواحی قدیمی ایالت ماد یا جبال بوده است، در دوره ی ساسانی، قم یکی از نواحی اصفهان بود. «قباد» یکی از حاکمان آن عصر اصلاحات مذهبی و عمرانی زیادی در این منطقه انجام داد.[۷] که باعث توسعه ی ارضی، فرهنگی و سیاسی ناحیه ی قم شد، این اصلاحات قم را به صورت یکی از بهترین و آباد ترین شهرها در مملکت «قباد» در آورد.[۸]
از جمله اقدامات قباد اصلاحاتی در ادغام آتشکده ها و کاستن تعداد آنها بود، او آتش «آذر جشنسف» را در قم حفظ کرد.[۹]
آتش آذر جشنسف، در آتشکده ی «مزدجان» تا اواخر قرن سوم قمری همچنان دوام آورد، تا اینکه به سال ٢٨٢ قمری برون / بیرون ترکی این آتشکده را ویران ساخت و آتش آن خاموش گردید.[۱۰]
با وجود این، تا نیمه ی اول قرن دوم قمری همچنان حدود ٣٠ آتشکده در قم وجود داشت،[۱۱] تحقیقات جدید نیز مطالب فوق را تأئید میکند، «ماکسیم سیرو» مینویسد: بنابر روایات، شهر قم که همیشه مرکز مهم ارتباطات بوده را حلقه ای از آتشگاه ها در بر میگرفته است، او به بقایای چندین آتشکده در قم اشاره کرده است.[۱۲]
سابقه ی دو آتش مهم دین زردشتی، آتش مهرین و آتش آذر جشنسف در قم، حاکی از اهمیت مذهبی و فرهنگی قم در دوره ی ساسانی است، قم این موقعیت خود را تا پایان قرن اول قمری تا حد زیادی حفظ کرد، هنوز یک قرن از اصلاحات مذهبی قباد در ایران، که بخش مهمی از آن در قم انجام شد، نگذشته بود که دین مبین اسلام ظهور کرد.
بنای اولین مساجد
پس از ظهور اسلام، بسیاری از آتشکده ها ویران گردید و به جای آن مسجد ساخته شد، در محل یکی از آنها در قم، مسجد عتیق ساخته شد.[۱۳] فقط آتشکده «مزد جان» به دلیل واقع شدن در منطقه ی کوهستانی و سکونت عده ی قابل توجهی از مجوسیان در مسیر آن، تا اواخر قرن سوم قمری دوام آورد،[۱۴] نویسنده ی تاریخ قم درباره ی بنای اولین مسجد در قم میگوید:
«نخستین مسجدی که بدین ناحیه نهادند، مسجدی بود که در قریه ی جمکران بنا شد، اعراب بنی اسد، در اطراف این مسجد منزل گرفتند، سعید بن جبیر، صحابی معروف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز شش ماه در جمکران نزد این اعراب به سر برد».
مسجد جامع جدید توسط «ابوالصدیم»،در سال ١٩٦ قمری بنا شد،مسجد دیگری به نام «سعد آبادی» در بازار قم بوده است که در آن نماز جمعه میخوانده اند،[۱۵] محل اقامت و عبادت حضرت معصومه علیه السلام در قم نیز از آثار معروف بوده است، حسن بن محمد بن حسن قمی مینویسد:
«آثار محراب عبادت حضرت معصومه علیهم السلام، هنوز در قم باقی است».[۱۶]
این محراب بعدها به «ستیه» معروف شد.[۱۷]
به نوشته ی یعقوبی، قم مجموعه ای از دو شهر بزرگ «منیجان» وشهر کوچک «کمیدان» است،[۱۸] از نظر او شهر قم یا کم در دوره ی ساسانی همان شهر قدیمی منیجان بوده است.[۱۹]
حسن بن محمد بن حسن قمی نیز با تصریح به این مطلب، از منیجان به عنوان خود شهر قم یاد کرده است،[۲۰] به گفته ی یعقوبی، وجود هزار گذر و کوچه و ده ها میدان و چندین پل در منیجان که در دوره ی اسلامی مرکز شهر قم و محل سکونت بزرگان و اشراف عجم بوده، حاکی از عظمت شهر قم است، و همو به یکی از دژهای عجم در منیجان اشاره کرده است.[۲۱]
اهمیت جغرافیایی قم در ناحیه ی جبال
واقع شدن قم بر سر جاده ی خراسان، که مسیری تجاری و راه کاروان های حج بوده باعث رونق تجارت در قم بود، «ابو دلف» در سفر به ماوراء النهر، از این مسیر از قم به ساوه رفت،[۲۲] همسایگی قم با ری که در آن دوران همه ی راه های تجاری دنیا به آنجا ختم میشد، باعث رواج بازرگانی در قم بود.[۲۳]
شهر قم در کویری وسیع، همواره بزرگترین نقش را در دایرنگه داشتن خط مواصلاتی بین جنوب و شمال ایران به عهده داشته است، پرورش اسب ها در قم بدین منظور بوده است.[۲۴] یعقوبی می نویسد: «راه ها به ری و اصفهان و کرج و همدان از قم جدا میشد»[۲۵]
دیر «گچین» که توسط انوشیروان در قم ساخته شده بود،[۲۶] نقش مهمی در حرکت کاروان ها داشت، بدون وجود این کاروان سرا عبور از بین قم امکان پذیر نبود.[۲۷]
شهر شدن قم و مهاجرت أعراب
گزارش منابع عربی از روند شهر شدن قم که مقارن با کوچ مداوم دسته های عرب به آن دیار بود، حکایت از این واقعیت دارد که سرانجام این امر منجر به غلبه ی عنصر عرب بر عجم و اسکان آنها در این نقطه از ایران شد، اوج این غلبه که همچنان با ورود عرب همراه بود، نقطه ی عطفی در ارتقای شهر قم در سازمان سیاسی و تقسیمات منطقه ای دستگاه خلافت عباسی به حساب آمد.
