حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

جمعه, ۲ آذر , ۱۴۰۳ 21 جماد أول 1446 Friday, 22 November , 2024 ساعت ×
استراتژی دفاعی رسول الله(ص) علیه مشرکان در عصر هجرت؛ تبیین چرایی و نتایج آن
26 سپتامبر 2022 - 8:36
شناسه : 4520
بازدید 422
20

با حضور رسول الله (ص) در مدینه و شروع عصر هجرت، چالش های متنوع و تهدیدات متراکمی علیه مسلمانان آغاز گردید. مشرکان مکه، در رأس مخالفین و از نیرومندترین دشمنان پیامبر(ص)، اقدامات گسترده ای علیه مسلمانان تدارک دیدند. این مقاله درنظر دارد با اشاره به وضعیت دشوار و پیچیده عصر هجرت، به این موضوع بپردازد […]

ارسال توسط : نویسنده : شهریاری، بهادر منبع : فصلنامه سیاست دفاعی، بهار 1401 - شماره 118
پ
پ

با حضور رسول الله (ص) در مدینه و شروع عصر هجرت، چالش های متنوع و تهدیدات متراکمی علیه مسلمانان آغاز گردید. مشرکان مکه، در رأس مخالفین و از نیرومندترین دشمنان پیامبر(ص)، اقدامات گسترده ای علیه مسلمانان تدارک دیدند. این مقاله درنظر دارد با اشاره به وضعیت دشوار و پیچیده عصر هجرت، به این موضوع بپردازد که رسول الله (ص) در مواجه با تهدیدات و تحرکات مشرکان، چه استراتژی در پیش گرفتند. در این مقاله، با استفاده از متون تاریخی و به روش توصیف و تحلیل تاریخی، به بررسی موضوع پرداخته می شود. نتایج بررسی ها حکایت از آن دارد که پیامبر(ص) با توجه به تجربه ١٣ سال عصر بعثت و واقعیات سیاسی اجتماعی حجاز، استراتژی اتخاذ کردند که براساس آن در برابر توطئه های مشرکان و متحدین آن ها، فعالانه و با قدرت حاضر شدند و در عرصه تحولات میدانی، با شناسایی فرصت ها و اقدام به موقع، ابتکار عمل را به دست گرفتند. برآیند استراتژی دفاعی مزبور، مهار توان رزمی و خصومت ورزی مشرکان، ارتقای موقعیت مسلمانان به جایگاهی برتر، مهم تر از آن، دفاع مؤثر و هوشمندانه از اجتماع نوبنیاد مسلمانان و تسهیل امر دعوت بود.

مقدمه و بیان مسئله

ظهور اسلام و بعثت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، با خصومت ورزیهای فراوانی ازطرف مشرکان و بت پرستان مکه همراه گردید. کفار قریش با طراحی سلسله اقدامات نرم و سخت، به مقابله با پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و نومسلمانان شتافتند. آنان مهم ترین دشمنان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، اولین گروهی محسوب میشدند که با تمام قوا در برابر اسلام ایستادند، کلیه امکانات شان را برای ضربه زدن به مسلمانان بسیج ساختند و از هیچ اندیشه و اقدامی جهت نابودی مسلمانان مضایقه نکردند. تطمیع و جنگ روانی، تهدید و تحریم های سنگین، شکنجه و آزار و اذیت، محدودیت های اجتماعی و ممنوعیت های ارتباطی، بخشی از اقداماتی بود که به صورت پیوسته و گسترده در ١٣ سال دوران بعثت علیه رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) و مسلمانان انجام پذیرفت. سختی کار در مکه به اندازه ای بود که «مشرکین بر رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) گستاخ شده و بارها تصمیم به کشتن ایشان گرفتند». اقدامات مشرکان علیه پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) تا آنجا ادامه یافت که سال آخر حضور حضرت در مکه، موقعیتی خطرناک و مخاطره آمیز بود و شرایطی ناامیدکننده داشت.

با هجرت رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) به مدینه، نه تنها فشار و خصومت ورزی مشرکان مکه کاهش نیافت، بلکه کینه و عنادشان برای نابودی مسلمانان مضاعف گردید. در یثرب، علاوه بر تهدید مستقیم و مستمر مشرکان، گروه های دیگری نیز علیه مسلمانان فعال شدند که به تدریج در اتحاد و ائتلاف با مشرکان مکه قرار گرفتند. پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) با وضعیت دشواری روبرو بودند، به گونه ای که استمرار حیات مسلمانان در معرض آسیب جدی قرار داشت. مهم ترین ابزاری که علیه مسلمانان به کار گرفتند، جنگ و نبرد نظامی بود؛ به همین خاطر، به صورت مستقیم و غیرمستقیم، زمینه ساز شروع نبرد علیه مسلمانان گردیدند.

با وجود تمامی فشارها، چالش ها و تهدیداتی که در ابعاد مختلف، توسط اشراف قریش و مشرکان مکه علیه پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) انجام پذیرفت، آنان موفق به مهار قدرت روزافزون مسلمانان نشدند. مشرکان مکه، علیرغم کروفر،[۱] امکانات و منابع قدرت و ثروت فراوان، مغلوب مسلمانان شدند. اسلام در یک مقطع ١٠ الی ١٥ ساله، به طور شگفت انگیزی گسترش یافت.

مسلمانان از یک اجتماع نحیف و شکننده و با حداقل امکانات و پشتیبانیها، با کنارزدن تدریجی دشمنان مشرک، به قدرتی نیرومند تبدیل شدند که در سال های پایانی دوره هجرت، در شبه جزیره قدرت بلامنازعی به حساب میآمدند و کفار قریش و مشرکین مکه سرسخت ترین دشمنان مسلمانان  در برابر نیروی اسلام، مذبوحانه بدون لحظه ای مقاومت، کاملا منفعل و منحط گردیدند.

سؤالی که در این رابطه قابل طرح است، اینکه رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) در مواجهه با اقدامات و برنامه های سیاسی  نظامی مشرکان علیه مسلمانان چه استراتژی اتخاذ کردند که باعث گردید علیرغم قدرت زیاد، پشتیبانیهای گسترده و تلاش و تکاپوی فراوان، به تدریج مغلوب مسلمانان شوند؟

در مقاله، این مسأله بررسی خواهد شد که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) با هوش و نبوغ بالایی که داشتند، در وضعیت دشوار و پیچیده دوران هجرت، متناسب با مشخصه های فرهنگی و اجتماعی جامعه جاهلی حجاز، استراتژی در پیش گرفتند که ماهیت قدرت آفرینی و توان افزایی داشت.

رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)، به مدد الهی و با کمک و همراهی مسلمانان، با حضوری هدفمند و مؤثر در عرصه سیاسی  نظامی حجاز، فرآیند دفاع منطقی و هوشمندانه از جامعه اسلامی را پیش برده و زمینه نشر و ترویج دین اسلام را مهیا ساختند. نتیجه آن، شروع روندی بود که به شکل تدریجی و گام به گام، امکان نقش آفرینی گسترده مخالفین علیه اسلام را کاهش داد و زمینه نفوذ و قدرت بیشتر مسلمانان را در حجاز فراهم آورد.

اقدامات و رفتارهای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در دوران بعثت و هجرت علیه مشرکان را نباید صرفا رویدادهایی پراکنده، اتفاقی و بدون برنامه فرض نمود، بلکه براساس منطقی روشن و با اتخاذ استراتژی دقیق، طراحی و اجرا گردید.[۲]

پیشینیه تحقیق

تاکنون محققین و مورخین متعددی پیرامون زوایای سیره و حیات سیاسی و اجتماعی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، تحقیقات مختلفی انجام داده اند. در رابطه با تحولات نظامی عصر رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)، ازجمله متونی که به رشته نگارش درآمده، این منابع است.

محمود شیت خطاب (١٣٧٨) ازجمله محققین است که در کتاب با عنوان «شیوه های فرماندهی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)» به بررسی و تحلیل جنگ های صدر اسلام پرداخته و در این کتاب عمدتا به تحولات نبردهای دوران پیامبر توجه داشته است. تقیزاده اکبری (١٣٨٥) از دیگر محققینی است که در مقاله ای با عنوان «روش فرماندهی پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله وسلم)»، با تمرکز به دو بعد اخلاق فرماندهی و سیره نظامی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) موضوع را بررسی کرده است.

«تحلیل سیاسی جنگ های پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)»، عنوان مقاله ای است که توسط علیاکبر علیخانی (١٣٨٦) و با هدف فهم میزان گرایش اسلام به جنگ و خشونت، براساس بررسی جنگ های رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)، به رشته نگارش درآمده است.

