امید به معنای چشم داشت و انتظار وقوع خبری مسرت بخش است. امیدبخشی، یک حالت روانی هیجانی و شناختی است که فرد حالت پیش بینی و انتظار وقوع رویداد خوب را دارد و ضمن احساس کارایی و ثمربخشی، به این باور می رسد که می تواند بهتر از قبل به کارهای خود رسیدگی کند و گرایشات رفتاری سازگار با حالات مثبت فوق را از خود بروز دهد. مسأله امید و امیدواری در قرآن کریم و روایات معصومین((ع)) به فراوانی و با شیوه های مختلف بیان شده است. در قرآن و سنّت، هدف نهایی از امیدبخشی، تربیت استعدادهای متربی در مسیر تکامل و نزدیک شدن به خداوند معرفی شده است. بدون تردید، امید بخشی بر فعالیت ها و روابط اجتماعی نوجوانان تأثیر فراوان دارد و مشوق نوجوانان و جوانان به کسب علم و دانش و تلاش و فعالیت در جامعه خواهد بود. با توجه به این که از یک سو نوجوانان و جوانان موتور محرّک و فعّال جامعه به شمار می آیند و بخش زیادی از زندگی آنان در تعامل با دیگران است و از دیگر سو، دشمنان درصدد ناامید کردن آنانند، در این پژوهش کوشش شده است تأثیر امیدبخشی بر جنبه اجتماعی شخصیّت نوجوان و جوان با تأکید بر کتاب و سنّت بررسی شود.
مقدمه
امید یک حالت روحی و روانی و محرک انسان به کار و فعالیت است که چرخ زندگی را به گردش درمی آورد. امیدوار بودن، اساس همه تلاش های مفید و پرثمر انسانی است و باعث اصلاح امور در جامعه و رسیدن شخص به سعادت می شود (انصاری و میرشاه جعفری، ۱۳۸۹، ص۱۲۴). شخصیّت اجتماعی انسان در سن نوجوانی شکل می گیرد. ناامیدی در این دوران باعث قطع ریشه زندگی و گاه خودکشی یا انزوای اجتماعی می شود که در میان نوجوانان بیشتر دیده می شود. امام علی (ع) در این باره می فرمایند: «اعظم البلاء انقطاع الرَجاء» (تمیمی آمدی، ۱۴۱۰، ص۱۸۶)؛ بدترین بلا ناامیدی است. مسأله دیگر، تأثیر امیدواری نوجوانان و جوانان در اجتماع است. از نگاه قرآن کریم، انسان امیدوار می داند که باید حس کارایی و توانایی را در خود و دیگران ایجاد و تقویت کند تا بتواند جامعه را متحول سازد؛ خداوند می فرماید: «اِن الله لا یُغَیِّرُ ما بِقومٍ حتّی یُغَیّروا ما بانفسِهم» (رعد: ۱۱)؛ خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند (و از نیکی به بدی شتابند). در واقع این نیروی امید است که فرد و اجتماع را متحوّل می کند و در این میان نقش نوجوانان و جوانان بیشتر است. امام خمینی (ره)، جوانان و نوجوانان را امید و نوید خود خطاب می کردند (موسوی خمینی، ۱۳۷۸، ج۶، ص۳۵۱).
نقش امید در تربیت نوجوانان غیر قابل انکار است و از دیدگاه اسلام، تربیت اجتماعی بسیار حائز اهمیّت است. جوانان و نوجوانان بدون امید، انگیزه ای برای فعالیت های اجتماعی ندارند. این مقاله با هدف پاسخ به پرسش تأثیر امید بخشی بر فعالیت ها و روابط اجتماعی نوجوانان و جوانان از دیدگاه قرآن و سنّت نگاشته شده است. در این تحقیق با رویکرد توصیفی و روش مطالعه ی کتابخانه ای، مفهوم امیدبخشی و تأثیر آن بر جنبه اجتماعی شخصیّت نوجوانان و جوانان با تأکید بر قرآن و سنّت مورد بررسی قرار گرفته است تا در جهت برطرف کردن بخشی از مشکلات این آینده سازان گام بردارد. با نگرش در منابع متعدد به نظر می رسد که تاکنون پژوهش مستقلی در این زمینه صورت نگرفته است و این اثر نخستین اثری است که به واکاوی تأثیر امیدبخشی بر فعالیت ها و روابط اجتماعی نوجوانان و جوانان در قرآن کریم و سنّت پرداخته است.
۱. مفهوم شناسی امید
امید در لغت، به معنای آرزو و چشم داشت (معین، ۱۳۵۰، ج۱، ص۳۶۵) و به معنای آرزوی روی دادن امری همراه با انتظار تحقق آن است (عمید، ۱۳۶۲، ج۱، ص۴۵۰). در مقابل امید، یأس، ناامیدی و بیم داشتن است (انوری و دیگران، ج۱، ص۱۰۲). در اصطلاح قرآنی انتظار وقوع خیری مسرّت بخش را امید می گویند. امید در حوزه اجتماعی به معنای تحوّل و رشد و در حوزه شخصی به معنای تغییر دائمی شرایط برای فرار از ملال و روزمرگی است (انصاری و میرشاه جعفری، ۱۳۸۹، ص۱۲۵).
در زبان عربی و قرآن کریم، امید با عناوین رجا، طمع، أمل، تمنی، لعل و عسی آمده است. «رجا» از ریشه «رجو» به معنای گمان و پنداری است که اقتضای رسیدن به شادی در آن هست (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲ق، ص۳۴۶) و زمانی تحقق می یابد که فرد امیدوار در تهیه تمام اسباب و شرایط رسیدن به امر مورد انتظار، تلاش و کوشش جدی کند (نراقی، ۱۳۴۸، ص۲۹۶). «طمع»، تمایل نفس به چیزی از روی آرزوی شدید و آزمندی است (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲، ص۵۲۴) و به معنای چیزی است که خارج از دسترس انسان باشد (قریشی بنابی، ۱۳۷۱، ج۴، ص۲۳۸). «أمل»، آرزویی است که انتظاری طولانی در آن وجود دارد؛ یعنی امکان حصول و دستیابی به آن دور است (ر.ک. ابن منظور، ۱۴۱۴، ج۱۱، ص۲۷؛ ابن فارس، ۱۴۰۴، ج۱، ص۱۴۰؛ صاحب بن عباد، ۱۴۱۴، ج۱۰، ص۳۵۸؛ فراهیدی، ۱۴۰۹، ج۸، ص۳۴۷). «تمنی» آرزویی است که انسان تحقق آن را دوست می دارد، چه ممکن باشد و چه ممکن نباشد؛ مانند فقیری که آرزو می کند توانگر شود (طباطبایی، ۱۳۹۰، ج۱۴، ص۳۹۰). «عسی»، طمع ورزیدن و امیدوارشدن است (طریحی، ۱۳۷۵، ج۱، ص۲۹۱). «لَعَلَّ» به معنی چشم داشت، امید، شاید و انتظار به کار می رود (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲، ص۷۴۲). افزون بر موارد یاد شده، مفهوم امید در آیات فراوان دیگری که در آن ها از خداوند سبحان با اوصاف «رحیم» (روم:۵؛ انعام:۱۶۵؛ حجر:۴۹)، «غفور» (مائده:۳۹و۹۸؛ انعام: ۵۴؛ بقره:۱۷۳؛ اعراف: ۱۶۷) و «توّاب» (بقره:۱۶۰و۳۷؛ نساء:۶۴؛ نور:۱۰) یادشده و آیات مشتمل بر وعده های الهی است.
از میان واژگان بالا، تنها واژه «رجا» است که بیان می کند فرد امیدوار در راه رسیدن به امید، تلاش می کند و موجبات رسیدن به امر محبوبش را فراهم می آورد. در صورتی که در تعابیر دیگر، فرد امیدوار تنها اشتیاق رسیدن به امر محبوبش را دارد، بدون این که خود را برای حصول به آن، آماده و مهیّا کند. همچنین تنها واژه رجا در امور معنوی به کار می رود، در حالی که واژگان دیگر در امور مادی هم به کار برده می شوند.
منظور از امیدبخشی در این مقاله، یک حالت روانی هیجانی و شناختی است که فرد حالت پیش بینی و انتظار وقوع رویداد خوب را دارد و ضمن احساس کارایی و ثمربخشی، فرد به این باور می رسد که می تواند بهتر از قبل به کارهایش رسیدگی کند و گرایشات رفتاری سازگار با حالات مثبت فوق را از خود بروز دهد. مسأله امید و امیدواری در قرآن کریم به دفعات متعدد و شیوه های مختلف بیان شده است و هدف نهایی از امیدبخشی، تربیت استعدادهای متربی در مسیر تکامل و نزدیک شدن به خداوند است (شریفی، ۱۳۹۳).
۲. کارکرد قرآنی و روایی امید
در قرآن کریم، امید و امید بخشی به عنوان یک اکسیر حیات بخش معرفی شده است و تحت عناوین رجا، طمع، أمل، تمنی، لعلَّ و عسی آمده است. همچنین در آیاتی که با محتوای رحمت الهی است به این مهم توجه زیادی شده است. قرآن جهت تشویق و ترغیب انسان به کارهای شایسته از امید بهره برده است، آن جا که می فرماید: «مَنْ کانَ یرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعلِیمُ» (عنکبوت:۵)؛ کسی که به دیدار خداوند امید دارد، بداند که مهلت خداوند از سوی او آمدنی است و او شنوای دانا است. قرآن در آیه ای دیگر، ویژگی اصلی مؤمنان، مهاجران و مجاهدان در راه خداوند را امید به رحمت خداوند معرفی می کند: «إنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولئِک یرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّه وَ اللَّه غفُورٌ رَحِیم» (بقره:۲۱۸)؛ آنان که ایمان آورده اند و کسانی که هجرت نموده و در راه خدا جهاد کردند به رحمت خدا امید دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است. همچنین خداوند امید گذشت از گناهان را به مؤمنین بشارت می دهد: «قلْ یا عبادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیم» (زمر:۵۳)؛ ای بندگان من که در اثر گناه، بر خویشتن زیاده روی کرده اید، از رحمت خدا مأیوس نشوید در حقیقت خدا همه گناهان را می آمرزد که او خود آمرزنده مهربان است. قرآن ناامیدی را نشانه گمراهی معرفی می کند: «قالَ وَ مَنْ یقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّون» (حجر: ۵۶)؛ جز گمراهان، چه کسی از رحمت پروردگارش مأیوس می شود؟ و همین طور در آیه ای دیگر ناامیدی از رحمت خداوند را از صفات کافران می داند: «یا بَنِی اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یوسُفَ وَ أَخِیهِ وَ لا تَیأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا ییأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُون» (یوسف: ۸۷)؛ پسرانم! بروید، و از یوسف و برادرش جستجو کنید؛ و از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس می شوند! بحث ناامیدی در قالب واژگانی همچون «یأس» (عنکبوت: ۲۳)، «قنوط» (حجر: ۵۵) و «إبلاس» (روم:۴۹) مطرح است.