اولین گروه های عرب، به فرماندهی ابوموسی اشعری، در سال ٢٣ قمری، با جنگ و زور قم را فتح کردند،[۲۸] اعراب بنی اسد نیز، از اولین دسته های عرب بودند که در جمکران قم سکونت گزیدند.[۲۹] هجوم گسترده ی اعراب اشعری به قم، همراه با اقداماتی بود که آنها برای کسب سلطه ی کامل بر همه ی منابع مالی و اقتصادی بر مردم بومی قم انجام دادند؛ از جمله ی این کارها قتل عام سران مجوس بود، با توجه به این مطالب میتوان ورود اعراب اشعری در سال ٥٨ قمری به قم را فتح دوم این شهر به حساب آورد،[۳۰] اعراب اشعری در طی یک قرن، اقدامات زیادی در جهت تحول قم از یک پادگان شهر عربی به صورت یک شهر عربی انجام دادند.
حمزه بن السیع اشعری، به سال ١٨٩ قمری نظر موافق هارون، در مورد کوره قرار دادن قم به دست آورد،[۳۱] در حقیقت اعراب اشعری، به عنوان اقطاع داران دولت عباسی به قم آمدند، حمزۀ بن السیع اشعری، در قم منبر نهاد، پسر او یسع بن حمزه، استقلال جغرافیایی آن جا را محقق ساخت و قم به بیش ترین حد توسعه ی ارضی خود رسید، این شهر، از نمونه های بارز توسعه ی شهری در قرن سوم هجری قمری است، در این قرن، قم به صورت یک شهر آباد و معتبر شیعی در آمد.
توسعه ی قم در روایات ائمه علیهم السلام
از توسعه ی قم در روایات رسیده از ائمه علیهم السلام نیز خبر داده شده است، حسن بن محمد بن حسن قمی می – نویسد: در روایات شیعه آمده است که قم در عمارت، کثرت مردم، قیمت زمین آن، به نوعی برسد که آن مقدار که اسبی را بر آن ببندند، به هزار درهم باشد، در این روایات، تعابیری چون «زهراء»، «کوفه کوچک»، «تکیه گاه قائم آل محمد علیهم السلام»، «محل انتظار کشیدن آل محمد علیهم السلام»، «محل امنیت و راحت مومنان»، «معدن آل محمد علیهم السلام»، «بحر»، «قطعه ای از بیت المقدس»، «آشیانه آل محمد علیهم السلام»، «مأوای فاطمیین»، به شهر قم اطلاق شده است.[۳۲]
شاخص ترین آنها نام «زهراء» است که حضرت علی علیه السلام در مورد قم پیشگویی کرد و قم را شهری که محل خروج بهترین مردم از حیث نسبی است، معرفی کرد.[۳۳]
سفر حضرت معصومه علیهاالسلام و مهاجرت های آل ابی طالب به قم، در آغاز قرن سوم هجری قمری، مفاد این روایات را تأیید می کند و آن را از انتقاداتی که بر مجموع روایات مربوط به فضائل شهرها وارد شده است، مستسثنی میسازد و نیز مطالبی که در منابع معتبر جغرافیایی در مورد آبادانی قم آمده است، به نوعی مفاد روایات مزبور را تأیید می کند.
قداست سرزمین مبارک قم و اهل آن در روایات ائمه علیهم السلام
روایات بسیاری پیرامون قداست و شرافت سرزمین مبارک قم نقل شده که هر کدام به نحوی آن را ستوده اند، جهت اختصار فقط به نمونه هایی از آن اشاره میکنیم:
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
«در شب معراج در آسمان چهارم به قبه ای که در لؤلؤ بود، نگاه کردم. چهار رکن و چهار در داشت، گویا از استبرق سبز بود، گفتم : ای جبرئیل این قبه چیست که در آسمان چهارم بهتر از آن ندیده ام؟ گف این قبه صورت شهری است که آن را «قم» گویند، بندگان خدا در آن اجتماع میکنند، امیدوار به شفاعت رسول خدا در روز حشر و حساب هستند.»[۳۴]
حضرت علی علیه السلام فرمود :
«سلام و رحمت خدا بر اهل قم، خداوند بر مزارع آنها باران رحمت بفرستد، برکات خود را بر آنها نازل کند، گناهان آنان تبدیل به حسنات شود، آنان اهل رکوع و سجود و خشوع و نماز و روزه هستند، آنها علماء و فقهاء بوده و دانا هستند، آنها اهل دین و ولایت و عبادت میباشند، رحمت و درود خداوند بر آنها باد»[۳۵]
امام صادق علیه السلام فرمود :
« خداوند قم را برای سایر شهرها حجت قرار داد و اهل قم برای اهل تمام مردم از شرق و غرب، حجت میآورد، قم و اهل آن، در دین خود ضعیف نیستند، بلکه خداوند به آنها توفیق داده و آنها را تأیید کرده است»[۳۶]
روزی جمعی از مردم ری در مدینه به محضر امام صادق علیه السلام رفتند و عرض کردند : «ما از اهالی ری هستیم»، امام صادق علیه السلام فرمود: «آفرین به برادران ما از اهالی قم»، آنها گفتند ما اهالی ری هستیم، امام باز همان سخن خود را تکرار کرد، و این مطلب چند بار تکرار شد، آنگاه امام فرمود: «إن لله حرما و هو مکه، و إن للرسول حرما و هو المدینه، و إن لأمیرالمومنین حرما وهو الکوفه، و إن لنا حرما و هو بلدۀ قم…»[37]
« خداوند حرمی دارد و آن مکه است و پیامبر اکرم (ص) حرمی دارد و آن مدینه است و امیرالمومنین علیه السلام حرمی دارد و آن کوفه است و ما امامان حرمی داریم و آن شهر قم است».
