حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

سه شنبه, ۴ دی , ۱۴۰۳ 23 جماد ثاني 1446 Tuesday, 24 December , 2024 ساعت ×
ماجرای اولین دیدار امام با نیرو‌های حزب‌الله لبنان
22 فوریه 2022 - 9:09
شناسه : 3449
بازدید 442
13

روز‌های پایانی بهمن ۱۳۷۰ خودروی «سید عباس موسوی» دومین دبیرکل حزب‌الله لبنان در مسیر بازگشت از مراسم سالگرد «شیخ راغب حرب» مورد حمله بالگرد‌های رژیم صهونیستی قرار گرفت و به همراه همسر و فرزندش به شهادت رسیدند. ۳۰ سال از آن روز و آغاز دوران دبیر کلی «سید حسن نصرالله» در حزب‌الله لبنان می‌گذرد. مرحوم […]

ارسال توسط : منبع : دفاع‌پرس
پ
پ

روز‌های پایانی بهمن ۱۳۷۰ خودروی «سید عباس موسوی» دومین دبیرکل حزب‌الله لبنان در مسیر بازگشت از مراسم سالگرد «شیخ راغب حرب» مورد حمله بالگرد‌های رژیم صهونیستی قرار گرفت و به همراه همسر و فرزندش به شهادت رسیدند. ۳۰ سال از آن روز و آغاز دوران دبیر کلی «سید حسن نصرالله» در حزب‌الله لبنان می‌گذرد.

مرحوم «حسین شیخ‌الاسلام» معاون سابق وزارت امور خارجه را می‌توان از جمله چهره‌های شاخص در سیاست خارجه دانست که در تأسیس و نمو حزب‌الله نقش داشت و شاهد احیای مقاومت بود.

به همین خاطر و به مناسبت سالگرد شهادت «سید عباس موسوی» دومین دبیرکل حزب‌الله لبنان مرکز اسناد انقلاب اسلامی بخشی از خاطرات مرحوم «شیخ‌الاسلام» از شهید «سید عباس موسوی» را منتشر کرد.

*اولین دیدار امام خمینی با نیرو‌های حزب‌الله لبنان
مرحوم «حسین شیخ‌الاسلام» در خاطرات خود درباره اولین دیدار امام خمینی (ره) با نیرو‌های مقاومت لبنان اظهار داشت: قبل از «سید عباس موسوی»، «ابوحسن رعد» [دبیرکل] بود. افرادی از جمله حاج «حسین خلیل»، «سید حسن نصرالله»، «ابوهشام»، «سید ابراهیم امین» یک تیمی بودند که از داخل اَمَل [انشعاب کردند و] به عنوان حزب‌الله به تهران آمدند.

ما با این‌ها جلسه گذاشتیم. این جلسات خیلی برای من آموزنده بودند. از این بچه‌های لبنانی درس سیاست خارجه گرفتم… این‌ها می‌خواستند خدمت حضرت امام (ره) بروند. آقای ترک‌آبادی هم مترجم آنها شد.

[بچه‌های حزب‌الله] خودشان، عقایدشان و اصول‌شان را خدمت حضرت امام ارائه کردند.

حضرت امام (ره) در اموال بیت‌المال خیلی حساسیت به خرج می‌دادند.

ما برای برای سیاست خارجه غیر‌رسمی‌مان هر چه از ایشان پول درخواست می‌کردیم، خیلی سخت موافقت می‌کردند اما برای حزب‌الله (که البته آن موقع نامش «حزب‌الله» نبود) بسیار دست و دلبازانه برخورد کردند.

وقتی [ایشان] این برخورد را کردند ما فهیمدیم که باید روی این‌ها سرمایه‌گذاری کرد. توضیحی هم که آن‌ها برای حضرت امام دادند، توضیح ضداسرائیلی و مقاومتی بود.

ما در کمک کردن به حزب‌الله از دیدگاه حضرت امام هیچ محدودیتی نداشتیم علی‌الخصوص که جنبه ضداسرائیلی این‌ها در آن ملاقات خیلی برجسته بود.

بعداً هم این‌ها [حزب‌الله] آمدند و فرمایشات حضرت امام (ره) در رابطه با لبنان و فلسطین را به عنوان یک منشور در آوردند که هدف آن آزادی فلسطین و قدس بود. [۱]

*از جان‌گذشتگی شهید سید عباس موسوی
همچنین مرحوم شیخ‌الاسلام خاطرات شنیدنی زیادی درباره شهید «سید عباس موسوی» دومین دبیرکل حزب‌الله لبنان دارد.

او می‌گوید: سیدعباس آدم عجیبی بود، اگر عشق، عرفان، دلدادگی و توان روحی او نبود، حزب‌الله پا نمی‌گرفت. او شجاع و اهل خطر بود.