عبدالله متولی و محسن بهرام نژاد (١٣٩٣) در مقاله مشترک با عنوان «بازشناسی الگوهای جنگ روانی در نبردهای پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)» از شیوه ها و شگردهای روانی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)

برای چیرگی در اداره جنگ ها سخن به میان آورده و بیشتر بر سلسله عملیات های روانی رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) در نبردها تأکید داشته اند. «صلح و جنگ در سیره پیامبر اعظم

(صلی الله علیه وآله وسلم » از حامد منتظریمقدم (١٣٩٣) از دیگر آثاری است که به این موضوع پرداخته که جنگ در سیره پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، برای دفاع از کیان اسلام بوده یا در رفع موانع دعوت به اسلام صورت گرفته است.

علاوه بر متون قدیمی نظیر مغاذی که به نبردهای عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) پرداخته، در بخش قابل توجهی از منابع تحقیقاتی نیز به موضوع غزوات و جنگ های حضرت توجه شده است. در بیشتر آثار موجود به چرایی نبردها و کیفیت انجام آن ها پرداخته شده، درحالی که در مقاله پیش رو، تمامی نبردهای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) با مشرکان در قالب یک استراتژی مورد توجه قرار گرفته است. درواقع، برخورداری رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از برنامه ای آگاهانه و هدفمند در برابر تحرکات و توطئه های مشرکان مکه بعد از هجرت به مدینه، در قالب اتخاذ یک استراتژی دفاعی- نظامی، موضوع مقاله است که در آثار موجود، به ابعاد و زوایای آن پرداخته نشده است.

١- چارچوب نظری

١-١- مفهوم استراتژی

استراتژی، مفهومی است که از قدیم الایام تاکنون در متون مختلف و میان دانشمندان علوم گوناگون، تعاریف و کاربردهای متعددی داشته است. این اصطلاح با وجود آنکه قدمتی طولانی دارد؛ ولی از بحث های رایج و پرکاربرد در عصر حاضر نیز به حساب میآید.

با توجه به مباحث موجود، نضج استراتژی را به یونان قدیم، چین و حتی ایران باستان مرتبط میدانند (ثقفی عامری، ١٣٧٠: ١٨)، درحالی که قبل از آن نیز مطرح بوده و به اعصار پیش از تاریخ مربوط میگردد (کرئین، ١٣٧٣: ٢). شاید بهتر باشد پیرامون سابقه استراتژی این گونه بیان داشت از زمانی که انسان ها در عرصه زندگی جمعی، شیوه های به دست آوردن پیروزی بر دشمن را در ذهن خود میپروراندند، استراتژی نیز متداول بوده است.

براساس آن چه که گفته شد، استراتژی، نخست، خاستگاه نظامی داشت و به هنر ژنرال ها، سرداران و سپه سالاران، حیله جنگی و سلسله تدابیر و طرح ریزیهای جنگ در میدان نبرد مربوط میگردید (فارسی، ١٣٦٣: ١/ ١٠). درواقع، برنامه و اقداماتی بود که توسط فرماندهان ارشد نظامی، به منظور تسهیل پیروزی و شکست دشمن آماده میشد (ثقفی عامری، ١٣٧٠: ١٢).

از آنجایی که استراتژی به مناسبات و مسائل مربوط به روابط انسانی مربوط میگردد، با گذشت زمان، تهدیدات، پیچیده تر و ترکیبی شدند و به سایر بخش های اقتصادی، اجتماعی،

فرهنگی، سیاسی و… کشیده شد. به تبع آن، استراتژی نیز مفهوم وسیع تری یافت (گارنت، ١٣٦٩:

٤)، همه روندهای حیات جوامع را پوشش داده و برمبنای آن «استراتژی بزرگ » پایه ریزی گردید؛ به گونه ای که امروزه در حوزه های امنیتی، سیاسی، تجاری، صنعتی، تولیدی، فرهنگی و حتی ورزشی نیز کاربرد وسیعی دارد.

تاکنون در رابطه با استراتژی، بحث ها و تعاریف مختلفی بیان شده که نکات مشترک آن، شامل موارد زیر میباشد:

تعریف: طراحی، سازماندهی و پیشبرد سلسله اقدامات ریز و درشتی به حساب میآید که به صورت آگاهانه و یکپارچه، از سطح خرد تا کلان، در قالب برنامه ای مشخص، جهت تحقق هدفی معین و مهم، اجرا میگردد. در تعریف مفهومی و عملیاتی استراتژی، نکات مهمی وجود دارد که اشاره میشود:

عنصر «مدیریت » در موضوع استراتژی برجستگی دارد. طراحی استراتژی امری سخت و ظریف و معمولا با عدم اطمینان همراه است و باید با قوه مدیریتی بالایی پشتیبانی شود (افتخاری، ١٣٨١: ٨-١٥. ثقفی عامری، ١٣٧٠: ٢١٦). طراحی استراتژی بیش از آنکه مبتنیبر علم و دانش تخصصی باشد مهارت و هنری است که با شناخت کافی، تدبیر صحیح و تصمیم گیریهای به موقع، میسر میگردد تا حداکثر نتیجه حاصل آید (کرئین، ١٣٧٣: ٢٩-٣٠).

استراتژی متناظر به پیشبرد هدفی بزرگ، نه اهداف جزئی است که در قالب اجرای سلسله اقدامات متنوع ولی یکپارچه، با برنامه ریزی بلندمدت، نه محدود و مقطعی انجام میپذیرد؛ لذا کلیه اقدامات و تلاش ها به شکل هدفمند و روشمند (احمدوند، ١٣٧٧: ١٣١-١٢٨)، و براساس فرآیندی مشخص، جهت تحقق «هدف نهایی»سامان مییابد.

تدوین استراتژی و طراحی آن عمدتا مربوط به زمانی است که فرد، گروه یا جوامعی در مسیر دست یابی به اهداف یا منافع خود با موانعی جدی و اراده ای مخالف، مواجه هستند (بوفر، ١٣٦٦: ٧٢) یا رقبا و دشمنانی که تداوم بقا و حیات اجتماعی و فرهنگی آنان را در معرض تهدید قرار داده اند. در این وضعیت، طرف مقابل برای اینکه بتوانند موفقیت و بقای خود را در بلندمدت تضمین نماید سعی میکند در قالب استراتژی مشخص و با طراحی برنامه ای دقیق، به شکلی آگاهانه و حساب شده، اسباب دستیابی به اهداف و بیاثرکردن مخالفت و خصومت دشمن یا رقیب را فراهم آورد.

در تدوین، طراحی و اجرای استراتژی، برای آنکه نتیجه و اثربخشی کافی به دست آید، لازم است در همه ابعاد نوعی هماهنگی و هم سویی شکل گیرد و تصمیمات سازگار و اقدامات منسجم اتخاذ گردد تا اسباب دست یابی به اهداف میسر شده (حسینی، ١٣٧٨: ١١٥) و حداکثر کفایت و بهره وری حاصل آید (بوفر، ١٣٦٦: ٧٢).

در استراتژی، تشخیص فرصت، خلق موقعیت، اقدام متناسب و تمرکز در جهت تحقق منافع و امکانات نهفته در آن، امری ضروری است که امکان پیشبرد اهداف را میسر میسازد؛ لذا تفکر استراتژیک تنها در سایه مجاهدتی هوشیارانه با سازوکار فرصت جویی و راه کاریابی استراتژیک، ممکن میگردد.

استراتژی، ظرفیتی دارد که قادر به تغییر صحنه رقابت و منازعه بوده و تأثیرگذارترین شکل رقابت یا درگیری را ارائه میدهد. به عبارت دیگر، بهترین پاسخ گویی یا واکنش ممکن به عوامل محیطی، فرصت ها، آسیب ها و تهدیدها را سازمان میبخشد.

٢- اقدام رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) در واکنش به وضعیت مکه ؛ (استراتژی) هجرت به مدینه

با آغاز بعثت، حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، به عنوان آورنده پیام جدید، در مسیر تبلیغ و تروج آیین اسلام با موانع جدی روبه رو گردید. کفار قریش به دلایل مختلف عقیدتی، قبیله ای و اقتصادی، مخالف پیامبر و آیین اسلام بودند و به اشکال مختلفی در برابر فعالیت های حضرت ایستادگی کردند. بر این اساس، شدیدترین تصمیمات و خشن ترین برنامه ها ضدمسلمانان اجرا گردید؛ به اندازه ای که عملا امکان فعالیت های تبلیغی و ترویجی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) ناممکن شد (آرمسترانگ، ١٣٨٣: ١٩٣). هدف نهایی و برآیند تمامی اقدامات کفار و مشرکین مکه علیه رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)، نابودی کامل اسلام بود. بر این اساس، هر کاری که از دست شان برمیآمد علیه پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و مسلمانان انجام دادند (یعقوبی، ١٣٧١: ١/ ٣٨٨-٣٨٩). برنامه قتل رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)، توطئه ای بود که با همین هدف طراحی گردید (یعقوب، ١٣٧١: ٣٩٧/١-٣٩٨). در چنین وضعیتی بود که رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) به شکلی مخفیانه، مکه را به قصد یثرب ترک کردند. درواقع، هجرت، استراتژی دقیقی بود که با توجه به وضعیت سخت و طاقت فرسای موجود، امکان بقا و تداوم آیین جدید و حفظ پیروان آن را فراهم میآورد.

با هجرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به مدینه، بخشی از مشکلات و موانع پیش رو حل شد؛ ولی این امر به منزله پایان ماجرا نبود بلکه فصل جدیدی از مناسبات میان مسلمانان و مشرکان آغاز گردید. این مقطع، ورود به مرحله ای دشوارتر و پیچیده تر بود که سختی کار در این وضعیت به مراتب از مکه بیشتر بود.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در مکه با دشمنی واحد مواجه بود که نحوه اقدام و رفتار آن ها در بسیاری موارد قابل پیش بینی بود؛ ولی در مدینه رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) در ابتدای امر با انبوهی از مشکلات داخلی و تنوعی از چالش های خارجی روبه رو بود که پرداختن به هر کدام از آن ها سبک و روش خاص خود را داشت (آرمسترانگ، ١٣٨٣: ٢٠١-٢٠٢).

مشرکان مکه از اصلی ترین دشمنان مسلمانان، در موضع تهاجم قرار گرفته بودند. در این وضعیت، حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) برای عبور از این شرایط پیچیده، میبایست استراتژی در پیش میگرفت تا در قالب سیاست و برنامه ای مشخص، امکان دفاع از نومسلمانان و غلبه بر مشکلات و موانع فراهم آید.

از موارد مهم در مفهوم استراتژی این است که طراحی و اجرای استراتژی زمانی اتفاق میافتد که افراد یا گروه هایی در قامت دشمن یا رقیب از پیش برد اهداف و برنامه های طرف مقابل، به هر دلیل، ممانعت به عمل آورند. وجود خواست یا عناصری مغایر با جریان حاکم، برخورد میان آن ها را اجتناب ناپذیر میسازد. در این وضعیت، برای مقابله با توطئه ها و تهدیدات، میبایست آگاهانه و در قالب برنامه ای مشخص، اقدام نمود؛ شبیه وضعیتی که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در مدینه با آن روبه رو بود. هم چنین جنبه دیگر از مفهوم استراتژی، به «پیچیدگی اوضاع عمومی و ترکیبیبودن تهدیدات » اشاره دارد. در چنین شرایطی برای غلبه بر وضعیت مبهمی که وجود دارد، استراتژی مشخصی اتخاذ میگردد.

ازاین رو، لازم است نخست به شرایطی که رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) در ابتدای دوره هجرت در مدینه با آن مواجه بود و تأثیر مهمی در تعیین استراتژی وی داشت، اشاره شود. این وضعیت در دو بخش درونی و بیرونی قابل دسته بندی است:

٢-١- وضعیت داخلی مدینه

در سال های ابتدایی هجرت در مدینه، اوضاع عمومی آنجا هماهنگی و هم سویی کاملی با پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نداشت و ساکنین و اهالی مدینه، به لحاظ اجتماعی، عقیدتی و فرهنگی همگی و یک صدا، حامی و همراه رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) و آیینش نبودند. شمار قابل توجهی اسما و بعضا اجبارا خود را در جمع مسلمانان قرار داده بودند. افراد و گروه هایی نیز علنا بر طبل مخالفت میکوبیدند و تازه مسلمانان و معتقدان آیین جدید نیز انسجام کافی نداشتند. در این رابطه، چند دسته را میتوان نام برد:

١- اولین گروه به بافت «جامعه نوپا و مسائل پیش رو » مربوط میشد. اجتماع جدید اسلامی که مراحل شکل گیری را طی مینمود، فضای کاملا شکننده ای داشت. گروندگان به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و ترکیبی که در قالب «اسلام و مسلمانی » از میان مکیها و یثربیها با تیره و قبائل مختلف، روابط و سابقه تاریخی خاص و نگرش های متفاوت گرد آمده بودند، ناهمگونیهای متنوع و عمیق اجتماعی، فرهنگی، قومی و… داشتند که در بسیاری جهات زمینه بروز تنش میان شان وجود داشت؛ به ویژه از آن جهت که بسیاری از نومسلمانان، آشنایی کافی با معارف و آموزه های دین جدید نداشتند و سال ها حاکمیت آیین عصب گرای جاهلی بر فکر و اندیشه آن ها و زندگی با فرهنگ آن، در کوتاه مدت و به راحتی زدوده نمیشد. بر اثر ساختار جاهلی و فرهنگ قبیله ای، بیش از آنکه فصل مشترکی میان شان وجود داشته باشد، سرشار از تفاوت ها بودند؛ لذا احتمال احیای رفتار جاهلی و بروز اختلاف و درگیری میان مسلمانان، دور از ذهن نبود.

ضمن آن که وجود پاره ای مشکلات و دشواریها نظیر فشار ناشی از ترک خانه، مصادره دارایی و دورماندن از اموال شان، کمبودها و مشقت زندگی در محیطی دیگر بدون امکانات خاص، بخشی از مسلمانان مهاجر را تحت فشار قرار داده بود.

٢- قبایل یهود از دیگر گروه های مستقر در یثرب که قدرت اقتصادی و نفوذ فرهنگی- اجتماعی قابل توجهی نیز داشتند و از اساس موافق تحولات پیش آمده نبودند، به زعم خود، دلایل زیادی برای مخالفت و عدم هم سویی با اوضاع جدید داشتند. آنان دورنمای تحولات جدید را مغایر با برنامه ها، منافع و موجودیت سیاسی و مذهبی خود تلقی میکردند (ابن طاهر مقدسی، ١٣٧٤: ٦٧٦/٢). مخالفت آن ها با اوضاع پدیدآمده و دشمنی نسبت به رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)، به تدریج در قالب جنگ روانی و سپس اقدامات عملی علیه مسلمانان علنی گردید.

٣- دسته دیگر، افراد و گروه هایی بودند که به زبان دم از ایمان و نزدیکی به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) میزدند؛ ولی در دل ایمان نداشتند، به دلائل مختلف، اسما و بعضا اجبارا خود را در جمع مسلمانان قرار داده بودند و در ظاهر اسلام آورده ولی درواقع با اسلام در جنگ بودند (ابن خلدون، ١٣٦٣: ٤٠٧/١، ٤٢٣). این گروه، تصور میکردند اجتماع مسلمانان دوام و ماندگاری طولانی نخواهد داشت و در امید و انتظار به سر میبردند با دسیسه چینی و توطئه، اوضاع را مطابق با میل و منافع خود برگردانند. قرآن از پلیدی عقیده و خبث طینت شان به کرات یاد کرده است (ابن طاهر مقدسی، همان : ٦٧٧ /٢)؛ گروهی که به «منافقین » معروف گردیدند.[۳] ماهیت و روش آن ها به گونه ای بود که بسیار پیچیده عمل میکردند؛ نه میشد آنان را رها ساخت و نه برخورد تهاجمی با آنان داشت؛ در شکل اول چون میکروب بدنه جامعه را بیمار میساختند و در شکل دوم با مظلوم نمایی سعی در نزدیک ساختن مردم مینمودند.

علاوه بر جریان نفاق که در خفا علیه مسلمانان بودند، در مدینه گروه های مشرکی وجود داشتند که علنا با پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) دشمنی میورزیدند؛ نظیر ابوعامرعمربن نعمان که از اشراف مدینه بوده و با حضرت خصومت داشتند (ابن هشام، بیتا، ٥٨٤ /١-٥٨٦).

٤- قبایل بدوی اطراف یثرب نیز ضلع دیگری از گروه هایی محسوب میشدند که با توجه به روابط دیرینه با قبایل یهود و مکه و همکاریهای مشترکی که در پاره ای موارد میان شان وجود داشت، این امکان فراهم بود تا شماری از آن ها ابزار دست مشرکین علیه مسلمانان قرار گیرند. غارت و چپاول مسلمانان در مدینه نیز انگیزه آنان را دوچندان ساخته بود.

لذا پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و یارانش در مدینه، وضع شکننده و آسیب پذیری داشتند.

گروه های مزبور به دلایل اعتقادی، اجتماعی  فرهنگی و اقتصادی، به هیچ وجه حاضر به «تحمل وضع موجود و پذیرش نیرویی جدید» نبودند؛ آن هم نیرویی که باورها و چارچوب های اعتقادی و نظام اجتماعی آنان را به طور بنیادین به چالش میکشید. اسلام رقیب و دشمن مشترک آنان به حساب میآمد.