معصومین ((ع)) نیز بندگان را تشویق به امیدواری به فضل خداوند می کنند. رسول اکرم(ص) می فرماید: «عمل کنندگان (مؤمنان) به اعمالی که برای کسب ثواب من انجام می دهند، تکیه نکنند؛ چه، اگر تمام عمرشان را در عبادت من بکوشند و زحمت بکشند باز کوتاهی کرده باشند و به کنه عبادتم، که به سبب آن کرامتی را که نزد من است و نعمت های بهشتم را می جویند، نرسند. بلکه باید به رحمت من اعتماد کنند و به بخشایش من امیدوار باشند» (کلینی، ۱۴۰۷، ج۲، ص۷۱، ح۱).
ایشان همچنین فرموده اند: «ألأمَلُ رَحمَةٌ لِأُمَّتی وَ لَولا الأمَلُ ما ارضعَتْ والِدَةٌ وَلَدَها وَ لاغَرَسَ غارسٌ شَجَرا» (پاینده، ۱۳۸۲، ص۳۴۴)؛ امید رحمت خدا برای امت است و اگر امید نبود هیچ مادری فرزندش را شیر نمی داد و هیچ باغبانی درخت نمی کاشت.
علاوه بر این موارد، روایاتی که دلالت بر طلب آمرزش پیامبر اکرم(ص) برای امت خود دارد نیز امیدبخش است. پیامبراکرم(ص) فرمودند:
«زندگی و مرگ من برای شما خیر است، اما در زندگیم با من سخن گویید و با شما سخن گویم و اما در مردنم اعمال شما در عصر هر دوشنبه و پنجشنبه بر من عرضه شود، اگر عمل صالحی بود خدا را سپاس می گذارم و اگر عمل بدی بود از خدا برای شما آمرزش می خواهم» (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۱۷، ص۱۴۹، ح۴۵).
از اموری که وسیله نجات مؤمنان و باعث امیدواری گناهکاران است، شفاعت پیامبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین((ع)) است. چنان چه خداوند به رسولش وعده داده است که شفاعت او را قبول خواهد کرد: «وَ لَسَوْفَ یعْطِیک رَبُّک فَتَرْضی (ضحی: ۵)؛ هر آینه زود باشد که پروردگار تو، این قدر به تو بخشش و عطا کند که تو راضی و خشنود شوی». امام صادق(ع) در تفسیر این آیه بیان می کند: «خشنودی جدّ من این است که نمی گذارد موحّدی در آتش بماند» (طبرسی، ۱۳۷۲، ج ۱۰، ص۷۶۵). امام علی(ع) ناامیدی را بدترین بلا می دانند و می فرمایند: «اعظم البلاء انقطاع الرَجاء» (تمیمی آمدی، ۱۴۱۰، ص۱۸۶)؛ بدترین بلا ناامیدی است. در مناجات شعبانیه آمده است: «إِلَهِی لَمْ أُسَلِّطْ عَلَی حُسْنِ ظَنِّی قُنُوطَ الْإِیاسِ وَ لَا انْقَطَعَ رَجائِی منْ جَمِیلِ کرَمِک» (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۹۱، ص۹۹)؛ الهی! نومیدی و یأس را بر گمان نیکم (به تو) چیره نمی کنم و امیدم را از بزرگواری و بخشش زیبای تو، نمی بُرم.
۳. جایگاه نوجوان و جوان در قرآن کریم و سنّت
اولیای اسلام، دوران نوجوانی و جوانی را یکی از نعمت های پرارج الهی و از سرمایه های بزرگ سعادت در زندگی بشر دانسته اند؛ چراکه این دوران در شکل گیری شخصیّت هر فرد از جایگاه خاص و اهمّیّت زیادی برخوردار است و تثبیت شخصیّت هر فرد در این سن شکل می گیرد. به گواهی تاریخ، جوانان نخستین کسانی بودند که به یاری انبیا اقدام می کردند. از دیدگاه قرآن و سنت، موضوع جوانی و نوجوانی دارای دو بعد مثبت و منفی است. در بعد مثبت، دوره نوجوانی با قوّت و توانایی همراه است که میان ضعف و ناتوانی (کودکی و پیری) قرار گرفته است. خداوند در این باره می فرماید: “اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکمْ مِنْ ضعْفٍ ثمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قوَّةً ثمَّ جَعَلَ منْ بعْدِ قوَّةٍ ضَعْفاً وَ شَیبَةً یخْلُقُ ما یشاءُ وَ هوَ الْعلِیمُ الْقَدِیر” (روم: ۵۴)؛ خدا آن کسی است که شما را در ابتدا از جسم ضعیف (نطفه) بیافرید. آن گاه پس از ضعف و ناتوانی (کودکی) توانا کرد و باز از توانایی (و قوای جوانی) به ضعف و سستی و پیری برگردانید که او هر چه بخواهد و مشیتش تعلّق گیرد می آفریند، و او دانا و تواناست.
حضرت محمد(ص) در تکریم و احترام به جوانان فرمودند: «فضل الشابّ العابد الذی یعبُدُ فی صباه علی الشیخ الذی یَعبُد بعْدَ ماکَبُرَتْ سنُّهُ کفضلِ المرسلین علی سایر النّاس» (پاینده، ۱۳۸۲، ص۵۸۸، ح۲۰۵۰)؛ فضیلت و برتری جوان عابد که از آغاز جوانی، خدا را عبادت کند بر پیری که وقت پیری مشغول عبادت شود، چون فضیلت پیغمبران است بر سایر مردم. ایشان با اشاره به ارزش جوانی می فرماید: «اغْتَنِمْ شبَابَک قَبْلَ هَرَمِک» (حرعاملی، ۱۴۰۹، ج ۱، ص۱۱۴)؛ جوانی تان را قبل از فرارسیدن پیری، غنیمت و قدر بدانید. همچنین بیان می کنند: «الْوَلَدُ سیدٌ سبْعَ سِنِینَ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ وَزِیرٌ سَبْعَ سنِین» (مجلسی، ۱۴۰۳، ج ۱۰۱، ص۹۵)؛ کودک در هفت سال اول، سید و آقاست. در هفت سال دوم، روحیه اطاعت و فرمانبرداری دارد و در هفت سال سوم، وزیر و مشاور است. به نوجوان و جوان به عنوان وزیر، اجازه اظهارنظر و کمک به والدین داده شده، ولی تصمیم نهایی در اختیار والدین است. بنا به فرموده پیامبر(ص)، والدین باید با نوجوان به عنوان وزیر عمل کنند. در این صورت، نوجوان اعتماد به نفس پیدا می کند و زندگی مستقل، مفید و باارزشی خواهد داشت.
امیرالمؤمنین(ع) در نامه ۳۱ نهج البلاغه می فرماید: «وَ إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کالْأَرْضِ الْخَالِیةِ مَا أُلْقِی فِیهَا مِنْ شَی ءٍ قَبِلَتْهُ فَبَادَرْتُک بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ یقْسُوَ قَلْبُک وَ یشْتَغِلَ لُبُّک» (شریف الرضی، ۱۴۱۴، ص۳۹۳)؛ قلب نوجوان همانند زمین خالی از کشت است. که هر بذری در آن ریخته شود، می پذیرد. از این رو پیش از آن که قلبت سخت و عقلت پرمشغله شود، به ادب خویش مبادرت کن. ایشان به عنوان پدری مهربان و دلسوز و رهبری عالِم که علم خود را از مخزن علم الهی و نبوی دریافت کرده است و کسی که کودکی و نوجوانی اش را در دامان رسول اکرم(ص) گذرانده است، نگران است که مبادا قلب نوجوان، دستخوش انحرافات و علف های هرز شود.
در بعد منفی، اولیای الهی از این دوره به دوره جنون و مستی یاد کرده اند؛ رسول اکرم(ص) فرمودند: «الشَّبَابُ شُعْبَةٌ مِنَ الْجُنُون» (ابن بابویه، ۱۴۱۳، ج۴، ص۳۷۷، ح۵۷۷۴)؛ جوانی شاخه ای از جنون است. امام علی (ع) فرمودند: «أَصْنَافُ السُّکرِ أَرْبَعَةُ سکرُ الشبَابِ وَ سُکرُ الْمَالِ وَ سُکرُ النوْمِ وَ سکرُ الْمُلْک» (ابن شعبه حرانی، ۱۳۶۳، ص۱۲۴)؛ مستی بر چهار قسم است: مستی جوانی، مستی ثروت، مستی خواب، مستی ریاست.
۴. تأثیر امیدبخشی در آیات و روایات
از منظر آیات و روایات، امید و امیدواری تأثیرات وافری بر روابط اجتماعی نوجوانان و جوانان دارد که در این مجال به مهم ترین آن ها اشاره خواهد شد.
۴-۱. کسب علم و دانش
امید بخشی و امیدواربودن نوجوانان منجر به علم آموزی می شود. جوانان و نوجوانان ناامید، انگیزه و هدفی برای کسب علم ندارند. در واقع، امیدواری به آینده سبب علم آموزی می شود. امام حسن (ع) پس از این که فرزندان خویش و فرزندان برادرش را پیش خواند، به ایشان فرمود:
«إِنکمْ صِغَارُ قَوْمٍ وَ یُوشِک أَنْ تَکونُوا کبَارَ قَوْمٍ آخَرِینَ فَتَعَلَّمُوا الْعِلْمَ فمَنْ لَم یسْتَطِعْ مِنْکمْ أَنْ یَحْفَظَهُ فَلْیَکتُبْهُ وَ لْیَضَعْهُ فِی بَیْتِه (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۲، ص۱۵۲)؛
شما که فرزندان کوچک اجتماعید، در آیندۀ نزدیک، بزرگ اجتماع دیگری می شوید. پس، دانش بیاموزید و هر کدامتان نمی تواند حفظ کند، بنویسد و در خانه نگه دارد».
همان طور که می بینیم، ایشان با ایجاد امید به زندگی و پیشرفت، فرزندانش را به کسب دانش فرامی خواند. بسیار واضح است که انسان ها با تشویق، بهتر به دنبال دانش می روند و چون از منافع آن بی خبرند، بهترین تشویق برای آنان ایجاد امید واقعی به آینده است (خادمی کوشا، ۱۳۸۶، ص ۲۰۵).
یکی از نیازهای جوانان و نوجوانان، نیاز به دانش گسترده و عمیق اسلام، یعنی فقاهت دینی است؛ چراکه در این صورت با اندیشه ای پاک و عملی صحیح، راه روشنی برای دنیا و آخرت خود می پیمایند. پیشوایان دینی برای رفع این نیاز نسل جوان، از هر امکان معقول و ابزار تربیتی سود برده اند. یکی از این روش ها، امیدبخشی است. رسول اکرم(ص) می فرماید: «مَنْ تَعَلَّمَ فِی شَبَابِهِ کانَ بِمَنْزِلَةِ الرَّسْمِ فِی الْحَجَرِ وَ منْ تعَلَّمَ وَ هُوَ کبِیرٌ کانَ بِمَنْزِلَةِ الْکتَابِ عَلَی وَجْهِ الْمَاء» (قمی، ۱۴۱۴، ج۴، ص۳۶۴؛ مجلسی، ۱۴۰۳، ج۱، ص۲۲۲)؛ فراگیری علم در جوانی مانند نوشتن بر سنگ است و فراگیری در بزرگسالی مانند نوشتن بر آب است. و این امید را می دهد که جوانان در آینده، مسئولان جامعه می شوند. امام علی(ع) در این باره می فرماید: «أَولَی الاشیاءِ أَن یتَعَلَّمَهَا الحداثُ الشیاءُ الَّتی إذا صاروا رِجالاً اَحتاجوا إِلَیها (ابن أبی الحدید، ۱۴۰۴، ج۲۰، ص۳۳۳، ح۸۱۷)؛ شایسته ترین چیزهایی که نوجوانان باید بیاموزند، آن چیزهایی هستند که هنگام بزرگسالی، به آن ها نیاز دارند». بنابراین، امیدبخشی سبب می شود که نوجوانان و جوانان به عنوان نیروی کارآمد هر اجتماع، علوم و دانش های مورد نیاز را قبل از رسیدن به بزرگسالی و پیری فراگیرند.
