۱- تمدن هر قوم مجموعه بهم پیوسته ای از مناسبات وابزار های مادی است که اگرچه در صورت متفاوت هستند اما در روح مشترکی به نام فرهنگ به هم می رسند. فرهنگ روح مشترک همه عناصر مادی در یک تمدن است.
۲-میان موسیقی،معماری،شهرسازی لباس و سایر عناصر تمدنی یک ملت رابطه ایی جدا نشدنی وجود دارد.گویا همه اینها یک معنا را منعکس می سازند و آن فرهنگ است .صورتهای مادی در ظاهر متفاوتند اما در معنا واحدند.
۳-هر دوره از تاریخ، فرهنگ و تمدّنی دارد. تمدّنهای بسیاری در گستره خاک به وجود آمده و پس از چندین قرن از بین رفته و جای خود را به تمدّنی تازهای دادهاند.
۴-تمدّن» وجه صوری و مادّی حیات آدمی در عرصة خاک است. مصداقی خارجی و عینی از فرهنگ و همة باورهای یک ملّت که در قالب مناسبات مادّی خود را مینمایاند.
تمدّن صورت مادّی حیات انسان است و فرهنگ روحی که در کالبد تمدّن دمیده میشود تا حرکت و جنبش آن را سبب شود.
فرهنگ به مثابه نفس در کالبد مادی انسان است. باعث حرکت و پویایی.
۵-تکرار تاریخ به مجموعهای از سنّتها و قواعد ثابت جاری و مقدّر شده در میانة هستی بازمیگردد؛ قاعدهای که در هر زمان و مکان و در هر صورت تاریخی امکان تکرار و تجربه را با خود دارد.
۶-سقوط اخلاقی مقدمه سقوط اجتماعی و سیاسی و عامل نابودی تمدّنهاست. جامعه هنگامی میتواند به حیات خود ادامه دهد و به مراتب تکامل دست یابد که بر ارزشهای اخلاقی استوار باشد. در غیر این صورت سرنوشتی جز زوال ندارد،
«واضح است که هر تاریخی، فرهنگ و تمدنی دارد. تمدنهای بسیاری در گسترة خاک به وجود آمده و پس از چندین از بین رفته و جای خود را به تمدن تازهای دادهاند. شکی نیست که آنها، تاثیر جزئی بر همدیگر داشتهاند، امّا، آنچه که آنها را از هم منفک و حتی به مثابة شناسنامهای هویتشان را معلوم ساخته، باطن آنها یعنی «فرهنگ» چنان که تفکر، باطن فرهنگ است.
تفاوت تمدن یونانی و تمدن عصر اسلامی، نه در صورت ابنیه و پیکرة معماری و جامة مردمان و نه حتی مناسبات اجتماعی آنان بلکه، در دیدگاه کلی ویژهای که بنیادشان را پیریزی کرده است؛ یعنی دریافتهایی دربارة هستی، تعاریفی دربارة مبدأ و غایت آن و بالاخره تعریفی که از انسان عرضه داشته است. از این روست که تفاوت و تمایز تمدنها نه به «صورت بیرونی مناسبات و ابنیه» که به «ذات» آنها باز میگردد. و بدون شناخت آن، امکان عرضة درک جامع و کلی از فرهنگ و یا تمدن یک قوم میسر نیست.»
آن چه خواندید بخشی بود از کتاب «تفکر، فرهنگ و ادب، تمدن» نوشتة اسماعیل شفیعی سروستانی. نویسنده در این کتاب به معرفی مدنیت در گذشته و حال میپردازد. و جایگاه فرهنگ و نسبت آن به مدنیت را تبیین میکند و در فصول بعدی به بیان جایگاه انسان و پرسشها و منشأ بیقراری وی میپردازد. و در آخر مدینه فاضله و تعریف آرمانیش را به جهان در عصر غیبت و آستانة ظهور پیوند میدهد
.
این کتاب برای اولین بار توسط انتشارات نیستان به سال ۱۳۷۵ به چاپ رسید و در سال ۱۳۸۲ پس از بررسی و مطالعة مجدد نشر هلال چاپ مجدد آن را عهدهدار شد.
این اثر در شش فصل به خوانندگان گرامی عرضه شده است که هر کدام دارای بخشهای متعددی است. بنا به گفتة نویسنده، سبک نگارش و فصلبندی اثر به نوعی به کتب آموزشی انتخاب شده است تا امکان مطالعة تدریجی و سهل آن فراهم شود. گذر سریع از میان برخی مباحث و تطویل شرح و بیان برخی عناوین نیز به دلیل آموزشی بودن اثر است.
برای تهیه کتاب تفکر، فرهنگ و ادب ، تمدین به فروشگاه موعود از اینجا مراجعه بفرمایید
ثبت دیدگاه