آیت الله بهشتی از علما و روشنفکران معاصر می باشد که نقش بسزایی در شکل گیری و روند انقلاب اسلامی داشته و از یاران صدیق امام راحل بوده اند. ایشان بر این اصل اعتقاد داشتند که مردم در جامعه صاحب حق می باشند و بدون حضور مردم در امور سیاسی هویت دینی و مشروعیت دولت تامین نمی شود. وی به نقش مردم در حکومت اعتقاد کامل داشته و معتقد به پیشرفت جامعه به شرط همکاری و حضور مردم بودند. وی معتقد به همکاری مردم و مسولین برای پیشبرد جامعه بودند. ظهور و تکوین هر حکومت، بر پایه ذهنیت و برداشت جامعه استوار است. به عبارت دیگر، شکل گیری خارجی یک حکومت بر شکل گیری بنیان های ذهنی سازگار و پشتوانه های مورد باور مردم همراه است. اصولاً معادلۀ قدرت سیاسی در جامعه دو طرف دارد: حکومت کنندگان و حکومت شوندگان. به محض آنکه حکومت کنندگان یا فرمانروایان درصدد اعمال اراده خود بر فرمانبران و حکومت شوندگان برمی آیند، در اینجا مسألة «مشروعیت» یا مجوز اعمال قدرت مطرح می شود در این پژوهش ما در پی آن هستیم تا جایگاه مردم در کارآمدی حکومت از منظر اندیشه های سیاسی شهیدبهشتی مورد بررسی قرار دهیم.
روش تحقیق
این پژوهش بر اساس روش توصیفی تحلیلی نوشته می شود. و همچنین روش گرد آوری اطلاعات در این پژوهش به صورت کتابخانه ای، استفاده از کتب، مقالات و سایت های اینترنتی می باشد. ابزار گرد آوری اطلاعات در این پژوهش فیش برداری از منابع مختلف از جمله کتب، مقالات، بانک های اطلاعاتی، شبکه های کامپیوتری و ماهواره ای می باشد. روش تجزیه و تحلیل در این پژوهش توصیفی – تحلیلی – تاریخی می باشد.
پیشینه تحقیق
در ادامه به بررسی برخی منابع مرتبط با موضوع پرداخته می شود.
۱- فرج الله هدایت نیا (۱۳۸۲) اندیشه های حقوقی شهیدبهشتی، تهران، دانش و اندیشه معاصر: در این کتاب به بررسی اندیشه هایحقوقی شهید بهشتی می پردازد. شهید مظلوم، آیت الله دکتر بهشتی از شخصیت های بزرگ فکری سیاسی تاریخ معاصر ایران به شمار می رود که می توان او را یکی از برجسته ترین معماران بزرگ تجدید بنای تفکر انقلابی و تشکیلاتی انقلاب اسلامی ایران به شمار آورد. ایشان از شخصیتی جامع برخوردار بود و به سرپنجه تدبیر و مدیریت کارآمد خود، بسیاری از تنگناها و مشکلات و موانع پیش روی انقلاب را رفع نمود. اندیشه وری و فرزانگی و بهره مندی از دانش ها و بینش های عمیق به همراه صلابت و پایداری، مدیریت های او را تأثیرگذارتر می کرد.
۲- سیدمحمد بهشتی (۱۳۹۰) ولایت، رهبری، روحانیت، تهران: روزنه. موضوع این کتاب، مفهوم شناسی ولایت، رهبری و جایگاه روحانیت در این مفهوم براساس اندیشه های شهید «آیت الله بهشتی» است. این کتاب، مجموعه ای از گفتارها و نوشتارهای «آیت الله بهشتی» درباره موضوع ولایت، مسئله رهبری و نهاد روحانیت است. نگارنده ضمن بیان معنای واژه «ولایت» و انواع ولایت، ابعاد گوناگون واقعه «غدیر» را بررسی می کند و آسیب پذیری جوامع مسلکی را شرح می دهد. وی در ادامه، روش های شناخت رهبر و اهمیت وجود رهبر در جامعه اسلامی را ذکر کرده، نقش رهبر به عنوان مدیررا توضیح می دهد. سپس ویژگی های نهاد روحانیت ومسئولیت های آن ها درجامعه امروزرا شرح می دهد.
۳- سیدمحمد بهشتی (۱۳۸۹) سه گونه اسلام، تهران: انتشارات بقعه. این کتاب از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول شامل گفتاری از شهید آیت اللّه دکتر بهشتی با عنوان «سه گونه اسلام» است که در سال ۱۳۵۷ ه. ش در اتریش و در جمع دانشجویان عضو اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا ایراد شده است. این دیدار در خلال سفری چندماهه در بهار و تابستان آن سال به اروپا و آمریکا و در پی ضرورت سامان بخشی به حرکت های سیاسی مبارزان مسلمان خارج از کشور و با توجه به ورود نهضت اسلامی مردم ایران به مرحله ای جدید صورت گرفت. دکتر بهشتی در این گفتار به تحلیل جامعه شناختی نهضت اسلام، موضع آیات قرآن نسبت به گروه های گرونده به آن، و پیامدها و دستاوردهای این بحث تاریخی برای کاربست در شرایط آن روز نهضت اسلامی ایران می پردازد. بخش دوم کتاب نیز شامل گفتاری از ایشان است که در همین زمینه و در سال ۱۳۴۷، در زمان اقامت ایشان در آلمان به عنوان مسئول مرکز اسلامی هامبورگ، در شهر هانوفر با عنوان «مراحل اساسی یک نهضت» ایراد شده است. در حالی که در گفتار نخست به طور عمده بر گونه شناسی هویتی مسلمانان تاکید شده است، گفتار دوم، این گونه شناسی را به مراحل تاریخی نهضت های مسلکی متصل می سازد و به تشریح مراحل پنجگانه آن می پردازد.