یک روز همراه با سید عباس به روستای «میدو» رفتم. حزب‌الله از آنجا در مقابل ارتش رژیم صهیونیستی دفاع می‌کرد. وقتی وارد این روستا شدیم، من به خودم لرزیدم.

اسرائیل تک تک خانه‌ها را با توپخانه زده بود. آن وقت ۲۰ جوان ۱۲ تا ۲۰ ساله از این روستا دفاع می‌کردند.

سید عباس برای آن‌ها نان، غذا و کنسرو آورده بود و هم‌زمان تیربار اسرائیل بالای سرِ ما بود. شب که برگشتیم، مقر حزب‌الله را در مسیر بیروت ـ دمشق زدند و کل ساختمان ویران شد. اسرائیل فکر می‌کرد سید عباس موسوی به مقر آمده است.

وقتی با سید عباس به شهر صور و خانه او می‌رفتیم، آنجا هم احتمال خطر بود.

آقای مروی کاردار سفارت ما در دمشق بود و همسر سید عباس موسوی دختر عمویش می‌شد.

در مسیر که با سید عباس موسوی می‌رفتم، از همسر سید عباس پرسیدم نمی‌ترسید به جبهه روید و شهید شوید؟ خانم گفت: «من از خدا خواسته‌ام که اگر قرار باشد سید عباس شهید شود، با هم شهید شویم و همین طور هم شد.»

در روزی که ماشین سید عباس مورد اصابت موشک قرار گرفت، جالب اینجاست که هم راننده و هم محافظ توانستند خودشان را نجات بدهند، ولی سید عباس و زنش و پسرشان که معلول بود و اگر می‌ماند برای بازمانده‌ها دردسر می‌شد، شهید شدند…

*ماجرای دبیرکلی سید حسن نصرالله
حسین شیخ‌الاسلام ماجرای دبیرکلی سید حسن نصرالله را اینگونه روایت می‌کند: موقعی که سید عباس موسوی شهید شد و خبر شهادتش به ایران رسید، از طرف آقا دستور آمد که هیئتی برود تا ببینند چه کار می‌شود کرد.

این هیئت به سرپرستی حضرت آقای جنتی رفت و من هم در خدمت‌شان بودم.

همه داشتیم فکر می‌کردیم که بعد از سید عباس چه باید کرد؟ در پرواز به این نتیجه رسیدیم که بهترین جایگزین برای ایشان آقا سیدحسن هستند.

تقریباً برای هر موضوعی در لبنان، اکثراً آقای جنتی نماینده رهبری می‌شدند. هم به خاطر اینکه ما‌ بهتر با همدیگر کار می‌کردیم، هم با کار آشنا شده بودیم و هم روحیه‌ او، روحیه انقلابی و سختی است؛ به‌ ویژه درگیری‌های امل و حزب‌الله بسیار موضع سختی بود و ما نیاز داشتیم که یک فقیه ما را هدایت کند، چون خون شیعه بود که ریخته می‌شد…

در این سفر هم حضرت آقا ایشان را نماینده کردند. خلاصه به فرودگاه دمشق رسیدیم، ماشین‌ها هم آماده بودند که ما مستقیم برویم و به تشییع جنازه برسیم. در آنجا آقای «شیخ شمس‌الدین» در تشییع جنازه یک‌ طرف بود، آقای «سید فضل‌الله» یک طرف بودند.

با آن‌ها در همان‌جا مشورت کردیم.

جنازه اول در بیروت تشییع شد و بعد در جبشید یا بعلبک تشییع کردیم.

در منزل شیخ صبحی جلسه‌ی شورا تشکیل شد…

سنّ «شیخ صبحی» از همه بیشتر بود و از طرفی ممکن بود خود ایشان مشکل بیافریند که مشکل هم آفرید که ان‌شاءالله خدا هدایتش کند و عاقبت به‌خیر شود.

جلسه تشکیل شد و شورا به اتفاق آقای سید حسن نصرالله را انتخاب کرد.

فردا قبل از اینکه سیدعباس را به خاک بسپاریم.

در مراسم سیدحسن نصرالله به عنوان دبیرکل حزب‌الله سخنرانی کرد و بسیار هم قوی سخنرانی کرد. مراسم بسیار خاصی بود و همه ما هم حالت دیگری داشتیم و خدا لطف کرد که این وقفه نیفتاد.

این را هم من از حضرت امام درس گرفته بودم که وقتی مسئولی شهید می‌شد، قبل از اینکه او را به خاک بسپارند، جانشین او را تعیین کرده بود.

*منبع:
۱. خاطرات حسین شیخ‌الاسلام، گنجینه تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی
۲. کتاب «تاریخ شفاهی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.