۴-۲. کار و تلاش
امید عامل تحرک و فعالیت نوجوانان و جوانان است. این توانمندی از نعمت های پربرکت الهی است؛ چراکه عامل امید، راهی برای کوشش و تحرّک بیشتر است. امید، به تنهایی و بدون بهره گیری از فرصت و انجام عمل، نوعی حماقت است. امام صادق(ع) در این باره می فرماید: «إِنَ مَنْ رَجا شیئاً طَلَبَهُ وَ مَنْ خَافَ مِنْ شَی ءٍ هَرَبَ مِنْهُ» (کلینی، ۱۴۰۷، ج۲، ص۶۸)؛ کسی که امید به چیزی داشته باشد، برای رسیدن به آن فعالیت و کوشش می نماید و کسی که از چیزی بترسد، از او گریزان خواهد شد. در این حدیث، بحث رجا و امید، ممدوح است که با عمل خالص و ترک معاصی همراه است؛ مانند امیدواری به این که کسی بذری در زمین می کارد، اعمال کشاورزی را انجام می دهد و امید به حاصل دارد، اما کسی که غرق در گناه و معاصی است، امید او غیر ممدوح است؛ مانند کسی است که چیزی نمی کارد و امید دارد که خداوند برویاند که این حماقت است. همچنین حدیث بیانگر آن است که خوف و رجا ملازم و همراه یکدیگرند؛ امیدواری به چیزی، مستلزم ترس از دست دادن آن است و خوف از چیزی، مستلزم به دست آوردن آن است (مازندرانی، ۱۳۸۲، ج۸، ص۲۰۹). رسول اکرم(ص) می فرماید: «وَ قالَ النبِی إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی خَلَقَ مَلَکاً ینْزِلُ فِی کلِّ لَیلَةٍ ینَادِی یا أَبْنَاءَ الْعِشْرِینَ جِدُّوا وَ اجْتَهِدُوا (دیلمی، ۱۴۱۲، ج۱، ص۳۲)؛ خدا را فرشته ای است که هر شب از عرش فرود آید و ندا در دهد: ای بیست ساله ها! جدّ و جهد کنید و تلاش بورزید».
در حقیقت، اعمال و رفتار نوجوانان بر اساس امیدشان ساخته می شود و بافته های ذهنی آنان به وجودآورنده عملکردشان است؛ هرچه امید قوی تر باشد، عزم و اراده عمل بیشتر می شود. امید انسان به هر سمت و سویی جهت گیرد، اعمال آدمی نیز در همان جهت واقع می شود. تنها شرط، آن است که این عنصر نیروبخش به افراط نگراید و به محال تعلّق نیابد. نوجوانان باید این موهبت الهی را در خود تعدیل کنند و در مسیر صحیح و معقول قرار دهند. اگر این عامل حرکت و حیات از حد بگذرد و به صورت آرزوی دور و دراز درآید، از بدترین عوامل انحراف و سقوط آدمی می شود؛ آرزوهای کشنده ای که عامل بی خبری از خدا و حقیقت هستند و جوانان و نوجوانان را به خود مشغول و غرق در عالم تخیّلات می کنند، آرزوهای فریبنده ای که پیوسته آنان را به رنج و سختی وامی دارند و بیشتردر حسرت آن ها سوی موت می روند. آرزو و امید یکی از عوامل حرکت آفرین در زندگی فردی و اجتماعی نوجوانان و جوانان است. اگر یک روز، آن ها آرزو و امید نداشته باشند؛ دل هایشان می میرد و شعله ی فعالیت و تلاششان خاموش می شود، اما این آرزوها باید معقول و در راه رسیدن به سعادت حقیقی باشند.
۴-۳. سلامت مدیریت
امیدواری در مدیران جوان نه تنها در جنبه فردی و شخصی آنان تأثیرگذار است، بلکه باعث سلامت و امنیت جامعه نیز می شود. هر جامعه برای رسیدن به موفقیت، نیازمند مدیران امیدوار و موفق است. حضرت علی(ع) در نامه به سپهسالار حُلوان می فرماید: «وَ ابْتَذِلْ نَفْسَک فیمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیک رَاجیاً ثوَابَهُ وَ مُتَخَوِّفاً عِقَابَه» (شریف الرضی، ۱۴۱۴، ص۴۴۹)؛ و نفس خود را در حالی که امیدوار به پاداش الهی بوده و از کیفر او هراسناکی، به انجام آن چه خداوند بر تو واجب گردانیده است، وادار ساز. روایت، بیان کننده این امر است که اگر امیدوار هستی که از پاداش های دنیا و آخرت بهره مند شوی و از کیفرهای دو سرا در امان باشی، در انجام واجبات الهی کوشا باش و غرور مقام، تو را از تسلیم و تواضع باز ندارد (مکارم شیرازی، ۱۳۹۰، ج۱۱، ص۲۱۰). به یقین، مدیری که به پاداش الهی امیدوار باشد، در انجام اعمال نیک و خداپسندانه تلاش می کند و در صورتی که از عذاب الهی بیمناک باشد، به انجام کارهای خلاف و نادرست که موجب نارضایتی خدای سبحان است اقدام نمی کند.
یکی از ویژگی های مدیران جوان موفق و انسان های پویا، تصویرسازی های مثبت و انگیزش های درونی است. تنها جوانانی قادر به ایفای نقش مدیریت هستند که هم خود به تحقق اهداف امیدوار باشند و هم بتوانند افراد تحت مدیریت خود را در نیل به مقصود، امیدوار کنند. البته باید اشاره کرد که هرچه عنصر امید، بهتر و قوی تر در مدیریت به کار گرفته شود، درصد احتمال تحقق هدف بالاتر می رود. (موسوی و دیگران، ۱۳۹۳، ص۳). از نقشه های اصلی دشمنان انقلاب، ترویج روحیه ناامیدی بین مدیران، مردم و به ویژه نوجوانان و جوانان است؛ زیرا ناامیدی از تحرک و تلاش جلوگیری می کند. ملّتی که ناامید است، پیشرفت نمی کند و به راحتی تحت سلطه بیگانگان قرار می گیرد. امام خمینی(ره) می فرماید:«از توطئه های مهمی که در قرن اخیر، خصوصاً در دهه های معاصر و به ویژه پس از پیروزی انقلاب آشکارا به چشم می خورد، تبلیغات دامنه دار با ابعاد مختلف، برای مأیوس نمودن ملت ها و به خصوص ملت فداکار ایران، از اسلام است» (موسوی خمینی، ۱۳۷۸، ص۸۶(. رهبران الهی و مدیران شایسته از عنصر امید و امیدبخشی برای رشد و پیشرفت جامعه به بهترین شکل استفاده می کنند، به گونه ای که در سرتا سر تاریخ زندگی انبیای الهی، هرگز یأس و ناامیدی به چشم نمی خورد و همه جا سخن از امید و مقاومت بود. به عنوان نمونه حضرت یوسف(ع) با صبر و امید از زندان نجات یافت و به مقام مشاوره و نماینده مخصوص پادشاه رسید. در آیات سوره یوسف آمده است:
«وَ قالَ الْمَلِک ائْتُونِی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی فَلَمَّا کلَّمَهُ قالَ إِنَّک الْیوْمَ لَدَینا مَکینٌ أَمِینٌ. قالَ اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ. وَ کذلِک مَکنَّا لِیوسفَ فی الْأَرْضِ یتَبَوَّأُ مِنْها حَیثُ یشاءُ نُصِیبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ (یوسف: ۵۶-۵۴)؛
شاه گفت: او را نزد من آرید تا او را از خاصان خود گردانم. چون با او هرگونه سخن به میان آورد به او گفت: تو امروز نزد ما صاحب منزلت و امین هستی. (یوسف به شاه) گفت: در این صورت مرا به خزانه داری مملکت منصوب دار که من در حفظ دارایی و مصارف آن دانا و بصیرم. و این چنین ما یوسف را در زمین (مصر) بدین منزلت رسانیدیم که هرجا خواهد جای گزیند و فرمان براند، که هرکس را ما بخواهیم به لطف خاص خود مخصوص می گردانیم و اجر هیچ کس از نیکوکاران را (در دنیا) ضایع نمی گذاریم».
خداوند همه سختی ها را وسیله عزت حضرت یوسف(ع) قرار داد. پدرش او را احترام کرد و برادران بر وی حسد برده و در چاهش انداختند و به بازرگانان فروختند تا بدین وسیله، آن احترام را مبدّل به ذلت کنند. خدای سبحان هم همین مکر و حیله آنان را وسیله عزت او در خانه عزیز مصر قرار داد. زنان مصر، به ویژه همسر عزیز مصر با وی خدعه کردند و بنای مراوده را گذاشتند تا او را به منجلاب فسق و فجور بکشانند. خداوند همین توطئه را وسیله بروز و ظهور عصمت و پاکی او قرار داد. در آخر هم، زندان را که وسیله خواری او بود، باعث عزتش قرار داد (طباطبایی، ۱۳۹۰، ج۱۱، ص۲۰۱). در آن وقت، سی سال از عمر یوسف (ع) گذشته بود. پادشاه پس از آن که حضرت یوسف(ع) خواب او را تعبیر کرد، ایشان را به وزارت مالیه و خزانه داری منصوب کرد. علت این حکم، مکارم اخلاق، امیدواری به خدا، اجتناب از زشتی و فحشا و خیانت و ظلم و صبرت بر هر مکروه، حفظ طهارت و پاکی نفس حضرت یوسف(ع) بود.
ایمان و امید حضرت یوسف(ع) به خداوند باعث شد به عنوان مدیری موفق، کشور مصر را از قحطی و مشکلات بعد از آن نجات دهد. مدیری که عنصر امید به آینده در او به خوبی نهادینه شده است، در سختی و مشکلات، مأیوس نمی شود و می داند که در ناامیدی ها باید امیدوارتر بود و با توجه به امیدی که به آینده دارد، توان بیشتری برای برنامه ریزی و بهره برداری از امکاناتش صرف می کند (حیدری، ۱۳۹۰، ص۲۶). بنابراین، مدیران کارآمد و موفّق باید علاوه بر حفظ روحیه ی امیدواری خویش به دیگران نیز امیدواری را تزریق می کنند که این خود، عاملی در رسیدن به اهداف عالی است و رضای الهی را نیز به دنبال دارد.