در روایتی دیگر از قاضی نورالله شوشتری نقل شده که امام صادق علیه السلام پس ذکر حرم بودن قم برای امامان علیهم السلام فرمود:
« الا و إن قم، الکوفه الصغیره، الا إن للجنه ثمانیه ابواب، ثلاثه منها الی قم، تقبضنیها امرأه من ولدی اسمها فاطمه بنت موسی و تدخل بشفاعتها شیعی الجنه باجمعهم»<a href=”#_edn38″ name=”_ednref38″ title=””>[38]
از این حدیث چند مطلب فهمیده میشود:
١- قم همانند کوفه مرکز نشر علوم خاندان نبوت است..
٢- سه در از بهشت به قم باز می گردد، به احتمال قوی، این سه در بهشت بر اثر سه پدیده مهم و بزرگ است که از امتیازات شهر قم میباشد. ممکن است این سه پدیده را بتوان موارد زیر معرفی کرد:
الف. بارگاه حضرت فاطمه علیها السلام در قم و آثار درخشان آن که موجب سوق دادن مردم به سوی بهشت می شود؛
ب. حوزه علمیه قم دیرپای قم که موجب هدایت انسانها شده و آنها را به سوی بهشت رهسپار خواهد کرد؛
ج. وجود مسجد مقدس جمکران و مرکزیت قم بعد از مکه و کوفه به عنوان پایگاه بزرگ امام زمان حضرت مهدی عجل الله فرجه.
٣- مقام شفاعت حضرت معصومه علیهاالسلام بسیار وسیع است.
امام صادق علیه السلام در روایتی دیگر فرمود:
«شهر قم شهر ما و شهر شیعیان ماست، این شهر مقدس و پاک می باشد، مردم این شهر ولایت و دوستی ما را پذیرفتند، تا وقتی که خیانت نکنند هر کسی که قصد سویی به آن داشته باشد، به زودی به کیفر خود میرسد، و چنانچه خیانت کنند، خداوند زمامداران ستمگر را بر ایشان مسلط مینماید، اما آنها یاور قائم ما و خواهان حق ما هستند» آنگاه حضرت سر به آسمان بلند کرد و غرض کرد: «الهم اعصمهم من کل فتنه…»[۳۹] «خداوند آنها را از هر فتنه ای حفظ کن».
امام رضا علیه السلام راجع به شهر قم فرمود: «وقتی که فتنه و بلا عمومی شد و همه جا را گرفت، به قم و اطراف قم بروید، زیرا از قم بلاها برداشته شده است.».[۴۰]
پیدایش شهر جدید قم
شهر قم، چنانچه ذکر شد، از دیر باز موقعیت یک شهر بزرگ را در دوره ی ساسانی کسب کرده است، اما با ویرانیهای متعدد که در اثر مهاجرت اعراب به وجود آمد، یک مرکز تجمع جمعیتی با بافت «روستا –شهر»دراین منطقه شکل گرفت،[۴۱]
گزارش های موجود راجع به تعداد قابل توجه ی از آبادیها در این ناحیه، حاکی از این مطلب است، که مهاجرت اعراب و سپس دسته ای خاص از آنها، یعنی طالبیان که فرهنگ تشیع را با خود به همراه آوردند، توسعه ی جدید شهر قم را با تحول بزرگ فرهنگی در این منطقه از جبال، همراه ساخت.[۴۲]
شهر قم در شکل جدید قم خود، با همان عناصر معماری ایرانی و در چهار چوب فرهنگ و هنر ایرانی شکل گرفت، مساجد متعددی ساخته شد و رعایت قبله در ساخت خانه ها و سایر اماکن و نام گذاری مراکز و معابر و میادین شهر به نامهای اسلامی، باعث شد که شهر قم در نیمه ی اول قرن سوم قمری، چهره ی اسلامی به خود گرفت، کتاب تاریخ قم از ٥ پل و ٧ میدان نام میبرد که به نام بزرگان عرب اشعری بود،[۴۳] با وجود این، آثار عجم در قم هنوز چشمگیر بود، به برخی از این آثار اشاره می -کنیم:
١. ساختمان «دیر گچین» که در اکثر منابع اسلامی از آن نام برده است؛[۴۴]
٢. ایوان و درگاه بزرگی که بزرگترین بنای عجم بعد از ایوان مدائن بوده است،[۴۵]
٣. آثار قلعه ی یزدان افشان،[۴۶] قلعه ی جمکران،[۴۷] زندان ها،[۴۸] مساجد،[۴۹] محل اماکن دولتی[۵۰] و محل استقرار والیان که در سراهای به جا مانده از بزرگان عجم بر پا شده بود.[۵۱]
افزون بر موارد بالا تاریخ قم از دروازه ها و راه های متعدد قم نام برده است، معروف ترین آنها راهی بود که از دروازه ی خراسان به قم میرسید[۵۲] و قم را در مسیر جاده ی خراسان قرار میداد، خانه های آجری قم، به ویژه سرداب های قم، دارای شهرت تاریخی است،[۵۳] و کاربرد تزیینات و نقاشی و تزیینات زیبای آجری در سراهای آنها رایج است، طبقات اشراف آل سعد، سراهای بسیار زیبایی احداث کرده بودند، و بر اساس نقل های تاریخی پل های مستحکم در قم بنا میشد.[۵۴]
اوضاع سیاسی قم
از نیمه ی دوم قرن دوم قمری ائمه علیهم السلام نمایندگان و وکلای خود را در قم سامان دادند. منابع تاریخی از ارتباطات مالی و فرهنگی مردم قم با ائمه علیهم السلام خبر داده اند و آنها را اولین کسانی معرفی کرده اند که خمس و هدایای بسیاری برای ایشان فرستاده اند،[۵۵] از جمله افرادی که در این راستا مورد عنایت امام صادق علیه السلام بود، عمران بن عبدالله قمی بود،[۵۶] همچنین منابع رجالی از تعداد زیادی از اصحاب و یاران امام رضا علیه السلام نام برده اند که برخی از آنها به طور مستقیم مورد حمایت و توثیق امام علیه السلام قرار میگرفتند،از شاخص ترین این چهره ها از زکریا بن آدم[۵۷] و یونس بن عبدالرحمن[۵۸] به عنوان وکیل خاص امام رضا علیه السلام نام برده شده است، هم چنین از برخی از افراد نام برده اند که اموری را در رابطه با امام علیه السلام (مانند امور مالی) انجام میداده اند. کتاب اختصاص از درگیری دو نفر از وکلای امام رضا علیه السلام در مسئله ی مالی یاد کرده که اختلاف آنها را زکریا بن آدم حل کرده است.[۵۹]
دولت عباسی از ارتباطات مستحکمی که بین بزرگان قم و صادقین علیهما السلام و امام کاظم علیه السلام برقرار بود، آگاهی داشت.