٢-٢- تهدید دشمن خارجی؛ رویکرد مشرکان و اشراف قریش علیه مدینه

در ابتدای هجرت به مدینه، مشکل و تهدید دیگر خارج از مدینه، مشرکان مکه بودند.

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) با خصمی  شامل کفار، مشرکین مکه و قبایل بیابان نشین هم پیمان آن ها مواجه بود که متفقا و با تمام امکانات در اندیشه تقابل با مسلمانان و تدارک حمله نظامی بودند و دیر یا زود، مترصد اجرایینمودن عملیات های نظامی خود بودند. ورود اجتماع نوپای اسلامی که در حال شکل گیری بود، به مرحله نبرد نظامی با دشمن خارجی، وضعیت بسیار سختی را رقم میزد.

خطر و تهدید دشمن خارجی، واقعیت انکارناپذیری بود که مسلمانان با آن مواجه بودند و میبایست به شکل جدی و مؤثری مورد توجه قرار گیرد. کفار قریش و مشرکان مکه، مهم ترین و اولین گروهی محسوب میشدند که مترصد جنگ با مسلمانان در مدینه گردیدند و زمینه ساز وقوع جنگ و نبرد نظامی شدند. سه عامل باعث گردید آنان به نبرد با مسلمانان مصمم شوند:

نخست : مشرکین مکه از زمان شروع بعثت، مخالف جدی و سرسخت آیین اسلام بوده و به طرق مختلف، به دنبال توقف کار پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، محو اسلام و مسلمانان بودند و در این راه نیز دسیسه و توطئه های گوناگونی طراحی کردند.

دوم: کفار مکه در سال های پایانی بعثت، با توجه به اینکه پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) حامیان خود را از دست داده و موارد دیگر، در وضعیت بسیار سختی به سر میبرد، محدودیت ها و فشارهایشان علیه پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و مسلمانان را به اوج رسانده، امیدوار و مطمئن به پیروزی نهایی و دفع کامل خطر اسلام بودند. اقدام ابتکارانه و غافلگیرانه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در تماس پنهانی با یثربیها و هم چنین ناکامی و رکب خوردن شان در توطئه ترور شبانه رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) بر «کید و کین » آنان افزوده بود (قمی، ١٤١/١٣٧٩: ١). حرکت پیامبر به سمت مدینه و بینتیجه ماندن اقدامات مشرکین در تعقیب و دستگیری ایشان، بیش از پیش انزجار و عصبانیت آنان را برانگیخت (آیتی، ١٣٧٨: ٢٢٢)؛ لذا هجرت رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) اوضاع را کاملا به نفع مسلمانان تغییر داد و کفار مکه متوجه اهمیت این امر بودند.

سوم: از دغدغه های اصلی کفار مکه این بود که مانع از ارتباط مستقیم حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) با افراد یا گروه های غیر مکی شوند تا امکان نشر اسلام در خارج از مکه میسر نگردد. با هجرت به یثرب، نگرانی مشرکین در گسترش اسلام خارج از مکه، جامه عمل پوشیده و به واقعیت تبدیل شده بود. این موضوع نیز باعث گردید تا نسبت به مسلمانان منزجرتر شوند. مجموع این موارد، بر عمق کینه و خصومت شان علیه پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و مسلمانان افزوده بود ازاین رو، نسبت به رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) و مسلمانان جری شده، آنان را پلید و مطرود میدانستند و در امر مبارزه و نبرد با محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) مصمم تر گردیدند.

با توجه به اتفاقات صورت گرفته، موضوع اسلام و پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در مدینه، برای مشرکین و کفار مکه به «مسأله اصلی و اولویت نخست » آنان تبدیل شد. در سال های نخست و در ادامه توطئه های خود، علیه مسلمانان مهاجر مستقر در مدینه، جنگ روانی راه انداختند و پیوسته پیغام میفرستادند «تصور نکنید از دست ما رها شده و به یثرب پناه برده اید، ما میآییم نابودتان میکنیم و بزرگان تان را در خانه ها از دم تیغ میگذرانیم » (مبارکفوری، ١٣٨٢: ٢٣٥).

علاوه براین، قریش سلسله اقداماتی را با هدف افزایش فشار اقتصادی و معیشتی به مسلمانان شروع نمودند. محاصره اقتصادی یثرب برنامه ای بود که مشرکین مترصد انجام آن بودند. به همین خاطر با قبایل بدوی اطراف یثرب مذاکراتی داشته و معاهداتی تنظیم نمودند تا مانع فعالیت های تجاری مسلمانان شوند. هم چنین مشرکین درنظر داشتند محدودیت هایی برای تردد کاروان های بازرگانی ساکنین غیرمسلمان یثرب نیز ایجاد نمایند تا از این طریق هم، پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) را در فشار قرار دهند. این برنامه هایی بود که مشرکین به طور جدی درنظرداشتند آن را انجام دهند.

بدون تردید، برخوردهای سخت نظامی در راه بود. مجموع اقدامات مشرکین  عملیات روانی، تحرکات و تهدیدات کفار و اشراف قریش  به اندازه ای بود که مسلمانان، «سایه جنگ » را احساس میکردند. هم چنین باتوجه به امکانات مالی، پشتوانه های اقتصادی و ارتباطاتی که قریش و کفار مکه با شماری از قبایل و گروه های یثربی داشتند، تهدیدات شان موضوعی بود که میبایست جدی گرفته شود. غفلت از این مسأله و بیتوجهی به این تهدید جدی، در آینده مسلمانان را با مشکلات اساسی مواجه میساخت.

٣) استراتژی دفاعی رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) در وضعیت جدید

واکنش پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نسبت به وضعیت پیچیده و خطرناک موجود، اتخاذ استراتژی بود که برمبنای آن، امکان تبلیغ آیین اسلام و دفاع مؤثر از مسلمانان را فراهم آورد.

استراتژی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در ارتباط با مواضع و اقدامات مشرکان این بود که به صورت هدفمند از موضع اقتدار و با زبان قدرت، در عرصه تحولات میدانی حجاز، ورود نماید و با روشی هوشمندانه، در جهت دفاع آگاهانه از اجتماع تازه شکل گرفته اسلامی، به گونه ای اقدام کنند که ابتکار عمل در میان مشرکان و سایر گروه های مهاجم حجاز و منازعات احتمالی را در اختیار داشته باشند. درواقع، استراتژی حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) در این مقطع، در قالب «قدرت در برابر قدرت » سازمان یافت.

در این روش، پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) آگاهانه و فعالانه اقدام نمودند و اصطلاحا، در لاک دفاعی فرو نرفته و منتظر هجوم و ضربات مشرکین و متحدین آنان قرار نگرفتند، با برنامه ای مشخص رفتار کردند، تحرکات مشرکان را به طور کامل زیرنظر داشتند و هرگونه ماجراجویی و حتی اقدامات احتمالی آنان را بیپاسخ نمیگذاشتند. در این رابطه، افراد و گروه هایی مأمور شده بودند که اخبار اقدامات مخالفین را به مدینه گزارش دهند.

درواقع، رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)، براساس مشی بازدارنده و پیش گیرانه، با اتخاذ رویکردی آفندی، به طراحی و انجام سلسله اقدامات پیش دستانه جهت بیاثر ساختن توطئه های مشرکان مبادرت ورزید تا به تدریج، فرآیند آماده سازی رزمی مسلمانان در رویارویی نظامی آتی مهیا گردد. در این رابطه و متناسب با مفهوم استراتژی، پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) سعی کردند دو برنامه را در دستور کار قرار دهند؛

نخست، با شناسایی فرصت ها و موقعیت های مناسب، ابزارهای لازم را به دست آورند تا در مواقع مقتضی در برابر برنامه های خصمانه مشرکان، دست خالی نباشند و گزینه لازم جهت اقدام به موقع و متقابل را در اختیار داشته باشند.

دوم، اقدامات پیش دستانه ای در پیش گیرند که در تحولات میدانی و در صحنه رقابت و منازعه با مشرکان، ابتکار عمل داشته و قادر به نقش آفرینی و بازیگردانی مؤثر باشند.