۴- محمد بهشتی (۱۳۶۰) شناخت اسلام، تهران: بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید بهشتی. این کتاب مجموعه مباحث کتاب های تعلیمات دینی است که بین سال های ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ توسط گروه کارشناسان کتب تعلیمات دینی سازمان تألیف کتاب های درسی وزارت آموزش وپرورش، شهید حجت الاسلام دکتر محمدجواد باهنر، شهید آیت الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی و حجت الاسلام دکتر علی گلزاده غفوری تألیف شده است و سپس زیر نظر شهید دکتر باهنر تنظیم شد و به دلیل استقبالی گسترده، بارها منتشر گردید. طی سده گذشته در میان مسلمانان گام هایی در جهت معرفی اسلام به عنوان مکتبی که راهنمای عمل انسان در حوزه ها و قلمروهای گوناگون زندگی فردی و اجتماعی است برداشته شده، اما در میان کتب منتشر شده در این زمینه، کمتر اثری را می توان یافت که در ارایه یک تصویر کلی و همه جانبه و در عین حال مرتبط با ساحت های مختلف زندگی بشر موفق بوده باشد. در این رابطه، مجموعه مباحث کتاب حاضر اگرنه بی نظیر، کم نظیر است. سیر منطقی مباحث، انسجام درونی مطالب، رابطه مستحکم بین مباحث مطرح شده و زمینه های گوناگون زندگی بشر، بیان شفاف، دقیق و رسا و توجه به ضروریات و مقتضیات زمان و مکان، از جمله ویژگی های قابل توجه این اثر است.
۵- سیدمحمد بهشتی (۱۳۷۹) محیط پیدایش اسلام، تهران: بنیاد نشر آثار و اندیشه هایدکتر بهشتی. «محیط پیدایش اسلام»، سلسله گفتاری از شهید آیت الله دکتر بهشتی است که در آخرین شنبه هر ماه میلادی در سال های ۱۳۴۵ ۱۳۴۶(۱۹۶۶۱۹۶۷) در مرکز اسلامی هامبورگ در جمع عده ای از دانشجویان و علاقه مندان به مطالعات اسلامی ایراد گردیده و آخرین جلسه آن در تاریخ ۶ آبان ۱۳۴۶ (۲۸ اکتبر ۱۹۶۷) بوده است. نخستین بخش این گفتارها به روش تحقیق دربارة ادیان اختصاص یافته و در بخش های بعدی با نگرشی پژوهشگرانه و همه جانبه، محیط پیدایش اسلام در شبه جزیرة عربستان و همسایگان آن یعنی ایران، روم، مصر و حبشه مورد بررسی قرار گرفته است.
چارچوب نظری
نظریه دموکراسی
از این نظریه تحت عناوینی چون مردم سالاری، رضایت شهروندی، اراده عمومی و نظام مردمی یاد می شود. جان لاک فیلسوف انگلیسی (۱۷۰۴م-۱۶۲۲م) از جمله بنیان گذاران آن است. وی همانند توماس تاریخی برای کاربست در شرایط آن روز نهضت اسلامی ایران می پردازد. بخش دوم کتاب نیز شامل گفتاری از ایشان است که در همین زمینه و در سال ۱۳۴۷، در زمان اقامت ایشان در آلمان به عنوان مسئول مرکز اسلامی هامبورگ، در شهر هانوفر با عنوان «مراحل اساسی یک نهضت» ایراد شده است. در حالی که در گفتار نخست به طور عمده بر گونه شناسی هویتی مسلمانان تاکید شده است، گفتار دوم، این گونه شناسی را به مراحل تاریخی نهضت های مسلکی متصل می سازد و به تشریح مراحل پنجگانه آن می پردازد.
از این نظریه تحت عناوینی چون مردم سالاری، رضایت شهروندی، اراده عمومی و نظام مردمی یاد می شود. جان لاک فیلسوف انگلیسی (۱۷۰۴م-۱۶۲۲م) از جمله بنیان گذاران آن است. وی همانند توماس هابز برای انسان دو حالت قائل است، اما به حالت طبیعی دید خوشبینانه دارد. تصویری که لاک از زندگی در حالت طبیعی ارائه می کند، تصویر انسان وحشی نیست، بلکه انسانی است که پرتوی از فهم و خرد بر او تابیده است. چنین انسانی گرچه در جامعه سیاسی یا مدنی زندگی نمی کند ولی دست کم از زندگی خانوادگی و دارایی برخوردار است. او معتقد است که طبیعت آدمی برای خود قانون دارد. این قانون خرد و اندیشه است که می گوید چون همه آدمیان برابر و آزادند، لذا نباید به زندگی، آزادی، سلامت، و در معنای وسیع کلمه، به دارایی آنان آسیبی رساند. (کاپلستون، ۱۳۸۸: ۱۲۹)اما گاهی عده ای به حدود خود قانع نشده و حقوق دیگران را مورد تجاوز قرارداده و این قانون طبیعی را زیر پا می گذارند، لذا میان آنان جنگ و نزاع می افتد. در این اوضاع خشم و طمع حکم فرماست و هر کس خود را داور و قاضی می پندارد و چون اینگونه داوری ها به نتیجه درستی منجر نمی شود، مردم با توافق و قرارداد خود حق داوری را به نمایندگان خویش (دولت) می سپارند. (کاپلستون، ۱۳۸۸: ۱۵۰) دولت یعنی نماینده مردم برای حفظ حقوق طبیعی آنها که با قرارداد اجتماعی روی کار می آید. از نظر لاک آزادی یعنی تبعیت از قانون، اگر دولت تجاوز کند مردم آن را کنار می زنند. بنابراین هر دولتی یک حقی دارد و یک وظیفه ای، حق آن قانونگذاری، داوری و اجرای قانون است و وظیفه اش پایبندی به قانون و خواست مردم و حفظ حقوق طبیعی (یعنی محترم شمردن آزادی، سلامت، دارایی به معنای وسیع کلمه و…) آنهاست. از دیدگاه لاک زمامداران بالاتر از قانون نیستند، برخلاف هابز که نگران پدید آمدن آشوب و بی نظمی است، لاک نگران از دست دادن آزادی و دیگر حقوق طبیعی است و لذا درست برعکس نظریه هابز، از تمرکز قدرت ترس دارد و به همین دلیل به تفکیک قوای مجریه و مقننه قائل است.