تجمع طالبیان در قم و فعالیت های آنها در آنجا، دولت عباسی را به شدت نگران میساخت و آنها را مجبور مینمود، برای جلوگیری از ادامه ی تحرکات طالبیان در قم دست به اقدامات بزنند.
توجه فراوان هارون الرشید به قم، با توجه به جایگاه ممتاز این شهر در جغرافیای سیاسی منطقه بود، و این موقعیت مهم ایجاب میکرد که دولت عباسی سیاست فعالی را درباره ی آن اتخاذ کند، از این رو بود که هارون الرشید برای انجام اصلاحات و مقابله با شورش ها و توطئه هایی که در ایران جریان داشت، به سال ١٨٩ قمری عازم ری شد، او در جمادی الاول آن سال در آن جا فرود آمد و به مدت چهارماه در آن شهر توقف کرد.[۶۰]
آثار جنگ أمین و مأمون در ناحیه قم
چند لشکر کشی و جنگ بزرگ در اطراف قم، این منطقه را به صورت یک ناحیه ی بسته ی نظامی در آورده بود، در این جنگها، سپاه اول امین مدتی در ساوه مستقر شد[۶۱] و همه ی رفت و آمدها را تحت کنترل خود در آورد، حکومت مرو نیز دستور حفاظت شدید از مرزهای جبال را صادر کرد و هرگونه عبور و مرور را تنها با مجوز و همراه با تفتیش کامل و بازرسی مجاز شمرد.[۶۲]
در روایتی از امام صادق علیه السلام تصویری از آن چه در این روزگار در اطراف قم در حال روی دادن بود، ارائه شده است. در این روایت، سخن از مقابله شمشیرهای خراسان یا بغداد در نزدیکی ری است.[۶۳]
سپاه خراسان در حدود ری، در ده «کاواص»، در پنج فرسخی آنجا، مستقر شده بود،[۶۴] مأمون به سال ٢٠٣ قمری، در اجرای سیاست جدید خود، طوس را ترک کرد و در ذی الحجه ٢٠٤ قمری وارد ری شد،[۶۵] او چند روز در ری به سر برد، مردم ری سپاه او را در جنگ با امین حمایت کرده بودند و او دو میلیون درهم از خراج آنها کاسته بود.[۶۶] او در این سفر با شورش و بی – توجهی مردم قم رو به رو شد و درخواست مردم قم، مبنی بر کاستن مقدار خراج آن شهر را رد کرد، لذا او طاهر را در سرکوب شورش ها، صاحب اختیار کرد که از جمله مأموریت های طاهر، تعقیب طالبیان بود، سیاستی که فرزندان او نیز آن را ادامه دادند،[۶۷] او مناطق جبال، فارس، اهواز، بصره، کوفه و یمن را با جنگ مطیع مأمون ساخت،[۶۸] مأمون سرانجام سپاه بزرگی را به فرماندهی علی بن هشام، برای سرکوب مردم به قم فرستاد و «عجیف بن عنبسه» را برای پشتیبانی او اعزام کرد.
قیام مردم قم و خلع مأمون
اعزام سه لشکر بزرگ، به علت وقوع قیامی بزرگ در قم بر ضد خلافت عباسی بود، قتل امام رضا علیه السلام و قتل عام کاروان حضرت معصومه علیها السلام به دست نیروهای مأمون در حد فاصل قم و ساوه و بی اعتنایی مأمون به درخواست های مردم قم در مسئله ی خراج، از انگیزه های این قیام بود و باعث شد مردم قم، مأمون را از خلافت خلع کنند.
یحیی بن عمران، ریاست قم را به طور خودسر به دست گرفت و علیه دولت عباسی شورید، این قیام، با لشکرکشی بزرگ مأمون، به شدت سرکوب شد، یحیی بن عمران با خیانت برادران عرب خود مواجه شد و نیروهای مخالف دولت عباسی، اطراف او را خالی کردند، و در اثر تبلیغات مسموم موالی بنی عباس در قم، مردم از حضور در کنار او منصرف شدند.[۶۹] او در برابر سپاه بزرگ عباسی تنها ماند و هیچ کس با او همراهی نکرد، یحیی و علی بن خزرج و گروهی که در انتقال حضرت معصومه علیها السلام به قم دخالت داشتند، به دست علی بن هشام کشته شدند.
آثار مخرب بحران خراج و بحران قدرت، و فساد ناشی از تنش های آن، وضع فلاکت باری را در این منطقه به وجود آورد و زندگی عادی مردم مختل شد، مسعودی به شیوع وبا و قحطی در سال ٢٠٤ قمری در شهرهای مشرق و خراسان و جاهای دیگر اشاره دارد.[۷۰] ابن جوزی مینویسد: مردم اصفهان و خراسان و ری دچار قحطی شدند و مرگ همه جا را فرا گرفت.[۷۱]
دولت عباسی سیاست قدرتمندانه ای را برای مهار قم اتخاذ کرد، با وجود این، مقاومت قم در برابر خلافت عباسی همچنان ادامه داشت، شهادت امام رضا علیه السلام توسط مأمون، خشم مردم قم را برانگیخت.