۴-۴. مسئولیّت پذیری
قرآن کریم، مرحله نوجوانی و جوانی را دوره قوّت و نشاط می نامد (روم: ۵۴). یکی از نیازهای مهم این دوره، پذیرش مسئولیت است؛ چراکه نوجوانی و جوانی، ترکیبی از انرژی هاست که باید در راه مسئولیت های مفید به مصرف برسد، در غیر این صورت در زمینه های مضر صرف خواهد شد (عمرانی و دیگران، ۱۳۹۴، ص۲۷). توصیه قرآن کریم و معصومین((ع)) همواره به جوان محوری و توجّه به نسل جوان و نوجوان بوده است. اسلام مجموعه ای از قوانین و احکام ملکوتی است و دل های آماده و نزدیکتر به ملکوت، آمادگی بیشتری برای پذیرش آن از خود نشان می دهند. نوجوانان و جوانان از آن جهت که به ملکوت نزدیکترند در پذیرش حقّانیت دین و جان سپاری در مسیر اهداف دینی مهیاترند. به عبارتی دیگر، نوجوانان و جوانان هم در مقام دل سپاری و هم سرسپاری، خالص تر، آماده تر و جدی تر هستند. در ابتدای بعثت پیامبر(ص)، فطرت های پاک و وجدان های بیدار جوانان و نوجوانان زودتر مجذوب تعالیم عالی اسلام شدند و هسته مرکزی اسلام را جوانان تشکیل دادند. پیامبر(ص) نیز همواره ایشان را حمایت می کردند و به شرط وجود صلاحیت و شایستگی در یک نوجوان او را برای تصدی پست های مهم برمی گزیدند. امام علی(ع) در سن نوجوانی، اولین یاری گر دین اسلام و پیامبر اکرم(ص) بود. قاسم بن ابی سعید روایت می کند که حضرت فاطمه(س) به محضر پیامبر اکرم(ص) آمد و از ناتوانی صحبت کرد.
پیامبر اکرم(ص) به او فرمود: آیا مقام و منزلت علی(ع) را نزد من می دانی؟ مرا حمایت کرد در حالی که او دوازده ساله بود. در برابر من علیه دشمن (در دفاع از اسلام) شمشیر کشید با این که شانزده ساله بود و قهرمانان را کشت در حالی که نوزده ساله بود. غم هایم را زدود با این که بیست ساله بود و در قلعه خیبر را کند و بلند کرد در حالی که بیست و دو ساله بود و این در حالی بود که پنجاه مرد نمی توانستند آن در را بلند کنند (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۲۲، ص۴۲۴).
در منابع روایی ذکر شده است که مصعب بن عمیر، جوانی نورسته و نزد پدر و مادرش در رفاه بود و او را گرامی می داشتند و او را بر دیگر فرزندان خود برتری می دادند. وی از مکه خارج نشده بود، پس چون اسلام آورد، پدر و مادرش به او جفا کردند و با رسول خدا(ص) در شعب ابی طالب در محاصره بود؛ چهره اش دگرگون شد و سختی بر او فشار آورد. اسعد بن زراره و ذکوان بن قیس برای عمره رجبیه به مکه آمدند و نزد پیامبر(ص) مسلمان شدند و از آن حضرت خواستند تا نماینده ای به مدینه بفرستد و اسلام را به آنان بیاموزد. پیامبر(ص) به مصعب که قرآن را بسیار فراگرفته بود، فرمان داد به همراه اسعد از مکه خارج شود. او نیز رفت و جوانان زیادی را به اسلام هدایت کرد و مردم مدینه را با قرآن آشنا ساخت و اقدامات سنجیده او، راه را برای هجرت پیامبر(ص) هموار کرد (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۱۹، ص۱۰). در روایت دیگری آمده است که رسول خدا(ص) عتّاب بن اَسید را که جوانی ۲۱ ساله بود به فرمانداری مکه منصوب کردند و به او فرمان دادند که امامتِ جماعت [و جمعه] مردم را نیز به عهده بگیرد. او نخستین فرماندار بعد از فتح مکه بود که در این شهر، نماز جماعت [و جمعه] برگزار کرد. پیامبر(ص) به او رو کردند و فرمودند: ای عَتّاب! می دانی تو را بر چه کسانی فرماندار کرده ام؟ تو را بر مردم شهر خدای عزّوجلّ فرماندار کرده ام و البته اگر کسی بهتر از تو سراغ داشتم، او را فرماندار آنان قرار می دادم. آن حضرت سپس به اهل مکه نوشتند؛ مبادا کسی در نافرمانی از او به کم سِن بودنش استدلال کند؛ چراکه بزرگتر، شایسته تر نیست، بلکه شایسته تر، بزرگ تر است (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۲۱، ص۱۲۳).
پیامبر اکرم(ص) از جوانان برای مسئولیت های اجتماعی استفاده می کرد و در جنگ ها و کارهای آموزشی از نظریات جوانان بهره می جست؛ هرچند بعد از مشورت، خود تصمیم می گرفت. ایشان دیدگاه جوانان درباره جنگ و دفاع را می پذیرفت و در واپسین روزهای زندگانی، اسامه فرزند زید را که هفده ساله بود به فرماندهی ارتش اسلام منصوب کرد که با لشکر روم، بزرگترین ارتش دنیای آن روز وارد جنگ شود. نقل شده که ابوبکر و همچنین عمر و همه مهاجرین اول و انصار در لشکر اسامه در راه بوده اند، (در حالی که او هفده ساله بود) و پیامبر(ص) هنگامی که بیماری او شدیدتر شد، موضوع تجهیز سپاه اسامه را تکرار و تخلف کننده از آن را نفرین کرد (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۲۸، ص۱۳۰ و ج۳۰، ص۴۲۷).
امام خمینی(ره) در مورد مسئولیت پذیری جوانان و نوجوانان می فرماید:
«شما جوان ها امید من هستید، نوید من هستید، امید من به شما توده جوان است. به شما توده محصل است. من امید این را دارم که مقدرات مملکت ما بعد از این به دست شما عزیزان بیفتد و مملکت ما را شما عزیزان حفظ کنید. من امید آن را دارم که شماها با علم و عمل با علم و تهذیب نفس، با علم و عمل صالح بر مشکلات خودتان غلبه کنید. شما جوانان برومند، شما محصلین ارجمند در هر جای از ایران که هستید باید بیدار باشید. با بیداری از حقوق خودتان دفاع کنید» (موسوی خمینی، ۱۳۷۸، ج۶، ص۳۵۱).
۴-۵. نجات و حیات
نوجوانان و جوانان باید با نیروی امید، زمینه نجات و زندگی در اجتماع را فراهم آورند، در اجتماع خود را نبازند و با حفظ روحیه امیدواری و توکل بر خدا بر مشکلات فائق آیند. قرآن کریم، حال حضرت یوسف(ص) که نوجوان بود چنین توصیف می کند:
«فَلَمَّا ذَهَبُوا بهِ وَ أَجمَعُوا أَنْ یجْعَلُوهُ فِی غیابَتِ الْجبِّ وَ أَوْحَینا إِلَیهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هذا وَ هُمْ لا یشْعُرُون (یوسف: ۱۵)؛
چون او را به صحرا بردند و بر این عزم متّفق شدند که او را به قعر چاه درافکنند (چنین کردند) و ما به او وحی نمودیم که البته تو روزی برادران را به کار بدشان آگاه می سازی و آن ها تو را نشناخته و درک مقام تو نمی کنند».
این وحی الهی به قرینه آیه ۲۲ همین سوره، وحی نبوت نبود، بلکه الهامی به قلب ایشان بود؛ برای این که بداند تنها نیست و حافظ و نگاهبانی دارد. این وحی، نور امید بر قلب حضرت یوسف(ع) پاشید و ظلمات یاس و نومیدی را از روح و جان او بیرون کرد (مکارم شیرازی، ۱۳۷۱، ج۹، ص۳۴۳). امید، بهترین سرمایه برای ادامه زندگی است. خداوند به حضرت یوسف(ع) که در سن نوجوانی به چاه انداخته شد، این گونه امیدواری می دهد: «أَوْحَینا إِلَیهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هذا… (یوسف:۱۵)؛ ما به یوسف وحی کردیم که در آینده از چاه نجات پیدا می کنی و برادران را از کارشان شرمنده خواهی کرد». یعنی هرگاه دشمنان علیه شما اجتماع کردند، باز هم امیدوار باشید؛ زیرا امداد الهی به یاری خواهد آمد (قرائتی، ۱۳۸۸، ج ۴، ص۱۷۱؛ رضایی اصفهانی، ۱۳۸۷، ج ۱۰، ص۵۲).
رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدّ ظلّه) نیز بارها بر اهمیت امید و امیدواری در حرکت یک ملت به سوی رشد و تعالی تأکید کرذه اند. ایشان در این زمینه فرموده اند: «یک ملت، با امید می تواند به پیش برود. یک سرباز در جبهه جنگ، فقط با امید می تواند بجنگد. اگر امید را از او گرفتند، همه چیز را از او گرفته اند»(بیانات رهبری، ۱۶مرداد۹۸). در واقع یکی از مهم ترین شاخص های منابع انسانی و کنشگران اجتماعی در نظام اسلامی با همه موانع و محدودیت زایی های نظام کفر، امید و یقین است (امامی و مهربانی فر، ۱۳۹۲، ص۷۷و۷۸).
بنابراین، حفظ امیدواری و تقویت آن، سبب می شود که نوجوانان و جوانان در برابر تهدیدات و مشکلات مختلف بتوانند موجودیت خود را حفظ کنند و در برابر مشکلات و توطئه ها خود را نبازند.
۴-۶. تقویت کارایی
امید، باعث افزایش حس کارایی و کاردانی در نوجوان و جوانان و تقویت شاخص توانمندی در آن ها می شود. یک تحقیق علمی نشان می دهد که امید زیاد، ویژگی هایی مانند توانایی برانگیختن خود و احساس کاردانی در افراد را پدید می آورد (خاکپور و دیگران، ۱۳۹۲، ص۸۲). خداوند در قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم (رعد:۱۱)؛ خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند». و درجایی دیگر می فرماید: «ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (انفال:۵۳)؛ خداوند نعمتی را که بر قومی ارزانی داشته تغییر نمی دهد، مگر آن که آنان آن چه را در دل دارند، تغییر دهند و خدا شنوای داناست. در آیه ۶۹ سوره عنکبوت با قید مجاهدت آمده است: «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لنهدینهم سبلنا»؛ یعنی اگر تلاش و کوشش کردند، خدا راه بعدی مبارزه را نشان می دهد. نه این که در خانه بنشینند و بگویند انتظار می کشیم. در واقع، تغییرات ظاهری اجتماعی از تغییرات درونی انسان ها سرچشمه می گیرد (رضایی اصفهانی، ۱۳۸۷، ج۱۰، ص۲۱۷).