بعد از لاک، منتسکیو قوه قضائیه را نیز بر آن افزود. لاک معتقد است برای پرهیز از نزاع ها و اختلاف ها، نباید دین را در عرصه سیاست و دولت دخالت داد. (تامس و دیگران، ۱۳۸۸: ۲۷۰)
ژان ژاک روسو فرانسوی در قرن ۱۸ در تایید نظریه لاک بر آزادی و مساوات تاکید کرد. (روسو، ۱۳۷۷: ۵۹-۵۸) او می گوید: مشروعیت یعنی تکیه بر اراده عمومی (ملی) و قرارداد اجتماعی، (روسو، ۱۳۷۷: ۶۴) انسان ها در حالت طبیعی همه آزاد و مساوی اند، اگرچه به طور طبیعی برخی قویتر از دیگران هستند، اما این برتری تکوینی مشروعیت نمی آورد، ولی گروهی نظم وحقوق طبیعی را پایمال می کنند. لذا طبق قرارداد میان شهروندان قدرت را به گروهی بنام (دولت) می سپارند. از طرفی چون امکان تجمع همه در یک جا نیست، بعضی ها مانند لاک و روسو مسئله رضایت عمومی را مطرح ساختند. روسو می گوید: از آنجا که هیچ یک از افراد به طور طبیعی حق حاکمیتی بر دیگران ندارد و چون زور نیز حق ایجاد نمی کند، لذا رضایت و توافق افراد، اساس مشروعیت همه حکومت ها می باشد. (روسو، ۱۳۷۷: ۶۵) امروزه در غرب، غالباً بهترین گونه حکومت را حکومت لیبرال دموکراسی که از لاک و روسو و… بجای مانده است، می شناسند. نظامی که بر رای اکثریت و محترم شمردن آزادی مردم و نیز مساوات دولت و مردم در برابر قانون، مبتنی است.
حکومت در اسلام
حکومت در زبان عربی جدید به معنای «فرمان راندن» است. به نظر می رسد این کلمه همانند استعمال اکثر واژه های جدید سیاسی در زبان های اسلامی، اولین بار در ترکیه قرن نوزدهم بکار رفته و از زبان ترکی به عربی و سایر زبان ها راه یافته است. در کاربرد قدیم، اسم مصدر حکومت به معنای عمل یا کار یا اداره فتوی دادن یا به معنای اجرای عدالت توسط پادشاه، قاضی یا حاکم بوده است، بعدها ریشه کلمه حکم بیش از پیش در مفهوم سیاسی آن و نیز مفهوم قضایی، و دینی بکار رفت. حکومت در دول اسلامی قبل از قرن نوزده تحت عناوین خلیفه، سلطان، وزیر وغیره بکار می رود. (حلبی، ۱۳۸۲: ۸۳)
آغاز زندگی و تحصیلات ابتدایی
نام آیت الله شهید دکتر بهشتی برای مردم ایران آشناست. مجاهدتهای ایشان طی سالیان متمادی برای به ثمر رساندن نهضت اسلامی و تلاشهای بی وقفه در جهت تحکیم نظام جمهوری اسلامی در ایران مشهود و مشهور است. اما آنچه از ابعاد این شخصیت برجسته ناشناخته مانده، اندیشه های ژرف و تابناکی است که ایشان به شکلی نظام یافته و روشمند در زمینه های گوناگون ارایه کرده و آن مجاهدت و تلاش ها را هدف، سامان بخشیده است. شهید بهشتی را می توان یکی از شخصیت های برجسته ای در انقلاب دانست که علاوه بر رفتار سیاسی تاثیرگذار، دارای اندیشه و تفکری عمیق بوده که در مسیر پیروزی و استقرار نظام اسلامی نیز تاثیر به سزایی داشته است. سهم بزرگ ایشان در تدوین قانون اساسی و اسلوب حکومتی ایران را نمی توان نادیده انگاشت. جایگاه ایشان در تاسیس اولین حزب رسمی تاریخ انقلاب اسلامی نیز شایان توجه است. سید محمد حسینی بهشتی در دوم آبان ۱۳۰۷ در محله لبنان اصفهان در خانواده ای روحانی چشم به جهان گشود. جد پدری ایشان مرحوم میرزا محمد هاشم از روحانیون و مدرسین اصفهان و فردی ساده زیست و با تقوا بودند. (سرابندی، ۱۳۸۷: ۲۰) بهشتی از ۴ سالگی شروع به تحصیل در مکتب خانه کرد. سپس در دبستان تحصیلات ابتدایی خود را ادامه داد و در امتحانات نهایی سال ششم در استان اصفهان موفق به کسب رتبه دوم شد. بعد از پایان دوره ابتدایی وارد دبیرستان سعدی اصفهان شد. او در درس ریاضی و زبان انگلیسی استعداد خاصی داشت. تا کلاس نهم در دبیرستان تحصیل کرد ولی بعد از این مدت به خاطر محیط مدارس آن زمان و علاقه فراوان ایشان به یادگیری علوم حوزوی، وارد حوزه علمیه اصفهان شد. (یاران امام، ۱۳۷۷: ۳) آیت الله بهشتی در کنار اشتغال جدی به تحصیل به رسم طلبگی، تدریس نیز می نمود. در سال ۱۳۲۵ ایشان راهی قم شد و در مدرسه حجتیه قم که آیت الله حجت آن را تأسیس کرده بود مشغول تحصیل شد. (سرابندی، ۱۳۸۷: ۲۳) او هرگز از درآمدهای حوزه جهت مخارج شخصی خود استفاده نکرد. همیشه می گفت روحانی باید از نظر اقتصادی روی پای خودش بایستد زیرا ممکن است خدای نکرده بر سر دوراهی هایی قرار گیرد که نتواند استوار قدم، راه خود را انتخاب کند برای او خیلی مهم بود که دین ابزار درآمد نباشد. می گفت «من هیچ گاه در تمام عمرم از راه دین ارتزاق نکرده ام (یاران امام، ۱۳۷۷: ۴)
نقش اساسی مردم در قانون اساسی
مردم موتور اصلی حرکت جامعه و تضمین کننده سعادت، رشد، شکوفایی، بالندگی و تعالی جامعه اند. بدون حضور و مشارکت تاثیرگذار آنان، اهداف والای اسلام و جامعه اسلامی هرگز تحقق نخواهد یافت. بامطالعه فصول واصول مختلف قانون اساسی، درمی یابیم که مردم نقش اساسی و جدی، هم در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی ایران، هم درتاسیس نظام جمهوری اسلامی وهم دراستمرار واداره نظام اسلامی داشته و دارند. از مهمترین عرصه ها و نمودهای نقش و تاثیر مردم در نظام جمهوری اسلامی می توان به موارد زیر اشاره کرد: شکل گیری انقلاب و پیروزی آن، حق حاکمیت ملی، تعیین نوع نظام، تصویب قانون اساسی و اصلاحات آن، انتخاب غیرمستقیم رهبری، انتخاب مستقیم رئیس جمهوری، نمایندگان مجلس و شوراها، همه پرسی، نظارت عمومی.