دعبل خزاعی که در میان دوست داران اهل بیت در قم قصیده ای در رثای امام رضا علیه السلام سروده بود،[۷۲] در حدود سال ٢٢٠ قمری نیز از قم ابیاتی را برای هشتمین خلیفه ی عباسی، معتصم، جانشین مأمون، فرستاد و او را هجو کرد و سگ نامید.[۷۳]
متوکل عباسی امام علی بن محمد علیهماالسلام را به دلیل اموالی که برای او از قم میرسید، از مدینه به سامرا فراخواند،[۷۴] تا زمان مکتفی عباسی مردم قم از پذیرش قضات خودداری میکردند،[۷۵] و قضاوت در قم به تراضی مردم بود، ولات و قضات بیگانه پیوسته در برخورد وتنش با مردم قم بودند، قاضی اصطخری به دلیل قضاوت مخالف با رأی مردم قم، شبانه از آنجا فرار کرد،[۷۶] شکایت دائم مردم قم از ستم والیان، تأثیری جزء تعویض آنها نداشت، با وجود همه اقدامات نظامی و سیاسی دولت بغداد، هیچ – گاه قدرت سیاسی در قم، به نفع دولت عباسی، در یک جا متمرکز نشد، بلکه این قدرت بین والی و عامل خراج و اعراب استقلال طلب و بزرگان مجوس و بزرگان علوی و نقیب طالبیان تقسیم میشد.
اوضاع اجتماعی قم
قم را همواره شهری پر جمعیت دانسته اند، چنانچه اشاره شد، قم شهری در حال تبدیل از بافت «روستا- شهر» به یک شهر بزرگ بود، لذا تخمین آمار ساکنین قصبه قم و اطراف آن، دشوار است، مردمی از عرب و عجم در آنجا زندگی میکردند،[۷۷]
غلبه ی جمعیتی با عرب بود و امور شهر به دست آنها اداره میشد،[۷۸] این ندیم، در معرفی کتاب طبقات ابن سعد مینویسد: ابن سعد از طبقات مردم قم یاد کرده است[۷۹] که گفته ی او حکایت از وجود دسته جات مختلفی از مردم و بافت ناهمگون این شهر دارد، دعبل در شعر خود ترکیب جمعیتی قم را به نسبت مساوی از عرب و عجم دانسته است.
« مابین علج قد تعرب فاانتمی او بین آخر معرب مستعلج»
بین کافری که نسب عربی پیدا کرده و عربی که شیوه ی کافری پیشه کرده است
دعبل از گرفتاری خود بین کافر، یعنی مجوس که نسبت عربی پیدا کرده است و بین عربی که نسبت مجوسی پیدا کرده، سخن گفته است، از مفهوم شعر او چنین استنباط میشود که نسل جدیدی از آمیزش عرب و عجم وجود داشته است، جاحظ نیز از این نسل جدید با عنوان «بنوی» یاد کرده است، برخی از اسامی مردم قم میتواند گواهی بر این اختلاط نژادی باشد، در این راستا نجاشی از «حسن خرزاد قمی»، که صاحب کتابی در فقه است، یاد کرده است،[۸۰] جاحظ به ترکیب جمعیت ناحیه ی خراسان و ناحیه ی جبال اشاره نموده است،[۸۱] او تحت عنوان افراد «جندالخلافه»از خراسانی، ترکی، عربی، مولی و «بنوی» نام برده است، همچنین در فهرست تاریخ قم به وجود افرادی از یهود و ترسایان اشاره شده است،[۸۲] این افراد همراه با مجوس در فهرست اهل ذمه ی قم بوده اند.[۸۳]
با توجه به مطالب مذکور، اعراب عمدترین طبقات مردم قم بودند، گروهی کثیری از مجوس و اقشار عمدهای از موالی و وابستگان عرب و موالی و وابستگان ائمه ی شیعه علیهم السلام و نسل جدیدی که پدر یا مادر آنها ایرانی بودند نیز در کنار آنها زندگی میکردند، معرفی مختصر این اقشار به قرار زیر است:
١- مجوس
مجوس مردم بومی قم بودند که گروهی از آنها اسلام آوردند و گروهی به دین سابق خود باقی ماندند و به حاکم قم جزیه پرداخت میکردند.
یعقوبی مینویسد: «گروهی از عجم های کهن در قم زندگی میکنند.»[۸۴] منابع متعدد از «قریه المجوس» نام بردند و اصطخری از آن با نام «دیه گبران» یاد کرده است.[۸۵] ادریسی، مینویسد: «در این قریه قومی از مجوس زندگی میکنند، این قریه به فاصله یک مرحله از قم قرار داشت.»[۸۶]
٢- اعراب
عرب بنی اسد، آل عبدالعزیز بن دلف، آل عجل و اعراب اشعری، مهمترین دست جات عرب ساکن قم بودند. یعقوبی مینویسد:
«عرب آل مذجع و اشعری در قم سکونت دارند»[۸۷]
اصطخری ساکنان شهر قم را عرب اشعری میداند.[۸۸] بزرگ ترین دسته ی عرب، یعنی عرب اشعری، نقش مهمی در اداره ی امور قم به عهده داشتند و مدت طولانی، مسئولیت های مهمی چون ریاست قم و مسئولیت خراج را در اختیار گرفتند، گروهی از آنها به عنوان علماء و فقهای بزرگ، وکلای بین مردم قم و ائمه علیهم السلام بودند. نجاشی از احمد بن اسحاق بن عبدالله (ابو علی قمی)، به عنوان «وافدالقمیین» نام میبرد.[۸۹] دوازده نفر از فرزندان سعد بن عبدالله بن مالک بن عامر اشعری، از راویان احادیث امام جعفر صادق علیه السلام بودند،[۹۰] گروهی از آنها در رواج تشیع در قم نقش اساسی داشتند، برخی از آنها نقش واسطه ی بین خلافت عباسی و مردم را داشتند و زمینه ی استقرار نهایی عرب در قم را فراهم ساختند و برای مطیع ساختن مردم قم در برابر خلافت عباسی و تأمین اهداف این دولت تلاش میکردند، همچنین تعدادی از فرزندان ائمه علیهم السلام نیز که به قم مهاجرت کردند، از چهره های شاخص اعراب در قم بودند.