خداوند، چنین حکم رانده و حکمش را حتمی کرده که نعمت ها و موهبت هایی که به انسان می دهد، مربوط به حالات نفسانی خود انسان باشد. اگر آن حالات، موافق با فطرتش جریان یافت، آن نعمت ها و موهبت ها هم جریان داشته باشد؛ مثلا اگر مردمی به خاطر استقامت فطرتشان به خدا ایمان آورده و عمل صالح کردند به دنبال آن نعمت های دنیا و آخرت به سویشان سرازیر می شود، همچنان که خداوند فرمود: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض وَ لکن کذَّبوا» (اعراف:۹۶)؛ و چنانچه مردم شهر و دیارها همه ایمان آورده و پرهیزکار می شدند همانا ما، درهای برکاتی از آسمان و زمین را بر روی آن ها می گشودیم و لیکن (چون آیات و پیغمبران ما را) تکذیب کردند ما هم آنان را سخت به کیفر کردار زشتشان رسانیدیم. مادامی که آن حالت در دل های ایشان دوام داشته باشد، این وضع هم از ناحیه خدا دوام یابد و هر وقت که ایشان حال خود را تغییر دادند، خداوند هم وضع رفتار خود را عوض کند و نعمت را به نقمت مبدل سازد (طباطبایی، ۱۳۹۰، ج۱۱، ص۳۱۰). ابن عباس می گوید: هرگاه خداوند به قومی نعمتی ببخشد و آن ها سپاسگزاری کنند، خداوند بر نعمت ایشان می افزاید و هنگامی که کفران نعمت کنند، نعمت را از آن ها سلب می کند (طبرسی، ۱۳۷۲، ج۶، ص۴۳۲).
از آن جایی که نیروی تغییردهنده جامعه، نوجوانان و جوانان هستند؛ عامل امید، بیشتر در این حیطه بر آنان تأثیرگذار است تا سایر اقشار اجتماع. این اصل قرآنی که یکی از مهم ترین برنامه های اجتماعی اسلام است به ما می گوید که هرگونه تغییرات بیرونی، متکی به تغییرات درونی ملت ها و اقوام است و هرگونه پیروزی و شکستی که به قومی رسید، از همین جا سرچشمه می گیرد. برای پایان دادن به بدبختی ها و ناکامی ها باید دست به انقلابی از درون بزنیم؛ انقلابی فکری، فرهنگی، ایمانی و اخلاقی. هنگام گرفتاری به جستجوی نقطه های ضعف خویشتن بپردازیم و آن ها را با آب توبه و بازگشت به سوی حق از دامان روح و جان خود بشوییم. تولدی تازه و نور و حرکتی جدید پیدا کنیم تا در پرتو آن بتوانیم ناکامی ها و شکست ها را به پیروزی مبدّل سازیم. در انقلاب های معاصر از جمله انقلاب ملّت ما (مسلمانان ایران)، انقلاب الجزائر، انقلاب افغانستان و مانند آن ها به وضوح حاکمیت این اصل قرآنی را مشاهده می کنیم. یعنی بدون این که دولت های استعماری و ابرقدرت های سلطه گر روش خود را تغییر دهند، هنگامی که ما از درون دگرگون شدیم، همه چیز دگرگون می شود (مکارم شیرازی، ۱۳۷۱، ج۱۰، ص۱۴۵).
همچنین، منتظران ظهور حضرت مهدی (عج) باید با تغییر و اصلاح خود زمینه ظهور و تشکیل حکومت ایشان را به وجود آورند. امام مهدی(عج) در توقیع خود به شیخ مفید چنین می فرماید که اگر شیعیان ما که خداوند آنان را بر اطاعتش توفیق عنایت فرماید در وفای به عهدی که بر عهدۀ آنان است یک دل می شدند، میمنت ملاقات با ما از آنان به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیبشان می گشت؛ دیداری بر مبنای شناختی راستین و صداقتی از آنان نسبت به ما… (طبرسی، ۱۴۰۳، ج۲، ص۴۹۹). در این توقیع، به صراحت آمده است که اگر شیعیان در وفای به عهدی که بر عهده دارند با یکدیگر همدل می شدند، ظهور آن حضرت به تأخیر نمی افتاد. بنابراین عملکرد مردم در تحقق ظهور تأثیرگذار است.
تاریخ نشان داده است که تا مردم نخواهند و تلاش نکنند، حق بر جای خویش قرار نمی گیرد و حکومت به دست اهلش نمی رسد. تجربه خلافت حضرت علی(ع) دلیل بسیار آشکاری بر این مطلب است. اگر مردم بر خلافت حضرت علی (ع) پافشاری می کردند، تاریخ مسیر دیگری را سپری می کرد. دنیاخواهی و ترس آنان سبب شد از آن زمان تا آینده ای که معلوم نیست چه هنگام به پایان می رسد، جهانیان و به ویژه شیعیان، جز ظلم و آزار چیزی نبینند. بنابراین وظیفه ما برای تسریع و تعجیل در ظهور حضرت حجت، این است که با اجرای دستورهای اسلام و گسترش و ترویج عملی اسلام، آن امام را به جهانیان بشناسانیم و دل ها را به سوی آن حضرت معطوف کنیم تا به خواست خداوند، هرچه زودتر زمینه پذیرش مردمی و جهانی آن امام فراهم شود (رضوانی، ۱۳۸۲، ص۱۹). نوجوانان و جوانان امیدوار نیز برای رسیدن به اهداف متعالیه باید اوّل در خودشان تغییر و اصلاح را شروع کنند، در نتیجه با امید به خداوند، توکل و استعانت از او به سعادت دنیا و آخرت دست یابند.
۴-۷. هدفمندی
جایگاه و نقش تربیتی امید در زندگی چنان واضح است که نیازی به دلیل ندارد. نیروی امید در دل نوجوانان و جوانان، خود به خود آنان را به حرکت و تلاش وامی دارد. امیدبخشی، سستی و رخوت را از جامعه دور می کند و نشاط و تعالی جای آن را می گیرد. از جمله آثار امیدواری در زندگی، هدفمندی و تلاش در مسیر رسیدن به تعالی و کمال است. عدم هدفمندی در زندگی انسان را به پوچی و بیهودگی سوق می دهد و روزهای ارزشمند حیات را هدر می دهد.
هرکس به چیزی امیدوار باشد به طلب آن برخواهد خاست و هرکس از چیزی بیمناک باشد، از آن خواهد گریخت. پس اگر شما به رحمت خدا امیدوارید باید به طلب این رحمت برخیزید تا سبب جبران گذشته و مایه نجات گردد و اگر از عقوبت خدا بیمناکید باید از آن بگریزید و دور شوید تا دامن شما را نگیرد (حکیمی، ۱۳۸۰، ج۱، ص۷۲۸).
قرآن مجید، هدفمندی در پرتو امید به خداوند را آن هنگام که نیروهای طالوت در مقابل لشکر جالوت ایستادند چنین بیان می کند: «قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْیوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذِینَ یظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کم مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصابِرِین» (بقره: ۲۴۹)؛ گفتند: امروز ما را طاقت مقابله با جالوت و سپاهیان او نیست. اما آنان که به امید لقاء اللَّه بودند گفتند: بسیار شده که گروهی کم به خواست خدا، بر گروهی بسیار پیروز شده اند. خدا با استقامت ورزان است.
طالوت با آن عدّه کم اما مؤمن و مجاهد، آماده کارزار شد. آن ها از درگاه خداوند درخواست شکیبایی و پیروزی کردند. همین که آتش جنگ شعله ور شد، جالوت از لشکر خویش بیرون آمد و در بین دو لشکر مبارز طلبید. صدای رعب آور وی دل ها را می لرزاند و کسی جرأت به میدان رفتن نداشت. در این میان نوجوانی به نام «داوود» که شاید بر اثر کمی سن برای جنگ هم به میدان نیامده بود و تنها از طرف پدرش برای کمک به برادران بزرگتر خود که در صف جنگجویان بودند مأموریت داشت و بسیار چابک و ورزیده بود، با فلاخنی که در دست داشت یکی دو سنگ آن چنان ماهرانه پرتاب کرد که درست بر پیشانی و سر جالوت کوبیده شدند و او در میان وحشت و تعجب سپاهیانش به زمین سقوط کرد و کشته شد. با کشته شدن جالوت، ترس و هراس عجیبی به سپاهیانش دست داد و سرانجام از برابر صفوف لشکر طالوت فرار کردند و بنی اسرائیل پیروز شدند (طبرسی، ۱۳۷۲، ج۲، ص۶۱۸؛ مکارم شیرازی، ۱۳۷۱، ج۲، ص۲۳۵). در واقع نسیم روح بخش رحمت الهی و امید چنان در دل هایشان نشسته است که اگر همه دنیا با تمام گستره اش به آنان تنگ شود و همه دشمنان دست به دست هم دهند تا نابودشان سازند و زیر فشار مشکلات، محاصره ها، جنگ های روانی و. .. به نفس نفس بیفتند، تمام تلاش خود را انجام می دهند. جز به رحمت و وعده های الهی امید نمی بندند و جز با فیض بی دریغ خداوندی خود را از غم، ناراحتی و فشار روانی نمی رهانند (خاری آرانی و دیگران، ۱۳۹۴، ص۱۴۳).
در یک کلام، شعار نیروبخش و امیدآفرین آن ها این است: «وَ مَنْ یتوَکلْ علَی اللَّه فَهُوَ حَسْبُهُ» (طلاق: ۳)؛ و هرکه بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد. کسی که دارای روح توکل است، هرگز یاس و نومیدی را به خود راه نمی دهد و در برابر مشکلات احساس ضعف و زبونی نمی کند. همین فرهنگ و عقیده چنان قدرت روانی به او می دهد که می تواند فعالیت کند و بر مشکلات پیروز شود (مکارم شیرازی، ۱۳۷۱، ج۲۴، ص۲۳۹).
در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام(ص) آمده است که فرمود:
«از پیک وحی خدا، جبرئیل، پرسیدم: توکل چیست؟ گفت: حقیقت توکل این است که انسان بداند؛ مخلوق، نه زیان می رساند و نه نفع. و نه عطا می کند و نه منع. چشم امید از خلق برداشتن (و به خالق دوختن). هنگامی که چنین شود، انسان جز برای خدا کار نمی کند، به غیر او امید ندارد، از غیر او نمی ترسد، و دل به کسی جز او نمی بندد، این روح توکل است» (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۶۶، ص۳۷۳، ح۱۹).
توکل با این محتوای عمیق، شخصیت تازه ای به انسان می بخشد و در تمام اعمال او اثر می گذارد. در حدیثی از امام علی (ع) آمده است: «پیامبر اکرم در شب معراج از پیشگاه خداوند سؤال کرد: پروردگارا! چه عملی از همه اعمال برتر است؟ خداوند متعال فرمود: چیزی در نزد من افضل و برتر از توکل بر من و خشنودی به آن چه قسمت کرده ام نیست» (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۷۴، ص۲۱؛ قمی، ۱۴۱۴، ج۸، ص۵۷۴). بدیهی است توکل به این معنی همیشه توأم با جهاد و تلاش و کوشش است، نه تنبلی و فرار از مسئولیت ها (مکارم شیرازی، ۱۳۷۱، ج۲۴، ص۲۴۲؛ قرائتی، ۱۳۸۸، ج۱۰، ص۱۰۷).
معنای توکل ما و قدرت خداوند آن نیست که انسان به همه خواسته های خود می رسد؛ چون تمام امور هستی قانونمند است. خدا کافی و کفیل است به این معناست که او آخرین سبب است که تمامی سبب ها بدو منتهی می شود؛ در نتیجه وقتی او چیزی را اراده کند به خواسته خود می رسد، بدون این که اراده اش دگرگونی پذیرد. وقتی انسان به خداوند امید دارد و تلاش می کند، خدای تعالی خواسته اش را اگر صلاح باشد، برایش فراهم می کند؛ برای این که بر خدا توکل کرده است و کسی که بر خدا توکل کند، خدا همه کاره او می شود (طباطبایی، ۱۳۹۰، ج۱۹، ص۳۱۵). بنابراین، نوجوانان و جوانان نیز باید با امید به خداوند فعالیت های هدفمند خود را ادامه دهند تا به اهداف نهایی خود که همان سعادت دنیا و آخرت است، دست یابند و هیچ گاه اجازه ندهند روح ناامیدی بر وجودشان غالب شود.