علت اینکه پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در دوران هجرت، چنین روشی را انتخاب کردند، ناشی از دو مسأله میباشد:

نخست: به موانع و چالش های گسترده ای مربوط میگردد که مشرکان و مخالفین پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) علیه ایشان به کار بستند. این مورد از مهم ترین دلائل رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) در گرایش به انتخاب استراتژی مزبور میباشد. رسالت و مأموریت اصلی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به عنوان پیام آور دین خدا، ابلاغ آیین جدید و ترویج آن بود. در راستای تحقق این هدف، پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) ازطرف مشرکان مکه با تنوع و تراکمی از مشکلات مواجه بود. موانع به اندازه ای گسترش یافت که امکان ادامه فعالیت های تبلیغی و ترویجی میسر نبود. سخت گیریها و محدودیت ها به شکل وسیع و همه جانبه، علیه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و مسلمانان جریان داشت.

حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) به مدت ١٣ سال در برابر انواع توطئه ها و ترفندهای مشرکان ایستادگی کرد و همواره با صبر، مدارا و خویشتن داری و با موعظه احسن و قول لین، سعی کرد آنان را به پذیرش جایگاه اسلام و مسلمانان متقاعد سازد.

درمقابل، عمده اقدامات مشرکین برخورد سخت سیاسی و نظامی بود و به طرق مختلف، سعی داشتند مانع فعالیت های تبلیغی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) شوند. هم چنین با اعمال فشارهای گوناگون، سعی نمودند از گرایش افراد به آیین اسلام جلوگیری کنند و پذیرندگان آیین جدید را در معرض انواع فشارها قرار دهند.

دوم: اتخاذ این روش بدین علت بود که «متناسب با واقعیات میدانی حجاز» بوده و به اخلاق، منطق و گفتمان جاری اعراب جاهلی و ساکنین این منطقه مربوط میگردید. در این جامعه زبان زور و قدرت، تعیین کننده بسیاری از موضوعات بود و داشتن قدرت، نقش اساسی در بقا و تداوم حیات اجتماعی و اقتصادی داشت. فرد یا قبیله قدرتمند حق حیات داشت و ضعیف نیز در معرض نابودی قرارداشت و محکوم به فنا بود. به گفته آرمسترانگ، «محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) با اجتماعی خشن و وحشی مواجه بود؛ جامعه ای که فقط بوی خشونت و قدرت پرستی میداد و قبایل در جنگ دائمی با یکدیگر به سر میبردند… حجاز گوئی محکوم به بربریت و خشونت بود. » (آرمسترانگ، ١٣٨٣: ٥٤-٥٥-٦٢). در حجاز آنچه عامل تفوق محسوب میشد، زور و قدرت بیشتر بود. مبنای نگرش و رفتار قبایل نسبت به یکدیگر و آنچه که تعیین کننده نوع و نحوه ارتباط شان بود، میزان برخورداری از قدرت به حساب میآمد.

با توجه به فرهنگ سیاسی – اجتماعی حجاز و هم چنین تجربه ١٣ساله مکه، پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در مدینه ناچار به انتخاب گزینه ای بود که توان سیاسی  نظامی و قدرت بازدارندگی مسلمانان را ارتقا ببخشد در غیر این صورت، مسلمانان چه در داخل شهر مدینه و قبایل اطراف و چه توسط کفار قریش، دائما در معرض هجوم تا نابودی کامل قرار میگرفتند.

پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اگر صرفا به ابلاغ آیین بسنده میکردند، کاری از پیش نمیبردند؛ شبیه آنچه که در مکه رقم خورد و چه بسا با تداوم تهاجمات گسترده مؤتلفین، در معرض نابودی قرار میگرفتند. لازمه کار پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) این بود که یک قدرت و پشتوانه سیاسی و نظامی داشته باشند. در بسیاری موارد، کفار و سایر دشمنان پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، هر زمان که قدرت و توان مسلمانان را مشاهده میکردند، عقب مینشستند درغیر این صورت، با گستاخی رفتار میکردند.

در وضعیت پرخطر و نامطمئن مسلمانان در سال های نخست هجرت، هرگونه کم توجهی به این واقعیت و تعلل در این رابطه، مساوی با تضعیف و نابودی بود ازاین رو، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در رابطه با دشمن خارجی، سعی کرد رویکردی در پیش گیرد تا به مثابه بازیگر قدرتمند، ابتکار عمل را در اختیار داشته باشد.

لازم به ذکر است منظور از طرح مفهوم قدرت در استراتژی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نه به معنای جبر و زور، قتل و خونریزی و قشون کشی نظامی شبیه آنچه که سلاطین انجام میدادند نیست، بلکه منظور دست یابی به اقتداری است که جنبه بازدارندگی داشته و امکان دفاع از مسلمانان و حفظ آیین آنان را فراهم آورد.

لذا پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در عین آنکه به پشتوانه آیین جدید، آموزه های معرفتی عمیق و منطق قوی داشتند و این موضوع را در مکه و در ارتباط با آیین های موجود نشان داده بودند، به خاطر آنکه بتوانند موجودیت، دوام و بقای مسلمانان را در جامعه ای که قانون شبه جنگل داشت (برزگر، ١٣٨٩: ٩٣) حفظ کنند، میبایست قدرت بالایی داشته و قدرت مندانه در عرصه سیاسی و نظامی حجاز حضور داشته باشند. موضوعی یک منطق روشن قرآنی نیز از آن پشتیبانی میکند و براساس آن، قدرت داشتن یک اصل به حساب میآید.[۴]

«و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم (انفال / ٦٠).

٤- اقدامات پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) جهت پیشبرد استراتژی

با توجه به اقدامات اقتصادی، عملیات روانی و تهدیدات سیاسی و نظامی دشمن، در سال های نخست هجرت، سلسله اقدامات و تدابیر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) با آمیزه ای از احتیاط، اجبار و آماده سازی روانی و رزمی مسلمانان آغاز گردید که در چند مرحله به اجرا درآمد:

نخست، با انجام برنامه ها و اقدامات اساسی، ابتدا وضع داخلی مسلمانان، سپس روابط با گروه های غیرمسلمان را سامان دادند. در این رابطه به انجام طرح های مهمی نیز مبادر ورزیدند و سعی کردند اوضاع درونی مدینه را از حالت شکنندگی خارج سازند.

دوم، رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) به ترمیم و تقویت روحیه اصحاب شان پرداختند و به آن ها قوت قلب بخشیدند. شمار زیادی از مسلمانان بدون هیچ گونه دارایی، حتی امکانات ابتدایی زندگی، با وضعیت سخت معیشتی، در مدینه زندگی میکردند، درحالی که تهدید و عملیات روانی سنگینی علیه آنان جریان داشت.

سوم، با توجه به تهدیدات و خطرات موجود، احتمال واردساختن صدمه جسمی و جانی به مسلمانان، دور از ذهن نبود. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) تلاش کردند کلیه اصول حفاظتی و امنیتی در برابر تجاوزات احتمالی غافلگیرانه رعایت شود. مراقبت های لازم به عمل آمد تا خود و یاران شان از خبث طینت و شرارت های احتمالی مشرکین در امان باشند؛ زیرا درصورتی که در آن شرایط نوپا، به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و مسلمانان آسیب جسمی و جانی وارد میکردند، طبیعی بود که بقای اسلام با مشکلات اساسی مواجه میگردید. بر همین اساس، پیامبر در طول شب بیدار میماند و یارانش نگهبانی میدادند، هم چنین مسلمانان مهاجر نیز شب و روز مسلح و آماده بودند (مبارکفوری، ١٣٨٢: ٢٣٥ – ٢٣٦).

چهارم، مهم ترین بخش استراتژی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) این بود که از اواخر سال نخست هجرت، ابتدا با قبایلی که در مسیر بازرگانی حجاز به شام بودند، تماس هایی برقرار نمودند و با شماری از آن ها، پیمان نامه هایی منعقد ساختند که براساس آن ضمن حمایت از یکدیگر، حریم مسیرهای تجاری حفظ شده و مورد تجاوز قرار نگیرد (مبارکفوری، ١٣٨٢: ٢٤١-٢٣٧)؛ سپس با حضور مداوم در این حوزه ارتباطی-تجاری، سلسله عملیات های میدانی در قالب دسته های چند ده نفری را سازمان دهی کرد که به حضور و گشت زنی مداوم در مسیرهای ارتباطی کاروان های تجاری کفار مکه میپرداختند و بعضا تهدیداتی را متوجه آنئها مینمودند.

در تفکر استراتژیک، شناسایی موقعیت های کلیدی، فرصت جویی و کشف ابزارهایی که قابلیت استفاده مؤثر جهت مهار قدرت دشمن را داشته باشد یک اصل مسلم به حساب میآید و بدون دستیابی به فرصت ها، منافع حاصل نمیشود. پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نیز با شناسایی نقطه آسیب پذیر دشمنان مشرک، سعی کردند ابزار لازم در برابر ماجراجویهای آنان را به دست آورند.