٣- موالی
موالی بنی عباس در نقاط مختلف منطقه ی جبال سکونت داشتند. یعقوبی مینویسد: در قم گروهی ازموالی به سر میبردند که خود را موالی عبدالله بن عباس میدانند.[۹۱]
بحران ناشی از خروج طالبیان و مهاجرت آنها به شهر قم
یک دهه بعد از اقدامات شکست خورده ی دولت عباسی در قم، موج جدیدی از مهاجرت طالبیان به قم آغاز شد، طالبیان در پی شکست قیام های متعدد علویان در کوفه، مدینه و مکه از این بلاد طرد شدند.[۹۲]
ابن مسکویه، سال ٢٠٠ قمری را سال طرد علویان از عراق دانسته است،[۹۳] منابع متعددی بر دسیسه ی کارگزاران ایرانی در چالش های آغاز قرن سوم و نقل و انتقالات طالبیان اشاره دارند.[۹۴]
هجوم گروه های جدیدی از علویان به قم، که همزمان با سفر حضرت معصومه علیها السلام به قم صورت گرفت، میزان مقاومت و مخالفت مردم قم با دولت عباسی را تشدید نمود و در مدت کوتاهی قم دژ امن همه ی مخالفان دولت عباسی شد، گویا دسته هایی از مردم قم در قیام های علویان شرکت میکردند، چنانکه سپاهی از قم در قیام ابوالسرایا، در سال ١٩٩ قمری، شرکت نمود.[۹۵]
ورود فرزندان ائمه علیهم السلام به قم
درپی شکست قیام های متعدد علویان، جمع بزرگی از فرزندان ائمه علیهم السلام از شهرهای بغداد، مدینه، کوفه، همدان، اصفهان و… طبق توصیه های ائمه علیهم السلام به قم مهاجرت کردند، کتاب های انساب و بعضی از تواریخ، گزارش های مبسوطی از ورود طالبیان به قم دارند و گروه های مختلف سادات مانند: سادات موسوی،[۹۶] سادات حمزه ای،[۹۷] سادات حسینی،[۹۸] سادات عمری،[۹۹] سادات شجری،[۱۰۰] و… را ذکر کرده اند.[۱۰۱] فهرست نام برخی از ایشان را که تا قبل از سفر حضرت معصومه علیها السلام، در قم سکنی گزیده بودند، به طور نمونه ذکر میکنیم:[۱۰۲] فرزندان محمدبن حنیفه، فرزندان عمربن الافطس، فرزندان عمر بن علی بن ابی طالب، اعقاب فاطوسه،[۱۰۳] فرزندان عبدالله بن باهر علی بن حسین علیه السلام،[۱۰۴] فرزندان حسین اصغر،[۱۰۵] فرزندان امام سجاد علیه السلام، فرزندان قاسم بن علی بن عمر بن علی الحسین بن علی بن ابی طالب که هارون او را از حجاز فرا خواند و به زندان افکند.[۱۰۶]
ورود حضرت معصومه علیها السلام به قم
به نوشته برخی محققان، حضرت فاطمه ی معصومه علیهاالسلام، به سال ٢١٠ قمری از مدینه بیرون آمد و مسیر کاروان در ساوه به علت بیماری حضرت معصومه علیهاالسلام به طرف قم تغییر کرد و با استقبال موسی بن خزرج، وارد قم شد، هفده روز بعد حضرت معصومه علیهاالسلام در قم وفات یافت،[۱۰۷] در بررسی گزارش های متفاوتی که در مورد سرنوشت کاروان حضرت معصومه علیهاالسلام ذکر شده است، باید گفت که ورود حضرت معصومه علیها السلام به قم، با تغییر سیاست مأمون نسبت به طالبیان همراه بود، بدین معنا که مأمون بعد از شهادت امام رضا علیه السلام، به سال ٢٠٢ قمری طی نامه ای به بنی عباس و موالی آنها در بغداد پایان سیاست گرایش به علویان را اعلام کرد،[۱۰۸] و سیاست سابق دولت عباسی در قتل عام شیعیان و سرکوب طالبیان را رویه ی ثابت خود قرار داد.[۱۰۹]
از این رو می توان احتمال داد که آگاهی از تغییر سیاست دولت عباسی مانع از حضور سایر اعراب اشعری در استقبال از حضرت معصومه علیهاالسلام بوده است.
برخورد نظامی با کاروان حضرت معصومه علیها السلام، در این شرائط امری طبیعی بود؛ چون کارگزاران دولت عباسی در منطقه ی جبال مأموریت داشتند، هرگونه حرکت علویان را کنترل کنند، با توجه به مطالب مذکور و نیز وجود قراین مسلم خارجی میتوان دریافت که نظر منابعی که به نحوی شهادت حضرت معصومه علیهاالسلام را گزارش کرده اند، این است که به هر صورت، این هجرت شکل طبیعی نداشته است، زیرا کاروان حضرت معصومه علیهاالسلام مسیری را انتخاب کرده که امام رضا علیه السلام از آن مسیر ممنوع شده بود، حرکت کاروان حضرت معصومه علیهاالسلام از این مسیر و ورود آن حضرت به قم که مرکز تجمع مخالفان دولت عباسی بود، به منزله ی فرار این کاروان از مدینه به قم بوده است، با این وصف، میتوان گزارش حسن بن محمد بن حسن قمی، مبنی بر وفات حضرت معصومه علیهاالسلام در اثر بیماری را حمل بر موضع محافظه کارانه ی غالب اشعریان نمود.
جمع بندی
١. وجوه مختلفی در نام گذاری قم، بیان شده و در این راستا محققان به برخی روایات نیز استناد کرده اند.
٢. تاریخ قم دست کم تا دوره ساسانی قابل ردیابی است و منابع تاریخی از پادشاهی به نام قباد نام برده اند که اصلاحات مذهبی و عمرانی فراوانی را در قم انجام داده است.
٣. با ظهور اسلام، آتشکده های موجود در قم، جای خود را به مساجد داده و نخستین مسجد در قریه جمکران ساخته شد.