جایگاه مردم در تداوم حکومت اسلامی
در استمرار حکومت اسلامی نیز مردم جایگاه مهمی دارند که در ادامه به موارد مهم آن اشاره شده است.
حمایت و تبعیّت
مردم با حمایت و تبعیت خود از ولی فقیه زمینۀ اقتدار او و حکومت اسلامی را فراهم می کنند؛ زیرا اگر آنها در صحنه نباشند، حکومت اسلامی کارآمدی خود را از دست خواهد داد و به اضمحلال و نابودی کشیده خواهد شد. این مسئله از آنجا ناشی می شود که فرمان و اعمال ولایت کسی که از او اطاعت نشود راه به جایی نخواهد برد و در عمل امور جامعه و حکومت مختل خواهد شد.
نظارت و نصیحت
حاکم در دوران ولایت و رهبری جامعۀ اسلامی باید همواره صلاحیت های احرازشده را دارا باشد؛ درواقع او با از دست دادن صلاحیت، مشروعیت و حق اعمال ولایت خود را از دست می دهد؛ بنابراین خبرگان بر استمرار صلاحیت ولی فقیه و حکومت اسلامی نظارت کنند. حق نظارت الهی در نظام ولایت فقیه، بر این مسئله مبتنی است که حق حاکمیت مشروط به صلاحیت های ولی است. احراز این صلاحیت ها در حاکم، به عهدۀ خبرگان جامعه است. خبرگان باید بر اِعمال ولایت ولی فقیه نظارت کنند. این نظارت گسترده و فراگیر است. در احکام دینی نیز راهکار امر به معروف و نهی از منکر و همچنین نصیحت ائمۀ مسلمین، برای نظارت مردم بر حکومت و جلوگیری از انحراف حاکمان، در نظر گرفته شده است. حاکم اسلامی افزون بر آنکه باید در برابر خداوند متعال پاسخگو باشد، در برابر مردم نیز وظیفۀ پاسخگویی دارد، ولی این نصیحت و پاسخگویی در نظام اسلامی باید از طریق قانونی و با رعایت شأن ولایت فقیه و جایگاه رهبری انجام شود و به گونه ای برنامه ریزی گردد که راه سوءاستفاده مغرضان و دشمنان را در اهانت به رهبری و ایجاد شبهۀ باطل در میان مردم به بهانۀ نصیحت ائمه مسلمین باز ننماید. مشروعیت ولی فقیه نیز مادامی است که شرایط و صلاحیت لازم را دارا باشد؛ به همین رو اطاعت مردم از ولی فقیه تا زمانی است که ولی فقیه، با حفظ شرایط لازم برای ولایت، مشروعیت دارد اعمال ولایت نماید و به محض اینکه یکی از شرایط ولایت مانند عدالت را از دست داد، از نظر شرعی نیز بر مردم واجب است که به اطاعت شخص دیگری که شرایط ولایت را داراست درآیند و او را به مسند حکومت بنشانند. (جوادی املی، ۱۳۸۳: ۵۵)
البته این به معنای آن نخواهد بود که در نظام اسلامی، هر فرد ناآشنا به شرایط و صلاحیت های ولی فقیه، اگر بر اساس سلیقه و تشخیص خود، به این نتیجه رسید که ولی فقیه صلاحیت خود را از دست داده است بتواند از اطاعت سر باز زند؛ زیرا اولاً تشخیص صلاحیت ولی فقیه یا خروج او از یکی از صلاحیت ها به سادگی ممکن نیست و نیازمند تخصّص و همچنین شناخت کافی از عملکرد ولی فقیه است؛ ثانیاً نظام اسلامی دارای چهارچوب و قاعده است و این نظارت بر ویژگی ها و شرایط، پس از تشکیل حکومت اسلامی، باید از راه قانونی انجام شود تا نظم عمومی جامعه بر هم نخورد. در غیر این صورت هر از چند گاهی، فرد یا گروهی از مردم با اغراض گوناگون به بهانۀ خروج ولی فقیه از صلاحیت، سر به نافرمانی از حکومت اسلامی بلند خواهد کرد و بدین ترتیب نظم جامعۀ اسلامی و اقتدار حکومت دینی زیر سؤال خواهد رفت. بنابراین نظارت بر عملکرد رهبری و انتقاد از آن باید با رعایت مصالح و در چهارچوب قواعد و نهادهای نظام اسلامی انجام شود. نهاد خبرگان رهبری، که وظیفۀ نظارت بر صلاحیت ها و عملکرد کلّی ولی فقیه را بر عهده دارد، با در نظر گرفتن چنین ملاحظاتی تأسیس شده است. (مصباح یزدی، ۱۳۸۸: ۶۲)
مشارکت و معاونت
رأی اکثریت در امور اجرایی جامعه و تعیین برنامه و برنامه ریزان جامعۀ اسلامی پذیرفته است. مردم پس از پذیرش حاکمیت و ولایت الهی به منزلۀ رکن حاکم بر جامعه، با مشارکت در امور اجرایی و تعیین نمایندگان خود در امور روزمرّۀ جامعه و قانون گذاری های عمومی شرکت می کنند. این قوانین و اشخاص برای کسب مشروعیت الهی به صورت مستقیم یا با واسطه باید به تأیید ولی و حاکم اسلامی برسند. انتخاب مسئولان اجرایی و برنامه ریزی براساس رأی مستقیم مردم نشان دهندۀ اهمیت جایگاه آنها در ادارۀ امور حکومت تحت ولایت ولی فقیه است. شایان ذکر است تأیید و تنفیذ نظر مردم به وسیلۀ ولی فقیه کاری تشریفاتی نیست، بلکه کاملاً حقیقی است و ولی فقیه می تواند نظر و رأی مردم را تأیید نکند. حضور مردم در عرصۀ مشارکت سیاسی مانند انتخابات، راهپیمایی ها و … سبب کارآمدی بیشتر حکومت اسلامی هابز برای انسان دو حالت قائل است، اما به حالت طبیعی دید خوشبینانه دارد. تصویری که لاک از زندگی در حالت طبیعی ارائه می کند، تصویر انسان وحشی نیست، بلکه