در یکی از این موارد، گروهی از مسلمانان به فرماندهی حمزه در برابر کاروان تجاری قریش که از شام برمی گشتند و ریاست آن کاروان برعهده ابوجهل بود، سان دیده، صف آرایی کرده و آماده حمله به آن کاروان شدند که با وساطت یکی از هم پیمانان مسلمانان، نبردی رخ نداد (واقدی، ١٣٦٩؛ ٦). هم چنین در سریه ای دیگر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، سعدبن ابی وقاص را به همراه تعدادی مأموریت داد تا در مقابل کاروان تجاری قریش مانور قدرت دهند ولی وارد جنگ نشوند (واقدی، ١٣٦٩؛ ٧-٨).

در غزوه بواط نیز که در ربیع الاول سال دوم رخ داد، پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) با دویست نفر حرکت کردند تا در مقابل کاروان بازرگانی قریش حضور یافته و «نمایش قدرت » دهند (مقریزی،

١٤٢٠ق؛ ٨/ ٣٣٤-٣٣٥). غزوه ذوالعشیره در جمادیالثانی و سریه نخله در رجب سال دوم هجرت نیز با هدف نمایش، صف آرایی و ایجاد خطر برای قافله های تجاری قریش مکه انجام پذیرفت (واقدی، ١٣٦٩؛ ٨-٩).

صفوان بن امیه که قریش، در آن سال او را برای مدیریت کاروان شام برگزیده بودند پیش از انجام سفر گفت «محمد و دوستانش کار تجارت را بر ما تلخ و ناگوار میگردانند و ما نمیدانیم با پیروانش چگونه برخورد کنیم؛ چون آنان  ابدا  ساحل دریا را ترک نمیکنند؟ و مردم ساحل نیز با آنان از در صلح و صفا در آمده با هم دوست هستند. پس نمیدانیم کجا برویم و چگونه سفر کنیم؟ حال اگر در خانه هایمان بمانیم، تمام دارایی خود را خواهیم خورد و چیزی از آن باقی نخواهد ماند؛ زیرا زندگانی ما در مکه به بازرگانی تابستانی در شام و زمستانی در حبشه بستگی دارد» (مبارکفوری، ١٣٨٢: ٣٠١- ٣٠٢).

حدود ٨ اقدام نظامی- سیاسی از سوی مسلمانان بر ضدمشرکان مکه صورت گرفت. مسلمانان در این مانورها تا چند قدمی دشمن پیش میرفتند، آنان را ترسانده و گاهی درگیریهای لفظی و فیزیکی هم میان شان رخ میداد (آیتی، ١٣٥٣: ٢٤٨-٢٥٣).

علاوه بر محدودیت های تجاری، اقدامات دیگری نظیر اختلال در رسیدن گندم به قریش ازطریق یمامه  که انبار گندم مکه بود  صورت گرفت که باعث شد کفار مکه عاجزانه از پیامبر درخواست نمایند اجازه ورود گندم به مکه را بدهد (ابن هشام، بیتا: ٤١٤ /٢).

سلسله اقدامات منظم و هدف مند پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، شامل سازمان دهی و اعزام دسته های رزمی به مسیر تجاری قریش و در معرض تهدید قراردادن آن، حضور مداوم در آن محدوده و هم پیمانی با شماری از قبایل آنجا، براساس برنامه ای مشخص صورت پذیرفت تا این موضوع روشن شود که این محدوده و مسیرها، در تیررس مسلمانان است. مجموعه اقدامات پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در این رابطه با دو هدف پیگیری شد؛

نخست، اقدام جهت «ارتقای آمادگی نظامی مسلمانان و پیش برد فرایند آماده سازی رزمی و روانی آنان در نبردهای احتمالی با مشرکین » بود. درواقع این سلسله اقدامات، نوعی«آموزش و تمرین نظامی» به حساب میآمد تا مسلمانان در موقع حملات نظامی آمادگی لازم را داشته باشند.

هم چنین به تازه مسلمانانی که از ابتدای دعوت همواره مورد جور و ستم قرار گرفته و ضعیف شمرده میشدند و تهدیدات مداوم مشرکین آن ها را نگران ساخته بود، «جسارت و شهامت ایستادگی و نبرد رودرو با دشمن در عرصه میدانی » میبخشید.

دوم، سلسله اقدامات پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در ارتباط با این محدوده تجاری، پیام واضح و معناداری به مشرکین مکه ارسال میکرد و آن در معرض تهدید و خطر قرارگرفتن اصلیترین و مهم ترین بعد از زندگی اقتصادی آن ها بود. اقتصاد قریش بر پایه تجارت استوار بود با ناامنی راه های بازرگانی، ادامه حیات اقتصادی قریش با مشکل مواجه میشد. اتفاقی که خبرهای آن برای سران مشرکین بسیار ناخوشایند و مأیوس کننده بود و این مفهوم را به مشرکین مکه منتقل میساخت که امنیت این مسیرها در تیررس مسلمانان قرار دارد. اساسا تداوم معیشت و بقای حیات اجتماعی آن ها به امنیت این مسیرها و تداوم فعالیت های بازرگانی بستگی داشت ؛ لذا این امر یک «خطر مهلک » برای تجارت مکه بود.

بدین صورت که تسلط مسلمانان بر مسیرهای تجاری و توان و آمادگی آن ها برای ضربه زدن به منافع حیاتی قریش، اهرم فشاری بود در دست مسلمانان تا در مواقع ضروری، به میزان موردنیاز فشار لازم را وارد کرده و از این طریق، مانع پاره ای از آسیب ها و اقدامات جنگ طلبانه قریش علیه مسلمانان گردند.

تأثیر این استراتژی در جریان غزوات پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) با مشرکان نمود پیدا کرد.

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و مسلمانان با توجه به این استراتژی، در ارتباط با مشرکان و متحدین شان موفق شدند ماشین جنگی آنان را متوقف و نیروی نظامیشان را مضمحل سازند.

در مباحث مربوط به استراتژی، «تداوم و استمرار برنامه ها و پیوستگی اقدامات » امری ضروری است که میزان اثربخشی و موفقیت کار را دوچندان میسازد. رویکرد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در ارتباط با مشرکان، امری مقطعی و محدود به سال نخست هجرت نبود بلکه به صورت مستمر ادامه یافت. حضرت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) علاوه بر اقدامات لازم در سال نخست، در سال های بعد هجرت و بعد از آن نیز به صورت پیوسته مراقب توطئه های مشرکان مکه و قبایل متحد آنان بود.

مشرکان و متحدین آنان هر زمانی که مترصد اقدام علیه مسلمانان میشدند و خبر آن به اطلاع پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) میرسید، پیش دستی کرده و قبل از اینکه مدینه مورد تهاجم آنان قرار گیرد، از عملیات نظامی آنان ممانعت به عمل آورده و به دفع شر آن ها پرداخت؛ نظیر غزوه ذات السلاسل، غزوه حنین، دومه الجندل، بنیمصطلق و جنگ تبوک.

گذشته از مشرکان مکه و مؤتلفین آن ها، گروه های پیمان شکن و خاطی یهودی نیز در صورت انجام هرگونه بدعهدی و اقدام ماجراجویانه، عادلانه و قاطعانه با آن ها برخورد میشد. مواجه با یهودیان بنینضیر، بنیقینقاع، بنیقریظه و خیبر در این راستا انجام پذیرفت؛ لذا پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) از ابتدای دوران هجرت و بعد از آن، با قدرت در عرصه تحولات سیاسی و نظامی حضور یافتند.

٥- نتیجه استراتژی رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)

آثار موفقیت آمیز استراتژی رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) در برابر مشرکان در جریان غزوه بدر نمایان گردید. نتیجه نبرد به لحاظ سیاسی و نظامی اهمیت فراوانی داشت. با پیروزی نظامی مسلمانان، دروازه موفقیت به روی آنان گشوده شد و اعتبار و ابهت سیاسی و نظامی قریش خدشه دار گردید. هم چنین پیروزی در بدر، توان نظامی و آمادگی رزمی مسلمانان را به رخ سایر گروه ها کشید و قدرت نهفته آنان را نمایان ساخت. مشرکان و سایر قبایل در ابتدای هجرت متوجه این مسأله شدند که با گروهی قدرتمند روبه رو هستند. با پیروزی مسلمانان، شماری از قبایل حجازی به پیامبر گرایش پیدا کردند و هیأت هایی را به مدینه اعزام داشتند (یعقوبی، ١٣٧١: ٤٠٥/١).