٤. قرار گرفتن قم در جاده خراسان، و نزول کاروان های زیارتی حج و نیز کاروان های بازرگانی در آن، موجب رونق تجاری قم شده بود.
٥. روند شهر شدن هم مقارن با ظهور اسلام و نیز مهاجرت دسته های عرب به آن بوده است.
٦. شهر قم در روایات رسیده از ائمه اطهار علیهم السلام، جایگاهی رفیع به خود اختصاص داده است که چنین مطلبی در راستای مهاجرت حضرت معصومه سلام الله علیها نیز بوده است.
٧. تجمع طالبیان در قم، و وجود وکلای ائمه اطهار علیه السلام در این شهر، موجب اهمیت شهر قم به لحاظ سیاسی نیز شده بود که بحران معروف خراج از جمله تبعات آن بوده است.
٨. بافت جمعیتی قم، متنوع بوده و شامل مجوسیان، اعراب و موالی بود.
٩. مهاجرت حضرت معصومه سلام الله علیها سرفصل تازه ای در تاریخ قم و موجب ورود فرزندان ائمه اطهار علیهم السلام شد.
فهرست منابع
١- آندره، گدار، آثار ایران، ترجمهی ابولحسن سروقدم قم، تهران، انتشارات آستان قدس رضوی،١٣٧١ ش.
٢- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارالکتب العلمیه، ١٤١٨ ه. ق.
٣- ابن اعثم، الفتوح، بیروت، دارالندون، بی تا.
٤- ابن جوزی، المنتظم، بیروت، دارالکتب العلمیه، ١٤١٥ ه. ق.
٥- ابن فقیه همدانی، مختصر البلدان، بیروت، دارصادر، ١٣٠٢ش.
٦- ابن خلدون، تاریخ، بیروت، دارالفکر، ١٤٠٨ ه. ق.
٧- ابن خلکان، وفیات الاعیان، بیروت، دارالاحیاءالتراث العربی، ١٤١٧ ه. ق.
٨- ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، بیروت، دارالاضواء، ١٤١٢ ه. ق.
٩- ابن رسته، الاعلاق الانفسیه، بیروت، دارصادر، ١٨٩٢ م.
١٠- ابن علی، دعبل، دیوان دعبل، دارالکتاب اللبنانی، ١٩٧٢ م.
١١- ابن علی، شیخ محمد مازندرانی، منتهی المقال من اقوال الرجال، قم، موسسه آل البیت، ١٤١٦ ق.
١٢- ابن مسکویه، تجارب الامم، تهران، سروش، ١٣٧٦ ش.
١٣- ابن منظور، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، ١٣٦٣ ش.
١٤- ابن ندیم، فهرست، تهران، نشر ابن سینا، ١٣٤٣ ش.
١٥ – ابو دلف، سفرنامه ابو دلف، ترجمه طباطبایی، تهران، زوار، ١٣٤١ ش.
١٦- اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، ممالک و مسالک، ترجمه محمدبن اسعد نب عبدالله تستری، تهران، بنیاد، موقوفات دکتر محمود افشار، ١٣٧٣ ش.
١٧ – نامعلوم، مسالک و ممالک، تهران، علمی فرهنگی، ١٣٦٨ ش.
١٨- اصفهانی، ابی الفرج، مقاطل الطالبین، قم، امیر، ١٤١٦ ق.
١٩- اصفهانی، حمزه بن حسن، سنی ملوک الارض، ترجمه دکتر جعفر شعار، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگی ایران، ١٣٧٦ ش.
٢٠- امین، حسن، دائره المعارف لتشیع، دارالتعاریف المطبوعات، ١٤١٨ ق.
٢١ – سازمان جغرافیایی وزارت دفاعی و پشتیبانی نیروهای مسلح، فرهنگ جغرافیایی قم و اراک، تهران، ١٣٧٤ ش.
٢٢- طبرسی، احتجاج، تهران، نشرمرتضی، ١٤٠٣ ق.
٢٣- العبیدلی، تهذیب الانساب، قم، بی تا، ١٤١٣ ق.
٢٤- العمری، نجمالدین العلوی، المجدی، قم، کتابخانه ی آیت الله العظمی مرعشی نجفی، ١٤٠٩ ق.
٢٥- فقیهی، علی اصغر، قم را بشناسید، قم، انتشارات اداره ی فرهنگی شهرستان قم. ١٣٢٨ ق.
٢٦- قمی، حسن بن محمد بن حسن، تاریخ قم، تصحیح سید جلال الدین تهرانی، تهران، طوس، ١٣٦١ ش.
٢٧- قمی، عباس، الکنی والالقاب، المطیعه الحیدریحه، النجف، ١٣٨٩ ش.
٢٨- کاتوزیارنی، علی بن حسن، انوارالمشعشعین، تهران، نشرالشیخ احمد شیرازی، ١٣٢٧ ش.
٢٩ – مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، ١٤٠٣ ق.
٣٠- نجاشی، رجال نجاشی، قم، النشر الاسلامی، ١٤١٨ ق.
پی نوشت ها:
[۱] قم را بشناسید، ص ٣٦.
[۲] انوار المشعشعین، ج ١، ص ٩٧.
[۳] بحار الانوار،ج ٦٠،ص ٢١٣.
[۴] همان، ص ٢١٦.
[۵] معجم البلدان، ج ٤، ص ٣٩٧.
[۶] فرهنگ جفرافیایی قم و اراک، ص ١٦١.
[۷] مختصر البلدان، ص ٢٦٥.
[۸] تاریخ فم، ص ٩١.
[۹] همان، ص ٨٩.
[۱۰] مختصر البلدان، ص ٢٤٧.
[۱۱] آثار ایران، ج ١،ص ١٩.
[۱۲] همان، ج ١، ص ١٩-٤٤-١١٦.
[۱۳] تاریخ قم، ص ٣٧.
[۱۴] همان، ص ٨٩.
[۱۵] همان، ص ٣٧ و ٣٨.
[۱۶] همان، ص ٢١٤.
[۱۷] تربت پاکان، ج ٢،ص ٢٠.