انسانی است که پرتوی از فهم و خرد بر او تابیده است. چنین انسانی گرچه در جامعه سیاسی یا مدنی زندگی نمی کند ولی دست کم از زندگی خانوادگی و دارایی برخوردار است. او معتقد است که طبیعت آدمی برای خود قانون دارد. این قانون خرد و اندیشه است که می گوید چون همه آدمیان برابر و آزادند، لذا نباید به زندگی، آزادی، سلامت، و در معنای وسیع کلمه، به دارایی آنان آسیبی رساند. (کاپلستون، ۱۳۸۸: ۱۲۹)اما گاهی عده ای به حدود خود قانع نشده و حقوق دیگران را مورد تجاوز قرارداده و این قانون طبیعی را زیر پا می گذارند، لذا میان آنان جنگ و نزاع می افتد. در این اوضاع خشم و طمع حکم فرماست و هر کس خود را داور و قاضی می پندارد و چون اینگونه داوری ها به نتیجه درستی منجر نمی شود، مردم با توافق و قرارداد خود حق داوری را به نمایندگان خویش (دولت) می سپارند. (کاپلستون، ۱۳۸۸: ۱۵۰) دولت یعنی نماینده مردم برای حفظ حقوق طبیعی آنها که با قرارداد اجتماعی روی کار می آید. از نظر لاک آزادی یعنی تبعیت از قانون، اگر دولت تجاوز کند مردم آن را کنار می زنند. بنابراین هر دولتی یک حقی دارد و یک وظیفه ای، حق آن قانونگذاری، داوری و اجرای قانون است و وظیفه اش پایبندی به قانون و خواست مردم و حفظ حقوق طبیعی (یعنی محترم شمردن آزادی، سلامت، دارایی به معنای وسیع کلمه و…) آنهاست. از دیدگاه لاک زمامداران بالاتر از قانون نیستند، برخلاف هابز که نگران پدید آمدن آشوب و بی نظمی است، لاک نگران از دست دادن آزادی و دیگر حقوق طبیعی است و لذا درست برعکس نظریه هابز، از تمرکز قدرت ترس دارد و به همین دلیل به تفکیک قوای مجریه و مقننه قائل است.
بعد از لاک، منتسکیو قوه قضائیه را نیز بر آن افزود. لاک معتقد است برای پرهیز از نزاع ها و اختلاف ها، نباید دین را در عرصه سیاست و دولت دخالت داد. (تامس و دیگران، ۱۳۸۸: ۲۷۰)
ژان ژاک روسو فرانسوی در قرن ۱۸ در تایید نظریه لاک بر آزادی و مساوات تاکید کرد. (روسو، ۱۳۷۷: ۵۹-۵۸) او می گوید: مشروعیت یعنی تکیه بر اراده عمومی (ملی) و قرارداد اجتماعی، (روسو، ۱۳۷۷: ۶۴) انسان ها در حالت طبیعی همه آزاد و مساوی اند، اگرچه به طور طبیعی برخی قویتر از دیگران هستند، اما این برتری تکوینی مشروعیت نمی آورد، ولی گروهی نظم وحقوق طبیعی را پایمال می کنند. لذا طبق قرارداد میان شهروندان قدرت را به گروهی بنام (دولت) می سپارند. از طرفی چون امکان تجمع همه در یک جا نیست، بعضی ها مانند لاک و روسو مسئله رضایت عمومی را مطرح ساختند. روسو می گوید: از آنجا که هیچ یک از افراد به طور طبیعی حق حاکمیتی بر دیگران ندارد و چون زور نیز حق ایجاد نمی کند، لذا رضایت و توافق افراد، اساس مشروعیت همه حکومت ها می باشد. (روسو، ۱۳۷۷: ۶۵) امروزه در غرب، غالباً بهترین گونه حکومت را حکومت لیبرال دموکراسی که از لاک و روسو و… بجای مانده است، می شناسند. نظامی که بر رای اکثریت و محترم شمردن آزادی مردم و نیز مساوات دولت و مردم در برابر قانون، مبتنی است.
اعتماد متقابل مردم و کارگزاران
مردم سالاری تکاملی در اندیشه و آراء شهید بهشتی لازم دارد تا ارتباط مردم و دستگاه های دولتی مبتنی بر اعتماد متقابل باشد. راهکارهای کسب اعتماد متقابل و جلب همکاری مردم در نظام مردم سالاری مورد نظر شهید بهشتی عبارتند از:
۱- بی تفاوت نبودن مسئولان نسبت به مردم،
۲- زندگی مردمی و بی آلایش مسئولان دستگاه های حکومتی و کارگزاران،
۳- پرهیز از الفبای قدرت در مواجهه با مردم،
۴- اطلاع رسانی مناسب به مردم از طریق راهکارهایی نظیر تبیین قوانین برای مردم و استفاده از دیدگاه های مردم و صاحب نظران. (بی نام، ۱۳۸۲: ۶۵)
لزوم نظارت مردم در دیدگاه شهید بهشتی
شهید بهشتی با تاکید بر لزوم نظارت مردم، کیفیت آن را نیز تبیین کرده است. (هدایت نیا، ۱۳۸۲: ۸۵) در قسمتی از سخنان وی آمده است: «هر فرد باید به آنچه در پیرامونش می گذرد، با دقت بنگرد واگر چیزی به نظرش می رسد بگوید، افشاگری کند، تذکر بدهد و برای اجرا به مقامات مسئول اطلاع بدهد… می دانید دستگاه آگاهی و اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی کجاست؟ در سرتاسر ایران. همه باید نقش دستگاه اطلاعاتی را در ایران ایفا کنند. این، آن نظارت است که مرز ندارد. این همان حکم امر به معروف و نهی از منکر است که در اصل هشتم قانون اساسی نیز آمده است.» (هدایت نیا، ۱۳۸۲: ۸۶) او در جایی دیگر می گوید: «دولت باید به صورت مستقیم برخاسته از امت باشد؛ اما آیا به همین ختم می شود؟ خیر، ملت و امت این کارگزاران را چند چشمی زیر نظر دارند» (بهشتی، ۱۳۸۰: ۶۲).