نبرد احد جنبه دیگری از اعتبار استراتژی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در ارتباط با مشرکین را نشان میدهد. مشرکین در شوال سال سوم هجری طی عملیاتی انتقام جویانه و تجاوزگرانه، حمله بزرگی را علیه مسلمانان تدارک دیدند. در این جنگ علیرغم موفقیت ابتدایی مسلمانان، نهایتا به پیروزی مشرکان منتهی شد. گرچه مشرکان در صحنه میدانی جنگ پیروز شدند ولی به لحاظ نظامی فاتح نهایی جنگ به حساب نمیآیند؛ زیرا آن ها قصد نابودی مسلمانان و اسلام را داشتند و وقتی هوشیاری، آمادگی رزمی و بازیابی قدرت مسلمانان را مشاهده نمودند، به پیروزی در میدان جنگ اکتفا کرده و جرأت حمله مجدد به مدینه نیافتند (علیعربی، ١٣٨٣: ١٠٧/٣).

شکست مسلمانان در احد باعث شد تا بسیاری از قبایل و گروه های مخالف اسلام با تصور اینکه قدرت نظامی مدینه به تحلیل رفته، نسبت به مسلمانان گستاخ شده و توطئه های ریز و درشتی علیه آنان طراحی و اجرا نمودند (یعقوبی، ١٣٧١: ١/ ٤٣٢-٤٣٣. بیهقی، ١٣٦١: ٣٣٩). این موضوع نیز نشان داد که در چنین اجتماعی میبایست قدرت داشت تا موجودیت آن اجتماع تداوم یابد.

موضوع دیگری که صحت و اعتبار استراتژی تعیین شده پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) را مشخص میسازد، به غزوه خندق مربوط میگردد. در جریان نبرد احزاب، ائتلافی از دشمنان اسلام و مسلمانان با محوریت مشرکین مکه، اتحادی از جنگ جویان عرب را تشکیل دادند که بزرگ ترین اتحاد جنگ جویان عرب تا آن زمان به حساب میآمد (ابن عمر، ١٣٨٢: ١٣١-١٣٢).

از دلایل اصلی شکل گیری نبرد احزاب علیه مسلمانان، به شکست احد مربوط میگردد. با توجه به ناکامی مسلمانان در احد و با فرض اینکه قدرت مسلمانان تضعیف گردیده، حمله همه جانبه ای علیه مدینه تدارک دیده شد. از این جنگ به عنوان نقطه ای عطف در روابط مشرکان و مسلمانان یاد میشود. نتیجه جنگ به طور قابل ملاحظه ای سرنوشت و آینده سیاسی طرفین را رقم میزد (معروف الحسنی، ١٤١٢: ١٥٣-١٥٤).

پیروزی در جنگ احزاب، ورق را به نفع مسلمانان برگرداند. به تعبیر امروزی پس از جنگ احزاب، معادله قدرت به نفع حکومت اسلامی تغییر کرد. پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در عرصه میدانی، سیاسی و نظامی حجاز، ابتکار عمل را به دست گرفتند. به اذعان تمامی منابع، پیروزی در این جنگ قدرتی به مسلمانان بخشید که بیشتر قبایل با دیده احترام به مسلمانان نگریسته و اسلام را به مثابه قدرتی برتر پذیرفتند. هم چنین سعی در نزدیکی به مسلمانان داشتند. درنتیجه نبرد احزاب، این اندیشه در میان قریش شکل گرفت که کوشش هایشان برای نابودسازی مسلمانان، ناکام و بینتیجه خواهد بود. به همین خاطر بعد از جنگ، پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند که «قریش دیگر به جانب ما نخواهند آمد» (استرآبادی، ١٣٧٤: ٢١٩). سایر قبایل بیابان نشین دیگر جرأت حمله به مدینه را نداشته و جانب مسلمانان را رعایت کردند.

در فاصله نبرد خندق تا صلح حدیبیه، منحنی قدرت به شکل محسوسی در عربستان تغییر یافت و مسلمانان به صورت نیرویی کنش گر و غالب ظاهر شدند. در حوزه حجاز آنچه که اتفاق افتاد چرخش قدرت از قریش مکه به مسلمانان مدینه بود، به گونه ای که مسلمانان از یک نیروی تدافعی به قدرتی برتر در برابر مکیان تبدیل شدند.

مجموع نتایجی که در پیروزی خندق حاصل آمد در جریان معاهده حدیبیه متجلی گردید. با توجه به استراتژی موفقی که پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و مسلمانان در پیش گرفتند، آنان را به درجه ای از نفوذ و قدرت در حجاز رساند و مسلمانان چنان اعتمادبه نفسی پیدا کردند که پیامبر به همراه یاران شان در ذیقعده سال ششم هجری عازم مکه شدند؛ یعنی شهری که اشراف و بزرگان آن دشمن درجه اول مسلمانان بودند و از هر اقدامی در ضربه زدن به مسلمانان فروگذار نکردند.

رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) با هدف زیارت، به سمت مکه حرکت کردند؛ ولی دشمنان درجه یک مسلمانان، چنان مضطرب و آشفته گردیدند که بعد از مانور قدرت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)در جریان بیعت رضوان، سراسیمه خواهان مصالحه با حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) شدند (ابن هشام، ١٣٧٥: ٢/ ٢١٤). این در حالی بود که تا قبل از آن، با انکار موجودیت مسلمانان، به جز نابودی آنان و محو اسلام به چیز دیگری نمیاندیشیدند. از لابه لای خواسته های قریش در حدیبیه، ضعف مفرط مکه نمایان است؛ لذا خطرناکترین و سرسخت ترین دشمن اسلام، وقتی قدرت مسلمانان را مشاهده کردند مجبور به تمکین شدند (مبارکفوری، ١٣٨٢: ٤٢٤).

در جریان معاهده حدیبیه و نمایش قدرت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، ثبات و آرامش برای مسلمانان فراهم آمد، خطر و تهدید دشمنان را دورتر ساخت و آوازه اسلام به نقاط دوردست رسید (استرآبادی، همان : ٢٣٦). شمار افرادی که بعد از این اتفاق مسلمان شدند، با تمامی گروندگان پیشین به اسلام برابری میکند. فتح مکه از صلح حدیبیه شروع شد و شماره معکوس فتح مکه آغاز گردید. این صلح زمینه ای فراهم آورد تا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) فراتر از محدوده حجاز، با سران دولت ها و امپراتوریهای بزرگ آن عصر وارد مکاتبه گردند (ابن هشام، ١٣٦٠: ٤/ ٢٧٩).

موفقیت استراتژی سیاسی  نظامی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در جریان فتح مکه، به طور کامل متجلی گردید. مشرکان مکه و قریش که دهه های قبل، قدرت بیرقیب حجاز بودند چنان زبون گردیدند که پیش از حرکت رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) در برابر مسلمانان کاملا منفعل شدند. قدرت و ابهت مسلمانان آن چنان افزایش یافت که پیش از رسیدن سپاهیان به مکه، کفار قریش از اتخاذ یک تصمیم ساده نیز عاجز ماندند و حتی فرمانده و بزرگ آنان، ابوسفیان، سراسیمه خود را به سپاه مسلمانان رساند و اسلام را پذیرفت. تمکین و تسلیم ابوسفیان نه از سر ارادت و معرفت به آیین اسلام بود، بلکه وقتی قدرت و توان مسلمانان را مشاهده کرد دست از مقاومت و ایستادگی علیه مسلمانان کشید (یعقوبی، ١٣٧١: ٤١٨/١). پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) پیروزمندانه بدون هیچ مانعی وارد مکه و کعبه شد. از قریش مغرور و مدعی، جز دشمنی مغلوب، مضمحل و خشمگین چیزی باقی نمانده بود. گروهی که زمانی نیرومندترین قدرت سیاسی و نظامی حجاز محسوب میشدند، با خواری و فضاحت، تسلیم مسلمانان شدند.

در جریان فتح مکه شمار زیادی از قبایل اطراف مدینه و هم چنین قبایل میان مکه و مدینه در این عملیات، پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) را همراهی کردند. این موضوع استراتژی صحیح پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) را نشان میدهد زیرا زمان زیادی نگذشته بود که قبایل صحرانشین  که عمدتا مخالفین پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) بوده و در ائتلاف با مشرکین علیه حضرت لشکرکشی میکردند  با توجه به قدرت مسلمانان بعد از نبرد احزاب، به مسلمانان ملحق شدند.

لذا، استراتژی نظامی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، به «خلق قدرت » منتهی شد. ایشان با کسب قدرت و اعمال آن، زمینه گسترش اسلام را فراهم آوردند. درواقع «چشم سرخ قدرت »، دشمنان و مخالفین دین را عقب راند «نه » از این جهت که با «اعمال قدرت » دین بر مردم تحمیل گردید، بلکه موانع نیرومندی که علیه نشر دین وجود داشت برطرف شد.