۴-۸. هجرت و جهاد
امید به عنوان یک نیروی انگیزشی قوی باعث می شود که نوجوانان و جوانان به هجرت و جهاد اقدام کنند؛ چراکه در مواقع بسیاری امید به کسب اهداف، جوانان و نوجوانان را به هجرت و جهاد سوق می دهد. مانند آن جا که قرآن کریم می فرماید: «وَ نَجَّیناهُ وَ لُوطاً إِلَی الْأَرْضِ الَّتِی بارَکنا فِیها لِلْعالَمِینَ» (انبیاء: ۷۱)؛ او (ابراهیم) و لوط را با مهاجرت به سرزمینی که در آن جا برای همه جهانیان برکت نهاده ایم، نجات دادیم.
حضرت ابراهیم(ع) هنگام نوجوانی و جوانی در بابل زندگی می کرد و با بت پرستان آن سرزمین به مبارزه برخاست. او به صورت اعجازآمیزی از آتش نجات یافت و این حوادث سبب شد که حکومت نمرود احساس خطر کرده و او را مجبور به خروج از منطق بابل کند. از طرف دیگر مأموریت ابراهیم(ع) نیز در منطقه بابل به مرحله مطلوبی رسیده بود و ضربه ی بیدارکننده ای بر بت پرستان وارد آمده بود. حال نیاز به زمان بود تا بذر ایمان، کم کم در قلب های مردم بارور شود؛ از این رو ابراهیم(ع) تصمیم گرفت به منطقه دیگری برود و وظیفه توحیدی خود را ادامه دهد. ابراهیم(ع) به سوی سرزمین پربرکتی هجرت کرد و از قراین به دست می آید که مقصود، سرزمین فلسطین است (طبرسی، ۱۳۷۲، ج۷، ص۸۹؛ طباطبایی، ۱۳۹۰، ج۱۴، ص۳۰۴؛ رضایی اصفهانی، ۱۳۸۷، ج۱۳، ص۱۹۴).
در آیه ۹۹ سوره صافات از زبان حضرت ابراهیم(ع) که در دوران نوجوانی و جوانی است، این مطلب بیان شده است: «وَ قالَ إِنِّی ذاهبٌ إِلی رَبی سَیهْدِینِ» (صافات: ۹۹)؛ و گفت: من به سوی پروردگارم می روم، او مرا هدایت خواهد کرد. از این جا، فصل دیگری از داستان های ابراهیم(ع) شروع می شود و آن مهاجرت وی از بین قومش است. بدیهی است، خداوند مکانی ندارد، اما مهاجرت از محیط آلوده به سرزمین انبیا و اولیا و کانون های وحی الهی (فلسطین)، مهاجرت به سوی خدا است. همان گونه که سفر به مکه، «سفر الی اللَّه» نامیده می شود (طباطبایی، ۱۳۹۰، ج۱۷، ص ۱۵۱؛ مکارم شیرازی، ۱۳۷۱، ج۱۹، ص۱۰۳). «ابن عباس» می گوید: منظور این است که من به سوی پروردگارم مهاجر هستم که از دیار کافران هجرت کرده و به سرزمینی که خدایم امر کرده می روم و آن «سرزمین مقدس» است (طبرسی، ۱۳۷۲، ج۸، ص۷۰۴).
در زمان حضور پیامبر(ص) نیز امید به گسترش و بقای اسلام، عامل دو هجرت در زندگی پرماجرای مسلمانان مکه شد؛ یکی هجرت جعفر بن ابی طالب و گروهی از مسلمانان به حبشه و دوّم هجرت پیامبر(ص) و بسیاری از مسلمانان به مدینه. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَکبَرُ لَوْ کانُوا یعْلَمُونَ» (نحل: ۴۱)؛ و کسانی که پس از ستمدیدگی، در (راه) خدا هجرت کردند، حتماً در این دنیا جایگاه نیکویی به آنان می دهیم و البته پاداش آخرت، بزرگ تر است اگر (بر فرض) می دانستند. بنابراین امید به دستیابی به وضعیت مطلوب، سبب هجرت از بدی ها به سوی خوبی ها است.
امید به اصلاح کار دین و دنیا نیز عامل دیگری است که جوانان و نوجوانان را به جهاد در راه خدا برمی انگیزد. حضرت علی(ع) می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ فرَضَ الْجهَادَ وَ عَظَّمَهُ وَ جَعَلَهُ نَصْرَهُ وَ ناصِرَهُ وَ اللَّه مَا صَلَحَتْ دُنْیا وَ لَا دِینٌ إِلَّا بِهِ» (عاملی، ۱۴۰۹، ج۱۵، ص۱۵)؛ خداوند جهاد را واجب گردانید و آن را بزرگ داشت و مایه پیروزی و یاور خود قرارش داد. به خدا سوگند کار دنیا و دین جز با جهاد درست نمی شود. اسلام، بت پرستی را بزرگترین خطر برای جامعه انسانی از نظر معنوی و مادی می داند و اجازه داده است که مؤمنین برای از بین بردن بت پرستی در صورتی که تبلیغات منطقی مؤثر نیفتد، دست به جهاد ببرند. جهاد در راه خدا به دلیل ارزش هایی مانند عزت، امنیت و… که در همین زندگی دنیوی به دست می آید، مطلوب است (مکارم شیرازی، ۱۳۹۰، ج۲، ص۱۴۳-۱۴۲).
پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «إِنَّ أَوَّلَ منْ قَاتَلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ إِبْرَاهِیمُ الْخَلِیلُ حَیثُ أَسَرَتِ الرُّومُ لُوطاً ع فنَفَرَ إِبرَاهِیمُ وَ استَنْقَذَهُ مِنْ أَیدِیهِمْ» (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۹۷، ص۱۶)؛ اولین کسی که در راه خدا قتال و جنگ نمود، ابراهیم خلیل بود. هنگامی که لشکریان روم، لوط را به اسارت گرفتند، پس ابراهیم به کمک او شتافت (جنگ کرد) و او را از دست آن ها نجات داد. ابراهیم(ع) با جهاد در راه خدا به اهداف خود رسید. جوانان و نوجوانان امیدوار نیز در موقع لزوم با فرمان امام و رهبر خود در راه خدا جهاد می کنند. قرآن کریم در این مورد می فرماید: «إنَّ الَّذینَ آمَنُواْ وَ الَّذینَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِی سَبیلِ اللّهِ أُوْلئِک یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَ اللّه غفُورٌ رَّحِیمٌ» (بقره: ۲۱۸)؛ آنان که ایمان آورده اند و کسانی که هجرت نموده و در راه خدا جهاد کرده اند، آنان به رحمت خدا امیدوارند و خداوند آمرزنده مهربان است. در آیه مزبور، امیدواری مؤمنان و مهاجران مجاهد به رحمت خدا ذکر شده است. هرچند امید، حالتی روانی است؛ ولی آثار آن در عمل آشکار می شود. در واقع، آنان که در راه خدا هجرت و جهاد می کنند، می توانند ادعای امید به رحمت الهی داشته باشند (داودی، ۱۳۸۳، ص۴۷).
هجرت و جهاد در راه خداوند، سرچشمه امیدی پایدار و پویا هستند. طبق آیات نوربخش قرآن، هجرت و جهاد در راه خداوند در پرتو ایجاد روح امید و امیدواری در آدمی، زمینه ساز طلوع رحمت و مغفرت الهی است. بنابراین امید به لطف و رحمت پروردگار و انجام وظایف الهی، نوجوانان و جوانان را به هجرت و جهاد در راه خدا سوق می دهد. از این رو هجرت و جهاد در راه خداوند، هم امیدساز است و هم امیدپرور.
۴-۹. انفاق
انفاق از امید سرچشمه می گیرد؛ بدین معنا که نوجوان و جوانی که در پرتو ایمان الهی نسبت به آینده امیدوار است، از تمامی آن چه که خداوند به او امانت داده در راه رضای او به دیگران انفاق می کند. انفاق خالصانه که تنها به امید خشنودی خدا و کسب رضای او انجام گیرد، باعث پرورش فضائل انسانی و تثبیت این صفات در درون جان می شود. همچنین نوجوانان را تشویق می کند که در پرتو انفاق خویش، ضمن افزایش آرامش در جامعه و از بین بردن تنش های اجتماعی ناشی از فقر، بتوانند شخصیت سالم و فطرت خدایی خویش را حفظ کرده و بر صبغه و رنگ الهی خویش باقی بمانند. انفاق، نشانه وجود روح امیدواری در انسان ها به ویژه نسل جوان و نوجوان است. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یتْلُونَ کتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیةً یرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تبُور» (فاطر: ۲۹)؛ کسانی که کتاب خدا را می خوانند و نماز به پا می دارند و از آن چه روزیشان داده ایم، نهان و عیان انفاق می کنند به تجارتی که نابودی ندارد امیدوارند. «انفاق از رزق در سر و علانیه» به این معناست که از مال خود به فقرا می دهند و چون در انفاق های مستحبی می ترسند جنبه خودنمایی به خود بگیرد و خلوص آن از بین برود، از این رو آن را پنهانی عطا می کنند و در انفاق های واجب، برای این که اطاعت خدا در بین مردم شایع شود و دیگران هم تشویق شوند، علنی بخشش می کنند. آن ها به این انفاق در راه خدا که تجارتی بدون فساد، نابودی و ضرر است، امیدوارند (طباطبایی، ۱۳۹۰، ج۱۷، ص۴۴؛ طبرسی، ۱۳۷۲، ج۸، ص۶۳۵). در واقع امید به رستگاری باید با فکر، عمل و انفاق همراه باشد، وگرنه امید بدون کار، پنداری بیش نیست.
نوجوانان و جوانان با تأسّی از این آیه می توانند به مقام نیکوکاران برسند: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَی ءٍ فإِنَّ اللَّه بهِ عَلِیمٌ» (آل عمران: ۹۲)؛ هرگز به نیکی دست نمی یابید، مگر آن که از آن چه دوست دارید، (در راه خدا) انفاق کنید و بدانید هرچه را انفاق کنید، قطعاً خداوند به آن آگاه است. همان گونه که وقتی فاطمه زهرا(س) را در شب عروسی به خانه شوهر می بردند، فقیری از حضرت پیراهن کهنه ای درخواست کرد. فاطمه زهرا(س) به یاد این آیه افتاد و همان پیراهن عروسیش را به او بخشید ( قرائتی، ۱۳۸۸، ج ۱، ۵۶۲).