انسان در اسلام
یکی از ویژگی های تفکر اجتماعی شهیدبهشتی، اعتقاد به حاکمیت مکتب و یا مسلک برگزیده ی مردم بر کلیه ی شئون آنان است و با توجه به این که تفکر ایشان مبتنی بر جهان بینی مکتب اسلام است، ایشان انسان های با مسلک اسلام را چنین تشریح می نمایند: تنها دینی که نزد خدا مورد قبول است، اسلام است؛ پذیرش کامل بی چون و چرا و بدون مقاومت منفی در برابر یک چیز ما این می شود اسلام. در قرآن کریم در زیر واژه اسلام ما به دو گونه اسلام برخورد می کنیم… در این کتاب آسمانی از دو نوع پذیرش، از دو نوع قبول دعوت پیامبر یاد می شود: یک نوع عبارت است از اسلام سیاسی، مصلحتی و تابعیتی، دوم اسلام واقعی، قلبی، سازنده و عملی».
و سپس افراد را در این نهضت مسلکی به طور کلی و فارغ از هر نوع مسلک و مکتبی چنین تقسیم بندی می کنند: یک نهضت مسلکی که دارای یک راه، مسلک، ایده، عقیده، جهان بینی و ایدئولوژی است، به محض این که آغاز می شود گروه هایی به او روی می آورند:
۱- جستجوگران راستین حق جوی که دلشان در عشق حق می تپد.
۲- مردم ناراضی از وضع موجود که به امید وضعیت بهتر و آرمان های عالی تر شخصی به نهضت جدید روی می آورند ولی خیلی جا باز نمی کنند.
۳- مردم ناراضی از وضع موجود ولی به دنبال گمشده ای که جاه طلبی های وضع موجود، فرصت رشد و ترقی و رسیدن به مقام دلخواه را به آنها نداده است و جا باز می کند.
۴- فرصت طلبانی که در کمینگاه نشسته اند و تازه نفس و با زیرکی به میدان می آیند.
۵- توده های عام ناآگاه که گروه اول در حقیقت باید به وسیله آنها پیام خودشان را تحقق بخشند.
همانطور که از نظر گذشت در تقسیم بندی مذکور، تنها گروه اول با اهدافی واقعی و راستین برای تحقق ارزش ها و معیارهای یک مسلک به میدان آمده اند و البته گروه پنجم نیز قابل تاثیر می باشند. اما در تفکر مکتبی شهید بهشتی بقیه گروه ها رها شده نمی باشند. بلکه این رسالت همگان به خصوص گروه اول است تا در سایه ی عمل و تلاش جامعه را یکدست نمایند.
بنابراین در جهان بینی اسلامی و با تکیه بر معیارها و ارزش های آن، همه ی افراد اجتماع ذی قیمت هستند و باید در راه اصلاح و هدایت آنها کوشید اما این به معنای فردگرایی نیست. نگاه آزاد اندیشانه به انسان به عنوان موجودی صاحب اراده و تفکر و انتخاب در اندیشه شهید بهشتی، هدف را در توفیق دستیابی به انسان در تلاش هایش به سعادت، متمرکز می کند. ایشان ضمن این که به سعادت فرد انسانی اهمیت بسیار می دهد اما این تجمع و بسیج نیروها را برای اصلاح انسان و بشریت به گونه ی فراگیر نمی داند بلکه بالا بردن درصد این اصلاح را ایده آل می داند و در بیان این مطلب از منطق قرآن بهره می گیرد. (ویژه نامه بزرگداشت هفتم تیر/ ضمیمه روزنامه اصفهان زیبا/ تیرماه ۱۳۸۹.)
مردم سالاری دینی
شهید بهشتی اهل کار جمعی بود، روحیه کار جمعی داشت و لوازم کار جمعی را هم می پذیرفت. وی بر خلاف کسانی که حتی ممکن است فقط در بعد علمی یا پژوهشی به صورت فردی کار کنند، در این حیطه ها هم اهل کار جمعی بود. وی از دهه های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در تجمع های مختلف حضور پیدا می کرد و مشوق شکل گیری تجمع های مختلف بود. وی در دوران خارج از کشور در شکل گیری انجمن های اسلامی و اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان نقش فعالی داشت. در میان فرهنگیان داخل کشور نیز چنین نقشی را ایفا کرد. طبعا چنین فردی در عرصه عمومی اجتماعی برای مردمی بودن نظام، اهمیت بسیار بالایی را قائل بود و لوازم این را که حکومتی، مردمی باقی بماند، هم درک کرد و هم آمادگی پذیرش آن را داشت. با روحیاتی که از شهید بهشتی سراغ داریم، تصور نمی کنیم که در برخورد با مردم سالاری مشکلی داشته باشد، بلکه برعکس مردم را نه تنها نیروئی عظیم و شکل دهنده به مسائل جامعه می دانست، بلکه آنها را نافذ و مصحح حکومت می دید و این نقش مردمی را بسیار جدی می گرفت، یعنی حضور مردم را نه فقط در عرصه به حرکت درآوردن جریان ها و ساختن و سازندگی ها، بلکه ناظران دقیق و ناقدان و مصححانی می دید که از طریق ابزارهای قانونی و نیز در عرصه اجتماعی، باید نظرشان را بیان کنند و ارزیابی درستی از امور داشته باشند، تا مسیر گم نشود و وارد باتلاق های محدودیت های فردی و خواسته ها و مطالبات فردی گردانندگان یا مجموعه هایی که داخل این حکومت هستند و دارند فعالیت می کنند، نشویم. (کرمی، ۱۳۹۲: ۱۲)