نتیجه گیری

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در عصر بعثت با سنگین ترین تهدیدات و اقدامات تنبیهی و تحریمی مشرکان مواجه گردیدند، به گونه ای که موانع جدی در مسیر انجام رسالت اصلی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) یعنی تبلیغ دین، ایجاد گردید. هجرت به مدینه باعث شد تا مشرکان مکه در ائتلاف با سایر گروه های مخالف اسلام، به شکل گسترده تری به مواجه با مسلمانان و توطئه چینی علیه آنان روآورند. علاوه براین، چالش های پیچیده مسلمانان و پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در ابتدای هجرت، بر حجم و پیچیدگی مشکلات افزوده بود. مشرکان، در رأس مخالفان پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، با تمام توان در اندیشه خصومت علیه مسلمانان بودند. برآیند وضع موجود، احتمال بروز آشفتگیها و آسیب های گسترده تر را متصور و محتمل میساخت.

در این وضعیت پیچیده، با توجه به واقعیات میدانی حجاز و تجربه ارزشمند دوره بعثت، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، استراتژی طراحی کردند که متأثر از آموزه های دینی و تعالیم وحیانی بود و با نصرت الهی و کمک مسلمانان، در مسیر اجرا قرار گرفت. برنامه هوشمندانه و آگاهانه رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) بدین شکل بود که بدون تردید و تعلل، مقتدرانه در مقابل مخالفین قرار گرفتند، سپس با انجام سلسله اقدامات بازدارنده و پیش دستانه که به صورت منظم و مستمر انجام پذیرفت، محاسبات مشرکان را دگرگون ساختند، توان رزمی و اقتصادی مشرکان مضمحل گردید، ماشین جنگی مشرکین متوقف شده و ابتکار عمل در اختیار پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) قرار گرفت. نتیجه اتخاذ استراتژی مزبور، تغییر صحنه رقابت و منازعه به نفع مسلمانان بود. در پرتوی آن، توسعه دامنه قدرت مسلمانان و ارتقای موقعیت آنان، حاصل شد. مهم تر از آن، ثبات و امنیتی حاکم گردید که امکان تبلیغ دین و نشر آن فراتر از محدوده حجاز، در سطح جهانی فراهم آمد.

فهرست منابع

منابع فارسی:

آرمسترانگ، کارن (١٣٨٣)، محمد؛ زندگینامه پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)، ترجمه کیانوش حشمتی، تهران؛ انتشارات حکمت.

آیتی، محمدابراهیم (١٣٧٨)، تاریخ پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)، مصحح علی میرشریفی، تهران؛ انتشارات دانشگاه تهران.

ابن العبری (١٣٧٧)، مختصر تاریخ الدول، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران؛ انتشارات علمی و فرهنگی.

ابن طاهر مقدسی (١٣٧٤)، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران؛ آگه.

ابن خلدون (١٣٦٣)، تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

استرآبادی، احمدبن تاج الدین (١٣٧٤)، آثار احمدی تاریخ زندگانی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)، تهران؛ میراث مکتوب.

ابن عمر، محمدبن عبدالله (١٣٨٢)، خلاصه سیرت رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)، ترجمه و انشای رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی قاضی ابرقوه، تهران؛ انتشارات علمی و فرهنگی.

ابن هشام (بیتا)، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری، بیروت، دارالمعرفه.

افتخاری، اصغر (١٣٨١)، روش طراحی استراتژی ملی در جمهوری اسلامی ایران، تهران ؛ پژوهشکده مطالعات راهبردی.

احمدوند، علیمحمد (١٣٧٧)، متدولوژی یادگیری در تدوین استراتژی، مجله دانش مدیریت، ش ٤١-٤٢.

برزگر، ابراهیم (١٣٨٩)، تاریخ تحول دولت در اسلام و ایران، تهران؛ سمت.

بیهقی، ابوبکر (١٣٦١)، دلائل النبوه، بیهقی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران؛ علمی و فرهنگی.

بوفر، آندره (١٣٦٦)، مقدمه ای بر استراتژی، ترجمه مسعود کشاورز، تهران؛ انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه.

بهرام نژاد، محسن؛ متولی، عبدالله (١٣٩٣)، بازشناسی الگوهای جنگ روانی در نبردهای پیامبر اسلام، مجله پژوهش نامه تاریخ اسلام، سال چهارم، شماره سیزده.

ثقفیعامر، ناصر (١٣٧٠)، استراتژی در فرآیند تحول، مجله اطلاعات سیمای اقتصادی، تهران؛ شماره ٤٣ و ٤٤.

حسینی، سیدمحمود (١٣٧٨)، مفهوم استراتژی در ادبیات مدیریت، مجله مجتمع آموزش عالی قم، ش ٢.

شیت خطاب، محمود (١٣٧٨)، شیوه فرماندهی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، ترجمه عبدالحسین بینش، تهران؛ مرکز تحقیقات سپاه.

علی عربی، حسین (١٣٨٣)، تاریخ تحقیقی اسلام، قم ؛ مؤسسه امام خمینی(ره).

علیخانی، علیاکبر (١٣٨٦)، تحلیل سیاسی جنگ های پیامبر اکرم راهبردی برای امروز، مجله پژوهش نامه علوم سیاسی، شماره دوم.

فارسی، جلال الدین (١٣٦٣)، گزارش سمینار (١)، تهران؛ انتشارات وزارت خارجه.

قمی، شیخ عباس (١٤٢٢)، منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، تعریب سیدهاشم میلانی، قم؛ جامعه مدرسین.

کرئین، جیمزبراین (١٣٧٣)، مدیریت استراتژیک، ترجمه محمد صائبی، تهران؛ مرکز آموزش مدیریت دولتی.

گارنت، جان (١٣٦٩)، مطالعات استراتژیک و فرضیات آن، ترجمه هوشمند میرفخرایی، تهران؛ دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.

لاپیدوس، ایرام (١٣٨٧)، تاریخ جوامع اسلام، ترجمه علی بختیاریزاده، تهران؛ اطلاعات.

مبارکفوری، صفیالرحمان (١٣٨٢)، باده ناب، ترجمه محمدبهاءالدین حسینی، سنندج؛ کردستان.

معروف الحسنی، هاشم (١٤١٢)، سیره المصطفی، ترجمه ترقی جاه حمید، تهران ؛ حکمت.

مقریزی، تقیالدین احمد (١٤٢٠)، إمتاع الأسماع، تحقیق محمدعبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه.

منتظریمقدم، حامد (١٣٩٣)، صلح و جنگ در سیره پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله وسلم)، مجله معرفت، سال بیست و سوم، فروردین، شماره ١٩٦.

واقدی، محمدبن عمر (١٣٦٩)، المغازی، ترجمه محمود مهدویدامغانی، تهران؛ مرکز نشر دانشگاهی.

یعقوبی، احمدابن واضح (١٣٧١)، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران؛ انتشارات علمی و فرهنگی.

پی نوشت ها:

[۱] معادل معنایی جلال، شوکت و حشمت.

[۲] لازم به ذکر است موفقیت مسلمانان در دفع تجاوزات و تهاجمات مخالفین، مقابله با توطئه های سخت و نرم دشمنان و تبدیل شدن به نیروی قدرتمند ناشی از مشی نظامیگری، امکانات رزمی و توان تسلیحاتی آنان نبود. به بیان دیگر، این میزان پیشرفت و موفقیت در میدان رزم و نبرد و با عده و عده نظامی به دست نیامد و اگر این گونه تصور شود خطا است. توسعه دامنه نفوذ و قدرت مسلمانان، مرهون دو عامل اساسی بود؛ یکی ظرفیت های معنوی و قابلیت های بالای معرفتی اسلام و آموزه های عمیق آن و دوم، ویژگی شخصیتی و مدیریتی حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)، اخلاق والا و نبوغ بینظیر ایشان بود. در این مقاله تلاش خواهد شد به یکی از عوامل مؤثر که مربوط به توانمندیهای شخصیتی و مدیریتی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) است پرداخته شود.

[۳] کلمه نفاق و منافق به صورت جمع مذکر و مونث، ٣٧ بار در قرآن آمده است .

[۴] اصل قدرت یعنی توانابودن برای اینکه دشمن طمع نکند. قرآن در این رابطه تصریح دارد که به اندازه ای نیرومند باشند که دشمن بترسد از اینکه حمله کند. براساس نظر مفسرین، مقصود از«ترهبون » در آیه ٦٠ سوره انفال این است که تجهیزات نظامی و آمادگی دفاعی را تا مرز تهدید دشمنان گسترش دهید تا به خودش اجازه تهاجم نده؛ لذا تا زمانی که دشمن وجود دارد اصل قدرت هم هست. در برابر دشمنی که فقط زور و شمشیر میشناسد و اهل گفت وگو نیست، باید قدرتمند و آماده بود.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.