امام علی (ع) در وصیّت به امام حسن(ع) می فرمایند: «إِنمَا لَک منْ دُنیاک مَا أَصْلَحْتَ بِهِ مَثْوَاک فَأَنْفِقْ فِی حَقٍ وَ لَا تَکنْ خَازِناً لِغَیرِک» (نهج البلاغه، نامه۳۱)؛ در حقیقت، بهره تو از دنیایت، همان است که با آن آخرتت را بسازی. پس در راه حقّ انفاق کن و خزانه دار دیگران مباش. امام در ادامه این وصیت نامه فرموده اند که اگر مستمندی را دیدی که توشه ات را تا قیامت می برد و فردا که به آن نیاز داری به تو باز می گرداند، کمک او را غنیمت بشمار و زاد و توشه را بر دوش او بگذار و اگر قدرت مالی داری بیشتر انفاق کن و همراه او بفرست؛ زیرا ممکن است روزی در رستاخیز در جستجوی چنین فردی باشی و او را نیابی. به هنگام بی نیازی، اگر کسی از تو وام خواهد، غنیمت بشمار تا در روز سختی و تنگدستی به تو بازگرداند. امام با استدلال به این که ممکن است روزی در جستجوی چنین شخصی برآیی و پیدایش نکنی، دعوت به انفاق فی سبیل الله می کند.
انسان عاقل و هوشیار باید از وجود دو فرد بهره گیرد: فردی که داوطلبانه و رایگان بار سنگین انسان را بردوش می گیرد و با شادی و خوشحالی آن را به مقصد می رساند و دیگر کسی که در هنگام بی نیازی انسان به مال، بخشی از اموال او را وام می گیرد و در آن زمان که به شدت به آن نیازمند است، باز پس می دهد. این گونه است، حال کسانی که در راه خدا انفاق می کنند و تعبیری جالب تر و زیباتر از این پیدا نمی شود. این تعبیر برگرفته از قرآن مجید است، آن جا که می فرماید: «مَنْ ذَا الَّذِی یقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کثِیرَةً وَ اللَّهُ یقبِضُ وَ یبصُطُ وَ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ» (بقره: ۲۴۵)؛ کیست که به خدا قرض نیکویی دهد، (و بدون منّت انفاق کند) تا خداوند آن را برای او، چندین برابر کند؟ البته آیه، مسأله وام دادن را با نکته ای مهم بیان می کند و آن این است که خداوند وام آن ها را دو چندان یا چند برابر به آن ها باز پس می دهد (مکارم شیرازی، ۱۳۹۰، ج۹، ص۵۷۴). در این جا خداوند، هزینه ای را که مؤمنین در راه او خرج می کنند را قرض خودش نامیده است؛ به این دلیل که هم می خواهد مؤمنین را بر این کار تشویق کند و هم این که انفاق های نامبرده برای خاطر او بوده است. همچنین خدای سبحان وعده داده است به زودی عوض آن را چند برابر به صاحبانش برمی گرداند و خیال انسان را از کمبودها راحت می کند و یادآور می شود که کم و زیاد روزی شما به دست خداست (طباطبایی، ۱۳۹۰، ج۲، ص۲۸۵؛ رضایی اصفهانی، ۱۳۸۷، ج۲، ص۲۴۵). خلاصه کلام این که امیدواری به رحمت الهی و امید به کسب منافع تجارتی که هرگز در آن ضرر و زیان نیست باعث می شود که نوجوانان و جوانان در راه خدا انفاق کنند و هیچ گاه یأس و ترس از فقر در وجودشان رخنه نکند.
۴-۱۰. امر به معروف
امر به معروف و نهی از منکر، نشانه علاقه به اصلاح، سلامت و وجود روح نشاط و امیدواری میان نوجوانان و جوانان جامعه است. به واسطه امر به معروف و نهی از منکر، اجتماع از صورت یک جامعه مرده و فاقد تحرّک بیرون آمده و به یک جامعه زنده و پویا تبدیل می شود. امام علی(ع) در نامه ۳۱ نهج البلاغه خطاب به فرزند گرامی اش امام حسن مجتبی(ع) می فرماید:
«وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ تکنْ منْ أَهْلِهِ؛ امر به معروف کن تا از اهل معروف باشی». امید به قرارگرفتن در زمره اهل معروف شدن، سبب امر به معروف کردن می شود. بنابر این روایت، از جمله آثار مثبت امر به معروف آن است که شخص «آمر» در زمره ی افراد نیکوکار جامعه قرار می گیرد. جمله «وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ تَکُنْ مِنْ أَهْلِهِ» ممکن است اشاره به این داشته باشد که چون انسان دیگران را امر به معروف می کند، اگر خودش اهل معروف نباشد در پیش وجدان خویش شرمنده می شود. علاوه بر این از مردم خجالت می کشد که بگویند او آمر به معروف است، در حالی که خودش عامل به آن نیست. مجموع این امور سبب می شود که با امر به معروف، انسان به تدریج در سلک عاملان به معروف درآید (مکارم شیرازی، ۱۳۹۰، ج۹، ص۴۹۴). لقمان نیز به فرزندش درباره امر معروف سفارش می کند: «یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمنْکَرِ وَ اصبِرْ علی ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (لقمان: ۱۷)؛ پسرم نماز را به پا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن و در برابر مصایبی که به تو می رسد، شکیبا باش که این از کارهای مهم است».
یک جوان شایسته باید در اقامه و به جا آوردن نماز بکوشد، مردم را از منکرات و زشتی ها نهی کند و به خوبی ها دعوت کند و در برابر سختی ها و مشکلات صبور باشد. اگر مسأله امر به معروف و نهی از منکر در میان نباشد، دشمنان وحدت اجتماعی همچون موریانه از درون، ریشه های اجتماع را می خورند و آن را از هم متلاشی می کنند؛ بنابراین، حفظ وحدت اجتماعی بدون نظارت عمومی ممکن نیست (مکارم شیرازی، ۱۳۷۱، ج ۳، ص۳۵). نوجوانان و جوانان امیدوار باید روحیه امر به معروف و نهی از منکر را همیشه در خودشان تقویت کنند و هیچ گاه ناامید نشوند تا جامعه و افراد را اصلاح کنند.
۴-۱۱. وفای به عهد
وفای به عهد و پیمان از اموری است که از روح امید در درون نوجوانان و جوانان جامعه سرچشمه می گیرد. قرآن کریم، وفای به عهد را به صورت عام بیان فرموده که شامل نوجوانان و جوانان نیز می شود. وفای به وعده و پیمان همچون شیرازه ای است که روابط اجتماعی نوجوانان و جوانان را محکم نگه می دارد. بدیهی است انسانی که به وقوع روز جزا امید دارد و فرارسیدن آن را در دل آرزو می کند، باید همواره به این مهم توجّه کند و آن را سرلوحه زندگانی خویش قرار دهد. خداوند در این باره می فرماید: «أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلًا» (اسراء: ۳۴)؛ و همه به عهد خود باید وفا کنید که البته (در قیامت) از عهد و پیمان سؤال خواهد شد.
«عهد»، معنای وسیعی دارد که شامل همه پیمان های خصوصی بین افراد، روابط اجتماعی، پیمان ازدواج، پیمان های ملت ها و حکومت ها و حتی پیمان خدا و رهبران الهی با امت ها می شود. از آن جا که بسیاری از روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بر محور وفای به پیمان ها است و بدون تعهد، هرج و مرج بر جامعه حاکم می شود، این مطلب مورد تأکید قرآن کریم قرار گرفته و اشاره شده است که در مورد پیمان ها سؤال و بازخواست می شود. همین امیدواری نسبت به مورد سوال قرار گرفتن، باعث وفای به عهد می شود. مسئول در این جا به معنای «مسئول عنه» است. یعنی از آن بازخواست می شوید. بعضی از صاحب نظران نیز گفته اند که منظور این است که از خود «عهد» می پرسند که فلانی با تو چه معامله ای کرد؟ آن دیگری چه کرد؟ و سوالاتی از این قبیل. همچنین ممکن است، عهد را که یکی از اعمال است در روز قیامت مجسم سازند تا به له و یا علیه مردم گواهی دهد و یکی را شفاعت و با یکی مخاصمه کند (طباطبایی، ۱۳۹۰، ج۱۳، ص۹۱؛ طبرسی، ۱۳۷۲، ج۶، ص۶۳۹؛ رضایی اصفهانی، ۱۳۸۷، ج۱۲، ص۷۷). بنابراین امیدواری، یکی از اصول و موارد زمینه ساز تعهد و وفای به عهد در پیمان ها است. داشتن روحیه امیدواری جوانان و نوجوانان را به عهد و پیمان ها ملزم می کند و انگیزه ای برای پایبندی به قول و قرارها و تعهدات آنان می شود.
۴-۱۲. افزایش قدرت تصمیم گیری
از نظر شناختی، امید ارتباط نزدیکی با تصمیم گیری دارد. امید می تواند در شرایط بحرانی، نوجوان و جوان را وادار به تصمیم گیری کند؛ مانند ریسک کردن در موقعیت های واقعی. در شرایط واقعی، تصمیم های انسان به درک او از خطر (میزان ریسک پذیری) و شاخص امید بستگی دارد و همین امر باعث می شود که فرد با توجه به موقعیت و انتظارهایی که از پیامد و منفعت آن دارد، تصمیم گیری کند (موسوی و دیگران، ۱۳۹۳، ص۵).
در آیات و روایات معصومین ((ع))، مثال هایی ذکر شده است که عنصر امید، نوجوانان و جوانان را در موقعیت های حساس به تصمیم های سرنوشت ساز هدایت کرده است؛ مانند جوانان اصحاب کهف که خداوند درباره آنان می فرماید: «إذْ أَوَی الْفِتْیةُ إِلَی الْکهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْک رَحْمَةً وَ هَیئْ لَنا مِنْ أَمرِنا رَشدا» (کهف: ۱۰)؛ آن گاه که آن جوانمردان (از بیم دشمن) در غار کوه پنهان شدند و از درگاه خدا مسئلت کردند بار الها، تو در حق ما به لطف خاص خود رحمتی عطا فرما و بر ما وسیله رشد و هدایتی کامل مهیا ساز. تعبیر «مِنْ لَدُنْک رَحْمَه» (رحمتی از ناحیه خودت)، اشاره به این دارد که آن ها وقتی به غار پناه بردند، دست خود را از همه جا کوتاه می دیدند و تمام اسباب و وسائل ظاهری در برابرشان از کار افتاده بود و تنها به رحمت خدا امیدوار بودند (ر.ک. مکارم شیرازی، ۱۳۷۱، ج ۱۲، ص۳۵۷؛ رضایی اصفهانی، ۱۳۸۷، ج ۱۲، ص۱۹۴؛ طباطبایی، ۱۳۹۰، ج۳، ص۲۴۶).
در سرگذشت حضرت موسی(ع) بیان شده است:
«وَ جاءَ رَجلٌ منْ أَقصَی الْمَدِینَةِ یسْعی قالَ یا مُوسی إِنَّ الْمَلَأَ یأْتمِرُونَ بک لِیقْتُلُوک فَاخْرُجْ إِنِّی لَک مِنَ النَّاصِحِینَ. فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِی منَ الْقوْمِ الظَّالِمِینَ. وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مدْینَ قالَ عَسی رَبی أَن یهدِینِی سَواءَ السَّبِیلِ (قصص: ۲۲-۲۰)؛
و در این حال، مردی (مؤمن) از دورترین نقاط شهر مصر شتابان آمد و گفت: ای موسی رجال دربار فرعون در کار تو شورا می کنند که تو را به قتل رسانند. به زودی از شهر بیرون گریز، که من درباره تو بسیار مشفق و مهربانم. موسی از شهر مصر با حال ترس و نگرانی و مراقبت از دشمن بیرون رفت. گفت: بارالها! مرا از شر (این) قوم ستمکار نجات ده. و چون رو به جانب شهر مدین آورد، با خود گفت: امید است که خدا مرا به راه مستقیم هدایت فرماید».