مشارکت و نظارت مردم در اندیشه شهید آیت الله بهشتی
شهید بهشتی یک شخصیت مردم دوست و مردم گرا بود؛ هم در مبانی سیاسی و هم در رفتار سیاسی؛ شهید بهشتی نمی خواهد فقط در تحلیل انقلاب اسلامی بگوید «مردم نقش داشتند»، بلکه وقتی قدرت و اقتدار نیز به دست آمد باز هم از مردم می گوید. یکی از مهم ترین ویژگی های اندیشه سیاسی شهید بهشتی، تأکید بر نقش دائمی مردم در تأسیس مؤسسه های مدنی، به خصوص عالی ترین سازمان سیاسی یعنی حکومت است. اصولاً روشنفکران و عالمانی که به مسائل عصر و مقتضیات زمان توجه می کنند و دیدگاه پویا و در عین حال مطابق با اصول اساسی و لایتغیر الهی دارند، به پیشرفت های عقلانی بشر و دستاوردهای مثبت آن اعتنای عمیق می نمایند. نقش مردم در حکومت و جایگاه خواسته ها و نیازهای آنان در پاره ای از تاریخ مورد بی توجهی حاکمان و قدرتمندان انحصارطلب قرار گرفته است. شهید بهشتی یکی از عالمانی است که به تاریخ سیاسی آشنایی داشت. ایشان یکی از کسانی است که عمیقاً و مبنایی به نقش مردم در حکومت و سیاست اعتقاد دارد. به این دیدگاه وی توجه کنید: «من معتقدم که هیچ چیز به جز حضور فعال و آگاه مردم نمی تواند سالم سازی کند موقعیت مردم را. پیغمبر خدا هم اگر در مرتبه مدیریت باشد و آن طرف تر مردم نباشد، درست نمی شود.» (روزنامه اطلاعات، اول تیر ۱۳۵۹)
شهید بهشتی به «صداقت و صراحت» و دوری از «فریب و دوری» به عنوان یک اصل سیاسی و اخلاقی در عرصه حکومت اعتقاد کامل داشت. مطلب مورد اشاره بالا در همین جهت از زبان بهشتی جاری شد. وی به صراحت و شفافیت می گوید: حتی مدیریت پیامبر (ص) نیز محتاج حضور و نقش مردم است. سخنی با این صراحت کمتر وجود دارد. بنیاد تفکر شهید بهشتی این است که مردم صاحب حق و حکومتند. بدون حضور مردم نه هویت دینی جامعه تضمین می شود و نه اقتدار حکومت تأمین می گردد. از نظر ایشان این «دولت است که بازوی ملت است» نه ملت بازوی دولت: «ما باید تنها به نیروی لایزال ملت و امکانات فراوان خداداد و گنجینه های پرارزش سرزمینمان تکیه بکنیم» (روزنامه اطلاعات، ۲۱ آذر ۱۳۵۸) بهشتی به راستی به مردم اعتقاد داشت. او همواره در پی آن بود که نقش مردم و اثرات کارساز و تضمین کننده حضور آزادانه مردم به هیچ وجه زایل نشود. به همین خاطر خیلی از منتقدان حکومت اسلامی ایران نیز این انصاف را رعایت می کنند و اعتراف دارند که نقش شهید بهشتی در تأسیسات مدنی جامعه ایران و دفاع از حقوق و آزادی های سیاسی مردم در دو سال اول انقلاب بسیار اساسی و مؤثر بوده است. شهید بهشتی یک شخصیت مردم دوست و مردم گرا بود؛ هم در مبانی سیاسی و هم در رفتار سیاسی. به عبارت زیر توجه کنید: «یا برخلاف افکار عمومی کاری نشود یا تلاش کنیم مردم را در جریان کارها قرار دهیم و تحریک عواطف نکنیم. باید مردم ملتهب نباشند، هرچند که اعتراض ننمایند» (آقاجانی، ۱۳۷۷: ۱۴).
بنابراین، از نظر وی این ملت باید مواظب انقلاب باشد، باید مسئولان را خود برگزینند و باید بر اعمال و عملکرد آنان نظارت بکند: «ملت قهرمان ما یک وظیفه دارد و آن اینکه با وجدان بیدار و آگاه مراقبت کند هر یک از نهادهای رهبری، رئیس جمهوری، نخست وزیر و وزرا، مجلس و شورای عالی قضایی در چارچوب همان وظایفی عمل کنند که در قانون اساسی آمده است… شما ملت قهرمان باید از مسئولان بخواهید برطبق قانون اساسی عمل کنند و این پنج نهاد پشت و پناه یکدیگر باشند» (روزنامه اطلاعات، ۲۹ آبان ۱۳۵۹).