[۱۸] البلدان، ص ٤٩.
[۱۹] مجمع الفرس، ج ٣، ص ١١٠.
[۲۰] تاریخ قم، ص ٤٢ و ٦٠.
[۲۱] البلدان، ص ٤٩.
[۲۲] سفر نامه ابو دلف، ص ٣١.
[۲۳] مختصر البلدان، ص ٢٧٠.
[۲۴] تاریخ قم، ص ٣٠.
[۲۵] البلدان، ص ٤٩.
[۲۶] ممالک و مسالک، ص ١٨٦.
[۲۷] سفر نامه ابو دلف، ص ٧١.
[۲۸] فتوح البلدان، ص ٣١٠.
[۲۹] تاریخ قم، ص ٣٨.
[۳۰] معجم البلدان، ج ٤، ص ٣٧٩.
[۳۱] تاریخ قم، ص ٢٦ و ٢٧.
[۳۲] بحار الانوار، ج ٦٠، ص ٢١١- ٢١٦.
[۳۳] البلدان، ص ٥٣١.
[۳۴] اختصاص شیخ مفید، ص ١٠١.
[۳۵] مجالس المومنین، ج ١، ص ٣٥.
[۳۶] بحار الانوار، ج ٦٠، ص ٢١٣.
[۳۷] همان، ص ٢١٦.
[۳۸] همان، ص ٢٨٨.
[۳۹] انوار المشعشعین، ج ١، ص ١١٢.
[۴۰] بحارالانوار، ج ٦٠، ص ٢١٤ و ٢١٥.
[۴۱] تاریخ سنی ملوک الارض، ص ٣٥.
[۴۲] تاریخ قم، ص ٥٣.
[۴۳] همان، ص ٢٧.
[۴۴] سفر نامه ابودلف، ص ٧١.
[۴۵] تاریخ قم، ص ٨١.
[۴۶] همان، ٧٣.
[۴۷] همان، ص ٦٠.
[۴۸] همان، ص ٤٠.
[۴۹] همان، ص ٢٥٠.
[۵۰] همان، ص ٣٨.
[۵۱] همان، ص ٤٠.
[۵۲] همان، ص ٢٦.
[۵۳] معجم البلدان، ج ٤، ص ٢٧.
[۵۴] تاریخ قم، ص ٢٧ – ٣٦.
[۵۵] الکنی و الالقاب، ج ٣، ص ٨٨.
[۵۶] اختصاص، ص ٦٩و٦٨.
[۵۷] رجال نجاشی، ص ١٧٤.
[۵۸] منتهی المقال، جزء ٧، ص ٩١.
[۵۹] اختصاص، ص ٧٨.
[۶۰] الکامل فی تاریخ، ج ٤، ص ٧٦.
[۶۱] الفتوح، ج ٨، ص ٢٩٧.
[۶۲] همان، ص ٢٩٦.
[۶۳] بحارالانوار، ج ٦٠، ص ٢١٢.
[۶۴] الکامل فی التاریخ، ج ٥، ص ٣٧٣.
[۶۵] تاریخ طبری، ج ٥، ص ١٤٦ و ١٥٠.
[۶۶] همان، ص ١٤٧.
[۶۷] مقاتل الطالبین، ج ٢، ص ٥٢٢.
[۶۸] همان، ج ٤، ص ١٤٥.
[۶۹] تاریخ ابن خلدون، ج ٣، ص ٣١٩.
[۷۰] مروج الذهب، ج ٢، ص ٤٤٢.
[۷۱] المنتظم، ج ١٠، ص ١٠٠.
[۷۲] دیوان دعبل، ص ١٤٩.
[۷۳] همان، ص ٧٨.
[۷۴] مناقب، ج ٤، ص ٤٤٤.
[۷۵] تاریخ قم، ص ١٤.
[۷۶] طبقات الشافعیه الکبری، ج ١، ص ٣٢٥.
[۷۷] ممالک و مسالک، ص ١٦٦.
[۷۸] الفهرست، ص ١٦٦.
[۷۹] دیوان دعبل، ص ٥٦.
[۸۰] رجال نجاشی، ص ٤٤.
[۸۱] رسائل جاحظ، جزء ٣، ص ١٦٧.
[۸۲] تاریخ قم، ص ١٨.
[۸۳] همان، ص ١٠٨.
[۸۴] البلدان، ص ٤٩.
[۸۵] مسالک و ممالک، ص ٢٤٢.
[۸۶] نزهه المشتاق، ج ٢، ص ٦٨٤.
[۸۷] البلدان، ص ٤٩.
[۸۸] ممالک و مسالک، ص ٢٠٩.
[۸۹] ر جال نجاشی، ص ٩١.
[۹۰] دایرة المعارف التشیع، ج ٣، ص ٨٢.
[۹۱] البلدان، ص ٤٩.
[۹۲] مروج الذهب، ج ٢، ص ٤٣٩و٤٤٠.
[۹۳] تجارب الامم، ج ٤، ص ١٢٠
[۹۴] الکامل فی التاریخ ف ج ٥، ص ٣٧٠.
[۹۵] تاریخ قم، ص ٢٠٥و٢٠٨.
[۹۶] انساب الاشراف، ج ٣،ص ٢٢١.
[۹۷] همان، ص ٢٢٦.
[۹۸] همان، ص ٢١١.
[۹۹] همان، ص ٢٣٨.
[۱۰۰] همان، ص ٢٣٢.
[۱۰۱] تاریخ قم، ص ٢٢٤.
[۱۰۲] المجدی، ص ٢٤٩.
[۱۰۳] تهذیب الانساب، ص ٤٣٥.
[۱۰۴] همان، ص ١٨٤.
[۱۰۵] همان، ص ٢٤١.
[۱۰۶] المجدی، ص ١٥٠.
[۱۰۷] تاریخ قم، ص ٢١٣.
[۱۰۸] رجال نجاشی، ص ٩١.
[۱۰۹] احتجاج، ج ٢، ٣٩٢.
ثبت دیدگاه