حضرت موسی(ع) در هنگام خطر و در هر لحظه ای که در انتظار حادثه ای بود، به خداوند پناه برد و امیدش به او بود. از خدا خواست که او را از چنگ ستمکاران فرعونی نجات دهد. همان خدایی که او را در کودکی حمایت کرده و نجات داده بود، اکنون نیز که جان موسی(ع) به خاطر حمایت از مظلومان به خطر افتاده بود، می توانست او را نجات دهد. موسی(ع) بر اساس گزارش های رسیده و جوّ عمومی که در درگیری دوّم دید بر جان خود ترسید و فهمید اگر در شهر بماند، بدون شک کشته می شود. با امیدی که به خدا داشت، تصمیم گرفت از شهر خارج شود و به سوی مَدْین برود تا پس از تجدید قوا و در شرایطی مناسب با فرعونیان ستمکار مبارزه کند. زیبایی این امید این است که او را به تصمیم گیری بهتر راهنمایی کرد؛ چون جوانی که در ناز و نعمت بزرگ شده و به سوی سفری می رود که در عمرش سابقه نداشته، نه زاد و نه توشه ای دارد نه مرکب و نه دوست و راهنمایی و پیوسته از این بیم دارد که مأموران فرا رسند و او را دستگیر کرده و به قتل رسانند، وضع حالش روشن است، ولی در این راه یک سرمایه بزرگ همراه داشت، سرمایه ایمان و توکل بر خدا. از این رو هنگامی که متوجه جانب مدین شد، فرمود که امیدوارم که پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند (ر.ک. مکارم شیرازی، ۱۳۷۱، ج۱۶، ص۵۴؛ رضایی اصفهانی، ۱۳۸۷، ج۱۵، ص۲۷۹).
بنابراین، نوجوانان و جوانان باید در شرایط سخت و تصمیم گیری ها به خدا امیدوار باشند و از راه درست و معتدل خارج نشوند. امیدواری به خداوند، سبب می شود که نوجوانان و جوانان در مواقع حساس و سرنوشت ساز، بهترین تصمیم را اتّخاذ کنند و بر اساس احساس و عواطف که ندامت به بار می آورد تصمیم نگیرند.
نتیجه گیری
امید به معنای چشم داشت و انتظار وقوع خبری مسرت بخش است. امید با رجا، طمع، أمل، تمنی (از ریشه منی)، عسی و لَعَلَّ قریب المعناست. امید بخشی بر فعالیت ها و روابط اجتماعی نوجوانان تأثیر زیادی دارد و مشوق نوجوانان و جوانان به کسب علم و دانش و تلاش و فعالیت در جامعه است. جوانان امیدوار قادرند با روحیه عالی، بخش های مدیریتی جامعه را به نحو احسن اداره کنند. در واقع امیدداشتن، سبب مسئولیت پذیری نوجوانان و جوانان در جامعه می شود. امیدواری روحیه ی انفاق را نوجوانان و جوانان تقویت می کند. همچنین سبب می شود کارآیی و کاردانی در نوجوانان بالا رود و بتوانند فعالیت های خود را هدفمند انجام دهند. علاوه بر این موارد، امید عامل هجرت و جهاد، امر به معروف، وفای به عهد و بالا رفتن قدرت تصمیم گیری نوجوانان و جوانان در مواقع حسّاس و سرنوشت ساز می شود.
امیدواری به رحمت خدا در یک اجتماع انسانی به این معناست که همه افراد جامعه به ویژه جوانان و نوجوانان می بایست با شور و نشاط و انگیزه به کار و کوشش پرداخته و به دلیل وجود مشکلات اقتصادی یا سیاسی و غیره روحیه خود را از دست ندهند و همواره به رحمت خداوند برای حل همه مشکلات اجتماعی امید داشته باشند. چنین امیدی است که می تواند موجبات رشد، ترقی، تکامل جامعه و در نهایت هدایت آنان را فراهم کند. با توجه این که جوانان و نوجوانان بخش مهمی از افراد جامعه هستند و این قشر به ویژه متخصصان و شایستگان آن ها، تحولات بزرگ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی یک کشور را تشکیل می دهند، از این رو دشمنان برای تسلط بر ملت ها ابتدا به سراغ جوانان و نوجوانان می روند تا با ترفندهای مختلف آن ها را به ناامیدی بکشانند. بنابراین مسئولان، مربیان، معلمان، خانواده ها و سایر نهادهای تربیت باید این عامل تأثیرگذار در ابعاد شخصیتی نوجوانان و جوانان را تقویت کنند.
فهرست منابع
– قرآن کریم
الف. کتب فارسی
۱. الهی قمشه ای، مهدی، ترجمه قرآن (الهی قمشه ای)، چاپ دوم، قم: فاطمه الزهراء، ۱۳۸۰ش.
۲. امامی، سید مجید و مهربانی فر، حسین، امید و رسانه، قم: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، مرکز پژوهش های اسلامی، ۱۳۹۲ش.
۳. انوری، حسن و همکاران، فرهنگ بزرگ سخن، ج۱، تهران: سخن، ۱۳۸۹.
۴. خادمی کوشا، محمد علی، جوان در پرتو اهل بیت(ع)، چاپ سوم، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۶.
۵. رضایی اصفهانی، محمدعلی، تفسیر قرآن مهر، قم: پژوهش های تفسیر و علوم قرآن، ۱۳۸۷.
۶. رضوانی، علی اصغر، شرح چهل حدیث از حضرت مهدی(ع)، قم: انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه، ۱۳۸۲.
۷. عمید، حسن، فرهنگ لغت، ج۱، تهران: امیر کبیر، ۱۳۶۲.
۸. قریشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، چاپ ششم، تهران: دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۷۱.
۹. قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران: مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، ۱۳۸۸.
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، پیام امام امیرالمؤمنین(ع)، قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب، ۱۳۹۰.
۱۱. ——————–، تفسیر نمونه، چاپ دهم، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۷۱.
۱۲. معین، محمد، فرهنگ فارسی، ج ۱، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۵.
۱۳. موسوی خمینی، روح الله، صحیفه امام خمینی(ره)، چاپ هفتم، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله علیه، ۱۳۷۸.
۱۴. نراقی، احمدبن محمدمهدی، معراج السعاده، تهران: حوزه علمیه اسلامی، ۱۳۴۸.
ب. کتب عربی
۱. ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، چاپ دوم، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۳ ق.
۲. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، چاپ دوم، قم: جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ ق.
۳. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، چاپ سوم، بیروت: دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع- دار صادر، ۱۴۱۴ق.
۴. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ ق.
۵. ابن أبی الحدید، عبد الحمید، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، قم: مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق.
۶. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، چاپ چهارم، تهران: دنیای دانش، ۱۳۸۲.
۷. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، چاپ دوم، قم: دار الکتاب الإسلامی، ۱۴۱۰ق.
۸. حکیمی، محمدرضا و حکیمی، محمد و حکیمی، علی، الحیاه، ترجمه احمد آرام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۰.
۹. دیلمی، حسن بن محمد، أعلام الدین فی صفات المؤمنین، قم: مؤسسة آل البیت، ۱۴۰۸ق.
۱۰. دیلمی، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلی الصواب(للدیلمی)، قم: الشریف الرضی، ۱۴۱۲ ق.
۱۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت: دار القلم- الدار الشامیه، ۱۴۱۲ق.
۱۲. شیخ حرعاملی، محمدحسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسایل الشریعه، قم: موسسه آل البیت، ۱۴۰۹ ق.
۱۳. صاحب بن عباد، إسماعیل بن عباد، المحیط فی اللغه، بیروت: عالم الکتاب، ۱۴۱۴ ق.
۱۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ دوّم، بیروت: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق.
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ سوّم، تهران: ناصر خسرو، ۱۳۷۲.
۱۶. طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج (للطبرسی)، مشهد: نشر مرتضی، ۱۴۰۳ق.
۱۷. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، چاپ سوم، تهران: مرتضوی، ۱۳۷۵.
۱۸. علی بن موسی الرضا المرتضی (ع)، صحیفة الإمام الرضا(ع)، مشهد: کنگره جهانی امام رضا(ع)، ۱۴۰۶ ق.
۱۹. فراهیدی، خلیل بن أحمد، کتاب العین، چاپ دوم، قم: نشر هجرت، ۱۴۰۹ق.
۲۰. قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، قم: اسوه، ۱۴۱۴ ق.
۲۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ ق.
۲۲. مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی-الأصول و الروضه (للمولی صالح المازندرانی)، تهران: المکتبه الاسلامیه، ق.
۲۳. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوارالجامعه لدرر اخبار الئمه الاطهار ((ع))، چاپ دوم، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.
ج. مقالات
۱. انصاری، مریم و میرشاه جعفری، ابراهیم، «تأملی بر ساز و کار ایمان و امید و تأثیر آن بر سلامت روان انسان»، مطالعات اسلام و روان شناسی، سال چهارم، ش۶، بهار و تابستان ۱۳۸۹، صص ۱۴۲-۱۲۳.
۲. حیدری، غلام حسین، «چرا رویکرد مدیریت قرآنی در جامعه نهادینه نمی شود؟»، تحقیقات مدیریت آموزشی، سال دوم، بهار۱۳۹۰، صص۳۶-۱۹.
۳. خاکپور، حسین و دیگران، «کارکردهای تربیتی امید و نقش آن در سلامت روان از دیدگاه قرآن»، اخلاق زیستی، سال سوم، ش ۱۰، زمستان۱۳۹۲، صص۹۲ -۵۹.
۴. خاری آرانی، مجید و رهنما، اکبر و علی اکبر زاده آرانی، زهرا، «بررسی مفهوم امید در قرآن و روایات و نقش آن در تربیت انسان»، پژوهش های تعلیم و تربیت اسلامی، سال هفتم، ش۳، بهار و تابستان ۱۳۹۴، ص۱۵۲-۱۳۵.
۵. داودی، محمدرضا، «امید و نقش تربیتی آن در زندگی انسان»، معرفت، سال سیزدهم، ش ۸۱، شهریور۱۳۸۳، ص۴۵-۵۱.
۶. عمرانی، سید مسعود؛ افسر دیر، حسین؛ عمرانی، مرجان سادات، «راهکارهای تربیت اجتماعی و عاطفی نوجوانان در قرآن و احادیث»، پژوهشنامه معارف قرآنی، سال ششم، ش۲۳، زمستان۱۳۹۴، ص۳۴ -۷.
۷. موسوی، سید محمد حسین؛ عباسی، الهام؛ رضوی دوست، غلامرضا، «بررسی نقش تربیتی امید در تکامل روحی انسان از منظر قرآن و روایات»، کنفرانس بین المللی علوم انسانی و مطالعات رفتاری، آذر ۱۳۹۳.
ثبت دیدگاه