شهید بهشتی نمی خواهد فقط در تحلیل انقلاب اسلامی بگوید مردم نقش داشتند و «این خود مردم بودند که بیرون ریختند برای درگیری با رژیم» و به دعوت هیچ کسی هم این کار را نکردند. یعنی دقیقاً اعتقاد به «خودگردانی مردم در انقلاب» داشتند. بلکه وقتی قدرت و اقتدار نیز به دست آمد باز هم از مردم می گوید. اوج سخن بهشتی در مورد جایگاه مردم بیان زیر است: «من تعجب می کنم چه طور عده ای این طرف و آن طرف می گویند از این قانون اساسی بوی دیکتاتوری می آید، آن هم دیکتاتوری آخوند ها! صدای پای فاشیسم نعلین می آید! این یک توهین دو جانبه است. هم توهین به روحانیت و هم توهین به ملت… انصافاً مردم ما در مجموع در این زمینه ها آگاهانه و هوشیارانه عمل کردند. مگر با چنین مردمی ممکن است صدای پای فاشیسم – می خواهد فاشیسم نعلین باشد، می خواهد فاشیسم سرنیزه، می خواهد فاشیسم تاج، می خواهد فاشیسم عمامه، می خواهد فاشیسم هر چیزی دیگر – بیاید؟… مگر می شود مردمی که این همه تلاش کردن، این همه خون دادند و این همه زجر کشیدند اجازه بدهند فاشیسم و دیکتاتوری در هر شکلی که می خواهد باشد، به این جامعه باز گردد؟ به نظر من این هم یک نوع تحقیر و کم شمردن وجدان سیاسی و اجتماعی مترقی جامعه ما و هم توهین به روحانیت است.» (بهشتی، ۱۳۸۰: ۲۳)
نتیجه سخن و بیان بهشتی این است که با صداقت و اعتقاد خطاب به مردم می گوید: «روح این نظام این است که شما ملت مبارز قیام کرده قهرمان، حضورتان را برای همیشه در صحنه حفظ کنید» و «ما روی ادامه پر اثر نقش تحصیل کرده ها و نیروهای روشنفکر متعهد مسلمان اصیل تأکید می کنیم و آن را گرامی میداریم. معتقدیم که حضور فعال این نیروها تأثیر ارزندهای در تقویت و پیشرفت انقلاب خواهد داشت» (بهشتی، ۱۳۸۰ : ۲۴)
در اندیشه بهشتی، همانگونه که تـاسیس حـکومت بـاید با رای عامه مردم صورت گـیرد، دوام آن نـیز بـدون خواست مردم ممکن نیست. به دیگر سخن، گرچه حکومت باید مکتبی باشد؛ اما باید مردمی بهوجود آید و مردمی نیز باقی بـماند. بـرای آنـکه یک حکومت مردمی (جمهوری)، مردمی باقی بماند، لازم اسـت مـردم بر اعمال دولتمردان نظارت کنند
نتیجه گیری:
شهید بهشتی فردی مردم گرا بود که همواره بر نقش مردم در انقلاب اسلامی و همچنین سهم آنان در حکومت تاکید داشته و معتقد بودند حکومتی مشروعیت دارد که نقش مردم در آن پررنگ باشد. ایشان در گسترش نقش مردم تاثیر بسزایی داشته. بنیاد تفکر شهید بهشتی این است که مردم صاحب حق و حکومتند. بدون حضور مردم نه هویت دینی جامعه تضمین می شود و نه اقتدار حکومت تأمین می گردد. از نظر ایشان این «دولت است که بازوی ملت است» نه ملت بازوی دولت.
از نظر وی این ملت باید مواظب انقلاب باشد، باید مسئولان را خود برگزینند و باید بر اعمال و عملکرد آنان نظارت بکند.
شهید بهشتی چنین می اندیشد که مدیریت جامعه برخاسته از امت و امامت بر پایه مکتب است. و به همین دلیل امت دو مسئولیت اساسی به عهده دارد؛ نخست آنکه «امت باید از امام شناختی آگاهانه داشته باشد» و چون تعیین و تحمیل درکار نیست، برمبنای همین شناخت او را بپذیرد؛ پس از چنین شناخت و انتخابی نه تنها از صمیم قلب او را بپذیرد، بلکه مسئولیت متقابل بین امت و امام برقرار می شود. بدینسان، در اندیشه شهید بهشتی «مسئولیت مال امت است». و از همین طریق است که به نظر وی رابطه امت و امام رابطه ای دموکراتیک و مبتنی بر آرائ عمومی تعریف می شود.
وی از جمله اندیشمندانی است که در رابطه با نقش مردم در حکومت نظریات متعددی داشته و بر نقش مردم در قانون اساسی تاکید داشتند.
فهرست منابع و مآخذ
آقاجانی، عباس، بررسی مبانی فکری آیت الله شهید بهشتی، تهران: بنیاد نشر آثار و اندیشه های آیت الله شهید دکتر بهشتی.
بهشتی. سید محمد، شناخت اسلام، تهران: بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید بهشتی، ۱۳۶۰
——-، سه گونه اسلام، تهران: انتشارات بقعه، ۱۳۸۹.
——-، ولایت، رهبری، روحانیت، تهران: روزنه، ۱۳۹۰
——-، محیط پیدایش اسلام، تهران: بنیاد نشر آثار و اندیشه های آیت الله شهید دکتر بهشتی، ۱۳۷۹.
——-، مبانی نظری قانون اساسی، تهران: نشر روزنه، ۱۳۸۰.
بی نام، شهید بهشتی معمار نظام نوین قضایی اسلامی، تهران: قوه قضاییه، مرکز مطبوعات و انتشارات، ۱۳۸۲.
تامس. ویلیام و مایکل. جونز و فاستر لین. برسفورد، خداوندان اندیشه سیاسی، ترجمه جواد شیخ الاسلامی و علی رامین، چاپ پنجم، تهران: شابک، ۱۳۸۸.
حلبی. علی اصغر، مبانی اندیشه هایسیاسی در ایران و جهان اسلام، تهران: انتشارات زوار، ۱۳۸۲،.
سرابندی. محمدرضا، زندگی و مبارزات آیت الله شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی به روایت اسناد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۷.
رودسرایی. رقیه، بازخوانش یک شخصیت وقتی ما نبودیم، تهران: انتشارات پیام آزادی، ۱۳۸۷.
روسو. ژان ژاک، قرارداد اجتماعی، ترجمه سعید حبیبی، تهران: ابر سفید، ۱۳۷۷.
جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، قم: نشر اسراء، چ ۴، ۱۳۸۳.
کرمی. روح الله، سیری در اندیشه سیاسی شهید دکتر آیت الله بهشتی، دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۲.
کاپلستون. فردریک چارلز، تاریخ فلسفه، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۸.
مصباح یزدی، محمدتقی، مشکات هدایت، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۸.
ویژه نامه بزرگداشت هفتم تیر/ ضمیمه روزنامه اصفهان زیبا/ تیرماه ۱۳۸۹.
هدایت نیا، فرج الله، اندیشه هایحقوقی شهید بهشتی، تهران، دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۸۲.
یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، مرکز بررسی تاریخی وزارت اطلاعات، تهران، ۱۳۷۷.
روزنامه اطلاعات، اول تیر ۱۳۵۹.
روزنامه اطلاعات، ۲۱ آذر ۱۳۵۸.
روزنامه اطلاعات، ۲۹ آبان ۱۳۵۹.
__ http://asadollah-687.blogfa.com/post-327.aspx2
ثبت دیدگاه